موضوعات داغ: # آلودگی هوا # جام جهانی # پزشکیان # ترافیک # استقلال # خودرو برقی # فوتبال # چین
«تجارت‌نیوز» گزارش می‌دهد:

چرا چین برای برای تعمیق شکاف فراآتلانتیکی از نسخه کیسینجر پیروی نکرد؟

چرا چین برای برای تعمیق شکاف فراآتلانتیکی از نسخه کیسینجر پیروی نکرد؟
چین به جای اعطای هویج به اروپا، به آن‌ها چماق نشان داد. تحلیلگران تخمین می‌زنند که 80 تا 90 درصد از تولیدات نظامی روسیه با استفاده از تجهیزات یا قطعات چینی تولید می‌شود. همین مولفه نشان می‌دهد که اگر پکن حمایتش را قطع کند، روسیه قادر به ادامه جنگ با قدرت فعلی نخواهد بود و مجبور می‌شود با بسیج تعداد بسیار بیشتری از نیروهای خود، کاهش تولید تجهیزات را جبران و به تاکتیک‌های مراحل اولیه جنگ متوسل شود.

به گزارش تجارت نیوز، چین از جنگ روسیه و اوکراین حمایت می‌کند، اما این موضوع آن‌طور که باید ذهن رهبران اروپایی را درگیر نکرده است. این گزاره از این منظر با اهمیت است که از شاهرگ مالی پکن به مسکو گرفته تا تامین فناوری‌های حیاتی برای صنعت تسلیحات روسیه، «همکاری بدون محدودیت» چین و روسیه پیامدهای بسیار جدی برای اوکراین و امنیت آینده کل اروپا دارد.

در اوایل سال جاری، فارین پالسی با انتشار گزارشی تاکید کرد که کاهش تعهدات واشنگتن برای دفاع از اروپا، پکن را وسوسه خواهد کرد تا برای متاثر کردن اتحاد ترانس آتلانتیک «کیسینجر» وارد عمل شده و با اعطای هدایایی به اتحادیه اروپا، بروکسل را از مدار ایالات متحده خارج کند. حال سوال این است، آیا پکن موفق شد؟

تسلیم عاجزانه اروپا در برابر چین

ماه فوریه، خصومت دولت ترامپ نسبت به اروپا به واسطه زیر سوال رفتن تعهدات امنیتی ایالات متحده، دیپلمات‌های چینی را برای فعالیت‌های گسترده‌ای در بروکسل سوق داد، در همین راستا دیدارهایی در کنفرانس امنیتی مونیخ و در پایتخت‌های مختلف انجام شد و ماحصلش تماس با تصمیم‌گیرندگانی است که پیشتر به دلیل مواضع انتقادی‌شان در مورد چین به آن‌ها توجه می‌شد.

از زمان حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، رهبران اروپایی عاجزانه از چین تقاضا کردند تا بدان‌ها کمک کند. وقتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به اروپا پشت کرد، چین برای پاسخ به خواست بروکسل فرصت نایابی به دست آورد.

کشورهای قاره سبز آماده بودند تا برای کمک‌های احتمالی پکن هزینه زیادی بپردازند. گزاره‌هایی که در فهرست آرزوهای چین قرار داشت، می‌توانست شامل تضمین عدم دخالت در منطقه هند و اقیانوسیه و دسترسی بیشتر به بازارها و فناوری اروپا باشد. تبدیل شدن چین به ضامن امنیت اروپا به عنوان بخشی از توافق صلح با میانجیگری پکن – در قالب مفهوم ژئوپلیتیکی غیرقابل – می‌توانست یک دستاورد بزرگ برای اژدهای زرد باشد.

همزمان اروپا که جا پای سنتی‌اش در اقیانوس اطلس کم رنگ شده، طبیعتا حاضر بوده و هست تا در برابر خواسته‌های جین از مواضع خود عقب بنشیند. زیرا اروپا به سختی می‌تواند بدون واردات عناصر نادر خاکی چینی زنده بماند. بالاخص آن که تفاوت در سطوح دسترسی به بازار در میان اعضای اتحادیه اروپا نشان می‌دهد که بخش‌هایی از بروسکل پیشتر در مسیر نزدیکی به چین قرار داشتند.

اهرم قدرتمند اژدهای زرد

قدرت و نفوذ پکن بر مسکو می‌توانست مبنایی برای سازش در سطحی گسترده باشد. چین به یکی از تامین‌کنندگان اصلی تجهیزات تولید سلاح برای تلاش‌های جنگی روسیه تبدیل شده، آخرین نمونه آن کارخانه مهمات‌سازی ساخت چین در بلاروس، به عنوان هدیه‌ای برای روس‌ها است. در کنار این متغیر خرید نفت روسیه توسط چین، شریان مالی برای کرملین ایجاد کرده است.

اگر پکن از این اهرم برای مهار درگیری استفاده می‌کرد، قادر بود در مسیر امنیت اروپا نقش بزرگی ایفا و در پایتخت‌های اروپایی محبوبیت زیادی کسب کند. اگر چین ثابت می‌کرد که قادر به متوقف کردن بزرگترین جنگ اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است، این پتانسیل را داشت تا تقریبا هر بهایی را در مذاکرات آینده مطالبه کند. اگر چین روسیه را به زانو در می‌آورد و نقش ضامن صلح در اروپا را بر عهده می‌گرفت، مقاومت در برابر واردات چین، مانند وسایل نقلیه الکتریکی و تجهیزات مخابراتی 5G، فرو می‌ریخت.

در این میان اسپانیا نمونه نخست از چگونگی شکل‌گیری اروپای چینی‌تر است: مادرید فشار واشنگتن برای افزایش هزینه‌های دفاعی را رد کرده و در عوض به دنبال روابط قوی‌تر با پکن است. چین می‌توانست فرض کند که با دور شدن توجه ایالات متحده از اروپا، کشورهای بیشتری از اسپانیا پیروی کرده و به پیشنهادهای چین پاسخ خواهند داد.

پشت پرده هم‌صدایی چین و روسیه

اما چین به جای اعطای هویج به اروپا، به آن‌ها چماق نشان داد. تحلیلگران تخمین می‌زنند که 80 تا 90 درصد از تولیدات نظامی روسیه با استفاده از تجهیزات یا قطعات چینی تولید می‌شود. همین مولفه نشان می‌دهد که اگر پکن حمایتش را قطع کند، روسیه قادر به ادامه جنگ با قدرت فعلی نخواهد بود و مجبور می‌شود با بسیج تعداد بسیار بیشتری از نیروهای خود، کاهش تولید تجهیزات را جبران و به تاکتیک‌های مراحل اولیه جنگ متوسل شود. با این همه شواهد نشان می‌دهد که چین تصمیم گرفته تمام قد با همسایه بیمار و آسیب‌پذیر خود هم‌صدا شود.

این کشور تجاوز و اختلال در زندگی اروپا را تسهیل و به وضوح از هرگونه تلاشی برای تبدیل شدن به قطب ژئوپلیتیکی جدید در این قاره دست کشیده است.

رهبران چین ممکن است بدین نتیجه رسیده باشند که با دولت فعلی ایالات متحده، شکستن پیوندهای دیرینه فراآتلانتیکی اروپا دشوار خواهد بود. از سوی دیگر، متحد روسی آن‌ها در تنگنا قرار گرفته است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نمی‌تواند جنگ را بدون به خطر انداختن ثبات ساختار سیاسی تحت رهبری‌اش متوقف یا حتی کند کند.

همزمان بدون حمایت چین، او مجبور خواهد بود از طبقه متوسط ​​روسیه مالیات گرفته و آن‌ها را بسیج کند، طبقه‌ای که برای پوتین مهم است چرا که خشمشان می‌تواند به نارضایتی‌ها دامن بزند. رهبر روسیه بدون شک به یاد دارد که چگونه شوک عمومی ناشی از تلفات شوروی در افغانستان – از جمله در میان خانواده‌های سربازان کشته شده – یکی از عواملی بود که زمینه را برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هموار کرد، رخدادی که پوتین تا به امروز نسبت بدان خشم دارد.

باج گیری به سبک پکن

چین استدلال می‌کند که شرکت‌هایش آزادند تا به اوکراین نیز تجهیزات بفروشند. این موضع‌گیری از چند زاویه ریاکارانه است. اول، اوکراین فقط قطعات غیرنظامی دریافت می‌کند، نه قطعات پهپاد و موشک. دوم، چین کمیت و کیفیت تجهیزاتی را که در اختیار اوکراین قرار می‌دهد را محدود می‌کند تا بدین طریق برتری نظامی روسیه را تضمین کند. اولویت دادن به روسیه برای چین یک گزاره استراتژیک است، در حالی که ارسال‌های چین به اوکراین عمدتا تجاری است؛ با این همه نمی‌توان منکر سودی شد که پکن از مسیر به دست می‌آورد.

توانایی تأثیرگذاری و هدایت بالقوه فعالیت نظامی روسیه در اروپا – چه از مسیر اوکراین و یا از مسیرهای دیگر – یک دارایی بزرگ است که ارزش حفظ و گسترش دارد. با جنگ روسیه در اوکراین و حملات به منطقه خاکستری کشورهای ناتو، انرژی اروپا بر امنیت بازیگران این قاره متمرکز شده و بعید است که در صورت وقوع درگیری هند و اقیانوس آرام، بروکسل به ایالات متحده کمک کند.

در عین حال، حمایت چین از روسیه به این بازیگر اهرمی قدرتمند اعطا کرده است. با این حال چین ممکن است بخواهد از اهرم جدید برای دسترسی به بخش‌های پرسودتر اقتصاد روسیه استفاده کند. با توجه به نقش اساسی پکن در اقتصاد نظامی روسیه، منطقی است که فرض کنیم کرملینِ با تکیه بر سهام، نه پول نقد، هزینه می‌دهد. اگر جنگ ادامه یابد، این احتمال وجود دارد که چین سهام بیشتری از روسیه گرفته و در نهایت ارزشمندترین دارایی‌های این بازیگر، یعنی منابع طبیعی‌اش را به کنترل خود در آورد.

تحریم‌های غرب و حملات دوربرد اوکراین، توانایی روسیه جهت استخراج و صادرات نفت و سایر کالاها را محدود می‌کند. برخی از تأسیسات آسیب‌دیده فقط با فناوری غربی که روسیه در حال حاضر از خرید آن منع شده، قابل بازسازی هستند. چین می‌تواند کمک‌های خود را ارسال کند، حتی اگر فاقد تجهیزات فوق باشد.

هنگامی که اژدهای زرد بخش‌های مرتبط با فناوری را توسعه دهد یا به دست آورد، قادر خواهد بود هر آنچه را که روسیه نیاز دارد را تامین کند. بنابراین چین بخش بیشتری از اقتصاد روسیه را به دست خواهد آورد و مسکو توانایی کمی برای مقاومت خواهد داشت.

ترکش‌های ائتلاف شرقی

سرانجام، چینی‌ها تاریخ خود را به یاد می‌آورند. در قرن نوزدهم، امپراتوری در حال گسترش روسیه سرزمین‌های وسیعی را از سلسله چینگ چین گرفت و به کنترل خود دراورد.

رهبری فعلی چین وسواس زیادی برای رفع آنچه بی‌عدالتی‌های تاریخی می‌نامند، دارند، این همان توجیهی است برای جاه‌طلبی‌هایش در دریای چین جنوبی و تایوان. تاکنون، چین در مورد اصلاح مرز شمال شرقی خود صحبتی نکرده اما با افزایش نفوذ این کشور بر روسیه، روزی خواهد رسید که پکن از مسکو می‌خواهد منچوری را بازگرداند، آن روز شاید زودتر از آنچه انتظار می‌رود فرا برسد. وابستگی روسیه به چین اکنون تقریبا وجودی است.

بدون حمایت چین، ساختار تحت رهبری پوتین در خطر جدی فروپاشی قرار خواهد گرفت. این وابستگی یک‌جانبه عملا روسیه را به یک کشور تابع چین تبدیل کرده؛ پژواکی از سرسپردگی قرون وسطایی مسکو در برابر مغول‌ها. اگر جانشین مدرن مسکو توسط چین مجبور شود برای لشکرکشی‌ها در هند و اقیانوس آرام نیرو فراهم کند، طنز ماجرا کامل خواهد شد.

با نگاهی به همه این تحولات در کنار هم، تصویر روشنی پدیدار می‌شود. چین علی‌رغم پیشنهادهای اولیه از هر دو طرف، علاقه‌ای به تغییر شکل روابط خود با اروپا ندارد. مزایای حمایت از روسیه در برابر اروپا، برای استراتژی بلندمدت پکن بسیار بهتر از مزایای نامشخص روابط نزدیک‌تر با اروپا است. چین علاقه‌ای به برقراری صلح در اروپا یا بازسازی اوکراین ندارد، گزاره‌ای که برخی در اروپا ساده‌لوحانه به آن امیدوار هستند. در عوض، چین در حال ایجاد یک سیستم سیاسی و اقتصادی یکپارچه با روسیه‌ مطیع است.

پوتین به واسطه این ترتیبات، منافع‌اش را محقق خواهد کرد. حتی قبل از جنگ، اقتصاد استخراجی فاسد و اقتدارگرایی که روسیه پایدار نبود حال پوتین برای زنده نگه داشتن سیستم سیاسی تحت رهبری‌اش به چین نیاز دارد در مقابل ممکن است ناچار شود تا شکوه جغرافیایی پکن را به این بازیگر بازگرداند. روس‌ها دیدگاه پوتین در مورد احیای امپراتوری را پذیرفته‌اند و به نظر نمی‌رسد که نگران هزینه‌های آن باشند. مشروعیت داخلی پوتین اکنون به موفقیت نظامی و گسترش ارضی بستگی دارد. او بدون حمایت چین نمی‌تواند این کار را انجام دهد.

واشنگتن با رها کردن اروپا و سپردن بروکسل به محور مسکو-پکن، سود چندانی به دست نیاورد. یک اروپای ضعیف – به ویژه اگر روسیه جنگ را فراتر از اوکراین ببرد – قادر به کمک به ایالات متحده نخواهد بود. از همین رو کاملا محتمل است که روسیه در درگیری هند و اقیانوس آرام از نظر سیاسی، نظامی و غیره یا چین هم‌صدا شود.

اروپا دیگر فقط با روسیه، بازیگر سرکش ضعیف، روبه‌رو نیست. اروپا با یک اتحاد قوی که به از بین بردن همبستگی غرب متعهد است، روبه‌رو است. ظاهرا اژدهای زرد انتخاب خود را کرده و زمان آن رسیده که هم اروپا و هم ایالات متحده پیامدهای امنیتی محور چین و روسیه را در اروپا و فراتر از آن تشخیص دهند.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی