موضوعات داغ: # اربعین # قیمت دلار # جنگ # قیمت مصالح # قیمت مصالح ساختمانی # اخذ مالیات # استقلال # بانک مرکزی

اماواگرهای بازگشت کاظم صدیقی به نمازجمعه تهران

اماواگرهای بازگشت کاظم صدیقی به نمازجمعه تهران
این یادداشت با واکاوی بازگشت کاظم صدیقی به جایگاه امام جمعه موقت تهران، فراتر از محتوای خطبه‌ها، به ابعاد اجتماعی، سیاسی و واگرایی افکار عمومی در پی پرونده «باغ ازگل» و بازداشت فرزند او می‌پردازد و پیامدهای بازگشت وی بر سرمایه اجتماعی و وحدت ملی را در ایران پساجنگ به چالش می‌کشد.

به گزارش تجارت نیوز، مهرداد خدیر در یادداشتی به چرایی و اماواگرهای حضور دوباره کاظم صدیقی در قامت خطیب نماز جمعه تهران پرداخته است.

او در روزنامه هم میهن نوشت: طی 46 سال گذشته که نمازجمعه در تهران و دیگر شهرهای بزرگ و کوچک ایران برگزار می شود کمتر بحث بر سر این بوده که چه کسی امامت جمعه را برعهده دارد بلکه بیشتر درباره محتوای خطبه ها گفت وگو درگرفته است و یگانه مورد بحث انگیز هم در چرایی نرفتن برخی از چهره های شاخص بوده نه رفتن و مشخصاً غیبت هاشمی رفسنجانی بعد از خطبه های تاریخی 27 تیر 1388 بدون اعلام استعفا یا کناره گیری از تریبونی که 24 سال تمام (84-60) و دست کم ماهی یک بار از آن در جایگاه سخن گوی رسمی نظام و 4 سال بعد از 88 به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یک چند رییس مجلس خبرگان رهبری سخن می گفت.

البته گاهی مواردی چون نمازجمعه اصفهان را هم شاهد بوده ایم که با پرتاب مُهر و سنگ کوشیدند آیت الله طاهری را به استعفا وادارند. اما بیشتر بحث بر سر محتوای خطبه ها بوده و خبرسازترین هم در مقاطعی نمازجمعه ارومیه به امامت مرحوم ملاحسنی با انعکاس پرسروصدا در اواخر دهه 70 و سخنان علم الهدای مشهد در سال های اخیر و تکرار شاید هزار باره و هر هفته پوشش زنان در جاهای مختلف به عنوان موضوع همیشگی خاصه در نمازجمعه اصفهان.

مورد شیخ کاظم صدیقی اما از این حیث، خاص است که نه به خاطر ایراد خطبه ها و جملات متفاوت یا هرآنچه در آن بر زبان می آورد بلکه به خاطر صِرف ادامه حضور در این جایگاه بعد از افشای ماجرای باغ ازگل بحث انگیز شده است.

چندان که بلافاصله بعد از اعلام برگزاری نمازجمعه 27 تیر 1404 به امامت او اعتراضاتی درگرفت از جنس همان که پارسال هم شاهد بودیم زیرا بعد از افشای پرونده باغ ازگل و حوزه علمیه آن (انتقال بخشی از ملک عمومی به مؤسسه شخصی) و این نوبت خصوصاً در پی انتشار خبر بازداشت فرزند او (و بر حسب برخی اخبار به اتفاق همسر) این تصور شکل گرفت که آقای صدیقی به نمازجمعه بازنخواهد گشت یا صبر می کند تا اصطلاحاً آب ها از آسیا بیفتد.

نکته جالب توجه دیگر این که بعد از آن که هاشمی رفسنجانی در 26 تیر 1388 آخرین نمازجمعه خود را اقامه کرد همین کاظم صدیقی در شمار امامان جمعه موقت تهران قرار گرفت هرچند همان زمان اعلام شد قرار نیست او جای هاشمی رفسنجانی را بگیرد اما وقتی غیبت هاشمی طولانی شد و دیگر در نمازجمعه حضور نیافت عملاً کاظم صدیقی به عنوان جای گزین او شناخته شد و از این منظر 27 تیر 1404 به امامت کاظم صدیقی یادآور 16 سال قبل و 26 تیر 1388 به امامت هاشمی رفسنجانی هم بود که برای حل و فصل مناقشات بعد از انتخابات پیشنهادهایی ارائه داد که البته مقبول و مسموع نیفتاد.

اعلام حضور آقای صدیقی در نمازجمعه دیروز به این خاطر هم مورد انتقاد قرار گرفت که بعد از جنگ 12 روزه بر همبستگی ملی تأکید می شد و این که از هر رفتارمُخلّ اتّحاد ملی پرهیز شود و از این منظر صدای برخی از اصول گرایان هم درآمد. خاصه آنان که برای حضور در نمازجمعه و اقتدا به شیخ دچار تردید شدند. زیرا در تشیع بر شرط عدالت نزد امام جماعت و جمعه تأکید فراوان صورت پذیرفته و برخی بیم داشتند این ویژگی ساقط شده باشد یا به این نتیجه رسیده بودند.

شاید بر همین اساس و البته بیشتر از منظر همبستگی ملی پساجنگ بود که مجری برنامه تلویزیونی ثریا با رویکرد اصول گرایی کامل نوشت: ای کاش حاج آقا همچنان بر نظر یک ماه و اندی پیش خود می ماندند و فعلاً اقامه جمعه نمی کردند. در شرایط جنگی، فضای سیاسیِ رسانه ای کشور نیاز به آرامش دارد. برای این اتحاد و هم دلی خون های زیادی تقدیم شد. اگر به هر دلیلی افکار عمومی پذیرش ندارد و سؤال در ذهن دارد شما هم فعلاً صبر کنید.

اشاره محسن مقصودی به توییت چندی قبل عزت الله ضرغامی بود که از دیدار خود با کاظم صدیقی خبر داده و نوشته بود: پیشنهاد دادم تا تعیین تکلیف پرونده قضایی فرزندشان اقامه امامت جمعه نکنند. خودشان هم چنین نظری داشتند.

پس از آن بود که تصور شد او دیگر به نمازجمعه بازنخواهد گشت اما ظاهراً سخنان اخیر اصغر جهانگیر سخن گوی قوه قضاییه درباره دخالت نداشتن پدر در پرونده پسر را مصداق تعیین تکلیف قضایی دانسته و بازگشته است حال آن که سخن گو برآورد کلی را بیان کرده و فضای حاکم بر پرونده را و رأی نهایی هنوز صادر نشده است.

کما این که پیش تر در سطوحی دیگر از بازپرداخت بدهی بابک زنجانی سخن گفته شد (بی اشاره به حکم قضایی) اما به تازگی مدیرکل روابط عمومی بانک مرکزی از او به عنوان ابربدهکار بانکی و کلاه بردار یاد کرد و مشخص شد همچنان شرکت ملی نفت ایران و بانک مسکن طلب کارند و گویا نیکل هایی که بابت بدهی پرداخته قابلیت تصفیه و تسویه نداشته اند.

در این فقره هم دقیقاً روشن نشد منظور محتوای پرونده و اتهامات کلی است یا حکم مشخصی که مطلقاً اتهامی را متوجه پدر نمی داند درحالی که خود به غفلت اذعان کرده بود.

شبیه اعتراض اخیر را البته در اردیبهشت 1403 هم شاهد بودیم چراکه فروردین آن سال حتی در دید و بازدیدهای نوروزی به بحث درباره قضیه حوزه علمیه ازگل گذشته بود اما سقوط بال گرد حامل رییس جمهوری وقت در پایان همان ماه سبب شد بحث پرونده آقای صدیقی تحت الشعاع آن اتفاق و انتخابات ریاست جمهوری قرار گیرد.

بعد از آن هم البته آقای صدیقی باز به نمازجمعه می رفت بی آن که به قضیه باغ ازگل اشاره کند اما خود او بود که به بهانه سال گرد آقای رییسی کوشید ماجرا را خاتمه یافته اعلام کند و از رییس جمهور فقید به این سبب تقدیر کرد که بعد از آن حادثه به نمازجمعه آمده و او را نوازش کرده و خواسته عقب نشینی نکند!

جدای این که مرحوم رییسی در این دنیا نبود تا انتساب این سخنان به خود را تأیید یا تکذیب کند کوشش آقای صدیقی برای تقلیل موضوع به حادثه این تلقی را ایجاد کرد که او منکر اصل ماجراست و بر همان لحنی اصرار دارد که در اولین واکنش به افشای ماجرا در مصاحبه با یوسف سلامی خبرنگار صداوسیما سخنان خود را با آیه 88 سوره یوسف آغاز کرده بود: من با خدای، غم و درددل خود گویم و از خدا چیزی دانم که شما نمی دانید.

ماجرا اما در ادامه آن گونه که کاظم صدیقی دوست داشت پیش نرفت و خبر بازداشت دو فرزند او به خاطر پرونده باغ اُزگل توجه افکار عمومی را دوباره به خود جلب کرد. اگرچه بعدتر اعلام شد دو فرزند درست نیست و فرزند و عروس بوده اند.

در جریان حمله جنایتکارانه اسراییل به زندان اوین که بیش از 70 کشته و ویرانی گسترده ای بر جای گذاشت هم باز نام فرزند صدیقی بر زبان افتاد و این شایعه درگرفت که گریخته و بعدتر البته تکذیب و اعلام شد همچون دیگر زندانیان به تهران بزرگ انتقال یافته و در آنجا نگاه داری می شود.

اصرار بر این که آقای صدیقی نمازجمعه را اقامه کند این تلقی را ایجاد کرده که تعمدی در کار است وگرنه کیست که نداند حضور او قبل از این ماجرا هم چندان مطلوب نبود چراکه در تابستان 58 آیت الله طالقانی در این جایگاه می ایستاد و در پاییز همان سال آیت الله منتظری و در زمستان آن آیت الله خامنه ای و بدون ماجرای باغ ازگل هم وزن سیاسی قابل توجهی نداشت و کسی درباره او سابقه انقلابی سراغ ندارد مگر آن که اصرار بر نصب تصویر آیت الله کاظم شریعتمداری به جای آیت الله خمینی بر درِ حجره طلاب در دوران طلبگی را مبارزه انقلابی بدانیم!

به بیان دیگر منهای ماجرای ازگل هم صدیقی به جای طالقانی و هاشمی حاکی از واقعیت هایی بود که به دوران خالص سازی از 1400 تا 1403 انجامید و کافی است بررسی کنیم و ببینیم شمار حاضران در نمازجمعه دیروز به امامت او چقدر بوده است تا چند هزار نفر را با بیش از یک و نیم میلیون نفر در تهران4 میلیونی سال 58 پشت سر طالقانی به نماز می ایستادند مقایسه کنیم.

از منظری دیگر البته برخی استقبال می کنند زیرا آقای صدیقی چنان در موضع ضعف و دفاع و توضیح و توجیه قرار گرفته که عملاً ازاو جز تقدیس قدرت و ستایش مقامات کاری برنمی آید و نمی تواند همچون برخی از امامان جمعه دیگر مانند احمد علم الهدی یا امام جمعه کرج از رییس جمهوری و مذاکره با آمریکا انتقاد کند یا مدام درباره پوشش زنان سخن بگوید و از فضای سیاسی فاصله می گیرد و به سبک سنتی ها سخن می گوید.

با این همه وقتی رییس جمهور فقید مرحوم ابراهیم رییسی را بر اساس نوع مواجهه با خود بعد از آن حادثه ارزیابی می کند روشن است که چندان به قضاوت افکار عمومی و پرسش های مردم حتی خودی ها و وفاداران نیز وقعی نمی نهد چراکه سؤالات متعددی در اذهان شکل می گیرد از جمله این که آیا وی همچنان ریاست عالیه ستاد امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده دارد یا نه؟ یا این که چگونه است در این شرایط خطیر مدیریت سیاست خارجی را از حضور و ابتکار یک دیپلمات شاخص به صرف تولد فرزند او در محل مأموریت پدر و آن هم 40 سال قبل محروم می کنند اما زندانی بودن فرزند در پرونده زمین خواری یا سوءاستفاده خط و خشی بر چهره پدر نمی نشاند و مانع برگزاری نمازجمعه نیست؟

ممکن است برخی خرده بگیرند که چه تفاوتی دارد که نمازجمعه را کاظم صدیقی اقامه کند یا احمد خاتمی و تازه چنان که اشاره شد اولی لحن نرم تری هم دارد. در پاسخ باید گفت مشکل در چند فقره دیگر است:

یکی این که برخی احساس می کنند تعمدی در لج بازی وجود دارد و قرار نیست شاهد تغییرات اساسی باشیم و در بر همان پاشنه می خواهد بچرخد که در پیش از جنگ.

دوم این که چگونه است که برای یک گزینش ساده رفتارهای فرزندان معیار و ملاک است و در این جایگاه نه.

سوم این که احتمالاً ستاد برگزاری نمازجمعه با آقای صدیقی رودربایستی دارد یا ستاد امر به معروف شبکه سازی کرده و کنار گذاشتن او تضعیف آن شبکه خواهد بود. خود شیخ آیا توضیحی ندارد و نمی داند مردم تا چه حد به امور مالی حساس اند؟

خود او به کنار. هم لباسان آیا نباید نگران باشند که این رفتار به آنان آسیب رساند و آیا نظرسنجی نمی کنند و واکنش ها را نمی سنجند؟

این یادداشت البته به دلیل مهمتری نوشته می شود. چراکه برخی از همین نکات در نیمه فروردین 1403 خورشیدی هم درست همین جا آورده شد و این که بعد از 15ماه قضیه حل نشده این نگرانی را ایجاد می کند که انگار اراده ای برای آن وجود ندارد. نگرانی مهم تر اما به سبب آن است که ایران پساجنگ به تصمیمات جدی نیاز دارد و اگر نتوان در این باره تصمیم گرفت تا افکار عمومی احساس نکند به آن ها احترام گذاشته نشده چگونه می توان به اصلاح امور دیگر دل بست؟

جان کلام این که درست یا نادرست شیخ کاظم صدیقی به یک نماد بدل شده است و با تمثیل و توجیه پسر نوح نمی توان از توفان بی اعتمادی برکنار بود. هم خود او و هم حامیان و مشوقان نباید از این واقعیت غفلت کنند.

اگر اهمیت حفظ و افزایش سرمایه اجتماعی و واقعیت فرصت اندک برای بهبود و بحث امید و نومیدی جامعه در میان نبود واقعاً چه توفیری می کرد شیخ کاظم صدیقی نمازجمعه دیروز را اقامه کرده باشد یا دیگری ولو ناگزیر باشیم به هاشمی 88 و طالقانی 58 هم گریز بزنیم یا این که چه می گوید وقتی سهم او از اخبار ساعت 14 هم نقل سه چهار جمله بیشتر نبود و در خلاصه خبرها البته هیچ:

یک دم نگاه کن که چه بر باد می دهی

چندین هزار امید بنی آدم است این

گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت

آری سیاه جامه صد ماتم است این

منبع: هم میهن

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی