خلاء طبقه متوسط در شبه قاره؛ سقف اقتصاد هند ستون ندارد
با کاهش رشد اقتصادی چین، شرکتهای بینالمللی بسیاری برای ورود به بازار هند از خود اشتیاق نشان دادهاند. واقعیت امر این است که به دلیل افزایش نابرابریها در این کشور، شانس هند برای توسعه یک طبقه متوسط بسیار اندک است. این بدان معناست که شرکتها باید هندی را که امروز وجود دارد بپذیرند و بر مبنای واقعیتها برای تولید کالا و خدمات تصمیم بگیرند.
الهام میرمحمدی: طی دو دهه گذشته، هند که دومین کشور پرجمعیت در جهان محسوب میشود، رشد اقتصادی چشمگیری را تجربه کرده است. به واسطه این رشد اقتصادی، بسیاری از شرکتهای بینالمللی برای ورود به بازار هند تشویق شدهاند.
به گزارش تجارتنیوز به نقل از اکونومیست، جمعیت هند در آیندهای نه چندان دور از رقیب آسیاییاش سبقت میگیرد. به این ترتیب، برای بسیاری از شرکتها هند یک وارث مسلم است که حتی ممکن است به زودی عنوان قدرت جهانی را از چین برباید.
بسیاری از این شرکتها به دنبال همان چیزی هستند که برای طبقه متوسط چین رخ داد. کاهش رشد اقتصادی چین اما، این شرکتها را برای ورود به بازار هند مشتاق کرده است.
به ندرت پیش میآید که مدیران عامل شرکتهای بینالمللی به هند سفر کنند و از این کشور به عنوان یکی از برنامههای خود برای همکاری نام نبرند.
اگرچه ممکن است طرح چنین همکاریهایی در برخی موارد صرفا دیپلماتیک باشد، اما باید گفت بیشتر این پیشنهادهای همکاری که مثلا از سوی شرکتهایی نظیر ایکیا (IKEA)، سافتبنک (SoftBank)، آمازون (Amazon) و استارباکس (Starbucks) مطرح شده، کاملا واقعی است.
این پیشنهادها همگی خبر از اشتیاق شرکتهای بینالمللی برای حضور در بازار هند میدهند.
اما نکتهای که آنها باید به عنوان واقعیت امر بپذیرند این است که طبقه متوسطی که در هند مد نظر آنهاست، در حقیقت وجودِ خارجی ندارد.
به دلیل افزایش نابرابریها در هند، شانس این کشور برای توسعه یک طبقه متوسط بسیار اندک است.
به عبارتی، شرکتهایی که محصولاتی بیش از صابون، کبریت و اعتبار تلفن همراه میفروشند، عده بسیار اندکی از جمعیت هند را هدف قرار دادهاند.
تنها یک درصد از جمعیت بزرگسال هند (حدود 8 میلیون نفر) درآمدی حدود 20 هزار دلار در سال دارند که از لحاظ جمعیت و متوسط درآمد مشابه هنگکنگ است. 9 درصد ثروتمند دیگر مشابه مردم اروپای مرکزی زندگی میکنند.
40 درصد از جمعیت هند زندگیای همچون دو کشور همسایه و فقیر جنوب آسیا -بنگلادش و پاکستان- را تجربه میکنند.
نیم میلیارد باقیمانده نیز سبک زندگیشان به فقیرترین مردم آفریقا شباهت دارد.
واقعیت امر این است که شرکتهای بینالمللی بر آن 9 درصد تمرکز کردهاند.
بحران بهرهوری نیروی کار
به دلیل افزایش نابرابریها در هند، شانس این کشور برای توسعه یک طبقه متوسط بسیار اندک است.
در بازه زمانی 1980 تا 2014، تنها 1 درصد ثروتمند کشور هند، یکسوم درآمد ناشی از رشد اقتصادی را به جیب زدند.
از هر 10 هندی، 8 نفر نابرابری و فساد را مشکلی بزرگ در کشور خود میدانند.
این جامعه ثروتمند در مقایسه با سال 1980، ده برابر ثروتمندتر شدهاند. این در حالی است که درآمد طبقه متوسط در مقایسه با آن زمان حتی دو برابر هم نشده است.
با در نظر گرفتن شاخص برابری قدرت خرید (PPP) هندیها موفق شدهاند در افزایش درآمد افرادی که روزانه کمتر از 2 دلار کسب میکردند، اقداماتی انجام دهند. اما این موفقیت در مقایسه با سایر کشورهایی که درآمد افراد را از 3 دلار به 5 دلار و از 5 به 10 دلار افزایش دادهاند، بسیار اندک است.
به طور معمول در کشوری با میزان توسعهیافتگی هند، بهرهمندی از منافعِ ناشی از رشد اقتصادی باید در طبقه متوسط بیش از اقشار دیگر باشد. اما اینطور نیست.
در حال حاضر، از هر 10 هندی، 8 نفر نابرابری و فساد را مشکلی بزرگ در کشور خود میدانند.
کشف دلایل این عدم موفقیت هم چندان پیچیده نیست. چندین دهه دستکاری آماری موجب شد پس از آزادسازی اقتصادی که از اوایل دهه 1990 در هند آغاز شد، تنها عده معدودی از افراد سود ببرند.
در حال حاضر، بهرهوری نیروی کار در هند به طرز عجیبی پایین است. میلیونها فارغالتحصیل نظام آموزشِ ناکارآمد هند، تنها قابلیت کار کردن در مشاغلی بسیار ساده را دارند.
با توجه به نظام بروکراسی در هند، تبدیل شدن کسبوکارهای کوچک به شرکتهای بزرگ به راحتی صورت نمیگیرد.
دانشآموختگان جوان این کشور در کسبوکارهای کوچک و غیررسمی مشغول به کار میشوند. این کسبوکارها 93 درصد از کل جمعیت هند را استخدام میکند.
متاسفانه، پیشرفت شغلی و کسبوکارها و همچنین توسعه طبقه متوسط آنچنان که در چین رخ میدهد، در هند اتفاق نمیافتد.
با توجه به نظام بروکراسی در هند، تبدیل شدن کسبوکارهای کوچک به شرکتهای بزرگ به راحتی صورت نمیگیرد.
از سوی دیگر، تنها یکچهارم از زنها در این کشور کار میکنند. با کاهش چشمگیر سهم زنان در فعالیتهای اقتصادیِ یک دهه گذشته، اوضاع اقتصادی این کشور به مراتب بدتر شده است.
اتخاذ سیاستهای درست از سوی شرکتهای بینالمللی میتواند راهحلی مناسب در مواجهه با این مشکل باشد. البته که باید توجه داشت این امیدها باید بر مبنای واقعگرایی باشد.
هند در حال حاضر از یک سیستم دموکراتیک بهره میبرد. با این وجود، این بدان معنا نیست که این نظام سیاسی میتواند مانع تصمیمهای اشتباه و ضعیف بشود.
به عنوان مثال، بنا بود با استفاده از سیاست ناگهانی حذف برخی از واحدهای پولی در سال 2016، طبقه بسیار ثروتمند این کشور هدف قرار گرفته شوند. این در حالی است که اجرای این سیاست در نهایت به ضرر تمام اقشار جامعه هند شد.
از سوی دیگر، مسیری که در چین برای رسیدن به رفاه، شغل و افزایش درآمد انتخاب شده است، به دلیل اتوماسیون و مکانیزه شدن و در نهایت نیاز کمتر به نیروی کار انسانی، در هند امکانپذیر نیست.
این بدان معناست که شرکتهای بینالمللی باید هندی را که امروز وجود دارد، بپذیرند و بر مبنای واقعیتها تصمیم بگیرند.
انتظار برای توسعه هند و ایجاد یک طبقه متوسط ِتوانمند در این کشور ممکن است به دههها ناامیدی منجر شود.
آمار و ارقام نشان میدهد، تنها 3 درصد از هندیها قادرند مسافرت هوایی داشته باشند و از هر 45 نفر تنها یک نفر وسیله نقلیه دارد.
بر اساس بررسیهای شرکت انگلیسی HSBC، عده بسیاری از جمعیت 300 میلیونی طبقه متوسط در هند، روزانه درآمدی بالغ بر 3 دلار دارند.
بازار بزرگ، فرصتهای کوچک
بهتر است شرکتهای بینالمللی استراتژیهایی اتخاذ کنند که با نیازهای مصرفکنندگان هندی همسو باشد. به عنوان مثال، برای فروش کالاهای خود با استفاده از زبانهای محلی که هندیها آن را ترجیح میدهند، اقدام کنند.
قیمتگذاری قطعا مهم است. مثلا فروش کالا در هند با قیمتهایی که در آمریکا وجود دارد، برای هندیها مناسب و جذاب نیست.
حتی هزینه اشتراک سالیانه نتفلیکس -3000 دلار در آمریکا- برای آن 10 درصد جامعه ثروتمند هم معادل درآمد یک هفتهشان است.
شرکت اپل تبلیغات بسیاری در شهرهای بزرگ هند مثل بمبئی و دهلی و بنگلور دارد. اما واقعیت این است که قیمت آخرین مدل آیفون معادل نیمی از درآمد سالانه ده درصد ثروتمند هند است.
امید شرکتهای بینالمللی این است که طبقه متوسط در هند رشد کنند اما تصمیمهای آنها باید بر اساس واقعبینی باشد.
در حقیقت، تولید کالاها و خدمات مفید برای مصرفکنندگان هندی موفقیت بزرگی محسوب میشود. به عنوان مثال، رشد تولید اسکوتر و تلفن همراه تنها زمانی افزایشی شد که قیمتها کاهش یافت.
بنابراین هوشیارترین کسبوکارها آنهایی هستند که به این نکته توجه دارند و با انتخاب زمینههای درست، زیرساختها و شرایط لازم را برای دسترسی مصرفکننده به کالاهای جدید فراهم میآورند.
مثلا برقرسانی، تقاضا برای کالاهای برقی را افزایش میدهد. و یا با توجه به جنگ قیمتی که برای ارائه اینترنت همراه به نفع مصرفکننده وجود دارد، فراهم آوردن خدمات الکترونیک یک موهبت در هند محسوب میشود.
شبکههای لجستیک و غولهای تجارت الکترونیک برای اولین بار این امکان را برای شهروندان شهرهای درجه 3 هند فراهم کردهاند تا از برندهای جهانی مُد خرید کنند.
اگرچه ایجاد طبقه مصرفکننده وظیفه سیاستمداران است، اما سیاستمداران هند موفق به انجام آن نشدهاند.
امید شرکتهای بینالمللی این است که طبقه متوسط در هند رشد کند اما تصمیمهای آنها باید بر اساس واقعبینی باشد. این شرکتها باید تلاش کنند نهایت استفاده را از ذخایر بالقوهای که در این کشور وجود دارد، ببرند.
نظرات