به گزارش تجارت نیوز، در روز ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵، کمیته نوبل اعلان کرد که جوئل موکیِر (Joel Mokyr)، فیلیپ آگیون (Philippe Aghion) و پیتر هاویت (Peter Howitt) به عنوان برندگان جایزه نوبل در اقتصاد انتخاب شدهاند. نوبل اقتصاد (جایزه بانک مرکزی سوئد در علوم اقتصادی به یاد آلفرد نوبل) امسال بر اساس «تبیین رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» اهدا گردید.
طبق اعلام کمیته، نیمی از جایزه به جوئل موکیِر برای تحلیل و شناسایی پیششرطهایی داده شده است که نوآوری فناورانه را ممکن میسازند و نیمی دیگر بین آگیون و هاویت به دلیل توسعه مدل نظری «تخریب خلاقانه» تقسیم شد. نقش هاویت در این پژوهش، کاملکننده کار آگیون بوده و بیشتر به جنبههای کمی و مدلسازی نظریه آگیون ورود کرده است.
ارزش این جایزه معادل ۱۱ میلیون کرون سوئد است. جالب توجه این است که عنوان «نوبل اقتصاد» در وصیتنامه آلفرد نوبل نیامده و این جایزه از سال ۱۹۶۹ بر پایه تصمیم بانک مرکزی سوئد بنیان گذاشته شده است.
زندگی علمی و مسیر پژوهشی برندگان
جوئل موکیِر (Joel Mokyr) متولد ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۶ در لیدن هلند و استاد دانشگاه نورثوِسترن است. او اقتصاددان و تاریخنگار است و تمرکز پژوهشی وی بر مطالعه نقش تکنولوژی، نوآوری و علم در رشد اقتصادی طولانیمدت است. موکیِر در کار خود، با بررسی تاریخ فناوری و پیششرطهای لازم برای امکان نوآوری، نشان داده است که چگونه تغییرات تکنولوژیک نیازمند زیرساختهای نهادی، فرهنگی و اطلاعاتی هستند تا بتوانند به رشد اقتصادی ماندگار بینجامند. در حکم کمیته نوبل آمده است که او موفق شده است «پیششرطهای لازم رشد پایدار مبتنی بر نوآوری را شناسایی کند».
فیلیپ آگیون اقتصاددانی فرانسوی-بریتانیایی است. او استاد کالج دو فرانس، دانشگاه لندن (LSE) و رئیس آزمایشگاه اقتصاد نوآوری موسسه INSEAD است و پیش از این در دانشگاههای آکسفورد و هاروارد نیز تدریس کرده است. وی پیش از این جوایز متعددی چون Yrjö Jahnsson Foundation (جایزه اقتصادی اروپا برای افراد زیر 45 سال) و جایزه جان فون نویمان را دریافت کرده است. پیتر هاویت اقتصاددانی کانادایی است که در دانشگاه براون (Brown) تدریس میکند. او با آگیون همکاری نزدیکی داشته و در حوزه رشد اقتصادی و نظریه نوآوری فعالیت میکند.
کمیته نوبل اعلام کرده است که آگیون و هاویت سهم خود را در جایزه به طور مشترک به دست آوردهاند. دلیل اعطای نوبل به آنها، توسعه نظریهای است که توضیح میدهد چگونه فرآیند تخریب خلاقانه به رشد بلندمدت اقتصاد کمک میکند. آگیون با همکاری پیتر هاویت، مدل نظری «تخریب خلاقانه» را توسعه دادهاند که در آن نوآوریها، کالاها یا فناوریهای قدیمیتر را کنار میگذارند و ساختار تولید را بهبود میبخشند. در نتیجه، رشد اقتصادی به صورت پویا و مبتنی بر نوآوری تبیین میشود. کمیته نوبل در بیانیه خود گفته است که سهم آگیون و هاویت در جایزه ناشی از «مدل ریاضیاتی تخریب خلاقانه» است.
اهمیت نظریه نوآوریمحور و تخریب خلاقانه
یکی از پیامهای کلیدی انتخاب این سه پژوهشگر برای جایزه نوبل، تاکید بر اهمیت نوآوری در رشد اقتصادی است. کمیته نوبل اعلام کرده است که «رشد پایدار را نمیتوان امری بدیهی دانست» و بخشی از ساختار رشد اقتصادی به توانایی نوآوری و مقابله با تهدید رکود بستگی دارد.
مفهوم «تخریب خلاقانه» (Creative Destruction) که آگیون و هاویت بسط دادهاند، به این معناست که نوآوری و خلق محصولات جدید، فرآیندها یا فناوریهای نو را جایگزین کالاها یا فناوریهای قدیمی میکند و از این طریق، اقتصاد به سمت بازدهی بیشتر حرکت میکند. این فرآیند، با کنار گذاشتن روشهای ناکارآمد، محرک تغییر و رشد است. کار موکیِر اما بر شناسایی شرایط نهادی، فرهنگی، اطلاعاتی و زیربنایی تمرکز دارد که امکان نوآوری را فراهم میآورند؛ بدین معنی که نوآوری تحت شرایطی موفق میشود که بستر مناسب داشته باشد.
بنابراین، ترکیب کار موکیِر با نظریه تخریب خلاقانه، تصویری نسبتا کامل از چگونگی رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری ارائه میدهد؛ ابتدا نظریه موکیِر مبتنی بر ایجاد زیرساختها و شرایط لازم و سپس مکانیزم تغییر و جایگزینی تکنولوژیها که توسط آگیون و هاویت بسط داده شد.
انتخاب این موضوع برای جایزه نوبل چه پیامی دارد؟
انتخاب این موضوع برای جایزه نوبل، پیامهایی روشن برای جامعه اقتصاد، دولتها و سیاستگذاران دارد. برای مثال سیاستگذاران تشویق میشوند که به تحقیق و توسعه (R&D)، آموزش، زیرساختهای فناوری و محیط نهادی مناسب (نظام مالکیت فکری، قوانین انحصار، بازار رقابتی) توجه کنند.
قابل توجه است که حتی اگر فناوری بالقوه وجود داشته باشد، موانع نهادی، رانتجویی، عدم رقابت یا ضعف قانون میتواند مانع بهرهبرداری از آن شود. آگیون معتقد است که اگر تنها عدهای خاص از نوآوری بهرهمند شوند، این موضوع ممکن است موجب افزایش نابرابری شود و به همین دلیل سیاستهای مالیاتی، تنظیم بازار و سرمایه انسانی باید در کنار رشد نوآوری در نظر گرفته شوند.
فرآیند نوآوری معمولا به تغییر در صنایع، شغلها و کسبوکارها نیاز دارد. سیاستها باید آماده کمک به انتقال شغلی، بازآموزی و حمایت از بخشهای ضعیف باشند. همچنین قابل ذکر است که تاکید این نظریهها بر رشد بلندمدت است و هشدار میدهد که سیاستهایی که تنها در کوتاهمدت اثر مثبت دارند، ممکن است برای دوام و پایداری نوآوری مفید نباشند.