کد مطلب: ۲۲۰۶۸۷

هوش‌مصنوعی با شغل شما چه کار می‌کند؟

هوش‌مصنوعی با شغل شما چه کار می‌کند؟

اگر هنوز از داشتن شغل در آینده نمی‌ترسید، کافی است گوگل را باز کنید و عبارت «شغل آینده» را جستجو کنید. مقالات زیادی وجود دارند که در مورد وضعیت مشاغل در آینده هشدار می‌دهند. اگر به زبان انگلیسی جستجو کنید بیشتر وحشت‌زده خواهید شد. تصور کنید تمام کارها توسط ربات‌ها و ماشین‌های هوشمند انجام شوند.

اگر هنوز از داشتن شغل در آینده نمی‌ترسید، کافی است گوگل را باز کنید و عبارت «شغل آینده» را جستجو کنید. مقالات زیادی وجود دارند که در مورد وضعیت مشاغل در آینده هشدار می‌دهند. اگر به زبان انگلیسی جستجو کنید بیشتر وحشت‌زده خواهید شد. تصور کنید تمام کارها توسط ربات‌ها و ماشین‌های هوشمند انجام شوند. ربات‌هایی که رانندگی بلدند، تشخیص پزشکی می‌دهند، عمل جراحی می‌کنند و بدون خستگی به تمیز کردن شهر می‌پردازند.

حتی ممکن است ماجرا از این هم فراتر برود. شاید ربات‌ها در آینده بتوانند داستان بنویسند، آهنگ بسازند، برای اندروید برنامه‌نویسی کنند و یا مدیر یک فروشگاه شوند. سوال اساسی اینجا است که آیا این ربات‌ها مشاغل ما را نابود خواهند کرد؟ اجازه دهید همین‌الان خیالتان را راحت کنم. البته که ربات‌های هوشمند در آینده کارهایی فوق‌العاده انجام خواهند داد. اما این کارهای فوق‌العاده نه‌تنها شغل‌های ما را تهدید نمی‌کند بلکه ما را به‌زحمت کم‌تر و درآمد بیشتر خواهند رساند. ولی چطور؟

سه قطعه گم‌شده در پازل

برای پیدا کردن قطعات پازل بیایید سوار مترو شویم. در گذشته ما به باجه بلیت‌فروشی مراجعه می‌کردیم. چهار یا پنج فروشنده آنجا بودند تا از ما پول بگیرند و یک بلیت به ما بدهند. حالا دستگاهی در ورودی مترو نصب‌شده است که با خواندن کارت‌بانک شما به‌طور خودکار کارت مترو را شارژ می‌کند. در باجه بلیت‌فروشی بجای پنج فروشنده، تنها یک فروشنده نشسته و سرش هم خیلی خلوت‌تر از قبل است. آیا ماشین کار آدم‌ها را دزدیده و در هر ایستگاه چهار خانواده را از نان خوردن انداخته؟

قبل از آن‌که از این دستگاه متنفر شویم لازم است به سه نکته اشاره کنیم:

1- روزهای قبل از انقلاب صنعتی را به یاد بیاورید

قبل از آن‌که انقلاب صنعتی به وقوع بپیوندد تمام مشاغل بر عهده انسان بود. آدم‌ها (با کمک حیوانات) زمین را شخم می‌زدند، محصول را برداشت می‌کردند و به آسیاب کردن گندم و پختن نان مشغول می‌شدند. اما ماشین‌ها بسیاری از این مشاغل را از بین بردند. چه اتفاقی افتاد؟ آیا دیگر هیچ‌کس کشاورزی نکرد؟ درست است که بجای بیست کارگر، یک کارگر پشت کمباین نشست. اما در گذشته هیچ‌کس در کارخانه کمباین‌سازی کار نمی‌کرد. کسی تعمیرکار موتور کمباین نبود. محصول آن‌قدر کم بود که کسی به فکر احداث بورس کالای کشاورزی نمی‌افتاد. هیچ‌کس روزنامه اقتصادی نمی‌خرید و کسی عکاس رسانه اقتصادی نمی‌شد. از شغل‌های از بین رفته زیاد گفته‌اند و شنیده‌ایم. اما چرا کسی در مورد مشاغلی که ایجاد می‌شود حرف نمی‌زند؟

مشاغل در آینده کشاورزی

بالا رفتن بازدهی کشاورزان، باعث بدتر شدن وضع همه نمی‌شود.

چند شغل از بین رفتند اما مشاغل جدیدی پیدا شدند. مشاغلی که هیچ­کدام از ما تصورش را هم نمی‌کردیم. در آینده هم وضعیت به همین صورت خواهد بود. البته که برخی از مشاغل سخت و آزاردهنده از بین می‌روند، اما مشاغلی دیگر به‌وجود می‌آیند که با کمک ماشین‌های هوشمند آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر خواهند بود. درست مثل مسیری که در انقلاب صنعتی طی کردیم، مردم بیشتر از قبل به سمت کسب دانش و مهارت پیش خواهند رفت. در آن زمان چند نفر بودند که خواندن و نوشتن بلد بودند؟ اتفاق خوب آینده این است که تقاضا برای آدم‌هایی ماهر و آگاه بیشتر خواهد شد. و این چیز خوبی است.

2- مثال محبوب اقتصاددان‌ها: اندازه کیک

دانشمندان اقتصاد را به یک کیک تشبیه می‌کنند که هر کس از آن سهمی دارد. در گذشته تصور به این صورت بود که اگر شغلی جدید (مثل تاکسی اینترنتی) به وجود بیاید، دیگر هیچ‌کس از مشاغل قدیمی (مثل آژانس و تاکسی) استفاده نخواهد کرد. یعنی شغل جدید سهم بیشتری از کیک بر می‌دارد و از سهم رقبا کم می‌کند. اما این تصور درست نیست. مشاغل جدید می‌توانند اندازه کیک را بزرگ‌تر کنند. خود من خیلی کم از آژانس استفاده می‌کردم. اما حالا یکی از مشتری‌های ثابت تاکسی اینترنتی هستم. این شرکت‌های نوظهور، من و امثال من را از آژانس‌ها ندزدیدند، بلکه من را به بازار تاکسی دربست اضافه کردند.

نه‌فقط اندازه کیک، بلکه مواد تشکیل‌دهنده کیک هم تغییر کرده‌اند.

دوباره به زمین‌های زراعی پیش از انقلاب صنعتی باز گردیم و بپذیریم که ماشین‌ها شغل آدم‌ها را گرفته‌اند. آیا امروز مردم گرسنه‌تر و فقیرتر از آن زمان هستند؟ حالا تمام ما به محصولاتی که آن زمان بسیار لوکس بودند دسترسی داریم: نان گندم، شکر و آناناس! این محصولات ارزان‌تر از قبل هستند و درآمد ما هم بیشتر. خیلی ساده، اندازه کیک اقتصاد ایران هزاران برابر بزرگ‌تر از قبل شده است. پدر پدربزرگ من شاید هرگز نمی‌توانست یک درشکه کرایه کند. اما حالا من تاکسی دربست می‌گیرم. وضع مالی من خوب نیست، اما زندگی‌ام از شاه‌عباس مرفه‌تر است! چرا؟ چون نه‌فقط اندازه کیک، بلکه مواد تشکیل‌دهنده کیک هم تغییر کرده‌اند. کیک آن‌ها فقط آرد بود و شکر. کیک ما خامه، گردو، شکلات و توت‌فرنگی هم دارد. ما اینترنت، موبایل، خودرو، آنتی‌بیوتیک، آب‌لوله‌کشی و لامپ LED داریم، هرچند همه ما نمی‌توانیم مرسدس اس 500 بخریم.

3- پارادوکس عرضه و تقاضا

فرض کنید شرکت مایکروسافت بتواند رباتی تولید کند که تمام کارهایش را انجام دهد. تمام کارکنان اخراج شوند و بیل ‌گیتس بماند و ربات‌هایش. همین اتفاق در بنز و آدیداس و تمام شرکت‌های دیگر هم بیفتد. آن‌ها می‌توانند بدون آن که پول کارگر بدهند، چندبرابر قبل محصول تولید کنند. سوال اینجا است که اگر ما هیچ درآمدی نداشته باشیم، این شرکت‌ها می‌خواهند به چه کسی محصول بفروشند؟ به خودشان و ربات‌هایشان؟

تولید دو سر دارد. سر عرضه و سر تقاضا . اگر چیزی عرضه نشود، تقاضایی هم ندارد. مثلا امروز فضاپیمای شخصی عرضه نمی‌شود. ما هم مشتری فضاپیمای شخصی نیستیم. اما اگر چیزی متقاضی نداشته باشد هم عرضه‌ای رخ نمی‌دهد. امروز کم‌تر کسی متقاضی درشکه است. درشکه‌سازی هم دیگر یکی از کسب‌وکارهای اصلی ما نیست. شرکت‌های بزرگ بی‌تردید از ماشین‌های نوین بهره خواهند برد. اما محال است که این بهره‌مندی به بی‌کاری عظیم منجر شود. چون تقاضا بی‌اندازه کم خواهد شد و آن‌ها هرگز موفق نمی‌شوند هزینه درست کردن ربات‌هایشان را بپردازند. تنها جواب این است که در آینده دست ما خالی نخواهد بود. مایکروسافت خیلی بیش‌تر از ربات‌های بی‌جیره و مواجب، به مشتری‌هایی دست‌به‌نقد نیاز دارد. این دو نیروی طبیعی، اقتصاد جهان را به سمت کالای ارزان‌تر و مصرف بیشتر می‌برد، نه به سمت بی‌کاری عظیم و بی‌پولی جهانی.

وقتی خلاقیت تکراری و خسته‌کننده می‌شود

در زمان‌های قدیم بر زور و بازو تاکید می‌شد. کار خوب و شرافت‌مند کاری بود که با زحمت و عرق جبین همراه باشد. بخور تا توانی به بازوی خویش، که مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. اما حالا کارهای یدی اعتبار خود را از دست داده‌اند. در آن زمان آدم‌هایی خلاق مثل سعدی وجود داشتند. اما خود سعدی هم حتی یک‌بار از واژه خلاقیت استفاده نکرده و خلاق را در معنای خالق به‌کار برده و نه به معنای creative. جستجو در گوگل‌بوک نشان می‌دهد که واژه creativity تا پیش از 1920 کاربرد نداشت. در آن روزها کسی از اهمیت خلاقیت در پیشرفت شغلی حرف نمی‌زد. خلاقیت اصلا موضوع بحث نبود. اما حالا ما بر خلاقیت کودکان تاکید زیادی داریم.

این تصور که ربات‌های خلاق تهدیدی برای آینده بشر هستند، ناشی از دست‌کم گرفتن توانایی‌های انسان است.

شاید شما هم از بتهوون خوشتان بیاید، هم گیتارالکتریک دوست داشته باشید، هم از چند موسیقی پاپ لذت ببرید و در تلفن همراه خود چند ترانه جز داشته باشید. بدون آن‌که ارتباط آن‌ها را درک کنید. ماشین‌ها در آینده می‌توانند الگوی میلیون‌ها آهنگ را بررسی کنند و آن را با سلیقه شما مقایسه کنند و در چند ثانیه آهنگی دقیقا منطبق با سلیقه و احساسات فعلی شما بسازند. آن روز شاید خلاقیت اعتبار خود را از دست بدهد. اما در آن زمان از اهمیت X در پیشرفت شغلی حرف خواهیم زد و مردم را تشویق می‌کنیم که از خلاقیت خود بکاهند! نمی‌دانیم X چیست و شاید هرگز در زندگی خود از این کلمه استفاده نکرده باشیم. اما می‌دانیم این تصور که ربات‌های خلاق تهدیدی برای آینده بشر هستند، ناشی از دست‌کم گرفتن توانایی‌های انسان است.

چرخه اقتصادی و مشاغل

فرض کنید ده کارگر می‌توانند در یک روز 10 قطعه درست کنند. اگر دستگاهی درست کنیم که در یک روز با کمک یک کارگر بتواند 10 قطعه درست کند چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر درکی از اقتصاد نداشته باشیم می‌گوییم 9 کارگر بیکار خواهند شد. اما در این نتیجه‌گیری یک عنصر بسیار مهم را نادیده گرفته‌ایم و آن طمع صاحب‌کار است. چرا فرض کرده‌ایم او به‌هیچ‌عنوان دوست ندارد تولید خود را افزایش بدهد و همیشه فقط 10 قطعه تولید کند؟ چرا او ده ماشین نمی‌خرد و از فردا 100 قطعه تولید نمی‌کند؟

آینده 2

وقتی 100 قطعه در روز تولید شود، قیمت هر قطعه کاهش پیدا می‌کند. درست مثل مثال من و تاکسی دربست، تعداد بیشتری از آدم‌ها به این قطعه علاقه پیدا خواهند کرد. افزایش تقاضا باعث می‌شود که صاحب‌کار بجای تولید 100 قطعه، به فکر تولید هزار قطعه بیفتد. درست است که در قدیم تولید هزار قطعه در روز هزار کارگر می‌خواست و حالا 100 کارگر کافی است. اما در آن زمان فقط 10 شاغل داشتیم، چون تقاضا، عرضه را محدود کرده بود. پس ماشین جدید 9 شغل را نابود نمی‌کند، بلکه 90 شغل جدید می‌آفریند. در سال 1908، ده هزار خودرو در سراسر جهان فروخته شد. در سال 2018 ده هزار خودرو در هر ساعت فروخته می‌شود. حتی اگر نیروی کار موردنیاز برای تولید خودرو یک‌دهم شده باشد، باز هم تعداد افراد شاغل در این صنعت چند هزار برابر بیشتر شده است.

آیندگان به ما می‌خندند

دو کشاورز در قرن 10م هجری در کنار جوی آب نشسته‌اند و از تغییر دنیا در قرن بیست‌ویکم حرف می‌زنند. برای آن‌ها واضح است که در آن روزگار نوادگان ما دیگر نمی‌توانند کشاورز باشند و از راه کشت گندم روزگار بگذرانند. اما چیزی که آن‌ها نمی‌توانند حدس بزنند این است که یکی از نوادگانشان در یک رسانه آنلاین قلم می‌زند، یا بهتر بگوییم، کیبورد می‌زند.

ما امروز از وضعیت تولید خودروهای خودران، فروش بلیت مترو و وضعیت شغل در مایکروسافت می‌گوییم. اما تمام حرف‌هایی که ما می‌زنیم تنها یک کلمه از کتاب قطور آینده است. شاید روزی یکی از نوادگان من این مقاله را پیدا کند و از سادگی طرز تفکر من به خنده بیفتد. شاید آن روز عنوان شغلی او چیزی باشد که من حتی نمی‌توانم آن را تلفظ کنم!

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • sahs

    چطور اینقدر خوبو قابل فهم و سنگین مطلب مینویسی؟
    همه ی نوشته هاتو دارم میخونم
    جایی هست که بشه به همش دسترسی داشت؟
    صفحه ای سایتی
    ممنون میشم پاسخگو باشی

    • فرزاد فخری‌زاده

      سلام! یک دنیا ممنون از لطف شما. بله، در همین آکادمی تجارت‌نیوز می‌تونین به آرشیو مطالب سال‌های گذشته دسترسی داشته باشید!