تفکر سیستمی از ابزارهایی است که برای استفاده در کسبوکار و تجارت ساخته شده است؛ اما میتواند کاربردهای بسیاری بیشتری نیز داشته باشد. تفکر سیستمی یک ایده ساده دارد. برای فهم مسائل گوناگون، باید نگاههای گوناگون را با هم جمع کرد.
چنین تفکری پیش از اینکه بهعنوان ابزاری در دنیای تجاری مطرح شود، سالها توسط دانشمندان بهعنوان تنها ابزار قابلاعتنا برای فهم پدیدههای طبیعی و خود طبیعت استفاده میشد. یادگیری تفکر سیستمی میتواند به همه انسانها برای ساختن دنیای بهتر نیز کمک کند.
تفکر سیستمی از مثنوی معنوی تا کسبوکار
داستان فیل را که از مثنوی معنوی مولوی به یاد دارید؟ چهار نفر وارد اتاق تاریکی میشوند که فیلی در آنجا است. آنها هیچچیزی در مورد فیلها نمیدانند. حتی در تصورشان هم نمیگنجد که حیوانی با این عظمت وجود داشته باشد. بهآرامی هرکدام قسمتی از بدن فیل را لمس میکنند.
یکی میگوید این حیوان مثل ناودان است. او خرطوم فیل را لمس کرده و فکر میکند فیل حیوانی شبیه ناودان باشد.
دیگری پای فیل را لمس میکند و فریاد میزند که این حیوان مثل یک ستون است. عمودی و بلند.
دیگری گوش فیل را لمس میکند و نتیجه میگیرد که این حیوان مثل بادبزن است.
دیگری بر پشت فیل دست میکشد و میگوید این یک تخت است.
[imp content=”ما معمولا از ذهن خود فراتر نمیرویم.”]
مولوی در پایان داستان استدلال میکند که اگر هرکدام از این افراد با خود یک شمع به این اتاق تاریک آورده بودند، این اختلافنظر پیش نمیآمد؛ اما اگر شمعی در دسترس نباشد چه؟
وقتی شمع نباشد، تفکر سیستمی به درد میخورد
در موضوعاتی که واقعا نمیتوانیم شمعی بیاوریم و نتیجه واحدی از چیستی موضوع بگیریم باید چهکار بکنیم؟ در این مواقع لاجرم هر کس با تجارب محدود خود نتیجهای میگیرد و بر اساسش عمل میکند. ازآنجاییکه این نتیجه غلط یا حداقل ناقص است، استفاده از آن برای تعیین عکسالعمل هم نتایجی نامطلوب خواهد داشت. اینجا است که تفکر سیستمی میتواند بسیار مؤثر باشد.
ما معمولا از ذهن خود فراتر نمیرویم. تجارب محدود و جزئی ما برایمان حکم واقعیت پیدا میکنند. این اتفاق حتی زمانی که دیگران نتایج متفاوتی از ما میگیرند نیز همچنان به قوت خود باقی است.
همهچیز یک سیستم است
داستان فیل میتواند یادآور لزوم همدلی در زندگی باشد. در این نگاه توصیه میشود هر وقت ممکن است خود را در جایگاه دیگران بگذاریم و ببینم نگاه آنها به ماجرا چگونه است.
این رهیافت همچنین میتواند یک درک خوب از یک روششناسی تجاری با نام تفکر سیستمی به ما بدهد. تفکر سیستمی اولین بار در کتاب تفکر در سیستمها (Thinking in Systems) اثر دونلا میدووز (Donella H. Meadows) مطرح شد.
تفکر سیستمی فقط برای تجارت یا علاقهمندان این حوزه نیست. تفکر سیستمی مثل نظریه محدودیتها میتواند در کار، زندگی یا هرجایی که میخواهید رشد کنید و از جایگاه خود فراتر بروید، کاربرد داشته باشد. تفکر سیستمی جزئی از تفکر استراتژیک است.
قبل از اینکه به نحوه اعمال و استفاده از تفکر سیستمی بپردازیم، بهتر است این سه مفهوم مرکزی تفکر سیستمی را بفهمیم.
- هر چیزی یک سیستم است: یک محصول، یک تیم، بازار، فرآیند، عادتها، روتینهای شخصی و حتی یک فیل. همه و همه یک سیستم هستند.
- درک و ارتقا سیستم: شما باید هر جزئی را بفهمید و ارتباط اجزا با یکدیگر را درک کنید. در داستان فیل مشخص است که فیل چیزی فراتر از یک ستون، ناودان، بادبزن و تخت است.
- اگر نمیتواند کل سیستم را ببینید یا تجربه کنید: در این صورت باید مدلهایی بسازید که تجارب و فهمهای گوناگون را بتوان همزمان در آن جای داد. این تنها راهی است که با آن میتوانید فیل را بشناسید.
چگونه از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟
۱- نقاط بازخورد و ارتقا را بفهمید
اولین هدف شما فهمیدن سیستم است. اینکه چه چیزهایی بازخورد سیستم هستند و ارتقا چه چیزهایی میتواند روی نحوه عملکرد سیستم تأثیر بگذارد، نکاتی هستند که باید بفهمید.
وقتی نقاط ارتقا را دریافتید، میتوانید سیستم را تنظیم کنید. اگر میخواهید بیشتر تولید کند، باید بازخوردهای (مثبت) را قویتر کنید. اگر میخواهد تولید چیزی را کاهش دهید باید برخی از این نقاط بازخورد مثبت را تضعیف کرده یا از حلقه بازخورد خارج کنید.
فرض کنید یک سینک ظرفشویی وجود دارد. شیر آب و محل تخلیه یا چاه سینک، نقاط ارتقا هستند. اگر شیر را باز کنید اما درب محل تخلیه را نگذارید، آب همواره جریان خواهد داشت و سینک هیچوقت پر نخواهد شد. اگر بخواهید سطح آب را بالا بیاورید باید شیر را باز کنید و چاه تخلیه را ببندید. اگر بخواهید سطح آب را پایین بیاورید یا سینک را کاملا تخلیه کنید، باید شیر را ببندید و چاه تخلیه را باز کنید. به همین سادگی.

در یک سینک ظرفشویی، شیر و چاه تخلیه نقاط ارتقا و ارتباط بین سطح آب، وضعیت شیر و چاه تخلیه حلقه بازخورد است.
شاید دوست دارید بهجای اینکه فقط در سرعت همیشگی بدوید، سریعتر شوید. چه چیزی سرعت شما را افزایش خواهد داد؟ شاید لازم باشد بیشتر بدوید. یا اینکه بازههای تمرینی آرام و شدید داشته باشد. شاید یک مربی به درد بخورد. یا یک متخصص تغذیه.
وقتی نقاط ارتقا خود را یافتید شما میتوانید از هر آنچه میخواهید، بیشتر داشته باشد.
۲- به دنبال الگوها و روندها باشید
هنگامیکه میخواهید سیستم را ارتقا دهید، الگوها و روندها مثل نشانههای یک جدول کلمات متقاطع هستند. این الگوها و روندها راهنمایی فکری به شما میدهند.
حالت ایدهآل این است که چنین روندها و الگوهایی شما را به مسیرهای، مکانها، افراد یا ایدههای غیرمنتظرهای که فکرش را هم نمیکردید، راهنمایی کنند.
بررسی و دنبال کردن روندها و الگوها به ما کمک میکند که تغییرات را بهخوبی ببینیم و همیشه یک گام جلوتر باشیم.
۳- مشکلات افراد و مشکلات سیستم
بسیاری از مشکلات از نقصها و ایرادات محصول گرفته تا فقر، مشکلات حملونقل و صلح جهانی همه مشکلات سیستمی هستند.
حتی زمانی که افراد کاری نامناسب میکنند یا درباره رفع موضوعی تلاش میکنند که به نظر قابل پیشگیری بود، در واقع میتوان سیستم موجود در این زمینه را مقصر دانست.
اگر کسبوکار کوچک شما خیلی کند رشد میکند، احتمالا دلیلش شما نیستید. سیستمی وجود دارد که باید بهینه شود. این سیستم میتواند محصول یا خدمت مرکزی یا فرآیند فروش باشد.
وقتی سیستم را آزمودید، زمان آن است که نگاهی به افراد بیندازید. ممکن است افراد جدیدی که استخدام کردهاید باعث تاخیرها یا ارتباط ضعیف تیمی شوند که در سیستم مشکل ایجاد میکند.
جابهجایی یک نفر به جایگاهی دیگر میتواند همان نقطه ارتقا شما باشد. حتی زمانی که افراد، خود مشکل هستند، معمولا یک راهحل سیستمی هم وجود دارد.
برای استفاده از تفکر سیستمی هیچگاه دست از یادگیری برندارید
تفکر سیستمی به ما یاد میدهد که دریابیم چگونه افراد، سیاستها، سازمانها، تصمیمات، روابط و ایدهها همبسته و در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند. اگر میخواهید تفکر سیستمی را بهخوبی و همواره در زندگی و کسبوکار خود پیاده کنید، باید دائما در حال یادگیری و ارتقا باشید.
در ادامه میخواهیم پنج قاعده را بیان کنیم که میتوانند یادگیری را بخشی دائمی از زندگی شما بکنند. مهم نیست شما دارید کسبوکار خود را شروع میکنید، رهبر یک شرکت هستید و یا درون یک مجموعه کار میکنید، به یاد داشته باشید یادگرفتن راز همهچیز است.
۱- تسلط بر خود
در کنفرانسها شرکت کنید، دورههای آنلاین بردارید، کتاب و وبلاگ بخوانید، پادکست گوش دهید، با افراد داخل و بیرون از حوزه کاری خود حرف بزنید، از همکارانتان یاد بگیرید، فیلمهای مستند ببینید. خلاصه هر کاری که میتوانید برای ارتقا مهارتها و بسط ذهن خود انجام دهید.
۲- جانبداریها و فرضهای اولیه را بکاوید
افرادی که در داستان فیل مثنوی معنوی در ابتدا کتاب گفتیم، تمام حدسهای خود را بر پایه پیشفرضها و نگاه جانبدارانه خود میزدند. پیشفرضها و جانبداریها ما از درک تمام فیل باز میدارند. از رشد و خلاقیت ما جلوگیری میکنند. آگاهی از جانبداریها از درون ما آغاز میشود اما کمی هم تمرین نیاز دارد.
۳- یک تصویر، آرزو یا رویای مشترک بسازید
سیستمهای بدون هدف یا ماموریت روشن و دقیق شکست خواهند خورد. اگر ندانید چرا میخواهید رکورد سرعت دوی با مانع را بشکنید، هیچوقت تندتر نخواهید دوید.
آیا میخواهید از خودتان راضی باشید؟ برنده مسابقه شوید؟ در زمان پیری قوی و خوشهیکل بمانید؟ آرزو، رؤیا و هدف، شما را با انگیزه نگاه میدارد.
در یک سازمان لازم است همه رؤیا و هدفی مشترک داشته باشند.
۴- یادگیری تیمی
یادگیری تیمی بسیار قدرتمند است. وقتی افراد یک گروه دور هم جمع میشوند تا به هدفی مهم برسند، درک و یادگیری آنها بسیار تقویت میشود. این کار درسها را در ذهن ما حکاکی میکند.
در یک سازمان چنین کاری را میتوان در تیمهای چندکاره، به اشتراکگذاری اطلاعات بین نقشها و جایگاههای متضاد، برگزاری رویدادهای هفتگی و اجرای نمایشگاهها انجام داد.
۵- سیستمی فکر کنید
در این بخش چرخه کامل میشود. تفکر سیستمی برای بهبود و ارتقا دائمی انجام میشود.
این قضیه همچنین به اصل کوه یخ ارتباط دارد. اصل کوه یخ میگوید، همانند کوه یخی که بخش بسیار بزرگتری از چیزی روی سطح آب دیده میشود، در زیر آب است، ما در بسیاری از مواقع فقط مقدار بسیاری کمی از اطلاعات موجود در پدیدهها را میبینیم. اطلاعاتی که واضح هستند و دیده میشوند در مقایسه با آنچه در پسزمینه اتفاق میافتد بسیار ناچیز است. در پشت هر مسئله نیز اطلاعات بسیار بیشتری از آنچه ما میتوانیم ببینیم، وجود دارد.
تفکر سیستمی را در کجا به کار ببریم؟
هنگامیکه با یک چالش یا فرصت روبهرو میشوید، آن را بهصورت یک سیستم ببینید. وقتی هر چیزی را یک سیستم ببینید، لاجرم در ذهنتان این نکته شکل میگیرد که شاید قضیه اینقدرها هم ساده نباشد. تلاش برای سادهسازی چنین چیزی یک خطای شناختی است.
برای استفاده از تفکر سیستمی تلاش کنید جزئیات را بفهمید و نقاط ارتقا را بیابید. پسازآن با آزمودن، یادگرفتن و سازگار کردن، مدلهای خود را دائما اصلاح کنید. در نهایت اگر روزی به فیلی در تاریکی برخوردید و چراغ نداشتید، شما باید بتوانید بفهمید با چه چیزی روبهرو هستید.