در حال حاضر سفرهای هوایی علیرغم قیمت بالایشان که برای بسیاری گران است، به یکی از مهمترین گزینههای حملونقل بدل شدهاند؛ اما در این میان کسانی هم هستند که جتهای شخصی و البته خلبان دارند و هرجایی بخواهند پرواز میکنند.
اما یک سوال مطرح است: آیا پرواز با جتهای شخصی علیرغم هزینههای بسیار زیاد آن بهصرفه است؟ ما در این مقاله به پاسخ این سوال میپردازیم.
جتهای شخصی نماینده مرفهترین بخش جامعه
جتهای شخصی نماینده و نشانگر سطح غیرقابل درکی از وفور ثروت هستند. برای بیشتر مردم جهان که احتمالا شامل ۹۹ درصد کل آدمهای دنیا میشود، جتهای شخصی خارج از دسترس هستند.
من تا به امروز حتی سوار هواپیما هم نشدهام زیرا هیچوقت یا پولش را نداشتم یا همیشه در قیاس با گزینههای دیگر زیادی گران بود. هرچند راحتی و کوتاهی سفر با آن ترغیبم میکند که لااقل یکبار آن را تجربه کنم.
تنها مشکل این است که ۳۰۰ هزار تومان دادن برای یک سفر ۶۰۰ کیلومتری کمی زیاد است. لااقل شاید چون گزینههای ارزانتر وجود دارند اینطور به نظر برسد.

طراحی داخلی Gulfstream-G550
اما حکایت همه همین نیست. اگر قرار بود همه مثل من باشند که همین هواپیماهای تبریز-تهران خالی میمانند.
از آنجایی هم که ما در ایران آنقدری که من میدانم جتهای شخصی نداریم، در نتیجه همه با یک هواپیمای تجاری سفر میکنند. فقط بسته به قیمتی که به بلیت میدهید ممکن است که امکانات جایی که در آن برای یک پرواز یکساعته مینشینید فرق کند. ولی چون یک ساعت چندان طولانی نیست، در نتیجه بعید است که در پروازهای داخلی در ایران مثلا بلیت فرست کلاس (First Class) وجود داشته باشد.
بااینهمه احتمالا حتی برای بیشتر افرادی که پول همین بلیتهای گران فرست کلاس را دارند هم جتهای شخصی دنیایی بسیار دور باشند.
جتهای شخصی چقدر گران هستند؟
برای ما ایرانیها که درگیر گرانی دلار هستیم، هزینههای جتهای شخصی بسیار بسیار بزرگ خواهند بود؛ اما برای بقیه دنیا شاید آنقدر بزرگ نباشند ولی قطعا دستیافتنی نیستند.
برای اینکه تصوری از جتهای شخصی داشته باشید بگذارید اینگونه شروع کنیم
اگر فرد متوسطی که در آمریکا کار میکند، کل درآمد یک سال خود را جمع کند که بخواهد با جت شخصی گلفاستریم مدل G550 بهجایی برود، فقط میتواند 3500 کیلومتر راه برود یعنی فقط یک پرواز حدودا 6 ساعته. این مدل جت شخصی حدود ۵۰ میلیون دلار قیمت دارد. مدلهای گرانتری از این جت هم وجود دارند که تا 100 میلیون دلار هم میرسند.
ما البته مورد هواپیماهای بزرگی ساخت ایرباس یا بوئینگ حرف نمیزنیم که تبدیل به جتهای شخصی شدهاند. این هواپیماها بسیار گرانتر خواهند بود.
اشخاصی وجود دارند که علیرغم این قیمتهای بالا، نصف دنیا را با جتهای شخصی میپیمایند؛ مثلا از نیویورک به پکن میروند. این افراد دهها یا حتی صدها هزار دلار برای یک پرواز میپردازند؛ اما چگونه چنین چیزی برای آنها بهصرفه است؟

Gulfstream G650
شاید آنها میتوانند در طول همان مدت ساعت پرواز، خیلی بیشتر از اینها دربیاورند.
دلایلی وجود دارد که چنین هزینه گرانی برای چنین آدمهایی بهصرفه است. پرواز همین هواپیمایی که در بالا گفتیم مثلا از لندن به دوبی حدودا ۵۵ هزار دلار برای این افراد آب میخورد.
اما اگر آنها بهجای این هواپیمای شخصی، از یکی از گرانترین خطوط هواپیمایی دنیا یعنی بلیت فرست کلاس هواپیمایی امارات استفاده میکردند، میتوانستند با همین پول بیست بار این مسیر را بروند و برگردند.
وقتی جتهای شخصی بهصرفه میشوند
کمابیش میدانیم که تلاش شرکتها، بیشینه کردن سود سهامداران و مالکان آنهاست؛ اما مشخصا استفاده از جتهای شخصی بسیار گران درمیآید. پس در این صورت چگونه شرکتهای بزرگ این هزینههای بالای جتهای شخصی را توجیه میکنند و معمولا چندین جت شخصی در اختیار هیئتمدیره قرار میدهند؟
این قضیه در مورد افراد ثروتمند هم صدق میکند. چون میلیونها دلار بابت خرید جتهای شخصی که هزینه نگهداری بالایی هم دارند، میپردازند.
از آنجایی هم که ثروتمندان بههیچوجه پول خود را دور نمیاندازند، قطعا در مقابل این هزینهها، سود فراوآنهم کسب میکنند. پرواز با جتهای شخصی گران است. چیزی حدود ۸ هزار دلار برای هر ساعت پرواز. بگذارید کمی حسابوکتاب کنیم و ببینیم میتوانیم توجیهی برای این عدد بیابیم.
کل ساعتهایی که هر فرد در سال دارد بدون حساب تعطیلات و با در نظر گرفتن ۳۶۵ روز برای هرسال 8760 ساعت است.
یک مدیرعامل یا هر فرد دیگری حدودا یکسوم این ساعات یعنی 2920 ساعت در سال را کار میکند. ازآنجاییکه ما در ایران هواپیمای شخصی نداریم و همانطور که گفتیم قیمت ارزهای خارجی زیاد بالا پایین میشود، بگذارید با حساب یک مدیرعامل شرکت بزرگ خارجی مثل مکدونالد یا والمارت (Walmart) که کلی شعبه در جهان دارد، پیش برویم.
جتهای شخصی شرکتهای بزرگ
مکدونالد را که همه میشناسید. والمارت هم شرکتی است که فروشگاههای زنجیرهای ۲۴ ساعته ریزودرشتی در آمریکا دارد.
اگر حقوق یک مدیرعامل در چنین شرکتهایی حدود یکمیلیون دلار در سال باشد، با حساب 2920 ساعت در سال، درآمد یک ساعت چنین مدیرعامل برابر با 342 دلار خواهد بود.
اما در اصل حقوق متوسط یک مدیرعامل در بزرگترین شرکتهای جهان مثل همین مکدونالد، والمارت، گوگل، اپل و شرکتهای نفتی، حدود ۱۵.۶ میلیون دلار در سال است؛ یعنی درآمد این افراد در ساعت 5342 دلار میشود.
سرعت پرواز و ارتفاع پروازی جتهای شخصی با جتهای تجاری که خطوط هوایی با آن مسافر جابهجا میکنند، یکی است. به همین دلیل مثلا در همین پرواز بین لندن و دوبی، چیزی که در نهایت در جیب مسافرین جتهای شخصی میماند، ساعتهایی است که دیگر قرار نیست در فرودگاه و صفهای انتظار تلف کنند.
جتهای شخصی، صرفهجویی در وقتی که طلاست
شما وقتی قرار است سوار یک جت شخصی شوید، کافی به فرودگاه بروید و سوار هواپیما شوید و پرواز کنید. چکهای امنیتی بسیار کوچکی وجود دارند. چمدانها هم معمولا بررسی نمیشوند؛ زیرا کسی که سوار هواپیمای خصوصی میشود بعید است با خود بمب یا مواد مخدر یا اسلحه حمل کند. اگر هم بمبی در هواپیما باشد، مسئولیت تمام و کمال آن با خود مسافر است.
زیرا کسانی که جت شخصی سوار میشوند، خود انتخاب میکنند که چه کسی با آنها همسفر باشد. وقتی هم به مقصد رسیدید، همین قضیه است. از هواپیما پیاده میشود. سوار ماشینی میشوید و به بقیه کارهایتان میرسید.
درصورتیکه برای یک جت مسافربری که در شرکتهای هوایی ارائه میشود، شما باید کلی صبر کنید که چمدانهایتان بررسی شوند و ایرلاین آنها را تحویل بگیرد. از آنجایی هم که مشخص نیست چه کسی قرار است سوار هواپیما شود، بخشهای امنیتی فرودگاه برای اطمینان از امنیت آن، باید همه چمدانها و هر چیزی را که قرار است وارد هواپیما شود، به دقت چک کنند.

Gulfstream G550
سپس باید به گیت مشخصشده بروید و احتمالا در یک صف طولانی منتظر تایید بلیت و ورود به هواپیما باشید. وقتی هم سوار شدید باید منتظر بمانید بقیه هم سوار شوند. حتی اگر زمان پرواز هم برسد ممکن است پرواز با تاخیر انجام شود.
وقتی هم که به مقصد میرسید دوباره همه اینها اتفاق میافتند. پیاده شدن و دریافت چمدانها کلی زمان میبرند.
در مجموع وقتی شما بهجای هواپیمای مسافری، سوار جت شخصی میشود، حدود ۳ ساعت در وقت صرفهجویی میکند. سهساعتی که قرار بود در فرودگاه و صفهای انتظار تلف شود. تازه در خود هواپیما هم تخت و امکانات راحتی برای استراحت وجود دارند و میتوانند خستگی شما را پیش از رسیدن به مقصد رفع کنند.
آیا وقتتان از جتهای شخصی گرانتر است؟
با در نظر گرفتن اینکه مثلا همین پرواز لندن تا دوبی با جت شخصی ۵۵ هزار دلار هزینه دارد، یک مدیرعامل باید ساعتی 18333 دلار درآمد داشته باشد که این جت شخصی برای او صرف کند؛ یعنی باید حداقل در سال 160 میلیون و 600 هزار دلار درآمد داشته باشد.
چنین درآمدی احتمالا فقط برای بالاترین افراد یک سازمان آنهم احتمالا فقط در شرکتهای بسیار بزرگ عملی است.
فقط هم ۱۱ نفر در جهان وجود دارند که بیشتر از 18333 دلار ساعت پول در میآورند.

Gulfstream G650
در فهرست زیر نام و درآمد ساعتی آنها آمده است:
- جف بزوس بنیانگذار آمازون با ساعتی ۴ میلیون و ۴۷۴ هزار و ۸۸۵ دلار
- مارک زاکربرگ بنیانگذار فیسبوک با ساعتی ۱ میلیون و ۷۱۲ هزار و ۳۲۸ دلار
- آلیس والتون (Alice Walton) دختر بنیانگذار والمارت با ساعتی ۱ میلیون و ۳۹۲ هزار و ۶۹۴ دلار
- وارن بافت که نام آن را بارها در آکادمی تجارتنیوز شنیدهاید با ساعتی ۹۵۸ هزار و ۹۰۴ دلار
- لری پیج (Larry Page) یکی از بنیانگذاران گوگل با ساعتی 924 هزار و ۶۵۷ دلار
- ایلان ماسک که این روزها با ماشینهای تسلا و شرکت اسپیسایکس شناخته میشود با ساعتی ۶۸۴ هزار و ۹۳۱ دلار
- بیل گیتس با ساعتی ۴۵۶ هزار و ۶۲۱ دلار
- جک دورسی (Jack Dorsey) بنیانگذار توییتر با ساعتی ۲۰۵ هزار و ۴۷۹ دلار
- مگ ویتمن (Meg Whitman) مدیرعامل سابق شرکت HP با ساعتی ۱۰۲ هزار و ۷۳۹ دلار
- جورج کلونی بازیگر مشهور با ساعتی ۲۷ هزار و ۲۸۳ دلار
- کایلی جنر (Kylie Jenner) کارآفرین و مجری تلویزیون با ساعتی ۱۹ هزار و ۶ دلار
نفر دوازدهم کیست؟
پس به نظر میرسد بهغیراز این ۱۱ نفر برای هیچ فرد دیگری بهصرفه نیست که جت خصوصی داشته باشد یا برای مسافرتهای خود از جتهای شخصی استفاده کند. احتمالا هم همین مسئله حتی برای آدمهای بسیار ثروتمندی که در این لیست نیستند هم صدق کند. بیشتر این افراد ممکن است فقط چند بار در سال جت شخصی اجاره کنند.
اما در دنیا، جتهای شخصی زیادی هستند که فروخته میشوند و دائما هم پرواز میکنند. نکتهای که ما در اینجا چندان در مورد آن مانور ندادیم، نوع جتی هست که مطرح کردیم. جت گلفاستریم G550 جزو گرانترین و بزرگترین جت شخصی حال حاضر جهان است و فقط ۴ مدل جت دیگر هستند که از این مدل قیمت بالاتری دارند.
والمارت دارنده بزرگترین ناوگان جتهای شخصی
به همین دلیل هم شرکت والمارت که کلی فروشگاه زنجیرهای در جایجای آمریکا دارد، در حال حاضر سعی میکند بزرگترین ناوگان جتهای شخصی را بسازد چون استفاده از این جتهای کاملا برای والمارت بهصرفه است.
این شرکت شعبههای زیادی در سراسر آمریکا دارد. همه این شعبهها هم در شهرهای بزرگ نیستند. در نتیجه همهشان فرودگاه ندارند. حتی اگر فرودگاه هم داشته باشند، احتمالا فقط به تعداد کمی پرواز به شهرهای بزرگ داشته باشند.
ازآنجاییکه مدیران این شرکت باید دائما به زیرمجموعههای خود در شهرهای متفاوت آمریکا سر بزنند، یک سرکشی به سه یا چهار شهر با استفاده از خطوط هواپیمایی مسافربری بیشتر از ۴ روز وقت آنها را میگیرد.
درصورتیکه همین سرکشی با جتهای شخصی فقط ۹ تا ۱۲ ساعت طول میکشد. تازه در هر پرواز میتوان چندین فرد نیز باشند تا فرآیند سرکشی سریعتر و گستردهتر هم بشود.
در نتیجه برای کل مجموعه والمارت بسیار بهصرفه است که بهجای استفاده از خطوط هوایی مسافربری، از جتهای شخصی خود استفاده کند. همچنین میتواند این جتها را اجاره هم بدهد که در نهایت باعث شود داشتن این جتها برای این شرکت سود هم تولید کند.

Learjet 45
یکی از جتهایی که والمارت در ناوگان جتهای شخصی خود دارد، Learjet 45 است. هزینه استفاده از این جت، ۲.۵ دلار در هر کیلومتر است. شاید همچنان برای یک پرواز مستقیم از دوبی به لندن، این جت همچنان بسیار گران باشد.
اما برای همین مدیر والمارت که میخواهد به چندین جا سر بزند، سفر را از ۴ روز به ۱۲ ساعت کاهش میدهد؛ یعنی حداقل ۳ روز صرفهجویی. درآمد این مدیر متوسط هم در روز حدود ۳۵۰۰ دلار میشود که در این سه روز میشود ۱۰۵۰۰ دلار که تقریبا با هزینه پرواز این جت برابری میکند.
وقتی هم همین درآمد را در سال حساب کنیم، چنین مدیری سالانه ۱ میلیون و ۲۷۷ هزار و ۵۰۰ دلار درآمد خواهد داشت که خیلی پایینتر از چیزی است که بالاتر حساب کردیم.
اگر هواپیما کاملا با 9 نفر پر شود، تنها لازم است هر نفر ۱۱۱ هزار دلار در سال درآمد داشته باشد که حدود متوسط درآمد یک مدیر فروش در والمارت است.
جتهای شخصی بیشتر بهصرفه میشوند
حالت دیگری هم وجود دارد که در آن پروازهای خصوصی بر پروازهای تجاری صرفه دارند. فرض کنید همین شرکت والمارت بخواهد شعبهای در فیلیپین هم راه بیندازد. پرواز با بلیت تجاری در این مسیر از آمریکا تا فیلیپین برای هر نفر ۵ هزار دلار هزینه دارد. نیازمند سه توقف است و ۲۶ ساعت طول میکشد.
اما جتهای شخصی با برد طولانی مثلا جت بمباردیر گلوبال ۷۵۰۰ (Bombardier Global 7500) میتواند بدون توقف همین مسیر را ۱۵ ساعته طی کند و ۱۹ نفر را هم با خود حمل کند.

Bombardier Global 7500
والمارت این جت را ندارد و در صورت نیاز آن را اجاره میکند. اجاره چنین جتی ۱۰ هزار دلار در ساعت یا برای این سفر ۱۵۰ هزار دلار هزینه خواهد داشت.
مشخصا هزینه پرواز با هواپیمای تجاری کمتر از این است؛ اما اگر مدیرعاملی که سالانه ۲۴ میلیون دلار درمیآورد در این هواپیما باشد، این یازدهساعتی که سریعتر از پرواز تجاری است، باعث ۹۷ هزار دلار صرفهجویی میشود.
چرا جتهای شخصی ساخته میشوند؟
جهانیسازی برای بازار جتهای شخصی بسیار مفید است؛ زیرا وقتی شرکتها میخواهند درجاهایی سرمایهگذاری یا کار کنند که بسیار دور هستند و امکانات هوانوردی چندانی هم ندارند، جتهای شخصی بهترین وسیله برای چنین چیزهایی میشوند.
اما صنعت جتهای شخصی با بحرانها مالی سال ۲۰۰۸ دچار مشکل شد و هنوز هم میلنگد.
بخشی از این قضیه واقعا به دلیل کاهش هزینهها است؛ اما بخشی دیگر این است که کسبوکارها میخواهند نشان دهند که مایل هستند بخشی از چیزهای لوکس مثل جتهای شخصی را کنار بگذارند و این مسئله علیرغم این نکته است که جتهای شخصی در برخی موارد واقعا بهصرفه هستند.
اما جتهای شخصی امروزه به دلیل بسیار بهتری نیز آرامآرام کنار گذاشته میشوند.
جتهای شخصی آلاینده هوا
جتهای شخصی آسیب زیاد به محیطزیست وارد میکنند. میزان بازدهی موتور این جتهای شخصی تفاوتی با بازدهی موتور هواپیماهای تجاری ندارد. در نتیجه سوخت بیشتری هم مصرف نمیکنند؛ اما چون جتهای شخصی فقط چند نفر حمل میکنند، قیاس آن با هواپیماهای تجاری که ممکن است چند صد نفر را با خود جابهجا کنند، ما را به این نتیجه میرساند که میزان کربن تولیدی جتهای شخصی به ازای هر نفر، چند صد برابر بیشتر از هواپیماهای تجاری است.
علاوه بر آن این جتهای شخصی برای اهدافی استفاده میشوند که نمیتواند به لحاظ اقتصادی توجیهپذیر باشد.
اما راستش اصلیترین دلیلی که بعضی از شرکتهای جتهای شخصی دارند، بهصرفه بودن آن نیست. بلکه احتمالا بهصرفه نبودن است؛ زیرا معمولا کسانی که قرار است تصمیم بگیرند شرکتشان هواپیمای شخصی داشته باشد یا نه همان کسانی هستند که میتوانند از این جتهای شخصی استفاده کنند. در نتیجه آنها از چیزی لذت میبرند که پولش را کل شرکت داده است. در بسیاری از موارد توجیهی که آورده میشود نه اقتصادی بلکه اجتماعی است.
سوی دیگر قضیه این است که این گران بودن با خود راحتی هم به همراه دارد. کسی که پول زیادی دارد به راحتی میتواند پول هنگفتی را بابت راحتی خود بپردازد.
حرفات بی منطق هستن ، بچه گدایی فک میکنی بقیه همینجوری هستن خیلی ها دارن ، هر یک دقیقه یک نفر میلیارد میشه