از زمانهای گذشته تا دوران حال، اکثر اقتصاددانان و سیاستگذاران معتقدند که معیار سنجش رشد و موفقیت یک کشور، GDP یا تولید ناخالص داخلی آن است؛ آنها حل شدن بسیاری از مشکلات فرهنگی تا معیشتی را به افزایش GDP وابسته میدانند و حداقل در تئوری، سعی آنها بر افزایش این رقم است.
حال اگر به سمت مردم عادی رفته و همین سوال را از آنها بپرسیم، شاید جوابهای مختلف و متنوعی دریافت کنیم؛ جوابهایی مثل فرهنگ مردم، میزان درآمد و رفاه آنها و یا شاید از همه مهمتر آزادی سیاسی و اقتصادی.
و جواب مردم تا حد زیادی صحیحتر است، زیرا آنها از تجربه شخصی حرف میزنند و شاید برای اینکه بدانیم کشورمان تا چه میزانی موفق است، باید راهی برای سنجش این معیارها بیابیم.
قصد ما در این مقاله، بررسی همین معیارهای نوین برای سنجش موفقیت کشورهاست؛ در ادامه پیشرفتها در این زمینه را بررسی کرده و توضیح میدهیم که چرا باید تمرکز کامل دولتها بر روی GDP، مقداری به سمت خوشحالی مردم منعطف شود.
چرا داشتن یک معیار درست برای پیشرفت اهمیت دارد؟
تولید ناخالص داخلی معمولا بهعنوان معیار موفقیت یک کشور در نظر گرفته میشود و تمرکز تمامی سیاستگذاران بر بهبود آن است؛ اما وقت آن رسیده تا بررسی کنیم که آیا هزینهای که صرف این رشد این معیار میشود، ارزش متناسبی نسبت به رشد کیفیت زندگی مردم دارد یا نه.
معیاری که برای سنجش رشد اقتصاد یک کشور معین میشود از ارزش بسیار بالایی برخوردار است، زیرا تمامی فعالیتهای دولت، جامعه و کسبوکارها به سمت بهبود آن منعطف میشود. اگر هدف اصلی یک جامعه تنها رشد ثروت و پول باشد، قطعا تمامی فعالیتهای افراد نیز به این سمت رفته و عواملی دیگر که بسیار بر سلامت افراد موثرند، نادیده گرفته خواهند شد.
در شرایط فعلی کشورهای درحالتوسعه، این نکته اهمیت خود را بیشازپیش نشان میدهد. همه ما، چه سیاستگذاران و چه مردم، باید بدانیم که این توسعه در چه جهتی است؛ آیا واقعا افزایش رشد درآمد سرانه به هر قیمتی درست است؟ یا اینکه وقت آن رسیده است تا بخشی از توجه خود را بر روی موارد مهمی همچون اختلاف طبقاتی و بهبود سلامت روانی متمرکز کنیم؟
در حال حاضر، GDP اصلیترین معیار برای رشد هر کشوری است. در ادامه توضیح کاملی در ارتباط به این معیار ارائه کرده و سپس کاستیهای آن را مطرح میکنیم.
GDP چیست و چه چیزهایی را اندازه میگیرد؟
تولید ناخالص داخلی یا GDP معیاری است که میزان ارزش بازاری یا قیمت کالاها و خدمات موجود در اقتصاد را در یک دوره مشخص، اندازه میگیرد؛ بهعبارتدیگر، تولید ناخالص داخلی ارزش فعالیتهای اقتصادی درون یک کشور را اندازه میگیرد.
تولید ناخالص داخلی = مصرف + سرمایهگذاری + هزینههای دولت + خالص صادرات
باوجوداینکه بسیاری از افراد ایجاد مفهوم GDP را به کوزنتس نسبت میدهند، درواقع جان مینارد کینز بود که در زمان جنگ جهانی دوم، مفهوم نوین تولید ناخالص داخلی را به جهان معرفی کرد.
در سال 1940 و یک سال پس از شروع جنگ آلمان، کینز که در آن زمان در خزانهداری انگلیس مشغول به کار بود، مقالهای منتشر کرد با این مضمون که چرا دولت بریتانیا برای سنجش منابع خود توانایی تولید سلاح، به معیار مناسبتری احتیاج دارد. او عقیده داشت که چنین کمبود داده باعث دشواری پیشبینی توانایی انگلیس در برابر اختلافات خواهد شد.
در نسخه کوزنتس از GDP، درآمد دولت در محاسبه لحاظ میشد اما هزینههای دولت در نظر گرفته نشده بود. از طرف دیگر، کینز بیان کرد که اندازهگیری درآمد داخلی باید از جمع مصرف خصوصی، سرمایهگذاری و هزینههای دولتی باشد. دلیل محاسبه هزینههای دولتی به رشد کشور در زمان جنگ بستگی داشت؛ کینز متوجه شد که اگر هزینههای جنگی دولت در محاسبه درآمد داخلی لحاظ نشود، حتی با وجود رشد اقتصادی، GDP کاهش خواهد یافت. درنتیجه حتی پس از اتمام جنگ، روش کینز برای محاسبه GDP تا به امروز نیز استفاده میشود.
چرا GDP معیار خوبی نیست؟
-
عدم در نظر گرفتن اثرات خارجی منفی
تولید ناخالص داخلی معیاری است که تمام مصارف و هزینهها را بدون توجه به اثرات مثبت و منفی آنها در نظر میگیرد؛ همانطور که در تعریف آن توضیح دادیم، مفهوم GDP در زمان جنگ شکل گرفت و خود مفهوم جنگ، هر مقدار نیز که برای صنایع اسلحه سودآور باشد، یک مفهوم منفی است. درنتیجه، بسیاری از اثرات خارجی یک اتفاق که منفی هستند در GDP در نظر گرفته نمیشوند.
برای مثال، با افزایش تولید خودرو میزان تولیدات داخلی نیز افزایش پیداکرده و در جهت مثبت حرکت میکند، اما اثرات محیط زیستی آن مانند افزایش آلودگی شهری، در GDP لحاظ نمیشود؛ یا هنگامیکه استخدامهای بیاساس و بدون استاندارد در بخش دولتی صورت میگیرد، بااینکه همچنان تولید ناخالص در حال افزایش است اما عدم کارایی آنها و پتانسیل استخدام بهتر در GDP نشان داده نخواهد شد؛ و رشد مصرف مواد غذایی نامناسب در جهت رشد تولید ناخالص داخلی است بدون اینکه مضرات سلامتی آن را در نظر بگیرد.
بهعبارتدیگر بسیاری از موارد کیفی که در سلامت و رشد یک جامعه کلیدی هستند، مانند کیفیت سیستم آموزشی، سلامت روحی و روانی مردم و امید به زندگی، در GDP اندازهگیری نمیشود؛ چهبسا که بسیاری از عوامل مضر، مانند رشد هزینههای جنگی، به رشد و افزایش این معیار منجر خواهد شد.
-
عدم در نظر گرفتن نابرابری
یکی از جنبههایی که تولید ناخالص داخلی در نشان دادن آن ناموفق عمل میکند، مشخص کردن نحوه پخش شدن این درآمدها و ثروتها میان قشرهای مختلف مردم است. رشد نابرابری در جوامع توسعهیافته و غیر توسعهیافته نکته مهمی است که با مقایسه ارقامی مانند تولید ناخالص مشخص نمیشود. با توجه به این حتی در کشور خودمان نیز روزبهروز بیشتر دچار نابرابری میشویم، باید برای مقایسه وضعیت خود و میزان رشد در این زمینه، به معیارهای دیگر متوسل شویم.
-
عدم در نظر گرفتن تغییر در کیفیت خدمات ارائهشده
با توجه به رشد روزافزون صنعتهای خدماتی در حوزه فناوری، مانند شبکههای اجتماعی و سرویسهای اجاره تاکسی، کیفیت انجام بسیاری از خدمات اقتصادی بالا رفته است؛ اما به دلیل کهنه بودن این معیار اندازهگیری، این نوع پیشرفتها و توسعهها در زندگی مردم لحاظ نمیشود.
برای مثال، روزانه حجم زیادی از اطلاعات توسط شبکههای اجتماعی بدون هیچ هزینهای جابهجا میشود؛ حال قطعا این اشتراک اطلاعات ارزش زیادی را برای مردم ایجاد کرده و باعث رشد یک ملت شده است، اما به دلیل کیفی بودن این رشد، در GDP لحاظ نمیشود.
همه میدانیم که یکی از معیارهای کلیدی رشد، مدرنیزه شدن و بهبود سیستمهای شهری است، اما همانطور که توضیح دادیم نمیتوان اینگونه پیشرفتها را با متدهای ساده به معیارهای کمی تبدیل کرد.
پس میتوانیم نتیجه بگیریم که با توجه به تغییرات شکلگرفته در معیارهای سنجش رشد، شاید تولید ناخالص داخلی دیگر معیار چندان مناسبی نباشد. در دوران فعلی، هر مقدار هم که سرانه تولید کشور بالاتر رود، اگر با آزادی اقتصادی و کیفیت بالای خدمات همراه نشده باشد تغییر چندانی بر کیفیت زندگی جامعه را شاهد نخواهیم بود.
دو مثال از ایجاد معیارهای مکمل برای GDP
در این بخش به دو مثال از کشورهایی میپردازیم که در این زمینه پیشگام شده و سعی دارند تا با ایجاد معیارهای نوین، رشد و توسعه کشور خود را از معیارهای دیگر بسنجند.
معیار سلامتی در اسکاتلند
در سال 2018، اسکاتلند با تشکیل «گروه دولتهای اقتصاد خوشبختی (سلامتی)» و همکاری کشورهای نیوزیلند و ایسلند، تلاش کرد تا استفاده و سلطه GDP بهعنوان تنها معیار رشد را به چالش بکشد. این گروه عقیده داشتند بااینکه GDP و رشد اقتصادی دارای اهمیت بالایی هستند، اما نباید به هر قیمتی به دنبال رشد آنها بود؛ بلکه هدف سیاستهای اقتصادی باید افزایش خوشحالی و سلامتی یک جامعه نیز باشد و نه صرفا افزایش ثروت جامعه.
اما بحث اصلی این مقاله، یعنی ایجاد معیارهای بهتر برای اندازهگیری رشد، بسیار قبلتر یعنی در سال 2007 موردتوجه اسکاتلند قرارگرفته بود. پس از انتشار «چارچوب عملکرد ملی» توسط دولت، معیارهایی مانند نابرابری درآمدی، خوشحالی کودکان، دسترسی به فضای سبز و دسترسی به ملک موردتوجه سیاستهای اقتصادی قرار گرفتند؛ که هیچکدام از این معیارها در GDP اندازه گرفته نمیشوند.
تغییر این معیارها باعث میشود تا نکات مهمی مانند نابرابری طبقاتی و سلامتی روانی جامعه موردتوجه قرار بگیرد، در چنین حالتی، قطعا توجه بسیاری از سیاستگذاران به این موارد نیز جلب میشود و میتوان با اندازهگیری عمل کرد سیاستهای مختلف، مسیر رو به رشدی را برای کیفیت زندگی شهروندان متصور شد.
معیار آسایش زندگی در هند
در ادامه مسیر ایجاد معیارهای جامعتر برای اندازهگیری بهبود و توسعه، هند نیز تمرکز خود را بر روی آسایش زندگی شهروندان خود گذاشته است. رشد این معیار و گسترش آن در نقاط مختلف، قدم بعدی هند در مسیر توسعه کشور است که در پی بهبود شرایط و قوانین برای انجام کسبوکار در کشور صورت گرفته است.
وزارت مسکن و امور شهری هند معیار آسایش زندگی را باهدف اندازهگیری کیفیت زندگی شهروندان خود، در کنار معیارهای اقتصادی و سیاسی، ایجاد کرده و انتظار میرود تا اندازهگیری آن در مناطق مختلف کشور صورت بگیرد. دولت هند انتظار دارد تا با رواج این معیارها، دید دقیقتری نسبت به وضعیت توسعه در هند ایجاد شود.
وضعیت جهانی
در حال حاضر، حتی باوجود تلاش بسیاری از کشورها برای سنجش کیفیت زندگی شهروندان، تولید ناخالص داخلی بهعنوان معیار اصلی توسعه در نظر گرفته میشود و هیچ معیار بینالمللی برای سنجش این نوع عوامل وجود ندارد.
بهترین کاری که از دست مردم برمیآید، کاهش بخشی از توجه خود به ارقامی مانند تولید ناخالص و درصد بیکاری بهعنوان اعداد صرف است؛ و اینکه بخشی از توجه خود را به سمت معیارهایی اختصاص دهند که بر روی زندگی روزانه آنها موثر است، مانند کاهش آسیبهای محیط زیستی، سلامت روانی و…
از این طریق میتوانیم تا به رشد سیاستهایی کمک کنیم که میتوانند در واقعیت موجب رشد و توسعه ملت شوند؛ و نه صرفا ثروت اقتصادی کشور را فارغ از اثرات جانبی آن افزایش دهند.
سلام علیکم
در کشورهای که در خالت بحران اقتصادی اند چی کار باید صورت کیرد
در فرهنگ پایین و غلط امکان رشد اقتصادی مستقل و تمیز امکان ندارد.
مهمترین رکن توسعه و رشد توجه به مردم یک سرزمینه ، ژاپن بدون هیچ منابعی و فقط با تکیه بر تلاش مردمش رشد کرد. امروز چین و هند و برزیل هم این موضوع رو فهمیدن ، مردم یک کشور میتونن کشورشون رو بسازن
نمی شه یک کشور مرفه ساخت در حالی که نگاه مدیرای کشور به شدت کوتاه مدت، تک بعدی و فقط به دنبال عبور از پیچ های خطرناک باشه. ما احتیاج داریم که تمام فاکتورهای کشور رو از نو بررسی کنیم و یک مدل اقتصادی بهتر و پویاتر بسازیم. و البته باید قبول کنیم که ما در مسیر توسعه به روابط تجاری نیاز داریم. نمی شه مدام فریاد استقلال و خودکفایی بزنیم و شب بیایم بگیم آی نفت نمی شه بفروشیم و وای گوشت نمی شه وارد کنیم. با کی تعارف داریم؟ بجای واردات مستقیم و رسمی، این که زغال بریزیم تو تنور دلال ها مصداق بارز اتلاف منابع و هدر دادن بیت الماله.