لیگ قهرمانان آسیا و اقتصاد رقابتی
فوتبال بیش از آنکه یک بازی سرگرمکننده باشد، سالهاست که یک صنعت درآمدزاست. میلیونها طرفدار ثابت دارد و هزاران نفر به طور مستقیم و غیرمستقیم از این صنعت کسب درآمد میکنند. از شبکههای تلویزیونی تا مالک باشگاهها همه و همه از این صنعت رقابتی منتفع میشوند تا میلیونها انسان را سرگرم کنند. فوتبال خصوصا در اروپا کاملا با اقتصاد رقابتی عجین شده و مبتنی بر مدل شرکتهای سهامی و مالکیت خصوصی اداره میشود.
باشگاهها، کمپانیهای تولیدکننده البسه و ملزومات ورزشی، شبکههای تلویزیونی و … همه در یک زنجیرهء کارآمد اقتصادی در حال معامله آزاد و داوطلبانه با یکدیگر هستند و روز به روز دیدن فوتبال از صندلی استادیومها یا از صفحه تلویزیون را برای انسانها جذاب و دلپذیر میکنند. البته فوتبال یک رشته اروپایی است و قاره ما در آن سرآمد نبوده و بیشتر سعی میکند در کیفیت و سازماندهی به سلاطین اروپایی نزدیک شود.
برخلاف دهههای گذشته آسیا در غرب و شرق از امکانات و سازماندهی مطلوبی برخوردار شده و با برنامهریزی و به کارگیری نیروی انسانی کارآمد سعی در ارتقا کیفی فوتبال خود را دارد. یکی از معتبرترین رقابتهای فوتبالی آسیا نیز ACL است. بهترین باشگاههای فوتبال در غرب و شرق قاره گرد هم میآیند تا برای فتح جام قهرمانی با هم رقابت کنند. کره جنوبی، ژاپن، چین و استرالیا در شرق و عربستان سعودی، ایران، قطر و امارات در غرب صاحبان بهترین لیگهای آسیایی هستند و فوتبال آسیا را رونق دادهاند.
اما مراد از نگارش این متن تحلیل مختصر اقتصادی ACL است. آسیا موتور محرکه اقتصاد جهانی است. چین، ژاپن، هند، کره جنوبی، سنگاپور و هنگکنگ در شرق عمدتا دارای اقتصادهای آزاد و مبتنی بر اصل رقابت هستند و حجم بالایی از تولید و تجارت جهانی را به خود اختصاص دادهاند. اقتصادهایی صنعتی و مبتنی بر مالکیت خصوصی دارند و دولتهایشان هر چند هم (خصوصا چین) اقتدارگرا باشند اما در برابر منطق اقتصاد آزاد سر فرود آورده و از فراوردههای آن بهرهمند شدهاند.
چین که در دورانِ سیاه مائو در اقتصاد و البته فوتبال حرفی برای گفتن نداشت با تکیه بر اصول سرمایهداری رقابتی و با وجود استقرار یک دولت کمونیستی معجزه آزادی اقتصادی شد و حالا در فوتبال ملی و بویژه باشگاهی جز مدعیان آسیاست. باشگاه GUANGZHOV چین که عمده سهام آن متعلق به کمپانی بزرگ علیبابا است در چند دوره اخیر دو بار قهرمان ACL شده است و چند قهرمانی در لیگ منظم و معتبر چین دارد. ژاپن که از سرآمدان فوتبال آسیاست زودتر از هر کشوری به سرمایهداری رقابتی پیوسته و از دیرباز اقتصاد مبتنی بر تولید مولد داشته است. باشگاههایی مانند URAWA RED با مالکیت MHI (صنایع سنگین میتسوبیشی) تا به حال توانستهاند دو بار به قهرمانی ACL دست یابند.
کره جنوبی که در آن از سیاستهای کمونیستی و میلیتاری برادر شمالی خبری نیست اقتصادی مبتنی بر اصل رقابت و تجارت آزاد دارد و مالکیت خصوصی در آن محترم است. پرافتخارترین تیم آسیا POHANG STEELERS که تاکنون سه بار قهرمان ACL شده است در مالکیت یکی از بزرگترین کمپانیهای تولیدکننده فولاد جهان یعنی POSCO است که سهام آن در بورسهای معتبر اروپایی و آمریکایی خرید و فروش میشود.
حکایت غرب آسیا اما متفاوت است. کشورهایی با دولت های قبیلهای که بر تلی از نفت خوابیدهاند و در طی سه دهه اخیر درآمدهای نفتی و بعضا توریستی خود را عاقلانه خرج میکنند. سعودی بزرگترین صادرکننده نفت جهان و اداره کننده حرمین شریفین با تراکم پائین جمعیتی، بسیار ثروتمند است و باشگاههای فوتبال خود را به نحوی مناسب سازماندهی کرده است. الهلال و الاتحاد در مجموع چهار بار قهرمان ACL شده اند و باشگاههای ثروتمند و حرفهای در غرب آسیا هستند.
قطر و امارات نیز از هابهای هوایی و مالی منطقه در کنار درآمدهای گازی و نفتی خود و البته جمعیت اندکشان باشگاهداری حرفهای دارند و السد و العین مجموعا دو بار فاتح ACL شدهاند. اقتصادهای غرب آسیا و به طور مشخص اقتصاد این سه کشور هر چند با نسبت جمعیت پائین و درآمدهای بالا ظاهر مدرن و جذابی دارند و البته رهبرانشان نیز باهوشترند اما تک بعدی و مبتنی بر درآمدهای برونزا هستند. هر چند که مدل خوبی جهت توسعه اقتصادی به حساب نمیآیند. آنها فقط پولشان را خوب خرج میکنند و منابع را هدر نمیدهند. البته که آلهای حاکم مالکیت باشگاهها را بر عهده دارند و خب این همه یک مدلی با یک ظرفیت محدود و مشخص است!
اما حکایت ایران و باشگاههایش
ایران نه مانند ژاپن و کرهجنوبی کشوری صنعتی است و نه مانند چین از اصول اقتصاد سرمایهداری رقابتی بهره برده است. نه ثروت هنگفت و جمعیت اندک ممالک عربی را دارد و نه از هوش و ذکاوت سیاسی بهره برده است. در واقع اقتصاد ایران یک موجود بیمار، غیر مولد و رانت پروری است که عمده غذایش را از نفت تامین میکند. اقتصاد دولتی-رفاقتی ایران به فوتبالش هم سرایت کرده است.
در حقیقت اقتصاد و باشگاهداری ایران کاملابه یکدیگر میآیند و صرفاً تولید یک چرخه درآمدی رانتی و سرگرمی کاذب را کردهاند.
لیگ ایران به هیچ وجه سازماندهی، امکانات و رونق لیگ های معتبر آسیایی را ندارد و هنوز از سقف استادیومهایش آب چکه میکند! از ارتباطات متعارف ورزشی کاملا بیبهره است و میبایست تمام وقتش را با یک سازمان انحصاری و کم مایه به نام صداوسیما تلف کند. باشگاههایش برای بازی از دولت اجازه میگیرند تا بلیتهایشان را فدراسیون بفروشد! استقلال و پاس تابحال مجموعا سه بار در مسابقات آسیا قهرمان شدهاند و در شکل جدید این لیگ هیچ باشگاه ایرانی به قهرمان نرسیده و این یک تلنگر اساسی است.
پاس تهران که با مداخله دولتی تقریبا منحل و نابود شد و دو باشگاه پرطرفدار و پرافتخار تهرانی نیز در مالکیت دولتی به سر میبرند و همانند یک برگ برنده سیاسی با آنها بازی میشود. در حقیقت اقتصاد و باشگاهداری ایران کاملابه یکدیگر میآیند و صرفاً تولید یک چرخه درآمدی رانتی و سرگرمی کاذب را کردهاند.
فیالحال پرسپولیس در آستانه صعود به فینال ACL است اما به لحاظ سازماندهی و مالکیت شباهتی با سه تیم دیگر حاضر در رقابتها ندارد. السد پرافتخارترین باشگاه قطر، استادیومی کوچک اما بسیار مدرن دارد. در مالکیت یکی از وابستگان آل ثانی است و بازیکنان گران قیمتی مانند ژاوی و گابی را جذب میکند. باشگاه کرهای Suwon Samsung که در مالکیت کمپانی معظم Samsung Electronics رکوردار قهرمانی در کی لیگ است. باشگاه ژاپنی KASHIMA ANTLERS نیز پاتوق بازیکنان گرانقیمت برزیلی است و رکوردار قهرمانی در جی لیگ است.
پرسپولیس اما در بند دخالت، مدیریت و مالکیت ناکارآمد دولتی اسیر است و برخلاف آرمانهای علی محمد عبده (بنیانگذارش) با تبدیل شدن به یک باشگاه با استانداردهای بینالمللی فاصله دارد. هر چند که با تلاش و تدبیر تیمی توانسته است به چنین مرحلهای از ACL برسد، اما ضعف ها همچنان سر جای خود باقی است. علیهذا قهرمانی احتمالی نه تنها به معنی پایان همه چیز نخواهد بود بلکه آغازی بر عصری جدید در تاریخ باشگاه پرسپولیس است که میتواند به مالکیت خصوصی برای باشگاه و اقتصاد رقابتی برای ایران بیانجامد.
نظرات