خبر فوری:

فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۱۹۵۹۴۳

تلنگر به اهل سیاست؛ نقاشی‌های کودکانه از انسان را کنار بگذارید!

تلنگر به اهل سیاست؛ نقاشی‌های کودکانه از انسان را کنار بگذارید!

دنیای ما همواره در حال تحول است. روزبه‌روز تغییرات مختلفی در آن روی می‌دهد. بسیاری از تئوری‌ها اصلاح می‌شوند و یا به‌طور کامل کنار گذاشته می‌شوند. چندی است که در اقتصاد، تعریفِ انسان اقتصادی اصلاح شده و شکل واقعی‌تری به خود گرفته است. در ابتدا شاید انسانی که در اقتصاد رسم شده بود، کار یک

دنیای ما همواره در حال تحول است. روزبه‌روز تغییرات مختلفی در آن روی می‌دهد. بسیاری از تئوری‌ها اصلاح می‌شوند و یا به‌طور کامل کنار گذاشته می‌شوند. چندی است که در اقتصاد، تعریفِ انسان اقتصادی اصلاح شده و شکل واقعی‌تری به خود گرفته است. در ابتدا شاید انسانی که در اقتصاد رسم شده بود، کار یک نقاش آماتور بود اما امروز به لطف پیشرفت‌های صورت گرفته، تصویر ترسیم‌شده از انسانِ اقتصادی واقعی‌تر شده و شاید روزی برسد که این نقاشی آن‌قدر به واقعیت انسان‌ها نزدیک شود که نتوانیم آن را از واقعیت تمیز دهیم.

نقطه عطفی در تاریخ تحولات اقتصادی دنیا وجود دارد که از ربع پایانی قرن بیستم شروع شده است و هرچه به زمان حال نزدیک‌تر می‌شویم، طول و عرض آثار این نقطه عطف و پیامدهای متوجه به آن گسترده‌تر می‌شود. به‌طوری‌که هرروز بیش از گذشته و در ابعادی بی‌نظیر، انسان با همه ویژگی‌های ذهنی و رفتاری موردتوجه نظریه‌پردازان قرار می‌گیرد. این نقطه عطف را با عنوان انقلاب دانایی تعریف کرده‌اند. اما این انقلاب چیست؟ آثار و تبعات آن تا کجا کشیده شده است؟ چه آینده‌ای در انتظار علم اقتصاد است؟

انقلاب دانایی چیست؟

نام این تحول، نباید شما را به‌اشتباه بیندازد و به این فکر کنید که یعنی اقتصاد تا پیش از این انقلاب بر حسب نادانی بوده است. منظور از انقلاب دانایی تحول بنیادی است که در علم اقتصاد رخ داد. در انقلاب دانایی نوآوری‌های مبتنی بر فناوری عموما کمک‌کار و یا جایگزین مغز انسان می‌شوند. تا پیش‌ازاین، نگاه کلاسیکی به مسئله انسان و جایگاه او در فرآیند تولید بسیار متفاوت بود. به عبارتی قدرت تاثیرگذاری انسان بر فرآیند تولید را با سایر عوامل همگن و مساوی می‌دانستند و این تصور ایجاد می‌شد که به اعتبار این همگنی به سهولت امکان جایگزینی عوامل به وجود می‌آید و محدودیتی در این زمینه وجود نخواهد داشت.

در نگاه کلاسیکی، قدرت تاثیرگذاری انسان بر فرآیند تولید را با سایر عوامل همگن و مساوی می‌دانستند و این تصور ایجاد می‌شد که به سهولت امکان جایگزینی عوامل وجود دارد.

در همین نیم‌قرنی که دستاوردهای انقلاب دانایی به‌تدریج و به‌صورت فزاینده در حال ظهور است، در بعضی از اقتصادهای پیشگام، نقش انسان در خلق هر واحد ارزش‌افزوده جدید، چهار برابر مجموعه عوامل دیگر شده است و تعاریف به‌طورکلی شکل دیگری به خود گرفته‌اند.

قلب توسعه با انسان‌ها می‌تپد

آنچه در قلب توسعه قرار دارد و فرآیند آن را ممکن می‌سازد، قطعا انسان‌ها هستند. انسان هم هدف توسعه است و هم ابزاری برای پیشبرد اهداف توسعه‌ای به‌حساب می‌آید. توسعه را نمی‌توان با یک سری تعاریف و تبلیغ به دست آورد. اینکه ما دائما شعار بدهیم و بگوییم «توسعه رخ نمی‌دهد، مگر اینکه یک اراده و مشارکت همگانی در این زمینه وجود داشته باشد» اما به درک کافی از مفهوم توسعه نرسیده باشیم، تنها در همان نقطه اولیه شعارهای زیبا و تعارفات می‌مانیم، درجا می‌زنیم و به جلو حرکت نمی‌کنیم.

مشارکت اقتصادی زنان انقلاب دانایی

تاکید بر مشارکت اقتصادی زنان، اندیشه‌ای غربی و مخالف با سنت‌های بومی ما نیست.

به‌طور مثال در کشور ما نرخ مشارکت اقتصادی از پایین‌ترین نرخ‌های دنیا است و تقریبا 60 درصد جمعیت ما که در سنین فعال هستند، به دلایل موجه یا غیرموجه اصلا در چرخه تولید نقشی را ایفا نمی‌کنند. این مسئله وقتی به حیطه زنان می‌رسد، وضعیتِ پیچیده‌تر و پاردوکسیکال‌تری پیدا می‌کند. مسئله مشارکت زنان در بازار کار ایران تقریبا یک‌سوم میانگین جهانی است. این نرخ با زبان بی‌زبانی به ما می‌گوید که ما توسعه را پس زده‌ایم و قسمت تراژیک ماجرا جایی است که در کشور ما در طول ربع قرن گذشته بیشترین سرمایه‌گذاری را از نظر دانایی بر روی زنان انجام داده‌ایم، اما نتیجه تنها خانه‌نشین شدن بسیاری از تحصیل‌کرده‌هایمان بوده است.

ساختار رانتی و به حاشیه کشاندن انسان‌ها

در یک ساختار رانتی معمولا انسان‌ها در سیاست‌گذاری‌ها به حاشیه رانده می‌شوند و سیاست‌ها حول انسان نمی‌گردد. معمولا در ساختار رانتی در اکثریت قریب به‌اتفاق جهت‌گیری‌های سیاسی دو گروه بازنده می‌شوند؛ گروه اول تولیدکنندگان و گروه دوم عامه مردم.

در دولت‌های رانتی فشارها بر روی این دو گروه است و فرصت‌ها و امکانات متوجه رانت‌خوارها و دلال‌ها و واردکنندگان است. حتی در حالت بسیار تاسف‌برانگیز دیده می‌شود که عدالت اجتماعی حتی در صحبت‌ها نیز محو می‌شود. درحالی‌که وقتی به کارکرد عدالت اجتماعی نگاه کنیم، بیشترین تاثیر را در اعتلای امنیت، حقوق مالکیت و کاهش هزینه مبادله دارد.

به‌طور مثال فرض کنید مقام مسئولی بگوید که چون بنگاه‌های تولیدی قادر به فروش محصولاتشان در داخل نیستند، آن را به خارج صادر می‌کنیم. بدون اینکه علتِ این نبود تقاضا ریشه‌یابی شود. سوالی که پیش می‌آید این است که چرا به این نکته پرداخته نمی‌شود که علت اینکه در کشور تقاضا به تقاضای موثر تبدیل نشده است، چیست؟ ریشه فقر و عدم توانایی مردم در داشتن تقاضای موثر چه چیزی است؟ در این ساختار قطعا صحبت از توسعه و به‌تبع انقلاب دانایی شاید گزافه‌گویی باشد.

ساختار رانتی و آسیب به اندوخته دانایی

آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل نشان می‌دهد زمانی که در اثر دست‌کاری ارزش پولِ ملی ، رانت و مناسبات رانتی پدید می‌آید، این ساختار رانتی به اندوخته دانایی لطمه می‌زند. به‌این‌ترتیب تصریح می‌کند که وقتی شوک‌های یک‌باره به پول ملی وارد می‌شود، مناسبات رانتی در کشور شکل می‌گیرد.

آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل نشان می‌دهد زمانی که در اثر دست‌کاری ارزش پولِ ملی، رانت و مناسبات رانتی پدید می‌آید، اندوخته دانایی لطمه می‌خورد.

رانت علاوه بر مشکلاتی که در اقتصاد ایجاد می‌کند، کم‌کم در آن اقتصاد باعث می‌شود به دلیل اثر رانتی انگیزه‌های دانایی و کارایی کاهش پیدا ‌کرده و نابرابری‌ها در بسیاری از زمینه‌ها افزایش پیدا می‌کند. فساد مالی گسترش پیدا کرده و مسیر توسعه با مشکل روبه‌رو می‌شود.

2008 نقطه عطفی در اقتصاد

شاید بتوان سال 2008 را نقطه عطفی برای اقتصاد دانست. در این میان هم به لحاظ انقلاب دانایی و هم به لحاظ بحران‌های کوچک و بزرگی که انسان با آن روبه‌رو بوده، اقتصاد رفتاری جایگاه به خصوصی را پیدا کرده است. یعنی در کنار رویکرد نهادی به مسائل اقتصادی، اقتصاد رفتاری هم وارد مسائل اقتصادی شده است.

در گذشته، عموما بحث‌هایی که در اقتصاد رفتاری صورت می‌گرفت، بیشتر در مقیاس و سطح بنگاه‌های خرد بود اما در دو دهه گذشته شاهد هستیم که پیشرفت‌های جدیدی که در اقتصاد رفتاری به وقوع پیوسته است بسیاری از تعاریف را متحول کرده است. در واقع اقتصاد رفتاری افق‌های جدیدی را برای برطرف کردن فقر، بحران‌های محیط‌زیست و حرکت به سمت بهره‌وری نظام ملی، از دریچه‌ای جدید در مقابل چشم استراتژیست‌های دنیا گشوده است. این دستاوردها آن‌قدر قابل اتکا است که نهایتا موضوع نوبل جهانی اقتصاد نیز اقتصاد رفتاری بود.

اقتصاد رفتاری: پایان هر جست‌وجو

اینکه بگوییم تمام انسان‌ها عاقل هستند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، خطای بزرگی است. زمانی فرا خواهد رسید که دولت‌ها کوچک شده و پولی نخواهند داشت تا به وسیله آن جامعه را هدایت کنند. در این زمان چه ابزاری برای کنترل جامعه و سیاست‌گذاری وجود خواهد داشت؟ در زمانی که نه مالیات باشد، نه درآمد نفتی و نه هیچ منبع درآمدی دیگر، تنها پاسخی که به این سوال می‌توان داد، اقتصاد رفتاری خواهد بود.

انقلاب دانایی حیوانات خیابانی

نجات یک بچه گربه گرسنه، رفتاری نیست که با اصول اقتصاد کلاسیک و تحلیل‌های سودوزیان قابل توضیح باشد.

در اقتصاد رفتاری ما یاد می‌گیریم که چگونه مردم را به سمت دلخواه هدایت کنیم. ما یاد می‌گیریم چگونه در تصمیمات افراد رسوخ کرده و رفتار آن‌ها را تغییر دهیم. شاید در ابتدای امر، این‌که توسط دولت به مسیر دلخواه آن هدایت شویم را نپذیریم و برایمان غیرقابل باور باشد که چگونه و از چه طریقی دولت می‌تواند بر رفتار ما تاثیر بگذارد. اما باید بگویم که این اتفاق کاملا ممکن است. رفتار ما هرروز دست‌خوش تغییرات بسیاری می‌شود و عوامل متعددی بر تصمیمات ما تاثیرگذار هستند. تمامی این عواملِ بیرونیِ تاثیرگذار، توانسته‌اند به‌خوبی رفتار و علایق ما را آنالیز کرده و برای تغییرش راهکار طراحی کنند. این راه برای دولت‌ها از کم‌هزینه‌ترین روش‌ها برای اجرایی کردن سیاست‌هایشان به‌حساب می‌آید.

سیاست‌های آمیخته با اقتصاد رفتاری

به‌طور مثال فرض کنید که دولت بخواهد برای کنترل مصرف انرژی‌های فسیلی و دغدغه‌های زیست‌محیطی قیمت آن را افزایش دهد. قطعا این افزایش قیمت نارضایتی مردم و به‌تبع اغتشاش و ناآرامی را به همراه خواهد داشت. اما فرض کنید که دولت اقتصاد رفتاری بداند. در این صورت سعی می‌کند یک رقابت در محل زندگی افراد ایجاد کند و به آن‌ها نشان دهد که به‌طور مثال همسایه‌شان با مصرف کمتر انرژی و صرفه‌جویی توانسته هزینه‌های خود را کاهش دهد و به‌تبع پول بیشتری را پس‌انداز کند.

اگر یک کارنامه به مردم داده شود که نشان دهد در محله زندگی‌شان افراد دیگر چه مقدار انرژی مصرف می‌کنند و آن‌ها چقدر انرژی مصرف می‌کنند، در این حالت مردم شروع به مقایسه کرده و تلاش می‌کنند که مصرف خود را کاهش دهند. متوجه می‌شوند که رفتارها و روش‌هایی وجود دارد که می‌شود مصرف انرژی را کاهش داد. این در واقع نوعی نشان دادن سبک زندگی افراد به یکدیگر است. به دیگر سخن در این روش نه به مردم دستور داده‌ایم و نه قیمت‌ها را تغییر داده‌ایم بلکه آگاهی ایجاد کرده‌ایم و باعث شدیم، انسان‌ها با آشکار شدن اطلاعاتی که از آن خبر نداشتند و محرمانه هم نبود، رفتارشان تغییر کند.

مردم نیاز به توجه دارند

مثال دیگری که می‌توان در این زمینه زد، نحوه کاهش جرم و جنایت است. در یکی از ایالت‌های آمریکا میزان وقوع جرم را در نقشه محل نشان می‌دهند. این کار هم رفتار پلیس را تحت کنترل قرار می‌دهد و هم اینکه مردم نسبت به سکونت‌گاهشان تغییر رفتار می‌دهند. در این حالت کنترل مردم بر روی پلیس افزایش پیدا می‌کند و خود مردم به سمت راه‌حل که همان کاهش جرم است، حرکت می‌کنند. به‌طوری که میزان جرم را هرروز گزارش می‌دهند.

در این حالت کنترل مردم بر روی پلیس افزایش پیدا می‌کند و خود مردم به سمت راه‌حل که همان کاهش جرم است، حرکت می‌کنند. به‌طوری که میزان جرم را هرروز گزارش می‌دهند.

به‌عنوان مثالی دیگر باز به سراغ آمریکا می‌رویم. در یکی از ایالت‌های آمریکا تعداد بچه‌هایی که بیرون از مدرسه بوده و ادامه تحصیل نمی‌دادند، افزایش می‌یابد. درنتیجه دولت شروع به بررسی می‌کند که چه راه‌حلی برای این مشکل می‌توانند پیدا کنند. گروهی که متخصص اقتصاد رفتاری بودند، بررسی کردند که چگونه می‌توان با حداقل مداخله دولت، رفتار دلخواه را به دست آورد و به این نتیجه رسیدند که اگر احتمال پذیرش در دوره کالج را افزایش بدهند، افت تحصیلی در دوره دبیرستان کاهش پیدا می‌کند. اولین اقدام در این راستا، قرار دادن اطلاعاتی بود که میزان احتمال ورود به کالج را نشان می‌داد همچنین مشاوره‌های ساده‌ای برای بچه‌ها ترتیب دادند تا انگیزه را در آن‌هایی که احتمال نمی‌دادند که به کالج راه پیدا کنند، افزایش دهند و نتیجه کاهش میزان ترک تحصیل در آن ایالت بود.

هدف زیبا بدون شناخت، هدف زیبا باقی خواهد ماند

ممکن است دولت بخواهد، هدف عالی چون کاهش فقر را دنبال کند. این هدف زیبا زمانی که با عدم شناخت رفتارِ افراد تلفیق شود و نتواند رفتار افراد را به‌درستی پیش‌بینی کند. باعث اتخاذ فرض‌های اشتباهی می‌شود. فرض‌های غلط باعث رسیدن سیاست‌گذاری به بن‌بست و شکست خواهد شد.

به‌طور مثال در آفریقا برای مقابله با مالاریا دولت تصمیم گرفت که توری و پشه‌بند را به‌رایگان در اختیار مردم قرار دهد. به علت رایگان بودن ، این توری‌ها به‌عنوان کالای بی‌ارزش به‌حساب آمدند و مردم آن‌ها را استفاده نمی‌کردند و دور می‌انداختند. اما یک کارآفرین اعلام کرد که این توری‌ها را رایگان بین مردم توزیع نکنید. همچنین چون رنگ آن‌ها سفید است، خانم‌ها آن را نپسندیده و استفاده نمی‌کنند.

کاری که کرد این بود که توری‌ها را رنگی تولید کرد و به قیمت 5 دلار به مردم فروخت. نتیجه این شد که زن‌ها از این توری‌ها استفاده کردند و مالاریا نیز کاهش پیدا کرد. علت موفقیت اقدام این کارآفرین این بود که دقیقا توانسته بود رفتار مردم را آنالیز کرده و طبق آن سیاست‌ درستی اتخاذ کند.

عادت‌ها رفتار انسان‌ها را شکل می‌دهند

بسیاری از آدم‌ها حاضر نیستند که برای سالمندی پول بدهند و این باعث همراه شدن دوران پیری با بی‌پولی و فقر می‌شود. به همین دلیل بسیاری از دولت‌ها بازنشستگی را اجباری کرده‌اند. الزام و اجبار، معمولا رفتار افراد را تغییر می‌دهد اما ممکن است همیشه نتیجه خوبی به همراه نداشته باشد.

انقلاب دانایی تنبل تفاوت

تمام آدم‌ها مثل هم نیستند. لازم است این تفاوت‌ها در مطالعات اقتصادی منظور شوند.

از این دست مثال‌ها در اقتصاد بسیار زیاد است. اقتصاد رفتاری همان حرف‌های قدیمی است که اقتصاددانان نهادگرا می‌زدند که انسان‌ها بر اساس عادات رفتاری عمل می‌کنند. به دیگر سخن انسان‌ها به یک سری چیزها عادت کرده‌اند و نمی‌توان این عادات را به‌راحتی تغییر داد. اینکه برخی از افراد سخت‌کوش هستند یا برخی راحت‌طلب، اینکه در یک جامعه چقدر افراد به یکدیگر اعتماد می‌کنند، با یکدیگر همکاری می‌کنند و… چیزی است که در اقتصاد رفتاری مطرح می‌شود.

سهم مردم در قدرت

دولت‌ها همیشه فکر می‌کنند که می‌توانند انسان‌ها را در سیاست‌گذاری‌هایشان به‌حساب نیاورند و با پول و اقتدار و یا زور آن‌ها را به سمتی که می‌خواهند هدایت کنند. آن‌ها شاید تنها در زمانی که در حال سقوط باشند، این مهم را متوجه می‌شوند که قدرت اصلی مردم هستند نه آن‌ها. قدرت دولت‌ها همواره در مقابل رفتار مردم با چالش رو‌به‌رو است.

از طرفی با توجه به منابع درآمدی دولت‌ها، درآمد مالی‌شان نیز با ریسک و چالش روبه‌رو است. درنتیجه خواه‌ناخواه به این نتیجه خواهند رسید که این مسیر، یعنی به‌حساب آوردن انسان‌ها و جلب مشارکت آن‌ها و ارائه اطلاعاتی که آن‌ها را درباره مصلحت‌های توسعه روشن می‌کند، می‌تواند رویه‌ای باشد که با هزینه‌های بسیار کمتر و دستاوردهای بسیار بیشتری جامعه را به جلو حرکت دهد.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.