خوشبختی و آرامش در جهانی بحرانزده
وقتیکه اخبار روز را میخوانم خود را در جهانی بحرانزده مییابم. از تحریم و تورم، بیکاری و تخریب محیطزیست و کمآبی و کم برقی در داخل مرزها؛ تا جنگ داخلی و کشتار و آوارگی مردم در بیشتر کشورهای منطقه؛ جنگ اقتصادی و بحران زیستمحیطی، ظلم و بیعدالتی، رقابت تسلیحاتی قدرتهای جهانی و امکان بروز آنی
وقتیکه اخبار روز را میخوانم خود را در جهانی بحرانزده مییابم. از تحریم و تورم، بیکاری و تخریب محیطزیست و کمآبی و کم برقی در داخل مرزها؛ تا جنگ داخلی و کشتار و آوارگی مردم در بیشتر کشورهای منطقه؛ جنگ اقتصادی و بحران زیستمحیطی، ظلم و بیعدالتی، رقابت تسلیحاتی قدرتهای جهانی و امکان بروز آنی یک درگیری هستهای در سطح جهان؛ همه و همه تصویری بحرانزده از جهان امروز را پیش رویم ترسیم میکند.
آیا میتوان در چنین جهانی ناآرام و محنتزدهای، در خوشبختی و آرامش زیست؟ یکی از فلسفههایی که به «فلسفهی روزگار بحران» هم معروف شده، فلسفه رواقی است. دکتر ویلیام اروین در کتاب «فلسفهای برای زندگی؛ رواقی زیستن در دنیای امروز» (ترجمه محمود مقدسی، نشر گمان) معتقد است که آموزههای فیلسوفان رواقی میتواند به بهتر زیستن ما در جهان امروز یاری رسانند. در این مقاله به برخی آموزههای مطرحشده در این کتاب میپردازیم. و خواهیم خوشبختی و آرامش را چگونه در این جهان بیابیم.
فلسفه خوشبختی رواقی
فیلسوفان رواقی را که معمولا روی رواق (ایوان) به بحث میپرداختند، بهعنوان زُبدهترین روانشناسان باستانی میشناسند. آنها گروهی از فلاسفه یونانی و رومی بودند که در مورد نحوهی بهتر زیستن و دور بودن از درد و رنج و دستیابی به خوشبختی و آرامش، لذت، شادی، تعادل و پویایی در زندگی میاندیشیدند.
در طول تاریخ همیشه بدگمانی زیادی نسبت فیلسوفان رواقی وجود داشته است. در تلقی عمومی، آنها افرادی بیتفاوت نسبت به لذت، غم، شادی و درد هستند و این چیزها تأثیری بر آنها نمیگذارد؛ اما واقعیت چیز دیگری است. رواقیان معمولا از سایر افراد آرامتر، فعالتر و شادتر بودند و احساس رضایت، خوشبختی و آرامش بیشتری داشتند.
هدف آنها نه حذف عواطف از زندگی، بلکه غلبه بر احساسات منفی بود.
برخلاف تصور رایج، هدف آنها نه حذف عواطف از زندگی، بلکه غلبه بر احساسات منفی بود. هدف آنها پی بردن به این نکته بود که «انسان چطور میتواند همواره حال متعادل و خوشی داشته باشد، با خویشتنِ خویش در آشتی باشد و خودش را همواره در حالت خوشی و لذت بیابد؟» در این جستجو آنها به آموزههای ارزشمندی دست یافتند که برخی از آنها را در این مقاله بررسی میکنیم.
سنکا، یکی از فیلسوفان رواقی در جایی گفته است: کسی که بر اساس اصول رواقی زندگی میکند، ضرورتا، چه بخواهد چه نخواهد، از لذت و شادی مدام و عمیق درونی بهرهمند خواهد بود؛ چراکه شادمانی را درون خویش مییابد و در جستجوی هیچ لذتی بالاتر از لذتهای درونیاش نیست.
بدترین اتفاق ممکن را در نظر بگیرید
واضحترین دلیل در نظر گرفتن اتفاقات بد، تلاش برای جلوگیری از وقوع آنها است؛ مثلا شما به اینکه چطور ممکن است مورد سرقت قرار بگیرید، فکر میکنید. این تامل باعث میشود که برای پیشگیری از آن اقدامات لازم را انجام دهید.
بهاحتمال ابتلا به بیماری فکر میکنید و با رعایت موارد لازم، سعی میکنید که به آن دچار نشوید. بااینحال هرقدر هم که برای جلوگیری از اتفاقات بد تلاش کنیم، برخی از آنها اتفاق میافتند. در این صورت نیز اگر قبلا آن را در نظر گرفته باشیم، وقتی با وجود تمام تلاشهای پیشگیرانهای که انجام میدهیم اتفاق میافتند، تاثیر منفی کمتری بر ما خواهند داشت.
سکنا میگوید: بخت بد بیش از همه به کسانی ضربه میزند که جز به بخت خوش نمیاندیشند.
آنکسی میتواند قدرت مخرب اتفاقات بد را خنثی کند که قبلا به آنها اندیشیده باشد. اگر قبلا آن اتفاق بد را در نظر گرفته باشیم، در صورت وقوع آن، کمتر دچار شوک و ناراحتی میشویم. البته فکر کردن به اینکه ممکن است اتفاق بدی بیفتد با نگران بودن برای آن، فرق میکند.
تامل کردن یک عمل ذهنی است و ما میتوانیم به چیزی فکر کنیم بدون اینکه عواطف و احساست ما درگیر آن باشند. مثل یک هواشناس که بدون اینکه نگران مرگ ناشی از توفان و گردباد باشد، میتواند روزها در مورد آنها فکر کند.
ناپایداری جهان را بهعنوان تنها اصل ثابت زندگی به خاطر داشته باشید
تنها قانون نامتغیر جهان این است که جهان دائما در حال تغییر است؛ بنابراین وضع و حال ما همیشه بر یک منوال نمیماند. هیچچیز برای همیشه پایدار نیست.
اگر متوجه این حقیقت نباشیم و با خوشخیالی با این باور زندگی کنیم که همیشه از همهی چیزهای خوبی که داریم، برخوردار خواهیم بود، وقتی چیزهایی را که دوست داریم و برایمان خوشایند است، از دست میدهیم، گرفتار رنج و غم و غصه بسیاری خواهیم شد.
فکر کردن به ناپایداری جهان علاوه بر اینکه باعث میشود که قدر دنیا و چیزهای آن را بدانیم، به ما کمک میکند آمادهی پذیرش تغییرات هم باشیم. با در نظر داشتن ناپایدار بودن شرایط، به ارزش و موهبت همین زندگی که پی میبریم و سعی میکنیم از لحظهلحظه آن لذت ببریم.
با فکر کردن به سرشت ناپایدار و گذرای این جهان، ناگزیر درمییابیم که هر بار دستبهکاری میزنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد.
از طرف دیگر یاد میگیریم که وابستهی آنها نباشیم. این ذهنیت هم لذت جنبههای گوناگون زندگی را افزایش میدهد و هم به دوام و ماندگاری بیشتر این نوع تجربههای لذتبخش و آسیبپذیری کمتر در برابر ناملایمات زندگی کمک میکند.
با فکر کردن به سرشت ناپایدار و گذرای این جهان، ناگزیر درمییابیم که هر بار دستبهکاری میزنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پی بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار میدهد که در غیر این صورت هرگز احساسش نمیکردیم.
دکتر ویلیام اروین میگوید: شاید بعضی از آدمها فکر کردن به ناپایداری جهان را یاسآور و هولناک بدانند، اما من عمیقا اعتقاد دارم که تنها راه برای اینکه بتوانیم به معنای دقیق کلمه زنده باشیم این است که هر از چندی به ناپایدار بودن چیزها فکر کنیم.
خوگیری به لذت
لذتی که از دستیابی به یک هدف میبریم به ما انگیزه میدهد تلاش کنیم تا به آن هدف برسیم. قبل از دستیابی به هدف، ما تصور میکنیم که تحقق آن آرزو، لذتی پایدار را برای ما به ارمغان خواهد آورد؛ اما حقیقت این است که پس از مدتی به آن لذت عادت میکنیم.
کم کم ممکن است به دلیل خوگیری به لذت، چیزی که همیشه آرزویش را داشتید، برایتان عادی شود و دیگر از آن لذت نبرید.
روانشناسان این ویژگی را «خوگیری به لذت» مینامند. تحقیقی که در مورد برندگان لاتاری (مسابقات بختآزمایی) انجام شد، این قاعده را به اثبات رساند. برنده شدن در لاتاری معمولا به فرد این امکان را میدهد که به زندگی رویاییاش برسد. بررسیها نشان داد که بعد از یک دوره کوتاه غرق شدن در لذت، این برندگان درنهایت شادتر از پیش نیستند.
کمکم ماشین فراری جدید و خانهی مجلل همانقدر برایشان عادی میشود که آپارتمان تنگ و ماشین قراضهی قبلیشان. این قاعده در مورد تمام خواستههایمان از رویای قبولی در رشته دلخواه گرفته تا شغل، ازدواج، ماشین، خانه، ویلا و مسافرت به دور دنیا صادق است.
چیزهایی را که دارید، دوباره بخواهید!
برای جلوگیری از سرخوردگی ناشی از خوگیری به لذت، میتوانیم چند کار انجام دهیم. یکی اینکه به اشکال مختلف سعی کنیم تا آن موضوع برایمان عادی نشود.
یکی از بدترین انواع خوگیری به لذت در ازدواج رخ میدهد. معمولا همان کسی که روزی عاشقش بودیم و در دوران نامزدی ساعتها تلفنی با او حرف میزدیم و لحظهای نمیتوانستیم فراموشش کنیم، مدتی پس از ازدواج برایمان عادی میشود و حتی به بهانههای مختلف سعی میکنیم از دستش فرار کنیم.
در این مورد باید سعی کنیم که دائما تازگی رابطه را احیا کنیم. دوری موقت یکی از راههای تجدید تازگی رابطه است. راه دیگر این است که سعی کنیم ابعاد ناشناختهای از وجود طرف مقابل را بشناسیم و بهجای اینکه به تصویر ذهنی که از فرد داریم نگاه کنیم، او را همانطوری که در این لحظه هست بنگریم.
اگر به از دست دادن داشتههایمان فکر کنیم، میتوانیم دوباره آنها را کشف کنیم.
راه کلی برای جلوگیری از خوگیری به لذت، تجدید میلمان به آن موضوع است. بهعبارتدیگر «چیزهایی را که داریم دوباره بخواهیم.» اما در عمل چنین چیزی چگونه امکان دارد؟
فیلسوفان رواقی توصیه میکردند که تصور کنیم همهی چیزهای موردعلاقهمان را از دست دادهایم؛ اینکه همسرمان ما را ترک کرده، از کار اخراج شدهایم و ماشینمان را هم دزد برده است. تصور چنین چیزهایی باعث میشود که بیشازپیش قدر همسر، کار و ماشینمان را بدانیم.
اگر به از دست دادن داشتههایمان فکر کنیم، میتوانیم دوباره آنها را کشف کنیم و با تجدیدِ احساس قدردانی از داشتن آنها، توان لذت بردن از آنها را هم در وجودمان احیا کنیم.
موقتی بودن داشتههایتان را به خاطر داشته باشید
حقیقت این است که رشتهی همه داراییها و تعلقات ما روزی گسسته میشود. عزیزترین کسانمان روزی میمیرند و یک روز هم خودمان میمیریم. پس فایدهای ندارد که سرمان را زیر برف کنیم و حقیقت را نادیده بگیریم. این کار فقط درد و رنج فقدان را در ما بیشتر خواهد کرد.
تمام خوشیهای جهان روزی از دست میروند. همین تفکر میتواند باعث شود هر چه بیشتر قدر داشتهها و عزیزانمان را بدانیم.
همهچیز بهمنزله امانتی است که زندگی هر وقت خواست میتواند آنها را از ما پس بگیرد. باید به عزیزانمان عشق بورزیم و درعینحال آگاه باشیم که آنها ممکن نیست برای همیشه یا حتی مدتی طولانی پیش ما بمانند.
متناوبا و درحالیکه از بودن با عزیزانمان لذت میبریم، درنگ کنیم و لختی به این فکر کنیم که روزی این خوشی به پایان میرسد و اگر اتفاقی هم نتواند این خوشی را از بین ببرد، مرگ خود ما به آن خاتمه میدهد.
در این صورت قدر آنها را دانسته و در همین لحظه سعی میکنیم بهترین رفتار را در برابر آنها داشته باشیم.
مرگ خود را به خاطر داشته باشید
بیشتر ما در شرایط عادی معمولا به مرگ خود نمیاندیشیم؛ اما به یاد داشتن مرگِ خود و حتی قریبالوقوع دانستن آن، میتواند زندگی ما را در ابعاد مختلف غنیتر، لذتبخشتر و معنادارتر کند. فیلسوفان رواقی توصیه میکنند که «هر روز چنان زندگی کنید که انگار آخرین روز عمر شماست».
هدف آنها از این توصیه در پیش گرفتن ولنگاری یا برعکس کنار کشیدن از زندگی و زانوی غم در بغل گرفتن نیست. آنها نمیخواهند تغییری در کارهای ما ایجاد کنند بلکه هدفشان تغییر حالت ذهنی ما در حین انجام آن کارها است.
به یاد داشتن مرگ خودمان باعث میشود که با در نظر داشتن گذرا بودن عمر، لذت بیشتری از زندگی ببریم.
منظور آنها این نیست که به آینده فکر نکنیم و برای آن هدفگذاری، برنامهریزی و تلاش نکنیم؛ بلکه توصیه میکنند وقتی به فکر آینده هستید و برایش برنامه میریزید، لذت بردن از همین امروز را هم فراموش نکنید.
به یاد داشتن مرگ خودمان باعث میشود که با در نظر داشتن گذرا بودن عمر، لذت بیشتری از زندگی ببریم.
به هیچچیز عادت نکنید
یکی از دلایل خوشیهای بچهها این است که تقریبا به هیچچیزی در دنیا عادت نمیکنند. دنیا برای آنها بهطور شگفتآوری تازه و حیرتانگیز است. بهمرور که کودکان بزرگتر میشوند. تا رسیدن به نوجوانی احتمالا دیگر به همهچیز و همهکس عادت میکنند.
آنوقت است که غر زدن دربارهی زندگی، خانه، پدر و مادر و خواهر و برادرانشان را آغاز میکنند. بهاینترتیب ما به بزرگترهایی تبدیل میشویم که نهفقط توان لذت بردن از دنیا را بهکلی از دست دادهایم؛ بلکه به این ناتوانی مباهات هم میکنیم.
اگر میخواهیم همواره در خوشبختی و آرامش زندگی کنیم، باید تلاش کنیم به چیزی عادت نکنیم.
ما فهرستی طولانی از چیزهایی که در مورد خودمان و زندگیمان دوست نداریم و آرزوی تغییرشان را داریم در ذهنمان میسازیم. فهرستی شامل همسر، فرزندان، خانه، ماشین، سن، حساب بانکی قد، وزن، رنگ چشم و شکل دماغمان.
نباید منتظر باشیم که اتفاقی مصیبتبار ارزش و اهمیت آنچه را که هماکنون داریم اما به دلیل عادت، فراموش کردهایم، به ما یادآوری کند.
اهداف خود را درونی کنید
ما اختیار و قدرت تاثیرگذاری یکسانی در مورد تمام رویدادها نداریم. درونی کردن اهداف به معنای تمرکز بر چیزهایی است که اختیار آنها کاملا در دست خودمان است. باورها، اهداف و ارزشها چیزهایی است که کاملا در اختیار خودمان هستند.
یکی از دلایل ترس افراد از شکست خوردن در دستیابی به اهداف، این است که آنها بیشتر بر جنبههای غیرقابلکنترل اهداف تمرکز میکنند.
مثلا فرض کنید که میخواهید در مسابقه تنیس شرکت کنید. اگر صرفا هدف شما این باشد که در مسابقه برنده شوید، در این صورت بر یک «هدف بیرونی» تمرکز کردهاید که اختیار محدودی در مورد آن دارید. بهطور مثال شما قادر به کنترل مهارت حریفتان نیستید یا نمیتوانید شرایط محیطی مثل تماشاگران یا آبوهوای برگزاری مسابقه را که همه کمابیش روی نتیجه بازی موثر هستند، کنترل کنید.
اگر همه هدف شما برنده شدن باشد، ممکن است بازی را نه به حریف بلکه به شرایط غیر قابل کنترل ببازید.
در این شرایط فیلسوفان رواقی توصیه میکنند که اهداف درونی هم برای خودمان داشته باشیم. اهدافی که بهطور کامل در اختیار خودمان هستند. در مورد مسابقه تنیس، هدف درونی میتواند این باشد که «به بهترین نحوی که میتوانید بازی کنید.»
در این صورت اگر هم بازی را ببازید، دلسرد و ناامید نمیشوید. چون علیرغم نتیجهی بهدستآمده، شما به هدف درونی خود رسیدهاید. ضمن اینکه وقتی تصمیم میگیرید به بهترین نحو و با تمام توان بازی کنید، بیشترین احتمال را برای برنده شدن در بازی هم ایجاد میکنید.
درونی کردن هدفها همهی درد و رنج ناشی از شکست خوردن در دستیابی به هدف بیرونی را از بین نمیبرد اما تا حد بسیار زیادی به شما التیام میبخشد و در نتیجه کمک میکند که بهجای غصه خوردن و ناامید شدن، دوباره تلاش کنید و از شکستهای موقت هراسی نداشته باشید. چون در هر تلاش به تمام اهداف درونی خود میرسید.
گذشته را رها کنید و لحظه حال را بپذیرید
فیلسوفان رواقی توصیه میکنند که نباید دلمشغول گذشته بمانیم. منظور آنها این نیست که اصلا نباید در مورد گذشته فکر کنیم. منطقی است که گهگاه به گذشته فکر کنیم تا در تلاشهایمان برای ساختن آینده از آن درس بگیریم؛ اما وقتی چنین درسی از گذشته گرفتیم باید آن را رها کنیم. نباید عمرمان را به فکر کردن به «اگرها و ایکاشها» تلف کنیم. آنها حتی توصیه میکنند که در مورد گذشته تقدیرگرا باشیم؛ یعنی بر این باور باشیم که این اتفاق باید میافتاد و حتما حکمتی داشته و یا درسی برای آموختن در آن نهفته بود.
این توصیه، هم شامل رویدادهای گذشته و هم شامل رویدادهای لحظه حال است؛ یعنی شرایطی که همین لحظه وجود دارد. میتوانیم لحظه حال را با فکر کردن به این بگذرانیم که کاش این لحظه جور دیگری میبود، یا میتوانیم آن را همانطوری که هست بپذیریم. اگر از روی عادت راه اول را انتخاب کنیم بیشتر عمرمان را در نارضایتی به سر خواهیم برد؛ اما اگر راه دوم را انتخاب کنیم از زندگیمان لذت بیشتری میبریم. همهچیز ما همین لحظهی حال است و فقط با پذیرش این لحظه همانطوری که هست، قادر خواهیم بود لحظات آینده را آنطور که دوست داریم رقم بزنیم.
نظرات