زلزلهای به نام جهانیشدن؛ پیش از وقوع آماده باشید!
جهانیشدن را شاید بتوان دومین فصل بزرگ جداکننده تاریخ بشر بعد از انقلاب صنعتی دانست. جهانیشدن یا نشدن تصمیمی نیست که گرفته شود، بلکه چون موجی است که خواهناخواه ما را با خود خواهد برد. جهانیشدن واقعیتی است چون تمام واقعیتهای موجود دیگر که ما باید بکوشیم خود را هر چه کمهزینهتر با آن هماهنگ
جهانیشدن را شاید بتوان دومین فصل بزرگ جداکننده تاریخ بشر بعد از انقلاب صنعتی دانست. جهانیشدن یا نشدن تصمیمی نیست که گرفته شود، بلکه چون موجی است که خواهناخواه ما را با خود خواهد برد. جهانیشدن واقعیتی است چون تمام واقعیتهای موجود دیگر که ما باید بکوشیم خود را هر چه کمهزینهتر با آن هماهنگ کنیم. باید همجهت با این موج به حرکت دربیاییم تا هزینهای برایمان به بار نیاورد. چراکه این موج بههرحال خواهد آمد، بدونِ آنکه خواست ما در آن تاثیرگذار باشد. تنها کاری که میتوان انجام داد تسریع بخشیدن به این فرآیند و یا به تعویق انداختن آن است.
کشوری بر کمربند زلزله
شاید در تبوتاب زلزلههای اخیرِ کشورمان خالی از لطف نباشد که جهانیشدن را مانند وقوع زلزله در یک کشور زلزلهخیز بدانیم. همگی ما میدانیم که در کشوری که زلزلهخیز است، احتمال وقوع زلزله بالاست و نمیتوان جلوی آن را گرفت. اما نکتهای که وجود دارد این است که برای کاهش هزینههای آن میتوان اقداماتی انجام داد.
نمیتوان جلوی زلزله را گرفت. اما برای کاهش هزینههای آن میتوان اقداماتی انجام داد.
باید ماهیت آن را شناخت و پیامدهایش را دانست و سپس شروع به انجام اقداماتی کرد. این اقدامات باعث میشوند که در زمان وقوع زلزله هزینههای وارده به سازهها و انسانها حداقل شود. جهانیشدن نیز دقیقا به این شکل است. آنچه در برابر جهانیشدن میتوانیم انجام دهیم، شناخت ماهیت آن و پیامدهایش است. باید برای کنار آمدن و مقابله با پیامدهای منفی آن آموزش ببینیم و خود را آماده کنیم و از سوی دیگر یاد بگیریم که از فرصتهای ناشی از جهانیشدن به موقع و به نحو مطلوب بهره ببریم.
جهانیشدن چیست؟
شاید بتوان جهانیشدن یا universalism را گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان تعریف کرد. در فرآیند جهانیشدن زندگی انسانها دیگر تحت تاثیر محدوده کوچکی از افراد نزدیک به آنها نیست. بلکه افرادی که کیلومترها با آنها فاصله دارند نیز بر نحوه زندگیشان تاثیر میگذارند.
جهانیشدن جوامع در واقع از نیمه اول قرن بیستم آغاز شد. بعد از بحران 1929 و جنگ جهانی دوم، نهضت چندجانبهگرایی و تاسیس سازمان ملل و بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، ابعاد تازهای به فرآیند جهانیشدن دادند.
کالاها و خدمات به سرعت از یک نقطه کره زمین به نقطهای دیگر فرستاده میشوند.
جهانیشدن را در سطحی کوچکتر میتوان مانند شهری شدن دانست. زمانی که یک روستا به سمت شهری شدن حرکت میکند، کمکم راههای ارتباطی و جادههایش گسترش پیدا میکند، صنایع جدید وارد آن میشود، بزرگتر میشود، با شهرهای اطراف شروع به مبادله و ارتباط میکند و تمامی آنها نهایتا خود آن روستا را تبدیل به شهر میکند.
این یک اتفاقی است که اراده یک نفر نمیتواند مانع آن شود. به طور مثال اگر یکی از اهالی روستا موافق این پروسه نباشد، تنها عایدیاش از این مخالفت از دست دادن فرصتهای پیش روی خودش است.
در فرآیند تبدیل روستا به شهر عدهای سود بیشتری کسب میکنند. اما نمیتوان این فرآیند را به دلیل اینکه منافع آن بهطور عادلانه تقسیم نمیشود، به تعویق انداخت. چراکه نهایتا باید همرنگ جماعت شد و به قوانین شهری تن داد.
نبرد میان سنت و مدرنیته
برخی اعتقاد دارند که جهانیشدن نزدیک به 400 سال قدمت دارد و همزمان با مدرنیسم جهانیشدن نیز شکل گرفت. مدرنیسم جریان نو و تازهای بود که در غرب آغاز شد و کمکم سراسر جهان را درنوردید و نبردی میان سنت و مدرنیته اتفاق افتاد که نهایتا پیروز این میدان مدرنیسم بود.
یکی از ویژگیهایی که برای مدرنیسم بیان میکنند، غیرقابلبازگشت بودن آن است. یعنی مدرنیسم چون انقلابی همهچیز را زیر و رو میکند. پدیده جهانیشدن نیز که امروز شاهد آن هستیم به عقیده گروهی از اندیشمندان مرحلهای است از جریانی که از قدیم آغاز شده است و اکنون ما شاهد شکل جدیدی از آن هستیم که این شیوه جدید ناشی از فناوری ارتباطات است.
به لطف فناوری اطلاعات و ارتباطات، مردم کشورهای مختلف با هم و در کنار هم زندگی میکنند.
برخی اما جهانیشدن را حاصل دهههای اخیر میدانند و به داشتن ریشه تاریخی برای آن معتقد نیستند. آنها به این اشاره میکنند که پیشرفت فناوری ارتباطات تنها در همین چند دهه اخیر بوده است و همین باعث شکلگیری مفهومی به نام جهانیشدن شده است. موضعگیریهای متفاوتی در قبال این پدیده شکل گرفته است. در ادامه به بیان این دیدگاهها و نظرات پیرامون مسئله جهانیشدن میپردازیم.
جهانیشدن: از پروژهای برنامهریزیشده تا فرآیندی خودجوش
چیزی که مشخص است این است که پیوستن به اقتصاد جهانی همراه با برخی فشارها و تحولات خواهد بود. این فشارها و تحولات درصورتیکه بهدرستی مدیریت نشوند، میتوانند مخرب باشند. در مواجه با جهانیشدن اندیشمندان به دو دسته تقسیم میشوند: برخی به جهانیشدن نگاه خوشبینانهای دارند و برخی از اندیشمندان نگاه بدبینی به این ماجرا دارند.
در طرف بدبینها افرادی هستند که معتقدند که جهانیشدن اساسا نفعی برای کشور نخواهد داشت. برخی تئوریهای استعماری نیز در این زمینه وجود دارد. بر طبق این تئوریها جهانیشدن شکل نوینی از استعمار است و نباید کشورها فریب آن را بخورند. آنها معتقدند که جهانیشدن حالت یک پروسه یا process را ندارد بلکه یک پروژه project است.
برخی معتقدند که جهانیشدن یک پروژه است و نه یک پروسه!
به دیگر سخن ذهن متفکری پشت این پروژه قرار دارد و عدهای نقشهای برای استعمار دنیا چیدهاند. در مقابل این نگاه حدی نگاه خوشبینانهای وجود دارد.
افراد خوشبین بر این باورند که جهانیشدن یک فرآیند است و نقشهای از پیش تعیینشده برای آن وجود ندارد. آنها بر این باورند که جهانیشدن از نقطهای آغازشده و به تکامل میرسد، کسی سکان هدایت آن را بر دست نگرفته و پیشرفت علم و تکنولوژی است که موانع را از سر راه آن برمیدارد و آن را پیش میبرد.
آن گروه از اندیشمندانی که جهانیشدن را یک پروژه جهانی برای شروع یک حکومت بزرگ میدانند، مثالهایی را میآورند که بعد از جنگ جهانی دوم و خصوصا در عصر حاضر باعث تسلط فرهنگ غربی شد. مانند شرکتهای چندملیتی، بازارهای فروش جهانی، انقلاب اطلاعات، فروپاشی نظام کمونیستی شوروی. آنها این مثالها را نشانهای از استعمار میدانند.
فرهنگ موزاییکی
همانطور که گفته شد جهانیشدن باعث تحولاتی در یک کشور میشود. به طور مثال با آغاز این روند، اقتصاد با موجی از بیکاری روبهرو میشود. زمانی که موانع تجارت حذف میشود، بخش بزرگی از صنایع فرسوده یک کشور دیگر نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. به طور مثال ایران با اینکه به عضویت سازمان تجارت جهانی wto در نیامده اما صنایعی چون نساجی، کفاشی و حتی بخشی از کشاورزی آن تحتفشار رقابت جهانی قرار گرفته است.
بنابراین برای کشورهایی که صنایع آنها فرسوده است و تاب رقابت در سطح جهانی را ندارند جهانیشدن میتواند مشکلساز شود. این کشورها برای ورود به پروسه جهانیشدن نیازمند ارتقا و بهبود کیفیت صنایع خود هستند.
بهجز بُعد تجاری یکی از دغدغهها در جهانیشدن بحث فرهنگی است، اگر کشوری برای جهانیشدن آمادگی نداشته باشد دچار گسستگی فرهنگی و هویتی میشود.
برخی از اندیشمندان درباره تقابل فرهنگها در فرآیند جهانیشدن از اصطلاح فرهنگ موزاییکی استفاده میکنند. به این شکل که هر کشوری دارای موزاییک فرهنگی است. به دلیل اینکه هر کشوری یک فرهنگ متفاوت دارد موزاییک فرهنگیاش نیز رنگ و طرح متفاوتی دارد.
در جهان فرهنگهای مختلف در کنار یکدیگر زندگی میکنند حال هر چه موزاییکها رنگارنگ و متنوعتر باشند زیباتر و جالبتر به نظر میرسند. به عبارتی آنها به این نکته اشاره میکنند که نباید نگران کنار هم قرار گرفتن فرهنگهای مختلف باشیم چراکه این تفاوتها در کنار هم بسیار میتواند چشمنواز باشد.
عواملي در پيدايش و تكوين جهانیشدن نقش دارند این عوامل عبارتند از:
1- صنعت ارتباطات
2- رشد شركتهاي چندملیتی
3- گسترش و نفوذ بازارهاي جهاني
4- افزايش اقدامات بینالمللی در خصوص حفظ حقوق بشر
5- مسائل زيست محيطي
صنعت ارتباطات
چه کسی است که از رشد سرسامآور و باورنکردنی صنعت ارتباطات در دنیای امروز بیخبر باشد؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم تکنولوژی با زندگی ما گره خورده است و آن را دستخوش تغییراتی کرده است. امروز شما میتوانید حجم یک کتابخانه عظیم را در یک دیسک فشرده ذخیره کنید. یا هر اطلاعات و آموزشهایی که تا سالیان پیش تنها در دانشگاهها میتوانستید آموزش ببینید، امروز به صورت آنلاین و از طریق اینترنت میتوانید به دست آورید.
تلفنهمراه به غیر از ابزاری برای بازی و چت میتواند کتابخانه شخصی ما هم باشد.
اينها همگی دستبهدست هم دادهاند تا تحول عجيبي را در انتقال اطلاعات به وجود بیاورند. اين مسائل باعث شدهاند تا در حوزههاي مختلف فكري و فرهنگي، سياسي و … تحولات زيادي صورت بگيرد و ملتها همواره از وضع یکدیگر آگاه باشند.
رشد شرکتهای چندملیتی
شرکتهای چندملیتی Multinational corporation شرکتهایی هستند که وابسته به یک دولت خاص نیستند و از چند ملیت مختلف تشکیلشدهاند. یکی از مهمترین ویژگی اقتصاد بینالملل در دوران پس از جنگ جهانی دوم، گسترش و توسعه فعالیت «شرکتهای چندملیتی» در سراسر جهان بوده است.
شرکتهای چندملیتی با وجود ابعاد غولپیکر خود سریعا در حال رشد هستند، بهگونهای که روز به روز امپراتوریهای عظیم صنعتی و تجاری خود را گسترش میدهند و به شکل فزایندهای در بخشهای وسیعتری از حیات اقتصادی کشورها رخنه میکنند.
گسترش و نفوذ بازارهای جهانی
به عقیده برخی از اندیشمندان سرمایهداری تاکنون سه دوره پشت سر گذاشته است:
1) سرمایهداری تجاری 2) سرمایهداری صنعتی 3) سرمایهداری مالی
در قرنهای 16 و 17 سرمایهداری تجاری شکل گرفت ولی در دو قرن 18 و 19 سرمایهداری صنعتی جای آن را گرفت. قرن بیستم قرن ورود سرمایهداری مالی بود. در سرمایهداری مالی، اعتبار و اعتماد دو مولفه بسیار مهم هستند.
به همین دلیل بانکها در سرمایهداری مالی نقش مهمی را ایفا میکنند، به خصوص بانك جهاني و صندوق بینالمللی پول.
در بانکها نیز فرآیند جهانیشدن تحولاتی را ایجاد کرده است و امور بانکی امروز از طریق ارتباطات اینترنتی انجام میشود.
افزايش اقدامات بينالمللي در خصوص حفظ حقوق بشر
یکی از مسائل پررنگ دیگر در جهانیشدن مساله افزایش اقدامات بینالمللی در خصوص حفظ حقوق بشر است. در پروسه جهانیشدن کمکم NGO ها شکل گرفتند. اين شركتها در مقابل دولتها صاحب قدرت شده و ارتباطات مردم به واسطه اينترنت با اين شركتها بسيار تسريع شده است.
توضيح مسائل زيست محيطي
مسئله گرم شدن کرهزمین در سالهای اخیر تبدیل به یکی از مسائل مهم برای تمامی کشورها شده است. به طور کلی مسائل زیستمحیطی چون گرم شدن كرهزمين و بارانهاي اسيدي و نازك شدن لايه ازن بحثهايي هستند كه تمامی کشورها را درگیر خود کردهاند.
گرمشدن کره زمین تنها مشکل خرسها نیست. قطب نشانهای است از فاجعهای که تمام جهان را تهدید میکند.
بنابراين لازم است كه همه دولتها براي رفع اين مشكلات هماهنگ و همكار باشند. مجموعه اين اتفاقاتی که برای محیطزیست رخ میدهد، به بحث جهانیشدن دامن زدند و آن را به پيش بردند. اين بحث در كشورهاي غربي پيدا شد و كمكم به ساير نقاط جهان هم سرايت كرد.
چالشهای جهانیشدن
جهانیشدن ابعاد مختلفی دارد و به عقیده من این فرآیند، بر ابعاد مختلفی از اقتصاد و فرهنگ کشور و بسیاری از مشخصههای دیگر آن تاثیرگذار خواهد بود، در مقالات آینده به بررسی ابعاد مختلف آن میپردازیم و آن را به چالش میکشیم. همانطور که در ابتدای این مقاله نیز به آن اشاره کردم، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد موج جهانیشدن میشویم و چیزی که بدیهی است این است که کشورها نهایتا جهانی میشوند اما اینکه کی و چگونه این فرآیند اتفاق میافتند بسیار حائز اهمیت است.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد موج جهانیشدن میشویم.
بنابراین چهبهتر که پیش از رسیدن آن خود را برای رسیدنش آماده کرده باشیم به عبارتی انطباق با این فرآیند را نباید به دقیقه نود بسپاریم. پیش از آن باید ضعفهای نهادی حقوقی و اجتماعی را برطرف کنیم. اگر بخواهیم در دقایق پایانی خود را آماده کنیم، در این صورت به علت بیبرنامگی و سرعت در اعمال برخی سیاستها تبعات و خسارتهای فراوانی را باید متحمل شویم. کشورهایی چون چین و عربستان طی یک دوران گذار 15 تا 20 ساله فرآیند جهانیشدن را طی کردند. بنابراین این فرآیند زمانبر و هزینهبر است.
سخن آخر
همانطور که گفته شد یکی از تبعات جهانیشدن میتواند بیکاری و فقر گسترده در کشورهایی که صنایع فرسودهای دارند، باشد. بنابراین برای کشوری چون ما داشتن درآمدهای نفتی در این پروسه میتواند بسیار حیاتی باشد.
از طرفی ما در دورانی در حال پیوستن به فرآیند جهانیشدن هستیم که هر ساله موج عظیمی از افراد وارد بازار کار میشوند که بخش اعظمی از آنها نیز زنان تحصیلکرده هستند و مسئله بیکاری آنها بسیار مهم است. در نتیجه اگر پیوستن به اقتصاد جهانی را با برنامهای منسجم و از پیش تعیینشده جلو نبریم، نتیجه چیزی جز آسیبهای عظیم به کشور نخواهد بود.
نظرات