راز انرژیهای نو: زمینی که به زمین گرم میخورد!
گرمایش زمین یک مسئله جدی است. اولین تاثیر گرمایش زمین تغییرات اقلیمی هستند. نتایج این تغییرات اقلیمی را هم در سالهای اخیر در خشکسالیهای پیدرپی کشور و همچنین بارندگیهای ابتدای سال ۹۸ که به سیل، ویرانی و مرگ هموطنانمان منجر شد دیدهایم. این گرمایش زمین مستقیما بهواسطه افزایش غلظت گازهای گلخانهای در جو زمین و
گرمایش زمین یک مسئله جدی است. اولین تاثیر گرمایش زمین تغییرات اقلیمی هستند. نتایج این تغییرات اقلیمی را هم در سالهای اخیر در خشکسالیهای پیدرپی کشور و همچنین بارندگیهای ابتدای سال ۹۸ که به سیل، ویرانی و مرگ هموطنانمان منجر شد دیدهایم.
این گرمایش زمین مستقیما بهواسطه افزایش غلظت گازهای گلخانهای در جو زمین و بهطور خاص افزایش غلظت گاز دیاکسید کربن رخ داده است. در این میان یکی از اقدامهای اشتباهی که بهزعم بسیاری میتواند به کاهش دیاکسید کربن منجر شود ولی عملا باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد، روی آوردن به انرژیهای تجدیدپذیر مثل انرژی خورشیدی و بادی است. راستش تنها انرژی واقعا پاک موجود در زمین انرژی هستهای است.
ما در این مقاله نگاهی به دلایل افزایش غلظت دیاکسید کربن در جو و بررسی راهحلها و چندوچون آنها میپردازیم.
موتورهای بخار
گرم شدن کره زمین یک مشکل جدی است. این مشکل از زمانی شروع شد که توماس نیوکامن (Thomas Newcomen) در سال ۱۷۱۲ موتور بخار را برای پمپاژ آب اختراع کرد. آن روزها مهمترین کاربردی که میشد برای یک موتور در نظر گرفت همین انتقال آب بود. چون پمپهای دستی آب از صدها سال ساختهشده بودند اما برای کار کردن همه به نیروی انسانی یا حیوانی نیاز داشتند.
در آن زمان صنایع زیادی هم وجود نداشتند. شاید تنها صنعت موجود که میشد در آن از یک موتور استفاده کرد، آسیابهای غلات بودند.
اما چندان نیازی هم به این کار نبود. آسیابهای آبی همهجا از شرق تا غرب وجود داشتند. آسیابهای بادی هم در مناطقی که باد زیاد میآمد، بهاندازه کافی خوب بودند.
لوکوموتیو بخار از مهمترین عناصر دوران انقلاب صنعتی بود.
موتور بخار نیوکامن آنقدر بهینه نبود که بتوان آن را در صنایع استفاده کرد. مقدار زیادی بخار آب را هدر میداد و در نتیجه مصرف سوخت آن زیاد بود.
کاری که جمیز وات (James Watt) کرد و باعث شد بهعنوان مخترع موتور بخار شناخته شود، این بود که این موتور را بهینهتر کرد تا بخار آب کمتری در آن هدر برود. همین کار باعث آغاز یک انقلاب شد.
بهینهتر بودن موتور بخار جیمز وات باعث شد این موتور بهصورت گستردهای در حوزههای دیگر به کار رود و عملا باعث ایجاد صنایع و دستگاههای جدید نیز بشود.
آغاز انقلاب صنعتی
انقلاب صنعتی از همین زمان آغاز شد؛ یعنی حدود سال ۱۷۶۰. عجیب هم نیست که میزان دیاکسید کربن جو زمین که از هزاران سال پیش بین ۲۷۷ppm (واحد در میلیون) و ۲۸۰ppm مانده بود، از سال ۱۷۶۵ شروع به افزایش کرد و صدسال بعد یعنی ۱۸۶۵ به ۲۸۶ppm رسید.
این افزایش فقط به علت سوزاندن زغالسنگ و البته چوب و زغال چوب رخ داد. از آنجایی هم که در آن زمان نه نیروی انسانی و نه ابزار ماشینی و نه دانش کافی برای کشف معادن زغالسنگ و استخراج عمده آن وجود نداشت، با اینکه چنین افزایشی در مقایسه با هزاران سال گذشته تغییر بزرگی بود، اما آنقدر نبود که لااقل در کوتاهمدت تاثیر چشمگیر داشته باشد.
اما تغییر دیگری در راه بود.
اولین چاه نفت در سال ۱۸۵۹ در پنسیلوانیای آمریکا کشف شد. این کشف باعث شد جستجو برای منابع نفت در دیگر مناطق جهان افزایش یابد. داستان نفت هم از اینجا آغاز شد.
آن روزها مهمترین فرآورده نفت، نفت سفید (Kerosene) بود. نفت سفید در چراغهای نفتی و فانوسهای دستی برای روشنایی استفاده میشد.
پیش از نفت سفید سوخت مورداستفاده از در چراغهای نفتی روغن نهنگ بود؛ یعنی نهنگ بیچاره را شکار میکردند، از چربی بدن آن روغن استخراج میکردند و بهعنوان سوخت در چراغنفتی میریختند.
در آن زمان بقیه چیزهایی که از تقطیر نفت حاصل میشدند، محصولات جانبی کمارزشی بودند که خیلی هم به درد نمیخوردند.
اختراع موتور درونسوز
موتور درونسوزی که رابرت استریت (Robert Street) در سال ۱۷۹۴ اختراع کرد، اولین موتوری بود که از سوخت مایع استفاده میکرد. بعدها موتورهای درونسوز دیگری توسط مخترعین و دانشمندان گوناگون اختراع شدند؛ اما کار اصلی را کارل بنز (Karl Benz) انجام داد.
کارل بنز در سال ۱۸۷۹ یک موتور درونسوز دو مرحلهای قابلاتکا و بادوام تولید کرد. در سال ۱۸۸۶ نیز او اولین کسی بود که وسایل نقلیه با موتور درونسوز تولید میکرد.
افراد دیگری مثل رودولف دیزل (Rudolf Diesel) در سال ۱۸۹۲، موتورهای درونسوزی احتراق با فشار یا همان موتور دیزل را اختراع کردند.
اولین ماشین ساخته شده توسط کارل بنز
وقتی کارل بنز موتور درونسوز خود را ساخت، میخواست از نفت سفید بهعنوان سوخت آن استفاده کند؛ زیرا نفت سفید در دسترسترین مایع سوختی موجود بود؛ اما نفت سفید تقاضای زیادی داشت و در نتیجه قیمت آن زیاد بود.
از اینجا بود که او سراغ استفاده از بنزین بهعنوان یکی از فرآوردههای بهدردنخور نفتی رفت. بنزین فرار و برای استفاده در چراغهای نفتی خطرناک بود. هر چیز سبکتری از بنزین هم چنین مشکلی داشت.
با اختراع وسایل نقلیه با موتور درونسوز که بنزین استفاده میکردند، افزایش تولید دیاکسید کربن نیز بهواسطه سوزاندن بنزین و گازوئیل شتاب بیشتری گرفت.
وقتی هنوز زغالسنگ انرژی جهان را تامین میکرد
در همین زمان نیروی محرکه کارخانهها همچنان موتورهای بخار بودند. سوخت اصلی تمامی این موتورهای بخار نیز معمولا زغالسنگ بود.
نفت نمیتوانست در این بازار جایگزین زغالسنگ باشد. چون چگالی انرژی زغالسنگ بسیار بیشتر از نفت بود. از آنجایی هم که موتورهای بخار بازدهی کمی داشتند در نتیجه موتورهای بخار سوخت زیادی میسوزانند. تامین این حجم از نفت برای تولید این مقدار از انرژی نیازمند سیستمهای انتقال گسترده برای نفت بود که هنوز توسعه نیافته بودند. همچنین منابع نفتی کافی هم وجود نداشتند.
منبع دادهها: www.co2.earth
با اختراع موتورهای الکتریکی، نیروی محرک صنایع از موتورهای برقی تامین شد. در نتیجه مصرف زغالسنگ و نفت بهجای کارخانهها و در نیروگاههای برق انجام گرفت.
افزایش استفاده وسیلههای نقلیه بنزینی و دیزلی و همچنین رشد صنایع که باعث افزایش تولید برق در جهان شد، شتاب افزایش غلظت دیاکسید کربن در جو زمین را افزایش داد. در نتیجه این افزایش شتاب، سطح دیاکسید کربن جو در کمتر از ۲۰۰ سال در سال ۲۰۱۴ به ۳۹۷ppm رسید.
چه راهحلهایی برای کاهش تولید دیاکسید کربن وجود داشت؟
راستش آن زمان مسئله گرمایش زمین، مسئله بهحساب نمیآمد. میزان دیاکسید کربن آنقدری نبود که تغییرات چشمگیری در اقلیم کره زمین ایجاد کند.
از آنسو نه تحقیقاتی در این مورد انجام شده بود و نه کسی به آن توجه کرده بود؛ اما بااینهمه جنگ جهانی دوم باعث تغییرات مثبتی به نفع کره زمین شد.
ایده تولید انرژی با شکافت فلزات سنگین رادیواکتیو در میانه جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۲ توسط انریکو فرمی (Enrico Fermi) تحت پروژه منهتن اجرایی شد.
آنها اولین راکتور هستهای را با استفاده از گرافیت و سوخت اورانیوم طبیعی بهمنظور انجام مطالعه در مورد شکافت هستهای و در نهایت تولید بمب هستهای ساختند.
اولین نیروگاه هستهای هم در سال ۱۹۴۸ در اوک ریج در ایالت تنسی آمریکا (Oak Ridge, Tennessee) ساخته شد. این نیروگاه از یک راکتور گرافیتی با نام X-10 استفاده میکرد.
اولین نیروگاه هستهای هم که به شبکه برق متصل شد در سال ۱۹۵۴ در اوبنیسک (Obnisk) شوری سابق ساخته شد.
محل اولین نیروگاه هستهای جهان در اوک ریج تنسی که امروزه به یک آزمایشگاه تحقیقاتی تبدیل شده است.
از آن زمان انرژی هستهای بهعنوان یک روش تمیز تولید انرژی که دیاکسید کربن تولید نمیکرد، کمکم جایگاه خود را در جهان پیدا کرد.
البته دلیل گسترش نیروگاههای هسته ربطی به تولید نکردن دیاکسید کربن نداشت. اولین دلیل توسعه نیروگاههای هستهای این بود که میشد با فراوری زباله آن، پلوتونیم استخراج کرد و با آن بمب گرماهستهای (Thermo-nuclear) ساخت.
این بمبهای هستهای نسل جدیدی از بمبها بودند که نقصهای اولین بمبهای هستهای یعنی پسر بزرگ (Big Boy) و مرد چاق (Fat Man) را نداشتند.
این دو همان بمبهای هستهای بودند که در هیروشیما و ناگازاکی منفجر شدند.
از سویی ساخت نیروگاه هستهای به کشورها امکان میداد که بتوانند دانش تولید انرژی هستهای خود را توسعه دهند تا در نهایت برای ساخت سلاح از آن استفاده کنند.
چرا نیروگاههای هستهای توسعه پیدا کردند؟
نیروگاههای هستهای چند مزیت نسبی در قیاس با نیروگاههای سوختهای فسیلی و نیروگاههای تجدیدپذیر دارند.
۱- عدم نیاز به تامین دائمی سوخت
در نیروگاههای سوختهای فسیلی مثل نیروگاههای زغالسنگ، گاز و نفت کوره، سوخت باید دائما تامین شود. در مورد نیروگاههای گازی و نفت کوره، عملا لازم است یک خط لوله از پالایشگاه یا چاه استخراج گاز کشیده شود تا سوخت موردنیاز نیروگاه را تامین کند.
این مشکل باعث میشود تجهیزات تامینی زیادی برای راهاندازی یک نیروگاه سوخت فسیلی استفاده شوند. این تجهیزات نیازمند نگهداری و تعمیر دائمی هم هستند.
در نیروگاههای هستهای، قرصهای سوخت در هسته راکتور جایگذاری میشوند. هرکدام از این قرصها انرژی برابر با یکتن زغالسنگ، ۴۸۱ مترمکعب گاز طبیعی و یا ۱۴۹ لیتر نفت خام را دارند. وقتی یک نیروگاه هستهای سوخت گذاری میشود، این سوخت میتواند بهطور متوسط تا ۵ سال در نیروگاه سوزانده شود.
۲- نبود محدودیت جغرافیایی برای ساخت نیروگاه
ازآنجاییکه نیروگاههای سوختهای فسیلی دائما نیازمند تامین سوخت هستند، در نتیجه این نیروگاهها را لاجرم باید در مکانهایی نزدیک پالایشگاهها و میدانها و سکوهای نفتی یا معادن زغالسنگ ساخت.
اما نیروگاههای هستهای چون نیازمند این فرآیند دائمی تامین سوخت نیستند، در همهجا قابلاجرا هستند. یعنی میتوان نیروگاه هستهای را در هر مکانی که لازم است، ساخت.
چنین محدودیتی در مورد نیروگاههای انرژیهای تجدیدپذیر هم وجود دارد. نیروگاههای بادی لاجرم باید در مکانهایی ساخته شوند که شدت باد در طول سال در آنها زیاد است.
ساختن نیروگاه خورشیدی هم در مکانهایی که بارش دائمی دارند و آسمانشان صاف نیست، چندان بهصرفه نخواهد. تکلیف نیروگاههای آبی هم مشخص است.
۳- کوچک بودن
نیروگاههای خورشیدی و بادی نیازمند مساحت بزرگی هستند. نیروگاههای خورشیدی برای اینکه بتوانند انرژی قابل قبولی تامین کنند، لازم است که سطح بزرگی از زمین را برای نصب صفحات خورشیدی اشغال کنند.
هرکدام از توربینهای بادی مورداستفاده در نیروگاههای بادی بزرگ هستند و از آنجایی باید تعداد زیادی از آنها برای تولید مقدار انرژی قبولی نصب شوند، در نتیجه مساحت این نیروگاهها نیز بسیار زیاد است.
برای استفاده از انرژی آبی نیز لاجرم باید سدهای بزرگی وجود داشته باشد.
اما یک نیروگاه هستهای پرقدرت را میتوان در مساحت کوچکی اجرا کرد که بتواند برق بسیار بیشتری در مقایسه با همه نیروگاههای انرژی تجدیدپذیر تولید کند.
۴- تولید انرژی قابلاتکا
وقتی آفتاب نباشد، نیروگاه خورشیدی برقی تولید نخواهد کرد. وقتی بادی نباشد، نمیتوان برق بادی تولید کرد. ازاینروی این نیروگاهها نیازمند تجهیزات بسیار بزرگی برای ذخیرهسازی این برق هستند که البته خود همین ذخیرهسازی باز هم چندان قابلاتکا نیست و شاید فقط بتواند در طول شب فقط چند ساعت برق موردنیاز یک منطقه را تامین کند.
نیروگاه هستهای همیشه برق تولید میکند و میتواند متناسب با نیاز شبکه، میزان تولید خود را افزایش یا کاهش دهد.
۵- مواد کمتر
ساخت صفحات خورشیدی نیازمند فناوریهای پیچیده و مواد زیادی است. برای ساخت یک نیروگاه خورشیدی شما باید مواد معدنی بسیاری را مصرف کنید. هنگامی هم که بازدهی صفحات خورشیدی کم میشود و لازم است که تعویض شوند، معمولا به چرخه بازیافت وارد نمیشوند؛ زیرا تعویض آنها با صفحات جدید، هزینه کمتری از بازیافت دارد.
در نتیجه اجرا و نگهداری یک نیروگاه خورشیدی نیازمند این است که شما دائما مواد معدنی را استخراج و صفحات خورشیدی را تولید کنید.
اما تنها ماده غیرمعمولی و مصرف شدنی در نیروگاه هستهای اورانیوم و در نیروگاههای جدیدتر توریوم است. معادن عمده اورانیوم در کشورهای قزاقستان، کانادا، غرب آمریکا، نیجر، نامیبیا و روسیه هستند.
۶- زبالههای کنترلشده
نیروگاههای سوخت فسیلی بهطور دائمی گاز دیاکسید کربن را تولید و وارد جو میکنند. در نیروگاههای خورشیدی هم بازیافت صفحات خورشیدی مستهلکشده، بهصرفه نیست و در نتیجه این صفحات در نهایت سر از زبالهدانی درمیآورند. این قضیه با توجه به اینکه کشورهایی مثل چین نیز واردات زباله را متوقف کردهاند، میتواند یک مشکل اساسی باشد.
این در حالی است که اولا همانطور که گفتیم یک نیروگاه هستهای هر پنج سال یکبار نیازمند تخلیه سوخت مصرفشده است. در ثانی درصد زیادی از این سوختهای مصرفشده هم مواد رادیواکتیو ضعیف هستند. این زباله هستهای جامد است و حجم کمی هم دارد. در نتیجه میتوان بهراحتی این سوخت مصرفشده را بدون هیچگونه آلایندگی از راکتور خارج کرد و در جای کاملا امنی نگه داشت.
در ضمن میتوان این زبالههای هستهای را در نیروگاههای هستهای جدید که با استفاده از توریوم کار میکنند، دوباره سوزاند و از آنها انرژی تولید کرد.
۷- سوخت بینهایت
منابع اورانیوم در جهان محدود هستند. با اینکه شاید همین منابع محدود انرژی بسیار بیشتری از نفت و زغالسنگ داشته باشند، اما در نهایت تمام میشوند.
امروزه نیروگاههای هستهای جدیدی درحالتوسعه هستند که از فلز توریوم بهعنوان سوخت استفاده میکنند. فلز توریوم دو مزیت اساسی نسبت اورانیوم دارد. اولا منابع آن آنقدر روی زمین گسترده هستند که میتواند کل انرژی موردنیاز بشر را تا ۱۰ هزار سال تامین کند.
در ثانی برای استخراج توریوم لازم نیست معادن جدیدی کشف شوند. بلکه توریوم بهوفور در معادن موجود وجود دارد اما چون تا به امروز جایی برای استفاده از آن وجود نداشت، بهعنوان ضایعات دور ریخته میشد.
۸- تاثیرات زیستمحیطی کمتر
در مورد تاثیرات زیستمحیطی، تکلیف نیروگاههای سوخت فسیلی که مشخص است. آنها دائما حجم زیادی از دیاکسید کربن تولید میکنند.
نیروگاههای هستهای، خورشیدی، بادی و آبی، برای تولید برق هیچ دیاکسید کربنی تولید نمیکنند؛ اما ازآنجاییکه میزان مواد موردنیاز برای اجرای یک نیروگاه خورشیدی بسیار بیشتر از نیروگاههای هستهای است، دیاکسید کربنی که در طول استخراج مواد، تولید صفحات خورشیدی و نگهداری نیروگاههای خورشیدی تولید میشود، بیشتر از نیروگاههای هستهای است.
از سوی دیگر ازآنجاییکه نیروگاههای خورشیدی و بادی مساحت بسیار بیشتری در قیاس با نیروگاههای هستهای نیاز دارند، در نتیجه تاثیر زیستمحیطی این نیروگاهها بیشتر از نیروگاههای هستهای است.
بازتاب نور آفتاب از صفحات خورشیدی روی مسیر مهاجرت پرندگان تاثیرات منفی دارد. توربینهای بادی سالانه مسئول کشته شدن صدها یا هزاران پرنده هستند. در بین آنها پرندههای نایاب و در معرض انقراض هم یافت میشود.
دلیل این اتفاق این است که نیروگاههای بادی معمولا در مکانهای دور از دسترس ساخته میشوند. چون جایی که در آن باد زیادی میوزد، محل خوبی برای ساخت شهرها و روستاها نیست.
نیروگاههای هستهای هم جای کمتری میگیرند هم هیچکدام از این تاثیرات را ندارند. تنها خروجی یک نیروگاه هستهای میتواند یک جریان آب نهچندان گرم باشد که برای خنکسازی استفاده میشود. آبی که سالم است و مواد رادیواکتیوی هم ندارد.
چرا جنبشهای ضد هستهای به وجود آمدند؟
هنگامیکه دولتها به توسعه نیروگاههای هستهای پرداختند، همانطور که گفتیم، مزایای زیستمحیطی چندان مطرح نبودند. استفاده از نیروگاههای انرژی تجدیدپذیر هم کلا مطرح نبود (البته غیر از نیروگاههای آبی).
دو مزیتی اولی که بالا گفتیم در کنار تمایل برای تولید بمب هستهای، اصلیترین دلایل دولتها برای توسعه نیروگاههای هستهای بودند؛ اما سه مسئله باعث ایجاد مقاومتی در برابر توسعه نیروگاههای هستهای شد.
۱- بمبهای هستهای
خاطره بمبهای هستهای که در پایان جنگ جهانی دوم بر فراز شهرهای هیروشیما و ناگازاکی منفجر شدند، همواره باعث ایجاد یک ترس عمومی درباره انرژی هستهای شد.
این ترس البته ترس معقولی است؛ زیرا هدف اولیه از ساخت نیروگاه هستهای در نهایت تولید بمب بوده است. افزایش تعداد زرادخانههای هستهای در جهان که آنقدر بمب دارند که بتوانند کل زمین را چندین بار نابود کنند، به افزایش این نگرانیها دامن زد.
۲- انفجار نیروگاه چرنوبیل
فاجعه هستهای چرنوبیل که در سال ۱۹۸۶ رخ داد دلیل دیگری برای افزایش این ترس از نیروگاههای هستهای بود.
با اینکه همین حادثه به خاطر خطای انسانی، یک نقص طراحی و پنهانکاری درباره آن به خاطر وضعیت سیاسی شوروی رخ داد؛ اما همین مسئله به ایجاد یک ترس دائمی از بقیه نیروگاههای هستهای هم منجر شد. در این فاجعه بهعلت یک خطای انسانی قدرت تولیدی راکتور چهار به حدی خارج از کنترل زیاد شد و باعث انفجار این راکتور شد.
۳- نقش رسانهها
فجایع بشری از آن چیزهاست که باید با یادآوری دائمی آنها، از تکرارشان جلوگیری کرد. طبیعتا فاجعه اسفناکی همچون بمبهای هستهای هیروشیما و ناگازاکی، آنقدر بزرگ است که باید دائما نکوهش شود.
یادآوری فاجعه چرنوبیل هم لزوم افزایش استانداردها و بهبود پروتکلهای را برای افزایش ایمنی نیروگاههای هستهای را یادآور میشود. این فجایع خوراک خوبی برای رسانهها و سینما هستند؛ زیرا رسانهها فقط اخبار منفی را دوست دارند .
البته این فعالیتهای رسانهای میتواند به چیزهای مثبتی همچون کنوانسیون منع تولید و استفاده از سلاحهای هستهای (NPT) منجر شود که منعی بر سر راه گسترش، تولید، استفاده و نگهداری از سلاحهای هستهای میشود؛ اما رسانه کارهای منفی دیگری هم میکنند.
از آنسو سینِما در کنار رسانهها با اغراق در این فجایع، میزان ترس عمومی از نیروگاههای هستهای را بیشتر هم کرد.
تصویری از شهر نیروگاهی چرنوبیل که پس از انفجار راکتور شماره چهار تخلیه شد.
مثلا در فیلمهایی که در مورد فاجعه چرنوبیل وجود دارد، چهرههای کسانی که نزدیکی انفجار بودهاند، میسوزد، آنها استفراغ میکنند و وضعیت جسمانیشان هم اسفناک میشود. همه اینها هم به تابشها و مواد رادیواکتیو ناشی از انفجار نیروگاه ربط پیدا میکند.
اما طبق گزارش سازمان ملل درباره تاثیرات و خطرات تشعشات یونیزه کننده ، هیچکدام از قربانیان حادثه چرنوبیل چه در حین حادثه و چه بعد از حادثه، به خاطر تشعشات رادیواکتیو نمردهاند. مرگ آنها به دلیل موج انفجار و گرما و آتش بوده است.
فاجعه هستهای فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ هم باعث تشدید این ترس عمومی شد. این حادثه هیچ قربانی انسانی نداشت. درباره تاثیرات زیستمحیطی آنهم همانطور که بحث اهمیت انرژی هستهای برای زمین پاک مطرح کردهایم، باید بگوییم علیرغم اینکه مقدار زیادی از ایزوتوپهای سزیوم ۱۳۷ و ۱۳۴ (Cs 137 & Cs 134) در آب دریا و زمین آن منطقه آزاد شد، اثرات منفی این مواد رادیواکتیو در آب دریا کمتر از اثرات مواد رادیواکتیوی است که بهطور طبیعی در آب دریا وجود دارند.
دلیل آزاد شدن این مواد در آب دریا هم خود انفجار نیروگاه نبود. بلکه استفاده از آب دریا برای خنک کردن هسته راکتورها بود.
تنها مشکل اساسی در فاجعه فوکوشیما، پخش شدن این مواد در زمینهای آنجاست که تا چندین سال امکان کشاورزی سالم را در این منطقه از بین میبرد.
چرا جنبشهای ضد هستهای همچنان ادامه دارند؟
تأثیرات هیچکدام از این فجایع هستهای در قیاس با بزرگترین فاجعه انرژی در جهان یعنی شکستن سد بانکیائو (Banqiao Dam) چین که منجر به کشته شدن ۱۷۰ هزار تا ۲۳۰ هزار نفر شد، آنقدر چشمگیر نیستند.
دلیل اینکه این آمار خیلی دقیق نیست به این مسئله برمیگردد که دولت چین تا مدتها این فاجعه را پنهان کرده بود.
هرچند کشته شدن یک نفر هم بسیار ناراحتکننده است و باید جلو آن گرفته شود، اما وقتی تصویر بزرگتر را ببینیم، شاید بتوانیم تصویر بهتری نسبت به انرژی هستهای کسب کنیم؛ زیرا تعداد افرادی که سالانه به خاطر آلودگیهای زیستمحیطی و تغییرات اقلیمی در جهان میمیرند، بسیار بیشتر از کسانی هستند که شاید در یک فاجعه هستهای بمیرند.
جنبشهای ضد هستهای نیروی محرکه خود از چند مسئله میگیرند.
۱- ناآگاهی
بسیاری مردم اطلاعات دقیقی درباره انرژی هستهای ندارند. یکی از دلایلی هم که من این مقاله را نوشتهام همین افزایش آگاهی عمومی است.
رهبران جنبشهای ضد هستهای معمولا از این ناآگاهی و سواستفاده از احساسات جمعی که به خطای جمعی منجر میشود، برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
۲- هر چیز طبیعی خوب است
همانطور که هر داروی گیاهی لزوما داروی خوبی نیست، لزوما هر چیز طبیعی هم خوب نیست. داروهای گیاهی برخلاف داروهای کارخانهای میتوانند ناخالصیهایی داشته باشند که در نهایت اثرات جانبی آنها را بسیار بیشتر میکند.
آدمها یاد گرفتهاند که هر چیز طبیعی بهتر است. چون گوشت و محصولات کشاورزی ارگانیک احتمالا سالمتر و بهتر از گوشت و محصولات غیر ارگانیک هستند، در نتیجه آدمها دچار خطای شناختی دیگری میشوند و فکر میکنند این نگاه در مورد چیزهای دیگر هم درست است.
یعنی چون خورشید و باد چیزهایی طبیعی هستند، در نتیجه باید بهتر از چیزهای غیرطبیعی مثل انرژی هستهای باشند. دیدگاهی که مشخصا غلط است.
۳- منافع شرکتهای نفتی
این دلیل سوم شاید شبیه توهم توطئه باشد اما در دنیایی که همهچیز بر محور سود اقتصادی میچرخد، چنین چیزی بعید نیست.
تلاش گسترده برای تعطیلی نیروگاههای هستهای و گسترش نیروگاههای برق تجدیدپذیر در نهایت به نفع شرکتهای نفتی است.
نیروگاهی برق تجدیدپذیر قابلاتکا نیستند و از آنسو برق کمتری تولید میکنند. در نتیجه کشورها با تعطیلی نیروگاههای هستهای، برای اینکه بتوانند این کمبود برق را در طول روز و شب جبران کنند، لاجرم به نیروگاه سوختهای فسیلی روی میآورند. در نتیجه از سوخت فسیلی استفاده میکنند. افزایش مصرف سوختهای فسیلی هم یعنی سود بیشتر برای شرکتهای نفتی و گازی.
نیروگاه بادی ناخون سی تامارال در تایلند
اینیکی از دلایلی است که آلمان که یکی از کشورهای پیشرو در تولید برق تجدیدپذیر است، در سال ۲۰۱۸ دیاکسید کربن بیشتری در قیاس با سالهای قبل تولید کرده است.
زیرا دولت آلمان تعدادی از نیروگاههای هستهای را تعطیل کرد و بهجای آن نیروگاه خورشیدی و بادی زد؛ اما چون این نیروگاهها نتوانستند نیاز انرژی آلمان را تامین کنند، لاجرم تولید برق در نیروگاههای فسیلی را افزایش داد.
برخلاف آلمان، فرانسه و سوئد کشورهایی هستند که نهتنها نیروگاههای هستهای خود را تعطیل نکردهاند، بلکه هنگامیکه برق بیشتری لازم داشتند، نیروگاههای هستهای بیشتری افتتاح کردهاند و امروزه هم کمتر از آلمان دیاکسید کربن تولید میکنند.
کلام آخر
اگر بخواهیم زمین را نجات دهیم، باید به انرژی هستهای روی بیاوریم. انرژی هستهای تنها راهی است که ما را به آیندهای پاک میرساند.
فجایع هستهای شاید واقعا دردناک باشند، اما تعداد کسانی که صرفا بهواسطه آلودگی هوا و تغییر اقلیم در جهان میمیرند بسیار بیشتر از کسانی است که ممکن است در معدود فجایع هستهای از دست بدهیم.
در نتیجه ما برای اینکه بتوانیم زمین را نجات دهیم باید خودروها و وسایل الکتریکی سوار شویم و برق هستهای تولید کنیم، وگرنه پیش از آنکه فکر کنیم، زمین را به زمین گرم خواهیم زد.
نظرات