با ۵ ساعت در هفته ثروتمند بمانید!
احتمالا میدانید که رهبران و بنیانگذاران بزرگترین شرکتهای فناوری معمولا سرشان شلوغ است؛ اما علیرغم اینها، همه این افراد، هر روز حداقل یک ساعت مطالعه میکنند و چیزهای جدید میآموزند. مشخصا این مطالعه و یادگیری برای پر کردن اوقات فراغت نیست. آنها شاید اصلا اوقات فراغتی نداشته باشند. شاید آنچه آنها را به این حد
احتمالا میدانید که رهبران و بنیانگذاران بزرگترین شرکتهای فناوری معمولا سرشان شلوغ است؛ اما علیرغم اینها، همه این افراد، هر روز حداقل یک ساعت مطالعه میکنند و چیزهای جدید میآموزند. مشخصا این مطالعه و یادگیری برای پر کردن اوقات فراغت نیست. آنها شاید اصلا اوقات فراغتی نداشته باشند.
شاید آنچه آنها را به این حد برای مطالعه ترغیب میکند، سرعت سرسامآور دنیای پیشرفته امروز باشد. سرعتی که ثروتمندترین افراد جهان را به فکر انداخته است؛ زیرا آنها بهتر از همه میدانند که ممکن است ناگهان دیر شود.
۱۰ هزار ساعت لازم نیست
از زمان مدرسه، خصوصا هنگامیکه میخواستم زبان خارجی یاد بگیرم، همیشه یک قاعده اعصابخردکن تکرار میشد. قاعدهای که میگفت برای یادگیری یک حوزه جدید، حداقل باید ۱۰ هزار ساعت برای آنوقت بگذارید. در این صورت اگر روزی یک ساعت مثلا برای یادگیری زبان انگلیسی وقت بگذارید، شما ده هزار روز نیاز دارد؛ یعنی ۲۷ سال! اگر دو ساعت در روز مطالعه کنید، میشود حدود ۱۳ سال!
من زبان انگلیسیام خوب است. برنامهنویسی بلدم. بهخوبی فارسی را بهعنوان زبان دوم یاد گرفتهام. حوزههای دیگری وجود دارد که من در آن حوزهها دانش و توانایی خوبی دارم. اگر میخواستم برای هرکدام حداقل ۱۳ سال وقت بگذارم، امروز احتمالا 130 سال سن داشتم. با این حساب پس تکلیف ۱۰ هزار ساعت چه میشود؟
اینکه چقدر برای یادگیری یک تخصص وقت لازم است، بستگی به فرد، شرایط و مهمتر از همه حوزه موردنظر دارد.
راستش ۱۰ هزار ساعت عدد غلطی است. اخیرا تحقیقاتی در این حوزه انجامشده است که میگوید اینکه چقدر برای یادگیری یک تخصص وقت لازم است، بستگی به فرد، شرایط و مهمتر از همه حوزه موردنظر دارد. آنچه برای یادگیری لازم است، ۱۰ هزار ساعت نیست. بیشتر از مدتزمان، تمرین و مطالعه آگاهانه است که اهمیت دارد.
سریع یاد بگیرید
راستش اگر قرار بود برای یادگیری یک حوزه در دنیای امروز، ما ۱۰ هزار ساعت وقت لازم داشته باشیم، احتمالا هنوز نمیتوانستیم آنقدرها هم پیشرفت کنیم؛ زیرا عمرمان تمام میشد. شغلمان را از دست میدادیم و پیش از آنکه بتوانیم در کامپیوتر حرفهای شویم، رباتها تمام دنیایمان را میگرفتند.
اگر قاعده ۱۰ هزار ساعت، تنها قانونی که در حوزههای مختلف کار میکند، نباشد، پس واقعا برای اینکه بتوان یک متخصص سطح جهانی شد، چه چیزهایی لازم است؟
بیل گیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت در سال ۵۰ کتاب میخواند.
اگر تاریخچه شخصی بزرگترین رهبران اقتصادی و فناوری جهان همچون ایلان ماسک، بیل گیتس، وارن بافت (Warren Buffett) و مارک زاکربرگ را بهمنظور فهم چگونگی اجرای قواعد تمرین آگاهانه را ببینیم، به نظر میآید نتایج متفاوتی را بگیریم.
بسیاری از این رهبران با اینکه سرشان بسیار شلوغ است، حداقل در روز یک ساعت (پنج ساعت در هفته) را برای خودشان کنار میگذارند. آنها همین یک ساعت در روز را به تمرین آگاهانه و یادگیری اختصاص میدهند. راستش همین پنج ساعت در هفته برای اینکه بتوانید در یک بازه زمانی معقول، چیز جدیدی یاد بگیرید کافی است. شاید بتوان این را، قاعده «پنج ساعت» نامید.
چگونه بهترین رهبران از قاعده پنج ساعت پیروی میکنند؟
آنها این پنج ساعت در هفته را به سه کار اختصاص میدهند: مطالعه، بازتاب و آزمایش.
۱- مطالعه
فیل نایت (Phil Knight)، رئیس فعلی شرکت نایکی، برای اینکه به کتابخانهاش احترام بگذارد، کفشهایش را درمیآورد و به آن تعظیم میکند.
اپرا وینفری (Oprah Winfrey) بازیگر و مجری تلویزیونی مشهور، کتابها را راهی برای گذار به سمت آزادی شخصیاش میداند. او این عادت کتابخوانی را در کتاب خودش توضیح داده است.
تازه فقط اینها نیستند. بگذارید چند مثال دیگر بزنیم.
وارن بافت روزانه 5 تا ۶ ساعت را برای خواندن روزنامهها و ۵۰۰ صفحه گزارشهای شرکتی اختصاص میدهد.
تقریبا به هر فرد موفقی که نگاه کنید، خواهید دید که این افراد علیرغم زندگی شلوغ خود، هیچوقت دست از مطالعه برنمیدارند.
بیل گیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت در سال ۵۰ کتاب میخواند.
مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک حداقل در هر دو هفته، یک کتاب را تمام میکند.
ایلان ماسک، بنیانگذار پیپل، تسلا موتورز (Tesla Motors) و اسپیسایکس (SpaceX) با خواندن روزانه دو کتاب بزرگشده است.
مارک کوبان (Mark Cuban) سرمایهگذار معروف، روزانه حداقل ۳ ساعت مطالعه میکند.
تقریبا به هر فرد موفقی که نگاه کنید، خواهید دید که این افراد علیرغم زندگی شلوغ خود، هیچوقت دست از مطالعه برنمیدارند.
۲- بازتاب
برای برخی دیگر، این پنج ساعت به تفکر و بازتاب صرف میشود. مدیرعامل شرکت AOL، تیم آرمسترانگ (Tim Armstrong) گروه کاری ردهبالای شرکت خود را مجبور میکند که هفتهای چهار ساعت فکر کنند. مدیرعامل لینکدین جف وینر (Jeff Weiner) روزانه حداقل دو ساعت برای فکر کردن در برنامه خود دارد. برایان اسکادامور (Brian Scudamore) بنیانگذار شرکت ۲۵۰ میلیون دلاری O2E، در هفته فقط ۱۰ ساعت را به تفکر میپردازد.
سارا بلکلی دفترچه یادداشتی برای ثبت اشتباهات اسفناک خود دارد.
افراد دیگری مثل ری دالیو (Ray Dalio ) که یک سرمایهگذار بزرگ است، هنگامیکه اشتباهی مرتکب میشود، آن را در سیستم گزارشهای عمومی ثبت میکند تا همه کارمندان شرکتش بتوانند آن را ببینند. سپس، او زمانی را با تیم خود تنظیم میکند تا بتواند ریشه مشکل را بیابد.
سارا بلکلی (Sara Blakely) یک کارآفرین است. او روزی در یکی از مصاحبههای تلویزیونی خود، ۲۰ دفترچه یادداشت که اشتباهات و اتفاقات اسفناک خود را در آنها ثبت کرده بود، نشان داد.
۳- آزمایش
درنهایت برخی از این ۵ ساعت برای آزمایشها و آزمونهای سریع استفاده میکنند. بنجامین فرانکلین، سیاستمدار و رئیسجمهور سابق آمریکا همواره زمانی را برای آزمایش و کسب مهارت در برخی حوزهها تخصیص میداد. مشهور است که گوگل به کارکنان خود اجازه میدهد در ۲۰ درصد از ساعات کاری، روی پروژههای خود تمرکز کنند. فیسبوک با پروژه هک یک ماه (Hack A Month) افراد را به آزمایش تشویق میکند.
یادگیری بهمثابه تمرین ورزشی
شاید وقت آن است که به فراتر از مثل «ز گهواره تا گور دانش بجوی» برویم و کمی عمیقتر در مورد اینکه حداقل زمانی که یک فرد متوسط باید برای یادگیری بگذارد تا بتواند به یک شغل پایدار و موفق برسد، فکر کنیم.
همانگونه که برای مصرف ویتامینها، تعداد قدمهایی که در روز میپیماییم و ورزش لازم برای داشتن یک زندگی سالم، مقدار حداقلی وجود دارد، برای اینکه بتوانیم در جامعه اطلاعاتمحور امروز، وضعیت اقتصادی سالمی داشته باشیم، لازم است که حداقلی از یادگیری آگاهانه را برای خود تجویز کنیم.
تاثیرات بلندمدت عدم یادگیری میتواند به همان اندازه ورزش نکردن بلندمدت، خطرناک باشد. راستش کسی که در هفته حداقل ۵ تا ۱۰ ساعت مطالعه نکند، در دنیای امروز فرد غیرمفیدی خواهد شد.
سرمایه معنوی یا علمی، همواره بر سرمایه مالی پیروز میشود.
چرا باید خود را دانا نگاهداریم؟
سرمایه معنوی یا علمی، همواره بر سرمایه مالی پیروز میشود. ما زندگی خود را همواره به خرج کردن، حسرت خوردن و نگرانی در مورد پول سپری میکنیم؛ اما وقتی میگوییم «من وقتش را ندارم» تا چیز جدیدی یاد بگیرم، احتمالا به این دلیل است که وقت خود را صرف پول درآوردن کردهایم. راستش این روند، روزی به شکست منجر میشود. در دنیای امروز، جریان فناوری، رابطه بین ثروت و علم را تغییر داده است.
ما در آغاز دنیایی هستیم که در آن پول ارزش خود را از دست میدهد؛ زیرا در این دنیا، به لطف فناوری، همه محصولاتی که قبلا گران بودهاند، ارزان و بهصرفه در دسترس همه قرار میگیرند.
پیش بهسوی دنیای بدون پول
این کاهش اعتبار پول، در آینده سریعتر خواهد شد. لشکر ماشینها و خودروهای خودکار یکی از بزرگترین خریدهای ما یعنی خودرو را حذف خواهد کرد. واقعیت مجازی تجربههای گرانقیمت مثل شرکت در یک کنسرت یا سقوط آزاد را بسیار ارزان در اختیار قرار میدهد. با اینکه هنوز تفاوتهای چشمگیری بین واقعیت و مجاز وجود دارد؛ اما سرعت بهبود واقعیت مجازی بسیار سریع است.
با اینکه هزینههای آموزش و سلامت زیاد است، ابداعاتی که در این حوزهها صورت خواهد گرفت، درنهایت آن دو حوزه را هم رایگان خواهند کرد. بسیاری از مؤسسات آموزش عالی برای کارهای اداری خود، نیازمند صرف هزینههای اداری و سازمانی زیادی هستند. مؤسسات جدید آموزشی، راههایی یافتهاند که این هزینههای بروکراسی را بهواسطه خدمات آنلاین، تمرکز روی آموزش حوزههای با تقاضای بیشتر، آموزش مهارتهای با درآمد بالا و استخدام دانشجویان برای انجام کارها، کاهش دهند.
فناوریهای پزشکی مثل کریسپر و ایکسپرایز تریکوردر میتوانند انقلابی در دنیای سلامت ایجاد کنند.
درنهایت وسایل و فناوریهای جدید مثل کریسپر (CRISPR) و ایکسپرایز تریکوردر ( XPrize Tricorder) میتوانند بهواسطه هوش مصنوعی، تشخیصهای پزشکی بهتری نسبت به پزشکان انسانی ارائه دهند. کاهش هزینههای خواندن ژنوم انسانی، درنهایت میتواند به انقلابی در دنیای پزشکی منجر شود. این فناوریها و فناوریهای دیگری که به وجود خواهند آمد، هزینه متوسط درمانی را با تمرکز بر پیشگیری بسیار کاهش خواهند داد. ما مدتهاست که به سوی دنیای پساکمیابی خیز برداشتهایم.
کالای ارزان و دانش ارزشمند
شاید بهترین مثال برای افزایش ارزش دانش، صنعت خودروهای خودران باشد. اوبر با پرداخت ۷۰۰ میلیون دلار، شرکت اتو (Otto) با ۷۰ نفر کارمند را خریده است. شرکت اتو بهتازگی یکساله شده است. جنرال موتورز ۱ میلیارد دلار برای خرید شرکت کروز (Cruise) پرداخته است.
این خریدها در صنعت خودروهای خودران بودهاند. شاید بتوان گفت که قیمت هر فردی که دانش خودروهای خودران را دارد، این روزها ۱۰ میلیون دلار است؛ یعنی ۱۰ میلیون دلار برای هر کارگر ماهر. نکته اینجاست که این مثال در مورد مهارتهایی است که چندان هم کمیاب نیستند.
کسانی که در حوزه خود، پرکار هستند؛ اما زمانی برای یادگیری مهارتهای جدید صرف نمیکنند، درخطر قرار دارند.
کسانی که در حوزه خود، پرکار هستند؛ اما زمانی برای یادگیری مهارتهای جدید صرف نمیکنند، درخطر قرار دارند. آنها درخطر این هستند که در کف رقابت جهانی گیر کنند و شغل خود را به ماشینها ببازند. همانند اتفاقی که برای کارگران ساده بین سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ افتاد و ماشینها ۸۵ درصد از شغلهای تولیدی را اشغال کردند.
افرادی که در پایینترین پلههای نردبان اقتصادی هستند، بیشتر تحتفشار خواهند بود و فرصتی برای جبران نخواهند داشت؛ اما کسانی که در پلههای بالاتر به سر میبرند، فرصتهای جدید خواهند یافت و درآمدشان بیشتر خواهد شد. نکته جالب اینجاست که چنین مشکلی به دلیل نبود شغلها نیست. بلکه به دلیل نبود افراد دارای دانش و مهارت لازم است.
بیسواد کسی است که نمیتواند یاد بگیرد
تغییرات فناوری، شغلهای جدید ایجاد میکند و شغلهای پیشین را از بین میبرد. این شغلهای جدید، مهارتهای جدید لازم دارند.
در کوتاهمدت میتوانیم ببینیم که چگونه اهمیت دانش بیشتر میشود و خود را از پول بالاتر میبرد. به زبان دیگر، دانش، پول جدید است. مثل پول، دانش را هم میتوان مبادله و ذخیره کرد.
برخلاف پول، وقتی دانشی یاد میگیرید و یا به کسی یاد میدهید، شما آن را از دست نمیدهید.
اما برخلاف پول، وقتی دانشی به کسی یاد میدهید، شما آن را از دست نمیدهید. انتقال دانش به هر نقطهای از جهان، رایگان و در لحظه صورت میگیرد. میزان ارزش آن در طول زمان، بسیار بیشتر از پول افزایش مییابد. دانش میتواند به چیزهایی که با پول نمیتوانید بخرید، همچون ارتباطات قابلاعتماد و سطح بالای زندگی بدل شود.
دانش به شما کمک میکند به اهداف خود با سرعت و قدرت برسید. کسب دانش مفرح است. مغز شما را به کار میگیرد. ادبیات شما را گسترش میدهد و باعث میشود بتوانید بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنید. با داشتن دانش است که میتوانید نگاهی فراتر از شرایط فعلی خود داشته باشید. دانش این امکان را فراهم میکند که در طول همین یکبار زندگی خود، هزاران بار زندگی کنید؛ زیرا میتوانید تجارب و ذهنیات دیگران را دریافت کنید.
خطر جدی است
راستش وقتی شلوغترین آدمهای روی کره زمین، اینهمه از وقت خود را برای مطالعه صرف میکنند، شاید واقعا یک خطر جدی همهکسانی را که در این سیستم اقتصادی فعال هستند، تهدید میکند. امروز واقعا وقت آن است که با صرف روزی یک ساعت و نه ۱۰ هزار ساعت، خود را به دانشهای جدید مجهز کنیم.
من مدتها است دارم تلاش میکنم که بتوانم در هفته حداقل دو ساعت را برای یادگیری تخصص دیگری اختصاص دهم. کتاب نصفهای را تمام کنم. کتاب جدید را شروع کنم. هرچند هنوز نتوانستهام این کارها را کامل انجام دهم؛ اما به گمانم، ۵ ساعت مطالعه در هفته کار سختی نباشد.
پس اگر میخواهید از دایره دنیای پرشتاب امروز بیرون نمانید، بهتر است از همینالان شروع کنید.
نظرات