چرا در بورس سرمایهگذاری کنیم؟
در سال 1396 دولت ایران تصمیم گرفت به شکل دستوری و ناگهانی بهره بانکی را تغییر دهد. ازیکطرف اقتصاد ما نمیتوانست بهره بیستوچند درصد را تحمل کند و این تغییر اجتنابناپذیر بود. از طرف دیگر میدانستیم که یک تغییر دستوری در نظام اقتصادی همهچیز را به هم میریزد. پیشبینیها آنقدرها اشتباه نبود. آشوب در بازارهای
در سال 1396 دولت ایران تصمیم گرفت به شکل دستوری و ناگهانی بهره بانکی را تغییر دهد. ازیکطرف اقتصاد ما نمیتوانست بهره بیستوچند درصد را تحمل کند و این تغییر اجتنابناپذیر بود. از طرف دیگر میدانستیم که یک تغییر دستوری در نظام اقتصادی همهچیز را به هم میریزد. پیشبینیها آنقدرها اشتباه نبود. آشوب در بازارهای ارز، طلا، مسکن، خودرو و حتی موبایل از نتایج سرگردانی حجم زیادی پول بود که از بانکها خارجشده بودند. پولها هر جایی که فکر کنید رفتند مگر به جایی که قرار بود بروند. قرار بود بورس مقصد اصلی سرمایهها باشد. اما گویا مردم از سرمایهگذاری در بورس میترسیدند!
در این مقاله میخواهیم به شما خواننده عزیز کمک کنیم که با بورس بیشتر دوست باشید. یعنی توضیح دهیم که چرا باید پول خود را به بورس ببرید و آنجا سرمایهگذاری کنید. محلی که برخلاف تصور، امنتر و بهتر از سرمایهگذاری روی دلار، طلا و احتکار کالا است. شاید بد نباشد بجای راه انداختن کمپین برای نخریدن کالاهای سرمایهای، اندکی سواد مالی خود را بالا ببریم و از خود بپرسیم آیا همهجای دنیا سرمایهگذاری کاری است زشت و ناپسند؟ یا این ما هستیم که قواعد بازی را درست رعایت نمیکنیم؟
اول برای خودمان!
اولین دلیل برای سرمایهگذاری در بورس، بازدهی انتظاری این بازار است. در آکادمی تجارت این موضوع را بررسی کردیم و نشان دادیم که بازدهی بورس در تمام دورهها از هر بازار دیگری بیشتر بوده است.
حتی اگر به اخلاق سرمایهگذاری اعتقادی ندارید، حتی اگر فقط به دنبال سود کلان هستید، حتی اگر بدون اهمیت دادن به اطرافتان میخواهید پول در بیاورید، باز هم بازدهی بورس از هر جای دیگری جذابتر است.
حتی اگر به اخلاق سرمایهگذاری اعتقادی ندارید باز هم بازدهی بورس از هر جای دیگری جذابتر است.
قسمت خوب داستان این است که این بازدهیِ جادویی با اخلاق، رونق اقتصادی و توجه به محیط همراه میشود. اما یک فرض مهم و اساسی این است که مردم تنها به انگیزههای خود پاسخ میدهند. نانوا برای سیر کردن شکم شما نیست که نان در تنور میگذارد. او میخواهد شکم زن و بچه خود را سیر کند.
پس قبل از هر استدلال دیگری باید بدانیم که سرمایهگذاری در بورس معادل از دست دادن بخشی از سود برای رعایت مسائل اخلاقی نیست. بلکه بورس مجرایی است برای کسب سود اخلاقی. البته در بورس هم میشود بیاخلاقی کرد؛ اما خوشبختانه در بلندمدت اخلاقِ حرفهای در بازار سرمایه سودآورتر از کلاهبرداری است.
نانمان را از سفره دیگران بر نداریم!
میروند صف میایستند و دلار میخرند. سفر صربستان ثبتنام میکنند، 1000 یورو میگیرند و در بازار آزار میفروشند. تمام حقوقشان را میکنند دلار و میگذارند زیر بالش. پیش خودشان هم خوشحالاند که از بقیه زرنگتر بودهاند و با سودی که کسب میکنند وضعشان حسابی خوب خواهد شد.
دلاری که خریده بودند 6200 تومان میرسد به 6800 و کیف میکنند. اما یک اتفاق دیگر هم میافتد. آیفون 4 میلیونی میشود 8 میلیون. مزدای 110 میلیونی میشود 200 میلیون. این جماعت تازه بساطشان را جمع میکنند و میروند در صف خرید خودرو! اما خودرو دیگر رشدش را کرده است…
بازار منتظر نمیماند که شما بروید، سود کنید و سرفرصت برگردید خرید کنید!
سفتهبازانی ازایندست چوب حماقت خود را میخورند. اما هستند کسانی که تا دیروز برنج پاکستانی میخوردند. به دارویی خاص نیاز داشتند. محصل و محقق بودند و کامپیوتر میخواستند. کارگری بودند که حقوق 650 هزارتومانی آنها حالا شده ماهیانه 90 دلار و با روزی 3 دلار درآمد، تن به خط فقر مطلق (کمتر از 2.5 دلار در روز) میسایند. اینها قربانیان بیگناه سفتهبازان نادان هستند.
حالا اگر شاخص بورس بشود یکمیلیون واحد، اگر قیمت هر سهم پتروشیمی فلانجا ده برابر شود، اگر سود تقسیمی فلان پالایشگاه کم یا زیاد شود، قیمت برنج و دارو و مسکن بهطور مستقیم تحت تاثیر قرار نمیگیرد. کسی که در بورس سود میکند اطرافیان خود را نابود نمیکند. دقت کنید که بزرگترین و شکوفاترین اقتصادهای جهان، بورسهایی فعال و پویا دارند، هیچ مشکلی هم پیش نمیآید.
نه به اقتصاد کمونیستی!
وقتی قیمتها بالا میرود، در صفحات مجازی کمپینهایی راه میافتد که بیایید خرید نکنیم، ماشین نخریم، به خرید دلار نه بگوییم و چه و چه. آنقدر نخریم تا باز قیمتها را بیاورند پایین. فرض اساسی اینکه دولت تنها فروشنده کالا است و مردم همه مصرفکننده هستند. و دولت است که قیمتها را میبرد بالا. آن هم فقط با انگیزه ظلم به ملت بیگناه.
البته شاید شما از کمونیسم و عقاید مارکس خوشتان بیاید. اما کسانی که دوست ندارند دولت برایشان نرخ تعیین کند و میخواهند افسار بازار در دست مردم باشد، در عمل دارند از اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد حمایت میکنند.
کسانی که میخواهند افسار بازار در دست مردم باشد، در عمل دارند از اقتصاد آزاد حمایت میکنند.
بورس از جمله ابزارهایی است که اهداف ضد کمونیستی دارد. در بورس یک نفر میتواند در آزادی کامل بخش زیادی از یک شرکت را بخرد و مالک درصدی قابلتوجه از سود آن شود. این بازارها کمک میکنند که اقتصاد از دست دولت خارج شود و قیمتگذاری در بازاری کاملتر و بر مبنای عرضه و تقاضا شکل بگیرد.
در این فضا اگر قیمتها به دلایل غیرموجه بالا برود، بازار میتواند به شکل طبیعی و بدون نیاز به برخورد نظامی و انتظامی، نظم خودش را احیا کند. پس شاید بهتر باشد بجای تلاش برای مبارزه مدنی با کسانی که نبض اقتصاد را در دست دارند، نبض اقتصاد را خودمان در دست بگیریم!
کارخانهدار شویم!
ترجیح میدهید شغلتان چه باشد؟ دلال دلار، انبارکننده طلا، گیرنده سودِ بانکی یا کارخانهدار؟ بهشخصه کارخانهداری که تولید میکند، در تولید ناخالص ملی نقش دارد، حقوق میدهد، مالیات میپردازد و در توسعه کشور سهیم است را بیشتر دوست دارم.
شاید باور کردنش راحت نباشد اما با چند هزار تومان میتوانید کارخانهدار شوید. وقتی یک برگ سهم از یک شرکت را میخرید، از مالکان آن بهحساب میآیید. میتوانید در مجامع حاضر شوید، رای بدهید، از صورتهای مالی و اطلاعات مهم باخبر شوید و در پایان سال سود نقدی دریافت کنید.
وقتی با خرید دلار و سکه سعی میکنیم سود کنیم، اقتصاد کشور را به سمت رکود و آشوب میبریم. وقتی بر روی صنایع سرمایهگذاری میکنیم، به رونق تولید و شکوفایی اقتصاد کمک میکنیم.
کسی که با احتکار و آشوب بازار به دنبال سود میرود، اگر هزارتومان بهدست بیاورد باید نان را هزارتومان گرانتر بخرد. این سود از یک بازی جمع صفر (zero sum game) بهدستآمده است. جمع سود و زیانی که بازیکن کسب میکند در پایان برابر است با صفر.
یک گزینه جدی باشیم!
تامین مالی برای شرکتها یکی از وظایف اصلی بورس است. باوجود یک بورس پویا و سالم، شرکتها به حمایتهای دولتی و وامهای ارزانِ مبتنی بر رانت نیازی نخواهند داشت.
در چنین فضایی شرکتها میدانند اگر سرمایه میخواهند باید به بازار سرمایه بروند. در این بازار آنها باید نظر چند صدهزار سرمایهگذار را (که هیچکدام را نمیشناسند) جلب کنند. بجای ارسال هدیه و پرداخت رشوه، جلبتوجه سرمایهگذار تنها با عملکرد خوب شرکت (حسابرسیشده) است که حاصل میشود.
جلبتوجه سرمایهگذار تنها با عملکرد خوب شرکت است که حاصل میشود.
اگر مردم به بورس روی خوش نشان دهند، شرکتهای موفق مثل دیجیکالا، ایرانسل، اسنپ، میهن و غیره هم میتوانند به بورس بیایند و برای توسعه کسبوکار خود سرمایه فراهم کنند. مردم نیز از سهامداری خود لذت خواهند برد و خودشان مالک شرکتهایی میشوند که از خدمات آنها بهره میبرند.
سرمایهگذاری میکنید و سود میکنید، همزمان کیفیت خریدها، مکالمات تلفنی، خدمات حملونقل و حتی طعم بستنیای که میخورید بهتر میشود. هیچکس هم لازم نیست علیه شما کمپین راه بیندازد که چرا در سرمایهای که داشتید ما را شریک کردید؟
سرمایهگذاری در بورس و مزد دانایی
کسی که دلار میخرد و چندوقت بعد میفروشد به دانش مالی زیادی نیاز ندارد. فقط کافی است حجم قابلتوجهی پول داشته باشد تا بازار را به هم بریزد و خون مردم را در شیشه کند. دلالهایی که رابطه دارند، فامیل دارند، پول زیادی در اختیارشان است و قدرت دارند، از فساد است که لذت میبرند.
بورس اما شفاف است. یک «تالار شیشهای» که در آن شرکتها موظف به «افشای اطلاعات بااهمیت» هستند. هرچند در واقعیت بورس ما خالی از فساد و ابهام نیست، اما باز هم وضعیت بورس تهران با اختلاف از هر بازار دیگری در ایران بهتر است.
بورس مزد دانایی را میدهد.
در این فضا کسی که کتاب بخواند، باهوش باشد، برای ریاضیات و روانشناسی وقت بگذارد، اخبار را درست تحلیل کند و بتواند ارتباط بین بازارهای مختلف را درک کند، وضع بهتری پیدا میکند. بورس در شکل ایدهآل خود از دانایان قدردانی میکند.
اما کسانی که دانش کمتری دارند اگر رفتاری معقول داشته باشند، تنبیه نخواهند شد. آنها میتوانند به صندوقها و شرکتهای سرمایهگذاری مراجعه کنند. اتفاقا برای سرمایهگذاریهای کم ریسک با بازدهی قابلقبول، بورس بهترین گزینه است.
جنون سرعت در پیست، نه در اتوبان!
خیلیها دوست دارند یک ماشین سریع بخرند، پایشان را روی پدال گاز فشار بدهند و از صدای غرش موتور لذت ببرند. وقتی عقربه سرعتسنج از سرعت 200 کیلومتر بر ساعت عبور میکند، ضربان قلب بالا میرود. چه کیفی دارد اگر بدانیم هنوز 100 کیلومتر در ساعت دیگر جا داریم! ولی تجربه سرعت در اتوبانهای شهر بههیچعنوان پذیرفته نیست. کسی حق ندارد برای سرگرمی خودش جان مردم را به خطر بیندازد. برای لذت بردن از سرعت و هیجان باید به پیستهای مجاز مراجعه کرد.
خارج از ایران ماشینهای سریعتر را میتوانید ارزانتر بخرید. آنها خیلی بیشتر از ما پایشان را روی پدال گاز فشار میدهند. اما آنها این کار را در خیابانهای شهر نمیکنند. بورس هم پیستی مجاز برای سفتهبازی و سرمایهگذاری، بدون بهخطر انداختن معیشت مردم است. قیمتها بالا پایین میرود، هیجانزده میشوید، میخرید و میفروشید بیآنکه برنج خارجی و داروی نایاب روستاییان را زیر پا له کنید. حجم سفتهبازی در آمریکا خیلی بیشتر از ایران است. اما سرمایههای آنها (بجای کمپین تحریم سرمایهگذاری) به مجراهای درست هدایت میشود.
نظرات