موضوعات داغ: # قیمت سکه # قیمت طلا # قیمت دلار # انرژی تجدید پذیر # انرژی تجدیدپذیر # وزیر نفت # فوتبال # ترامپ
«تجارت‌نیوز» از مقاله وزیر خارجه اسبق ایران در فارن افرز گزارش می‌دهد:

هشدار ظریف درباره پیامدهای امنیتی‌سازی ایران/ چگونه ایران و آمریکا می‌توانند از چرخه معیوب تنش‌زایی خارج شوند؟

ایران
گزینه‌هایی وجود دارد که تهران می‌تواند برای کمک به شکستن چرخه معیوب امنیتی‌سازی به آن‌ها متوسل شود. تهران قادر است با تقویت حمایت داخلی - از طریق اصلاحات اقتصادی و تقویت جایگاه خود در مذاکرات بین‌المللی - مسیر پیش رو را هموار سازد.

به گزارش تجارت نیوز، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه اسبق ایران، و پارسا گرمسیری در مقاله‌ای در نشریه فارن افرز درباره پیامدهای »امنیتی‌سازی» ایران هشدار داده‌اند. متن کامل این مقاله را در ادامه می‌خوانید.

مقوله امنیت در روابط بین‌الملل مقوله‌ای نیست که کشورها صرفا به دنبال تحقق آن برای خود باشند. امنیت مفهومی است که بازیگران برای توجیه رویکرد‌های کنترل‌محور، محدودیت‌سازی و هدایت رفتار دیگران به آن متوسل می‌شوند. زمانی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتی‌سازی» می‌گویند، به فرآیندی اشاره دارند که از طریق آن یک موضوع خاص به عنوان تهدید وجودی به تصویر کشیده می‌شود و کنش‌های خارق‌العاده را توجیه می‌کند، نه گزاره‌ای که دولت‌ها می‌توانند با توسل به سیاست‌های معمول به آن بپردازند.

جمهوری اسلامی ایران نمونه کاملی است برای تبیین رویکرد فوق. در طول دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده تلاش داشته و دارند تا جهان را متقاعد کنند که با ایران به عنوان یک کشور عادی رفتار نکنند و در عوض با تهران به عنوان خطر اصلی برای نظام بین‌المللی رفتار کنند. نتیجه چنین کنشی، محکومیت‌های مداوم، تحریم‌های خردکننده، تهدید به اقدام نظامی و اخیرا عملیات نظامی علیه خاک ایران شده است؛ حملاتی در جریان مذاکرات دیپلماتیک بین تهران و واشنگتن انجام شد. ایران در پاسخ، ناچار شده بر مقوله دفاع متمرکز گشته و منابع خود را بدان اختصاص دهد و همزمان فرایند غنی‌سازی اورانیوم را در مخالفت با رویکرد این گروه از بازیگران افزایش داده تا نشان دهد که تحت فشارها تسلیم نخواهد شد. امنیتی‌سازی خارجی ایران به یک پویایی موازی در داخل کشور دامن زده، زیرا دولت در برخورد با چالش‌های اجتماعی در داخلی رویکردهای سخت گیرانه‌ای را اتخاذ کرده و زیرفشار محدودیت‌های بسیار تحمیلی به این چالش‌ها می‌پردازد.

ماحصل چرخه امنیتی‌سازی

نتیجه فعل و انفعال‌هایی که به آن‌ها اشاره شد، چرخه امنیتی‌سازی است: مارپیچی معیوب که در قالبش ایران و دشمنانش احساس می‌کنند که مجبورند در پاسخ به رفتار یکدیگر، سیاست‌های تندتری را اتخاذ کنند. این پدیده تا حدودی به‌سان معضل امنیتی است، یعنی شرایطی که که تصمیم یک دولت برای تقویت قابلیت‌های خود، دیگران را نیز به انجام همین کنش ترغیب می‌کند.

اما درباره معضل امنیتی، هر کدام از بازیگران درگیر به افزایش ظرفیت‌های مادی طرف مقابل واکنش نشان می‌دهد. این چرخه با لفاظی آغاز می‌شود. کشور هدف به عنوان یک تهدید به تصویر کشیده شده و سپس به عنوان یک تهدید با آن رفتار می‌شود. کشوری که هدف قرار می‌گیرد نیز در پاسخ، به واکنش‌هایی – مانند تقویت قابلیت‌های موشکی یا افزایش غنی‌سازی – روی می‌آورد. به عبارت دیگر، این چرخه فرایند قابل پیش‌بینی را رقم خواهد زد. کشور امنیتی‌شده به تدریج از عاملیت مستقل فاصله می‌گیرد و در مجموعه‌ای از رفتارهای واکنشی گرفتار می‌شود.

شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرت‌های خارجی به حقوق و کرامت ایران احترام گذاشته و از بدنام کردن، تهدید و اجبار مداوم کشوری با تمدن هزاران ساله دست بردارند. اما گزینه‌هایی وجود دارد که تهران می‌تواند برای کمک به شکستن چرخه معیوب امنیتی‌سازی به آن‌ها متوسل شود. تهران قادر است با تقویت حمایت داخلی – از طریق اصلاحات اقتصادی و تقویت جایگاه خود در مذاکرات بین‌المللی – مسیر پیش رو را هموار سازد.

از این گذشته، مردم ایران ثابت کرده‌اند که بزرگترین دارایی در مسیر مقاومت و جلوگیری از تجاوز خارجی هستند. تهران همچنین این پتانسیل را دارد تا با تکیه بر قدرت دفاعی، متغیرهایی که غالبا موجب می‌شود تا تفسیرها از کنش‌های تهران به عنوان تهدید محسوب می‌شود، توان دفاعی‌اش را احیا و همزمان همکاری و هماهنگی با سایر کشورها، به‌ویژه بازیگران منطقه‌ای را در اولویت قرار دهد. ایران این توان را دارد تا با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) مذاکراتی سازنده و در عین حال صریحی داشته باشد تا به این طریق به نگرانی‌های متقابل پرداخته شده و راهی برای از سرگیری همکاری‌ها پیدا شود. تهران همچنین قادر است برای مدیریت اختلافاتش با ایالات متحده، مذاکره درباره مسائل هسته‌ای و تحریم‌ها را کلید زده و زمینه را برای تعاملی مثبت هموار سازد.

پاسخ تهران

در طول دو دهه گذشته، ایران هدف فرایند امنیتی‌سازی اسرائیل و ایالات متحده قرار داشته. این دو بازیگر هم صدا با یکدیگر، روایتی را ساخته و منتشر کرده‌اند و در قالبش ایران را به عنوان تهدید وجودی نه تنها برای منطقه، بلکه برای کل جهان به تصویر کشیدند. بنیامین نتانیاهو، که دولت ایران را «یک فرقه آخرالزمانی مسیحایی» نامیده، در سخنرانی 1992 در کنست ادعا کرد که «ایران سه تا پنج سال تا توانایی تولید سلاح هسته‌ای فاصله دارد.» دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نیز همزمان ایران را «بازیگری شیطانی» نامیده.

پوچی آشکار این ادعاها، هیچ زمان دو بازیگر را از ادامه این رویکرد خصمانه و گرفتار شدن در چرخه رفتارهای خصمانه‌تر باز نداشته است. ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی سنگینی را علیه ایران اعمال کرده است. اسرائیل نیز با کمک واشنگتن، زیرساخت‌های ایران را بمباران و فرماندهان نظامی، دانشمندان و شهروندان عادی کشورمان را هدف قرار داده است.

در نتیجه، ایران ناچار شده به جای دنبال کردن برنامه‌های هدفمند اولیه‌اش، با تکیه بر سیاست‌های جسورانه واکنش نشان دهد. تهران در پاسخ به فشارهای فزاینده ایالات متحده و اسرائیل، سطح غنی‌سازی اورانیوم خود را به میزان ۶۰ درصد افزایش و همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را کاهش داده است. پس از حملات مشترک و بی‌دلیل ایالات متحده و اسرائیل، مردم عادی در مورد اینکه دکترین دفاعی ایران باید تغییر کند و کشور به سلاح هسته‌ای مجهز شود، بحث‌های جدی را آغاز کرده‌اند. این در حالی است که درخواست‌ها برای مسدود کردن تنگه هرمز افزایش یافته است. اگر آمریکا و اسرائیل به خاک ایران تجاوز نمی‌کردند، تهران همکاری بی‌سابقه خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را ذیل توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ ادامه می‌داد.

امنیتی‌سازی ایران، ذهنیت محاصره را ایجاد کرده که اغلب منجر به اعمال کنترل‌های اجتماعی شدیدتر می‌شود. این موارد شامل اعمال محدودیت‌هایی بر اینترنت و رسانه‌های اجتماعی و اقدامات نظارتی با هدف حذف کردن جاسوسان و خرابکاران است. چنین کنش‌هایی قطعاً زمینه‌ساز نارضایتی داخلی شده، اما باید گفت که مشکلات اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی و شکاف فزاینده بین دولت و جامعه، بی‌اثر هستند. اما اینها همان گزاره‌هایی‌اند که وقتی ذهنیت محاصره برای دهه‌ها بر یک کشور تحمیل می‌شود، اتفاق می‌افتد.

در مورد تهران، امنیتی‌سازی با حمله صدام حسین، به ایران آغاز شد؛ حمله‌ای که هشت سال به طول انجامید. حالا این پروژه به لطف تهدیدها و فشارهای تحمیلی ایالات متحده و اسرائیل ادامه یافته. در این شرایط، هر دولتی با تهدیدات خارجی واقعی و ادراک‌شده علیه عزت و استقلال خود روبه‌رو می‌شود. از منظری دیگر تهدیدات خارجی بخشی از دلیل مواجهه ایران با چنین سختی‌هایی است. به هر حال، تهران مجبور شده بیشتر برای ارتش خود و کمتر برای توسعه و رفاه هزینه کند، زیرا عراق، اسرائیل و ایالات متحده در بازه‌های زمانی ایران را هدف حملاتشان قرار دادند.

علاوه بر این، جنگ اقتصادی که واشنگتن علیه ایران – با تکیه بر تحریم‌های فلج‌کننده باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده، و سپس کمپین فشار حداکثری ترامپ، منجر به کاهش ارزش ریال، تورم غیرقابل تحمل و فساد گسترده برای دور زدن تحریم‌ها شده. با این حال، قدرت‌های خارجی به جای اینکه نقش خود را در سخت کردن شرایط ایرانیان ترسیم کنند، از جمهوری اسلامی به عنوان ناقض حقوق بشر تصاویری سیاسی، اغراق‌آمیز و گزینشی ترسیم کرده‌اند. این فرایند به نوبه خود، چرخه امنیتی‌سازی را تشدید کرده و ظرفیت ایران برای ایفای نقش مستقل در عرصه جهانی را کاهش داده است.

دولت و جامعه

برای ساختن ایرانی بهتر و جهانی امن‌تر، تهران و دشمنانش باید راهی برای خروج از این مارپیچ پیدا کنند. آنچه کارساز نخواهد بود، آشکار است. فشارها، ایران را به تغییر رفتار خود متقاعد نکرده و نخواهد کرد. به طور مشابه، سیاست‌های دفاعی ایران، مانند افزایش غنی‌سازی هسته‌ای، هرگز تهدیدات ادعایی را کم‌رنگ نکرده است. امنیتی‌سازی در حوزه ادراکات ذهنی عمل می‌کند تا توانایی مادی. در نتیجه، اقدامات دفاعی از سوی هدف، اغلب با تقویت روایت‌های قدرت‌های متخاصم، به نفع آنها تمام می‌شود. این امر به ویژه در مورد لفاظی‌های تحریک‌آمیز، مانند اظهارات پوچ سیاستمداران غیرمسئول ایرانی در دهه ۲۰۱۰ مبنی بر اینکه ایران چهار پایتخت عربی – دمشق، بغداد، بیروت و صنعا – را کنترل می‌کند، صدق می‌کند. این اظهارات توسط نیروهای امنیتی برای توجیه فشارها علیه ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد.

چنین کنشی ممکن است به گونه‌ای جلوه‌گر شود که انگار تهران به طور جدایی‌ناپذیری در دام افتاده است. اما تاریخ نشان می‌دهد که با توسل به دیپلماسی دقیق، می‌توان راهی برای خروج پیدا کرد. ایران توانست در نیمه اول دهه ۲۰۱۰ از طریق گفت‌وگو با ایالات متحده، چرخه امنیتی‌سازی را بشکند؛ این رخداد در برنامه جامع اقدام مشترک ۲۰۱۵ نمودار شد، برنامه‌ای که که در ازای عادی‌سازی فرایند اقتصاد و رفع محدودیت‌ها، محدودیت‌هایی را بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال و بدین طریق نوعی تضمین متقابل ارائه داد. این توافق، محیط بین‌المللی ایران را تغییر داد (هرچند به طور موقت). شورای امنیت سازمان ملل متحد این واقعیت را در قطعنامه ۲۲۳۱ تأیید و اعلام کرد «انعقاد برجام نشان‌دهنده تغییر اساسی در بررسی این موضوع است» به گفته این نهاد «تمایل برای بازتعریف روابط با تهران به واسطه برجام تقویت شده است».

موفقیت ایران در دستیابی به این توافق، در درجه اول ماحصل مشارکت بالای مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۳ بود که توهمات موجود در ایالات متحده و اروپا در مورد فروپاشی قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی را از بین برد؛ توهماتی که به ناآرامی‌های پس از انتخابات ۲۰۰۹ ایران مربوط می‌شد. انتخابات ۲۰۱۳ همچنین به دولت روحانی که به دنبال حفظ و حمایت از حقوق مردم ایران از طریق گفت‌وگو به جای مقابله بود، مشروعیت بخشید. به عبارت دیگر، شکستن چرخه امنیتی‌سازی، از داخل و با ایجاد یک اجماع گسترده داخلی آغاز شد.

ایران می‌تواند دوباره چنین اجماعی را ایجاد کند، اما انجام این کار مستلزم گفت‌وگوی ملی بین گروه‌های سیاسی، جناح‌های اجتماعی و عموم مردم است. خوشبختانه، ایران در حال حاضر پلتفرم‌های آنلاینی تعریف کرده که توسط سازمان‌های غیردولتی ایجاد و شهروندان می‌توانند از آنها برای ثبت شکایات در مورد سیاست‌ها و بوروکرات‌ها استفاده کنند. این پلتفرم‌ها همچنین میزان گستردگی چنین شکایاتی را پیگیری می‌کنند. دولت باید فرایند گزارش‌دهی‌ها را تشویق و از سازمان‌های دولتی بخواهد که در پاسخ به چنین شکایاتی اقدامات اصلاحی انجام دهند. این امر سرمایه اجتماعی دولت را افزایش خواهد داد.

دولت ایران همچنین قادر است با بهبود شرایط زندگی ایرانیان، اعتماد عمومی را تقویت کند. اگرچه جنگ اقتصادی ایالات متحده علیه ایران مانع از پیشرفت‌های عظیم اقتصادی در آینده نزدیک شده، اما دولت همچنان می‌تواند با فساد مبارزه کرده، شفافیت را افزایش داده و رفتار رانت‌جویانه ناشی از دور زدن تحریم‌ها را مهار کند. انجام این کار، نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی را کاهش می‌دهد و رضایت عمومی را افزایش خواهد داد.

همسایه خوب

همزمان با اجماع در داخل، تهران می‌تواند برای بهبود اعتبار بین‌المللی خود خیزی جدی بردارد. مقام‌های ایران باید اعتمادسازی را با محوریت بهبود گفت‌وگو با همسایگان در اولویت قرار دهند. به عنوان مثال، آنها می‌توانند طرح پیشنهادی حسن روحانی، رئیس‌جمهور سابق ایران، برای صلح هرمز را دنبال کنند که هدفش تقویت همکاری و اعتمادسازی بین کشورهای همسایه تنگه استراتژیک هرمز بود. آنها همچنین این توان را دارند تا انجمن گفت‌وگوی اسلامی غرب آسیا را تعریف کنند؛ نهادی که هدفش جایگزینی دشمنی با دوستی از طریق گفت‌وگو بین هشت کشور ساحلی خلیج فارس به همراه مصر، اردن، سوریه و ترکیه است.

تهران همچنین قادر است شبکه خاورمیانه برای تحقیقات و پیشرفت اتمی ایجاد کرده تا مکانیسم‌های منطقه‌ای را برای تضمین عدم اشاعه و خلع سلاح هسته‌ای تعریف و همزمان همکاری‌ها برای استفاده صلح‌آمیز از فناوری هسته‌ای بین کشورهای منطقه که سلاح‌های هسته‌ای را رد می‌کنند، افزایش دهد.

ایران قدرتی بالا، بیشترین منابع انسانی، طبیعی و ژئواستراتژیک منطقه را در اختیار دارد، بنابراین منطقی است که به رهبری این ابتکارات کمک کند. تهران همچنین باید درک کند که قدرتش می‌تواند برای سایر بازیگران به‌سان تهدید قلمداد شود، از همین رو این کشور باید از روایت ساختن «ایران قوی» – که می‌تواند یکجانبه و تهدیدآمیز ظاهر شود – به روایت ساختن «منطقه قوی» تغییر جهت دهد. به عنوان مثال، مقامات ایرانی می‌توانند ظرفیت‌های علمی و فرهنگی کشور را به عنوان منابعی که می‌توانند به نفع غرب آسیا باشند، بازتعریف کنند.

اما سایر کشورهای منطقه نیز باید نقش خود را در شکستن چرخه امنیتی‌سازی ایفا کنند. برای انجام این کار، آنها باید بر منزوی کردن چهره منطقه‌ای که بیشترین مسئولیت را در امنیتی‌سازی ایران دارد، یعنی نتانیاهو، تمرکز کنند. نتانیاهو و متحدانش ثابت کرده‌اند که صلح و آرامش را تهدیدی وجودی برای سرنوشت خود می‌دانند. این امر آنها را در مسیری رویاروی ایران قرار داده، که – کشوری که طبق ماده دو قانون اساسی‌اش – بر اساس «رد همه اشکال ظلم، تسلیم در برابر ظلم، سلطه بر دیگران و تسلیم در برابر سلطه» و «استفاده و پیشرفت بیشتر علم، فناوری و نتایج پیشرفته تجربیات بشری» که «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین برابری، عدالت و همبستگی ملی را به ارمغان می‌آورد» بنا شده است.

رویکرد اخیر اسرائیل، دریچه‌ای برای رهبران ایران ساخته است. جنایات وحشتناک در غزه منجر به اعتراض جهانی و بیداری وجدان‌ها در ورای موانع ایدئولوژیک شده. اما کمتر دولتی به اندازه تهران در انتقاد از اسرائیل و حمایت از فلسطینی‌ها ثابت قدم بوده. بنابراین، مقامات ایرانی می‌توانند با سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی – از جمله سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری – برای تقویت همدلی جهانی و ایجاد اجماع قوی علیه آپارتاید، نسل‌کشی و تجاوز همکاری کنند. ایران با توسل به چنین کنشی قادر است امنیتی‌سازی خود را خنثی و حتی معکوس کند. منطقی نیست که ایران با اتهامات مرتبط با گسترش سلاح‌های هسته‌ای امنیتی شود، در حالی که طرفدار اصلی این اتهامات، رژیمی است که دارای زرادخانه هسته‌ای غیرقانونی است.

با جهان هم صدا شوید

اولویت ایران در عرصه سیاست خارجی همیشه مسائل منطقه‌ای خواهد بود. با این حال، تهران باید سعی کند روابط خود را با جغرافیاهای دیگر نیز تعمیق بخشد. این کنش شامل همکاری نزدیک با روسیه نیز می‌شود. هماهنگی با چین، که قدرت جهانی در حال ظهور است، ضرورتی مطلق است. اما تهران همچنین قادر است از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات خود با ایالات متحده بهره‌مند شود. این امر تضمین می‌کند که ایران شریکی جدی، برابر و بلندمدت برای چین و روسیه است و از روی ناچاری و اجبار با این دو بازیگر وارد تعامل نشده.

مدیریت و مهار اختلافات با ایالات متحده نیز ممکن است برای شکستن چرخه امنیتی‌سازی ضروری باشد. هیچ بازیگری، به جز رژیم اسرائیل، به اندازه واشنگتن برای منزوی کردن ایران تلاش نکرده. (اگرچه هیچ بازیگری به اندازه اسرائیل برای ترغیب ایالات متحده به خصومت با ایران و ایرانیان تلاش نکرده.) بنابراین، تهران باید احتمال از سرگیری گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن را بر اساس جایگاه برابر در نظر بگیرد. انتظارات باید مدیریت شوند، زیرا هدف مذاکرات نمی‌تواند احیای پیوندهای دوستانه بین دو کشور باشد.

اختلاف‌های ایران و ایالات متحده حل‌نشدنی و ریشه در هویت و ایدئولوژی دارند که هیچ‌کدام نمی‌توانند به شکلی واقع‌بینانه به آن اذعان کنند: برای واشنگتن، این اختلاف‌ها شامل ماهیت سیاسی – انقلابی ایران و موضع این کشور در قبال اسرائیل است؛ برای تهران، رویکرد خصمانه واشنگتن حمایت کورکورانه این کشور از اسرائیل و مداخله‌های جهانی‌اش است. اما با تکیه بر اصل توافق در مورد مسائلی که مورد اختلاف نظر است، مذاکره‌کنندگان می‌توانند راه‌هایی برای جلوگیری از ایجاد بحران‌های غیرضروری پیدا کرده و بسیاری از اختلافات سیاسی خود را از طریق بده بستان متقابل حل کنند.

در صدر فهرست، برنامه هسته‌ای ایران و تحریم‌های ایالات متحده قرار دارد، همان پیوندی که برجام برای پرداختن به آن طراحی شد. ایالات متحده باید درک کند که نمی‌تواند قابلیت‌های اساسی ایران را از بین ببرد، زیرا بخش اعظمی از پروژه‌های ایران بومی هستند و می‌توانند بازسازی شوند. اما هر دو کشور می‌توانند درباره هدف مشترک توافق کنند: ایران هرگز نباید سلاح هسته‌ای بسازد و ایالات متحده هرگز نباید ایران را تهدید یا درگیر جنگ نظامی و اقتصادی کند. برای تحقق این اهداف، ایران قادر است پیشنهادی برای شفافیت‌سازی، پذیرش محدودیت‌های در مسیر غنی‌سازی و تعریف مکانیسم منطقه‌ای احتمالی، مانند یک کنسرسیوم غنی‌سازی، ارائه دهد. ایالات متحده، به نوبه خود، باید تحریم‌های خود را لغو و اجازه برداشته شدن تحریم‌های سازمان ملل را بدهد.

ایران این پتانسیل را دارد تا با شفافیت بیشتر در مورد برنامه هسته‌ای خود از طریق همکاری مناسب با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به توافقی دست یابد. مقامات ایرانی به حق نگران هستند که هر اطلاعاتی که به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه می‌شود، برای هدف‌گیری نظامی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به خصوص آن‌که بخش زیادی از اطلاعات از طریق این نهاد به بیرون درز کرده است. اظهارات مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ماه ژوئن مبنی بر اینکه تهران «به سوالات آژانس پاسخ یا پاسخ‌های فنی معتبری ارائه نداده است» نیز توسط اسرائیل برای توجیه بمباران ایران مورد سوءاستفاده قرار گرفت.

بنابراین، ایران کاملاً حق دارد از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بخواهد که در ازای ادامه همکاری، در رعایت رویه‌ها و ضوابط رفتاری خود در مورد بی‌طرفی، عینیت، محرمانگی و حساسیت به نگرانی‌های امنیت ملی کوشا باشد. اما تا زمانی که این موارد مدیریت شوند، خطرات همکاری باید ارزش مزایای آن را داشته باشد. شفافیت با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باید مانع از انتشار روایت‌های امنیتی بی‌اساس پیرامون ایران شده و تحقق معامله سیاسی با ایالات متحده را تسهیل کند.

اگر تهران و واشنگتن توافق هسته‌ای احیا شده را اجرا کنند، این کشورها ممکن است بتوانند به مسائل دشوار دیگری مانند امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مبارزه با تروریسم نیز بپردازند. به عنوان مثال، ممکن است از ایران خواسته شود که در ازای تضمین متقابل امنیت، قول دهد که به آمریکا یا متحدانش در منطقه حمله نخواهد کرد. تهران همچنین ممکن است متعهد شود تا بر اساس تعهد متقابل، از توانایی‌های نظامی خود جز در حوزه دفاع از خود در برابر حمله مسلحانه استفاده نخواهد کرد. با این حال، ایالات متحده باید با نارضایتی‌های امنیتی ایران، از جمله حضور تهدیدآمیز در اطراف کشورمان و سیل بی‌سابقه سلاح‌های پیشرفته آمریکایی به منطقه، مقابله کند. با وجود تمام نگرانی‌های واشنگتن در مورد تدارکات دفاعی ایران، تهران تنها کسری از آنچه متحدان ایالات متحده در منطقه صرف خریدهای نظامی می‌کنند را به صورت واقعی، سرانه و درصد تولید ناخالص داخلی هزینه می‌کند.

ایران و ایالات متحده همچنین ممکن است دریابند که فرصت‌هایی برای کمک فعال به یکدیگر را در اختیار دارند. به عنوان مثال، ایران دارای شبکه قوی از دانشگاه‌ها؛ جمعیت بزرگ و تحصیل‌کرده است؛ و بخش خصوصی پررونق، با پیوندهای تاریخی طولانی با بازارهای جهانی در اختیار دارد. در واقع، این کشور یکی از پایدارترین و پرسودترین اقتصادها در هر کجای دنیاست. بنابراین، ایران و ایالات متحده می‌توانند در کنار هم در مسائل مهم علمی و فناوری همکاری کنند.

به همین ترتیب، دو بازیگر ممکن است برای هماهنگی کوتاه‌مدت در سیاست خارجی در موضوعاتی هم صدا شوند. تهران و واشنگتن، علی‌رغم اختلافات استراتژیک خود، در سال‌های اولیه این قرن در افغانستان و عراق و در سال‌های بعدتر علیه گروه تروریستی داعش همکاری کردند. امروز، دو کشور قادرند بار دیگر در حوزه مقابله با افراط‌گرایی و همچنین در زمینه تهدیدهای موجود در مسیر ناوبری ابتکارهایی را ارائه دهند. این چالش‌ها می‌توانند به مسیرهایی برای به حداقل رساندن درگیری، اگر نگوییم هماهنگی، ختم شوند.

ایران و ایالات متحده همچنین از همکاری‌ در حوزه مبارزه با قاچاق بین‌المللی مواد مخدر بهره‌مند خواهند شد. ایران که در امتداد مسیرهای اصلی ترانزیت مواد مخدر از افغانستان قرار دارد، سهم نامتناسبی از هزینه‌های انسانی و مالی تلاش‌های مبارزه با مواد مخدر، از جمله هزاران تلفات در میان پرسنل اجرای قانون خود، را متحمل شده است. هماهنگی آرام، خواه از طریق اشتراک‌گذاری اطلاعات، کمک‌های فنی یا حمایت از سازوکارهای ممانعت منطقه‌ای، می‌تواند بدون نیاز به همسویی سیاسی در اختلافات ایدئولوژیک گسترده‌تر، به تهدید امنیتی مشترک پایان دهد.

کنش‌ها و واکنش‌ها

چرخه امنیتی‌سازی، ایران، منطقه و کشورهای ناتو، به‌ویژه ایالات متحده، را در مخمصه‌ای پیچیده قرار داده است. اقدامات دفاعی و واکنشی ایران، به جای کاهش تهدیدها، برداشت‌های امنیتی‌شده از ایران را تشدید کرده و به پیشبرد روایت خطرناک بودن تهران کمک کرده است. شکستن این چرخه برای تهران یک ضرورت حیاتی است. این ایده که ایران یک تهدید وجودی است، ممکن است کاملاً اشتباه باشد. اما این برداشت، تهدیدهای وجودی برای ایرانیان ایجاد کرده؛ گزاره‌ای که حملات ژوئن آن را به شکل دردناکی آشکار کرد.

عبور از امنیتی‌سازی نیازمند مجموعه‌ای از استراتژی‌های همزمان، جامع و هماهنگ است. این امر مستلزم دیپلماسی فعال و متوازن منطقه‌ای و جهانی، اصلاحات داخلی، اقدامات اعتمادسازی داخلی و بین‌المللی، بازگشت به قدرت آرمانی انقلاب اسلامی، تقویت غیرتحریک‌آمیز قابلیت‌های دفاعی کشور و تغییر در ارتباطات استراتژیک است.

در عین حال، شکستن چرخه امنیتی‌سازی برای ایالات متحده و اروپا محوری است. آنها باید به واسطه تعامل با ایران به عنوان یک شریک، نه یک تهدید، گام‌های ابتدایی را بردارند. این گروه از کشورها باید به خاطر داشته باشند که با انجام این کار منافع خودشان را پیش خواهند برد. ایالات متحده و اروپا با گرفتار شدن در گفتمان خصمانه و امنیتی‌سازی علیه ایران، تنش‌های منطقه‌ای و جهانی را بدون دستیابی به هیچ یک از اهداف اعلام شده خود تشدید کرده‌اند. آنها با احترام به استقلال، عزت و حقوق مشروع ایران و در عین حال تغییر مسیر تمرکز خود به علت اصلی بی‌ثباتی در منطقه: رفتار غیرقانونی و غیرمنطقی اسرائیل، بسیار بهتر عمل خواهند کرد.

ایران یک میانجی معقول است. فرهنگ، تاریخ و موقعیت این کشور به این معنی است که تهران می‌تواند گفت‌وگو و همکاری بین آسیا و اروپا را تسهیل و قادر است به عنوان مرکزی برای تجارت، به ویژه با کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی، عمل کند. سرمایه انسانی آن به این معنی است که ایران قادر است شریک اصلی در نوآوری‌های فناوری جهانی باشد. شکستن چرخه امنیتی‌سازی ایران و فراهم کردن امکان صعود آن به جایگاه شایسته‌اش، به ایجاد صلح، توسعه و ثبات برای دهه‌ها کمک خواهد کرد.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی