به گزارش تجارت نیوز، سالهاست درباره نقش خودروها، سوخت و صنایع در آلودگی هوا حرف زدهایم، اما یک منبع مهم دیگر همیشه از چشممان دور مانده است؛ زبالهای که سوزانده یا دفن میشوند و بخشی از ذرات معلقی را تولید میکنند که هر زمستان در تهران و اصفهان و اهواز نفسها را تنگ میکند. تحقیقهای جهانی نشان میدهد کشورهایی که مدیریت پسماند را جدی گرفتهاند نهتنها هزینههایشان کمتر شده، بلکه هوای سالمتری هم بهدست آوردهاند. پرسش جدی این است: آیا ما هم میتوانیم از همین مسیر، حتی در مقیاسی محدود، بخشی از بحران آلودگی را کنترل کنیم؟
اقتصاد دایرهای چگونه روی هوای شهرها اثر میگذارد؟
مدیریت پسماند در نگاه اول ارتباط مستقیمی با آلودگی هوا ندارد، اما مطالعات جدید نشان میدهد اتفاقا یکی از حلقههای پنهان مسئله همینجاست. پژوهشی که طی سیزده سال روی پنجاه ایالت آمریکا انجام شده است نشان میدهد رشد ده درصدی بازیافت به طور متوسط باعث کم شدن حدود 0.08 میکروگرم بر مترمکعب از میزان PM2.5 شده است؛ عدد کوچکی که شاید در نگاه اول به چشم نیاید، اما در هوایی که آلودگی آن گاهی دهها برابر استاندارد است، همین تغییرات کوچک نیز میتواند تفاوت ایجاد کند. دلیل این کاهش مشخص است. هر مقدار پسماند کمتری سوزانده یا دفن شود، آلاینده کمتری در هوا آزاد میشود و از طرف دیگر نیاز صنایع به تولید مواد خام جدید کاهش مییابد که یعنی مصرف سوخت پایینتر و در نهایت آلودگی کمتر.
چرا اجرای این مدل در کشورها ساده نیست؟
در ایران حدود ۷۰ درصد زباله شهری «تر» است و تنها ۳۰ درصد پسماند قابل بازیافت محسوب میشود؛ ترکیبی که اجرای مدلهای غربی را سختتر میکند. بخش زیادی از زباله همچنان یا دفن و یا بهصورت غیراستاندارد سوزانده میشود و همین موضوع در اطراف کلانشهرها منشأ انتشار ترکیبات آلی و ذرات ریز است. علاوه بر ترکیب پسماند، ضعف شبکه تفکیک از مبدا، نبود زیرساخت بازیافت صنعتی، بازار کوچک مواد بازیافتی و پراکندگی مدیریت پسماند در شهرداریها باعث شده اقتصاد دایرهای بیشتر در حد شعار باقی بماند. همین شرایط است که باعث میشود نسخههای کوتاهمدت، اگر واقعبینانه نوشته شوند، بسیار محدودتر از آن چیزی باشند که در کاغذ، زیبا بهنظر میرسد.
تجربه کشورهایی مانند کرهجنوبی و آمریکا و اتریش نشان میدهد حلقه اقتصاد دایرهای تنها زمانی کار میکند که هم دولت و هم اقتصاد آن را پشتیبانی کند. سئول زمانی توانست میزان بازیافت خود را جهش دهد که قیمتگذاری شفاف برای کیسههای زباله را اجرا کرد و مردم بر اساس مقدار زباله غیرقابلبازیافت پول پرداخت میکردند؛ مدلی که هم رفتار مردم را تغییر داد و هم به شهرداری قدرت مالی برای توسعه زیرساخت داد. در اتریش اما تمرکز بر ایجاد صنایع مصرفکننده مواد بازیافتی باعث شد چرخه اقتصادی فعال شود و بازیافت از یک هزینه شهری به یک کسبوکار سودآور تبدیل شود. در سانفرانسیسکو نیز قانون منع دفن زباله قابل بازیافت، شرکتها را مجبور کرد از مواد بازیافتی استفاده کنند و زنجیره ارزش جدیدی شکل گرفت. این الگوها نشان میدهد اقتصاد دایرهای تنها مجموعهای از توصیهها نیست؛ بلکه مدلی است که وقتی حلقه اقتصادی آن فعال شود، خود به خود گسترش پیدا میکند.
راهحلهای کوتاهمدت که واقعا شدنیاند!
حقیقت این است که هیچ راهحل فوری و چشمگیری وجود ندارد؛ اما چند اقدام کوچک میتواند در کوتاهمدت اثر ملموس ایجاد کند. افزایش کنترل بر سوزاندن غیراستاندارد زباله در حاشیه شهرها، تمرکز بر تفکیک پسماند خشک در چند منطقه پایلوت بهجای اجرای سراسری و توسعه مراکز کوچک بازیافت محلی میتواند انتشار مستقیم ذرات را کاهش دهد. این اقدامات نه سرمایه سنگینی میخواهند و نه زمان طولانی، اما نیازمند هماهنگی بین شهرداریها و ایجاد حداقلی از بازار خرید مواد بازیافتی هستند. حتی اگر این گامها کاهش چنددهم میکروگرمی در ذرات ایجاد کنند، باز هم در شهری مانند تهران که پاییز و زمستان نفسش سنگین میشود، همین تغییرات کوچک میتواند در سلامت عمومی اثر محسوس داشته باشد.
سه سناریوی قابل اجرا؛ از حداقل تا پیشرفته
سناریوی حداقلی بر این فرض استوار است که با کمترین سرمایه و سریعترین اقدام میخواهیم اثر فوری بگذاریم. کنترل سوزاندن پسماند در اطراف شهرها، ایجاد چند مرکز کوچک بازیافت خشک و اجرای پایلوت تفکیک در سه تا پنج منطقه شهری، ستونهای این مدل هستند. این سناریو شاید کمدامنه باشد، اما میتواند انتشار مستقیم ذرات را کاهش دهد و الگویی برای توسعه بزرگتر بدهد.
سناریوی میانی نیازمند سرمایهگذاری بیشتر است و بر توسعه صنایع مصرفکننده مواد بازیافتی تمرکز دارد. این سناریو با ایجاد انگیزه اقتصادی برای کارخانهها و الزام تدریجی به استفاده از مواد بازگشتی آغاز میشود. اگر چنین چرخهای فعال شود، شهرداریها نیز انگیزه بیشتری برای جمعآوری استاندارد پسماند پیدا میکنند و مدل دایرهای بهآرامی جان میگیرد.
در سناریوی پیشرفته، ایران وارد همان مسیری میشود که کشورهای پیشرو رفتهاند. ممنوعیت دفن زباله قابل بازیافت، قیمتگذاری حجمی پسماند، ایجاد بازار رسمی مواد بازیافتی، و توسعه گسترده صنایع بازیافت، بخشهای اصلی این مدل هستند. این سناریو نیازمند اراده سیاسی قوی و سرمایهگذاری گسترده است، اما در بلندمدت میتواند هم هزینه مدیریت پسماند را کاهش دهد و هم اثر قابل توجهی بر آلودگی هوا بگذارد.