موضوعات داغ: # قیمت سکه # بورس کالای ایران # پیش بینی بازارها # استقلال # بانک مرکزی # پایان بورس # حجم معاملات # شاخص کل بورس
«تجارت نیوز» گزارش می‌دهد:

هوش مصنوعی؛ زورآزمایی چین و آمریکا در میدان ژئواکونومیک

هوش مصنوعی؛ زورآزمایی چین و آمریکا در میدان ژئواکونومیک
چین با تکیه بر مدل دولتی که برمبنای آن برنامه‌ریزی صنعتی را با جاه‌طلبی استراتژیک ملی ترکیب می‌کند، هوش مصنوعی را در اولویت قرار داده است. «طرح توسعه هوش مصنوعی نسل جدید» پکن، این نوآوری را به عنوان ستون فقرات تحول اقتصادی، نوسازی نظامی و بهینه‌سازی حکومت بازتعریف کرده است.

به گزارش تجارت نیوز، هوش مصنوعی (AI) از حوزه نوآوری‌های تکنولوژیکی فراتر رفته و به قلب رقابت ژئوپلیتیکی وارد شده است. در طول دهه گذشته، ایالات متحده و چین، هوش مصنوعی را به عنوان نیروی صنعتی تعیین‌کننده قرن بیست‌و‌یکم به رسمیت شناخته‌اند، نیرویی که روزی معادلات حاکم بر تجارت جهانی، امنیت، حکومت و قدرت را تغییر خواهد داد.

امروزه، سیاست صنعتی هوش مصنوعی به مهم‌ترین جبهه در رقابت ژئواقتصادی این دو بازیگر تبدیل شده، جایی که الگوریتم‌ها به اندازه ناوهای هواپیمابر از اهمیت استراتژیک برخوردارند. ایالات متحده به واسطه مزیت قابل توجهش در استعدادها، موسسات تحقیقاتی و نوآوری بخش خصوصی وارد عصر هوش مصنوعی شد. با این حال، واشنگتن به شکلی برجسته ظهور چین در این حوزه را به عنوان چالش وجودی قلمداد می‌کند.

این برداشت موج جدیدی از سیاست‌های صنعتی را با هدف محدود کردن انتقال فناوری، تامین زنجیره‌های تامین نیمه‌هادی‌ها و حفظ رهبری آمریکا در مدل‌های پیشرو ایجاد کرده است. کنترل صادرات بر تراشه‌ها و تجهیزات پیشرفته، به‌ویژه آن‌هایی که برای آموزش سیستم‌های بزرگ هوش مصنوعی استفاده می‌شوند، اکنون در استراتژی اقتصادی ایالات متحده محوریت دارند.

نفت عصر دیجیتال!

در چنین شرایطی چین با تکیه بر مدل دولتی که بر مبنای آن برنامه‌ریزی صنعتی را با جاه‌طلبی استراتژیک ملی ترکیب می‌کند، هوش مصنوعی را در اولویت قرار داده است. «طرح توسعه هوش مصنوعی نسل جدید» پکن، این نوآوری را به عنوان ستون فقرات تحول اقتصادی، نوسازی نظامی و بهینه‌سازی حکومت قرار داده است.

مقیاس عظیم داده‌ها، بازارهای مصرفی و ظرفیت تولید چین، مزایای ساختاری را برای این کشور فراهم کرده که مقابله با آن برای واشنگتن به طور فزاینده‌ای دشوار است. این رقابت محدود به فناوری نیست. این رقابت عمیقا در ساختار زنجیره‌های تامین جهانی گسترش یافته است.

نیمه‌هادی‌ها، به‌ویژه پردازنده‌های گرافیکی پیشرفته و قابلیت‌های ساخت، به نفت عصر دیجیتال تبدیل شده‌اند. هر دو کشور در حال ایجاد اکوسیستم‌های محافظت‌شده‌اند: ایالات متحده از طریق قانون CHIPS و علم، و چین با تکیه بر یارانه‌های عظیم دولتی برای قهرمانان ملی. جهان به جای ادغام، شاهد جداسازی استراتژیک در حوزه فناوری‌هایی است که زیربنای پیشرفت هوش مصنوعی هستند.

دگردیسی میدان نبرد

در واقعیت، اصل جدایی که به آن اشاره شد کامل نبوده و گزینشی است. در حالی که جریان تراشه‌های رده بالا محدود شده، زنجیره‌های تامین واسطه همچنان در هم تنیده هستند. ایالات متحده همچنان برای افزایش دقت در تولید به شرکای آسیایی مانند تایوان، کره جنوبی و ژاپن متکی است، در حالی که چین بر بازار تراشه‌های میان‌رده و پالایش مواد معدنی ضروری تسلط دارد.

بنابراین، میدان رویارویی برای دستیابی به هوش مصنوعی کمتر در مورد جدایی کامل و بیشتر در مورد کنترل تنگناها جریان دارد. این رقابت صنعتی پیامدهای اقتصادی عظیمی را به همراه دارد. انتظار می‌رود هوش مصنوعی تا سال ۲۰۳۰ تریلیون‌ها دلار به تولید ناخالص داخلی جهانی کمک کند.

کشوری که استانداردها، پلتفرم‌ها و اکوسیستم‌های هوش مصنوعی را کنترل و بازارهای جهانی را بسیار فراتر از صنایع دیجیتال شکل خواهد داد. خدمات ابری، تولید هوشمند، وسایل نقلیه خودران، نوآوری در حوزه مراقبت‌های بهداشتی و حتی سیستم‌های مالی حول زیرساخت‌های هوش مصنوعی در حال بازطراحی هستند. قدرت اقتصادی از حوزه سخت‌افزار و جریان‌های تجاری به سمت داده‌ها و اطلاعات در حال تغییر است.

صف‌آرایی پرچالش

با این حال، میدان نبرد ژئواقتصادی میان آمریکا و چین متقارن نیست. ایالات متحده در عرصه مدل‌های بنیادی، تحقیقات پیشرفته و شرکت‌های برتر پیشرو است. چین نیز در مسیر استقرار، مقیاس و صدور صنایع هماهنگ با دولت در خط مقدم قرار دارد. همان‌طور که شاهدیم، این واگرایی دو آینده متفاوت برای هوش مصنوعی ترسیم کرده: سناریوی نخست براساس نوآوری خصوصی و نیروهای بازار شکل گرفته و دیگری که به واسطه ظرفیت دولت و اولویت‌های ملی هدایت می‌شود. قدرت‌های میانی در آسیا، اروپا و خاورمیانه باید بین دو دیدگاه‌ رقیب حرکت کنند.

رویکرد واشنگتن به طور فزاینده‌ای امنیت ملی را با استراتژی اقتصادی ترکیب می‌کند. کنترل بر صادرات، غربالگری سرمایه‌گذاری و اتحادهای فناوری مانند کواد و شورای تجارت و فناوری ایالات متحده و اتحادیه اروپا برای کم‌رنگ جلوه دادن ظهور چین و در عین حال تقویت محوریت ایالات متحده در سیستم‌های جهانی هوش مصنوعی خیزی جدی برداشته‌اند. این کنش نشان‌دهنده‌ی فاصله گرفتن از دهه‌ها سنت بازار آزاد است و دلالت بر این اصل دارد که آمریکا اکنون سیاست صنعتی را به عنوان ابزاری مشروع برای احیای قدرت استراتژیک قلمداد می‌کنند.

از سوی دیگر، پکن مدلی از «صبر استراتژیک» را اتخاذ کرده است. هدف از توسل به این مدل، غلبه بر نقاط ضعف نه از طریق رویارویی، بلکه از طریق شتاب‌دهی و سرمایه‌گذاری سنگین در ساخت تراشه‌های داخلی، استارت‌آپ‌های هوش مصنوعی، محاسبات ابری و خطوط لوله آموزشی است. این استراتژی توسط پکن با درایت اتخاذ شده، زیرا اکوسیستم چین، اگرچه توسط تحریم‌ها محدود شده، اما به صورت افقی در حال گسترش به بخش‌هایی است که دولت می‌تواند تقاضا را در آن‌ها شکل دهد: فین‌تک، تجارت الکترونیک، فناوری‌های امنیتی و شهرهای هوشمند.

این رقابت چندبعدی، کشورهای بی‌طرف را تحت فشار قرار می‌دهد. به عنوان مثال، کشورهای آسه‌آن از طریق مشارکت‌ها در حوزه هوش مصنوعی، توافق‌نامه‌های اقتصاد دیجیتال و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های ابری، مورد توجه هر دو طرف قرار می‌گیرند.

از منظر آن‌ها، چالش اصلی ایجاد تعادل بین حاکمیت دیجیتال ملی و فرصت‌های اقتصادی، اجتناب از وابستگی بیش از حد و در عین حال استفاده از هوش مصنوعی برای توسعه است. اگر کشورهای آسه‌آن طرف اشتباه را انتخاب کنند، ممکن است با مشکلاتی مواجه شوند که کشور و حتی منطقه را (توسط دو قدرت ایالات متحده و چین) تحت فشار قرار دهد.

جهان بر سر دوراهی

از سوی دیگر، اروپا با معضل متفاوتی روبرو است: بروکسل قدرت نظارتی دارد اما بر حوزه صنعتی دارای تسلط کامل نیست. استراتژی هوش مصنوعی این کشور بر چارچوب‌ها و استانداردهای اخلاقی متمرکز است، با این حال، در جریان رقابت ایالات متحده و چین در سطحی وسیع این خطر وجود دارد که دو بازیگر به جای شکل‌دهنده‌ی قانون، به قانون‌گذار تبدیل شوند.

از همین رو اروپا اکنون باید تصمیم بگیرد که آیا با اکوسیستم فناوری ایالات متحده همسو می‌شود یا تلاش می‌کند در حوزه صنعت هوش مصنوعی مستقل عمل کند، بنابراین اروپا تحت فشار دو موضع قرار گرفته؛ فشاری که حقیقتا برای این کشور سودآور نیست.

آنچه میدان نبرد ژئواقتصادی را پیچیده می‌کند آن است که هوش مصنوعی صرفا یک ابزار اقتصادی نیست، بلکه با گذشت زمان، حکومت اجتماعی، رفتار سیاسی و حتی هویت ملی را شکل می‌دهد. هر یک از دو کشور چارچوب‌ها و منافع خاص خود را دارند. در باب ایالات متحده باید گفت که آمریکا کشوری است که هوش مصنوعی را از نظر آزادی، نوآوری و بازارهای آزاد چارچوب‌بندی کرده و چین، هوش مصنوعی را به عنوان اهرمی برای ثبات، کارایی و تجدید حیات ملی بازتعریف می‌کند.

اگر این دو بازیگر براساس چارچوب‌های مربوطه خود کنشگر باشند، همه این چارچوب‌ها خوب هستند و به درستی عمل خواهند کرد، اما این روایت‌ها بر ادراک جهانی تاثیر می‌گذارند و نحوه‌ پذیرش فناوری‌های هوش مصنوعی توسط کشورهای در حال توسعه را شکل می‌دهند.

رقابت بر سر رهبری صنعتی نوظهور

در نهایت، رقابت بین ایالات متحده و چین صرفا به صنعت هوش مصنوعی محدود نمی شود، بلکه اصل داستان این است که چه کسی بهترین الگوریتم‌ها را خواهد ساخت. به بیانی دیگر بحث در این باره است که چه کسی قوانین آینده سیستم اقتصادی جهانی را تعریف می‌کند. هر کسی که در هوش مصنوعی پیشرو باشد، استانداردهایی را برای تجارت، امور مالی، حکومت دیجیتال و حتی قوانین بین‌المللی تعیین خواهد کرد.

این رقابت مسابقه‌ای در حوزه نوآوری نیست و بیشتر مبارزه‌ای برای قدرت ساختاری در نظم جهانی است. جهان در حال ورود به مرحله‌ای است که در قالب آن سیاست صنعتی هوش مصنوعی، نفوذ ژئوپلیتیکی را تعیین می‌کند. ایالات متحده و چین فناوری را به استراتژی، رقابت را به دکترین اقتصادی و نوآوری را به نوعی نمایش قدرت تبدیل کرده‌اند.

با گسترش میدان رویارویی هوش مصنوعی، انتخاب‌های امروز، تجارت جهانی، ساختارهای اجتماعی و صف‌بندی‌های استراتژیک را برای دهه‌های آینده شکل خواهد داد.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی