کد مطلب: ۵۴۰۹۳۲

هر سال یک سد کرج را خاک می‌کنیم

هر سال یک سد کرج را خاک می‌کنیم

مدیرکل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان جنگل‌ها در گفت و گویی به چالش‌های موجود در حوزه آبخیزداری و وضعیت سدها پرداخته و چرخه معیوب آن را که منجر به پدیده کم آبی و از بین رفتن سدها شده است را مورد توجه قرار داد. 

به گزارش تجارت‌نیوز ، جزییات گفت وگو با هوشنگ جزی، مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان جنگل ها به شرح زیر است.

ما همیشه از کم‌بارشی‌ها شکایت می‌کردیم اما به نظر می‌رسد مشکل ما فقط کم‌بارشی نیست . چرا با توجه به همین کم‌بارشی بیش از ۸۰ درصد نزولات آسمانی ما هدر می‌رود؟

این عدد به صورت تقریبی درست است. ما تقریبا سه برابر متوسط‌جهانی تبخیر آب داریم. بنابراین حجم قابل‌توجهی از بارش‌های ما به واسطه تبخیر از بین می‌رود، بخش دیگری از این بارش‌ها هم به علت استفاده نادرست به صورت سیلاب به دریاها و اقیانوس‌ها می‌رود؛ در حالی که ما می‌توانیم بهره‌برداری بهتری از منابع آب سطحی‌مان داشته‌باشیم.

نزدیک به یک‌سوم از آب‌های جمع‌شده پشت سدهای ما هم تبخیر می‌شود. هیچ راهکاری برای این وضعیت وجود ندارد؟

البته وزارت نیرو مخالف این نظر است. این وزارتخانه ادعا دارد حجم تبخیری که از مخزن آبی سدها صورت می‌گیرد از متوسط جهانی کمتر است! اما نکته دیگری در این میان وجود دارد و آن این که ما هزینه‌ بسیاری برای سدسازی انجام می‌دهیم، هدف از این کار هم تجمیع منابع آبی در پشت سدها، گرفتن انرژی برق از آنها و البته استفاده از این منابع برای آب آشامیدنی و کشاورزی عنوان می‌شود. در حال حاضر نزدیک به ۸۵ درصد منابع آبی ما صرف کشاورزی می‌شود. آنچه در مخازن سدها اتفاق می‌افتد، خیلی مهم است این که ما به جای پر کردن مخازن سدها با آب، داریم با خاک پر می‌کنیم! به این مفهوم که فرسایش خاک ما در سال آنقدر زیاد است که رسوبات وارد مخازن سدها می‌شود.

مقدار این رسوبات چقدر است؟

۲۵۰ میلیون مترمکعب خاک در سال وارد مخازن سدها می‌شود. برای این‌که این مقدار ملموس‌تر باشد باید گفت حجم مخزن سد امیرکبیر (سد کرج) ۲۰۴میلیون متر مکعب است. به این مفهوم که ما هر سال یک سد کرج را از دست می‌دهیم. این یک طرف ماجراست. ما برای ساخت یک سد حداقل ۱۵هزار میلیارد تومان منابع مالی نیاز داریم. بدون این‌که توجهی داشته‌باشیم به مدیریت حوضه‌های آبخیز، از بالادست تا پایین‌دستِ این حوضه‌ها را سدسازی می‌کنیم و البته سدهایمان را به دست خودمان خاک می‌کنیم. این موضوع خیلی مهم‌تر از بحث تبخیر آب است، چرا که از یک طرف مخازن آبی را که برایش هزینه کرده‌ایم، از دست می‌دهیم و از طرف دیگر خاکمان از دست می‌رود، خاکی که به این سادگی‌ها قابل بازیافت هم نیست.

کشور ما روی کمربند خشک و نیمه‌خشک جهان قرار دارد، کمتر از یک‌سوم میانگین جهانی نیز بارش داریم و بیش از متوسط‌جهانی آب هدر می‌دهیم. راهکارهای ‌آبخیزداری کجای این داده‌های منفی قرار می‌گیرد؟

برای ارائه راهکار اول باید تعریفی کلی از آبخیزداری داشته‌باشیم. وقتی بارش در حوضه آبریزی اتفاق می‌افتد از بالاترین نقاط ارتفاعی آب به واسطه شیب جاری می‌شود، ‌به هم می‌پیوندد و تبدیل به رودخانه می‌شود و از یک نقطه‌ای خارج می‌شود. محدوده‌ای را که مجموعه این آبها را جمع‌آوری و خارج می‌کند،به نام حوضه آبخیزداری می‌شناسیم. موضوع اما این است که چطور باید حوضه آبخیزداری مدیریت شود تا از بالادست تا پایین‌دست تمام شاخص‌های سرزمینی حفظ بشود. به این مفهوم که آب و خاک و همچنین معیشت مردم پایدار شود و امکان بهره‌برداری فراهم باشد و امنیت غذایی و زیستی جانوران، انسان و گیاه تامین شود. اگر همه این مولفه‌ها را درست در یک حوضه آبخیز برنامه‌ریزی کنیم می‌توانیم بگوییم مدیریت حوضه آبخیز را انجام داده‌ایم.

با این تعاریف آیا ما چیزی به نام مدیریت حوضه آبخیزداری داریم؟‌

در کشور گرم و خشکی مثل ما که همیشه با خشکسالی دست به گریبان بوده بهتر است که ما برای همه حوضه آبخیز برنامه داشته باشیم. ما در قدیم قنات داشتیم، قنات یک نوع مدیریت حوضه آبخیز بود چرا که آب را استحصال می‌کرد و زیر زمین نگه می‌داشت و در زمان مناسب این آب قابلیت استفاده داشت، کیفیت آب خوب بوده و تبخیر هم نمی‌شد و به نوعی شاهکار ایرانی‌ها در شرایط اقلیمی ما بوده‌است. مشکل دیگر در ایران پراکنش بارش‌هاست، یعنی در فصلی که به باران نیاز داریم بارندگی نداریم یا وقتی که باران می‌بارد یا تبدیل به خسارت سیل می‌شود یا از دست ما خارج می‌شود چرا که زمان بارش مناسب نیست این در حالی است که‌ دانش بومی در ایران کاری می‌کرد که این بارش‌ها حفظ می‌شد.

آبخیزداری در این میان چه می‌کند؟

آبخیزداری مدیریت پایدار منابع آب، خاک و گیاه را در کنار هم در یک حوضه آبخیز پیش‌ می‌برد. وقتی گیاه‌مان را حفظ کنیم یعنی خاک‌مان را حفظ کرده‌ایم و وقتی از خاک محافظت می‌شود یعنی بستر مناسب برای نگهداری و ذخیره آب را حفظ کرده‌ایم. در واقع به جای این‌که آب را روی زمین نگه داریم آن را به داخل خاک هدایت می‌کنیم تا همیشه در دسترس ما باشد. آبخیزداری هنری است که سبب می‌شود در حوضه آبخیز از بالادست تا پایین‌دست امکان توزیع و ذخیره متناسب آب در زمین و خاک فراهم شود.
با این تعریف که شما به آن هنر اطلاق کردید تجمع آب به صورت یک سد در یک حوضه از اساس اشتباه است! حرف این است که نباید آب را در یک محدوده مثل یک سد بزرگ آن هم در پایین‌دست جمع کنیم. با این کار چه اتفاقی می‌افتد؟

با آبخیزداری عدالت بهره‌برداری در تمام حوضه آبخیز اتفاق می‌افتد. اگر شما سدی مثل کرخه را احداث کنید فقط پایین‌دست آن امکان استفاده را دارد ولی وقتی آبخیزداری در حوضه کرخه مربوط به هفت استان را انجام بدهیم یعنی امکان استفاده از تک‌تک چشمه‌ها و قنوات آن وجود دارد، به این مفهوم که همه می‌توانند از آن استفاده کنند.

همچنان سؤالم از شما این است که با این تعاریف آیا ما چیزی به نام مدیریت آبخیزداری داریم؟

مساله اساسی ما در مدیریت آب، خاک و مهم‌تر از آن پوشش گیاهی است که حفظ آب و خاک را به‌عهده می‌گیرد. اما چرا نمی‌توانیم آن را انجام بدهیم که مورد سؤال شما هم هست. نکته اول در عدم موفقیت در این راه این است که مرز برنامه‌ریزی در کشور ما سیاسی است. آمایش‌های حال حاضر ما استانی است و رقابت مدیران دولتی و استان‌ها بر سر تصاحب منابع طبیعی آن‌قدر شدید است که برای بالا بردن آمار اشتغال، تولید و صنعت هیچ توجهی به پایین دست خود ندارند.

به‌عنوان مثال حوضه کارون بزرگ که ۴/۶ میلیون هکتار است از بالادست یعنی کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری آغاز می‌شود و تا فارس و خوزستان ادامه دارد اما بی‌توجهی ما در یک نظام برنامه‌ریزی جامع از بالادست تا پایین‌دست باعث می‌شود که ما در هر استان بدون توجه به مشکلات آن منابع آبی را استفاده کنیم. جالب این‌که شبیه این اتفاق در خود استان‌ها بین شهرستان‌ها در حال وقوع است. ما به هیچ عنوان برنامه‌ جامعی برای حوضه‌های آبخیز کشورمان نداریم.

مدلی برای برون‌رفت از این وضعیت داریم؟

بله. ما پروژه‌های بین‌المللی‌ای داریم که بر اساس مدیریت جامع حوضه آبخیزداری بنا گذاشته شده است و نتایج خوبی هم به همراه داشته و دستگاه‌های مختلف هم از آن راضی بودند. موضوع این است که ما از دانش و تجربه بومی خودمان نمی‌خواهیم استفاده کنیم. هر دستگاهی یک حصار دور خودش کشیده و اجازه مشاوره به کسی نمی‌دهد. اصطلاحش این است که ما انسجام سازمانی برای مدیریت حوضه آبخیز نداریم. درواقع ما حتی مردم را هم در کنار خودمان نداریم.

موضوع نقش مردم به نظر مهم‌تر می‌رسد چرا که به‌عنوان اصلی‌ترین بهره‌وران منابع طبیعی مطرح هستند. چطور باید آنها را وارد چرخه مشارکت کرد؟

وقتی مشارکت مردم پایین است استفاده بی‌رویه از منابع طبیعی رواج پیدا می‌کند به اندازه‌ای که حالا نزدیک به ۱۲۰ برابر مقدار آبی که به زمین نفوذ می‌کند برداشت می‌شود. خیلی از مطالعات و برداشت‌های میدانی ما در کنار مردم اتفاق نمی‌افتد و مردم از آن بی‌خبرند. به همین دلیل است که برخی بیشتر متوقع هستند و احساس می‌کنند که هر چه در توان دارند باید از منابع طبیعی برداشت کنند. به این ترتیب تنش‌هایی بین مردم در روستاها بر سر آب شکل می‌گیرد و نزاع‌هایی میان بالادست و پایین‌دست در جریان است. همه اینها ناشی از این است که جایگاه مناسبی برای مردم در نظام برنامه‌ریزی در نظر نگرفته‌ایم. به عبارت دیگر تشکل‌‌ و صنف‌های مردمی منسجمی نداریم.
این تجربه را در ماجرای احیای دریاچه ارومیه هم داشتیم،‌ این‌که بدون توجیه جامعه محلی اقدام به برخوردهای قهری کردیم.

بله، ولی در کنار این بی‌توجهی به نقش مردم طرح‌های مناسبی هم نداریم. یکی از مشکلاتی که در کشور ما بیشتر به چشم خواهد آمد انتقال آب بین‌حوضه‌ای است.

منبع: جام جم

آخرین اخبار اقتصادی را در کانال تلگرامی تجارت‌نیوز دنبال کنید.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.