به گزارش تجارت نیوز، جاری شدن حجم اندکی سیلاب از رودخانه هیرمند به سمت دشتهای سیستان، خوشحالی مردم منطقه را در پی داشته. این اتفاق، در عین حال، یک بار دیگر موضوع خودداری دولتها و هیاتهای حاکم بر افغانستان را از پرداخت حقابه ایران و همچنین سدسازیها بیرویه این کشور، پررنگ کرده است.
هر چند معادهدات و تعهدات بینالمللی، هر دولت حاکم بر افغانستان را ملزم به پرداخت حقابه ایران میکند، اما سالهاست که این اتفاق در عمل آنگونه که باید، رخ نداده است.
از سوی دیگر، این کشور بر اساس الزامات محیط زیستی، خارج از تعهدات خود نیز باید حقابه دشتها و تالابهای پاییندست (در ایران) را از رودخانه هیرمند و دیگر رودخانههای منطقه، تامین کند.
در این میان، تمرکز مسئولان ایرانی در دولتهای مختلف بر پرداخت حقابه ایران بر اساس معاهده سال 1351 میان دو کشور بوده است که البته در تحقق این موضوع نیز موفق نبودهاند.

سیلاب اندکی که در روزهای اخیر از رودخانه هیرمند وارد خاک سیستان شده است
در عین حال، محسن موسوی، فعال آب و محیط زیست در گفتوگو با تجارتنیوز تاکید کرده است، با وجود اهمیتی که موضوع حقابه دارد، نمیتواند به تنهایی هامون را احیا و نیاز منطقه سیستان را برطرف کند.
به گفته او، مساله اصلی در این میان، انحرافی است که افغانستان با احداث سد کمال خان بر رودخانه هیرمند، در مسیر سیلابهای این منطقه ایجاد کرده است؛ چرا که حقابه ایران به مصرف کشاورزی و شرب اختصاص دارد و سیلابها بودند که تالاب هامون و چاهنیمههای سیستان را پر میکردند. حالا طالبان این موهبت را به سمت شورهزاری به اسم گود زره هدایت کرده است؛ در حالی که این اقدام نه به نفع ایران است و نه خود افغانستان.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
معاهده بین ایران و افغانستان به حقابه شرب و کشاورزی مربوط میشود
*مساله آب، در سالهای اخیر به موضوع مهمی بین ایران و افغانستان تبدیل شده است؛ خشکی تالاب هامون هم نماد اصلی آن محسوب میشود. چه مسائلی در این رابطه بین دو کشور مطرح است؟
در مورد مساله تالاب هامون، سه موضوع مهم وجود دارد که سطح اهمیت و اولویت آنها یکسان نیست. یک مورد، همان پروتکل معروف میان دو کشور و حقابه سالانه ۸۵۰ میلیون مترمکعبی ایران است. این معاهده که در سال ۱۳۵۱ بین ایران و افغانستان منعقد شد، تنها به حقابه شرب و کشاورزی اختصاص دارد. بخشی از حقابه مورد نظر در نیم قرن اخیر، به صورت کج دار و مریز و دورهای به ایران تخصیص یافته است. اما موضوع دوم به رودخانههایی که در شمال تالاب هامون جاری هستند، بازمیگردد. پروتکل سال 1351، شامل رودخانه هیرمند میشود. اما در آن منطقه، رودخانه مهم دیگری نیز جریان دارد به نام فرارود که در این معاهده اشارهای به آن نشده است. پروتکل دیگری نیز در مورد آن بین ایران و افغانستان وجود ندارد. این در حالی است که رودخانه فرارود، در حالت طبیعی، میتواند حجم قابل توجهی آب را در قالب سیلاب به سمت ایران روانه کند. چنین اتفاقی در سالهای گذشته گاهی رخ میداد و تاثیر زیادی در تغذیه تالاب هامون صابری داشت. یکی از نگرانیهایی که امروز وجود دارد همین است که دولت افغانستان، فعالیتهایی را برای احداث سدی به نام بخشآباد روی رودخانه فرارود انجام میدهد. مورد سوم که اهمیت بسیار زیادی دارد، به سد کمال خان مربوط میشود. این سد، در خاک افغانستان و در فاصله ۷۰ کیلومتری از مرز ایران، روی رودخانه هیرمند، بنا شده و در سالهای اخیر به بهرهبرداری رسیده است. مساله این است که سد کمال خان، همه حجم سیلابهایی را که در این بخش جاری میشود، به سمت شورهزار گود زره که منطقهای غیرمسکونی و بدون ارزش تالابی است، منحرف میکند. در نتیجه، تالاب هامون از این نعمت بینصیب میماند.
اولویت در انحراف مسیر سیلابها پس از احداث سد کمال خان است
*به نظر میرسد در طرف ایران، تمرکز روی همان موضوع حقابه قرار دارد. کدامیک از این مسائل باید در اولویت کشور باید؟
مساله همین است که بین این سه مورد، تمرکز مسئولان دولتی ایران به طور معمول روی همان موضوع پروتکل قرار دارد؛ در حالی که اهمیت سد کمال خان بسیار بیشتر است. دریچههای این سد تنظیمی هستند و آب محدودی را به سمت ایران روانه میکنند اما در نیم قرن اخیر، هر آنچه که باعث زنده ماندن سیستان شده و آبادانی را به این منطقه آورده است، سیلابهایی بوده که از هیرمند آمده است. این سیلابها، در بازههای چندساله، از پایین دست سد کجکی به سمت ایران میآمد و برای مدت تقریبا طولانی، نیاز آبی منطقه سیستان را از نظر کشاورزی و شرب تامین میکرد. سال ۹۸ بود که آخرین سیلاب عظیم در این منطقه جاری شد و مواهب آن تا سال ۱۴۰۲ ادامه داشت. با وجود این، مسئولان دولتی ایران، توجهی به موضوع انحراف سیلابهای رودخانه هیرمند ندارند. در نتیجه، حین مذاکرات با مقامات طالبان یا سخنرانیهای خود، اشارهای به اصلاح سرریز سد کمال خان نمیکنند. جهت سرریز این سد، متاسفانه به سمت گود زره منحرف شده که اقدامی غیر قانونی است و مسیر آن باید به سمت ایران باشد.
الزامات بینالمللی، افغانستان را ملزم به تامین حقابه هامون از هیرمند میکنند
*با توجه به اینکه ممکن است هیات حاکمه افغانستان، احداث سد کمال خان و جهت سرریز آن را مساله داخلی کشور خود بداند، چقدر دست ایران برای مذاکره در این زمینه باز است؟
تالاب هامون به عنوان ذخیرهگاه زیست کره در کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده است و باید از آن محافظت شود. این تالاب در پاییندست قرار دارد و از نظر بینالمللی نیز، تامین حقابه آن الزامی است. از سوی دیگر، بر اساس معاهده بین ایران و افغانستان، نباید انسدادی در مسیر رودخانه هیرمند صورت بگیرد.
انحراف سیلابهای رودخانه هیرمند به نفع مردم افغانستان هم نیست
علاوه بر همه این موارد، انحراف مسیر سیلابها توجیه منطقی هم ندارد. در واقع این اقدام، نه تنها به ضرر ایران است که نفعی به مردم خود افغانستان هم نمیرساند. مقامات افغانستان، با انحراف مسیر سیلابها، هم منطقه سیستان در ایران و هم شهر زرنج در افغانستان را از موهبت بهرهمندی از آنها محروم و آب را به سمت یک شورهزار منحرف کردهاند. ضمن اینکه، خشکی تالاب هامون، شکلگیری پدیده گرد و غبار را به دنبال دارد که ضرر آن متوجه افغانستان هم میشود. وزارت نیرو در دولت سیزدهم با استناد به همین دلایل، مذاکراتی را با مقامات طالبان انجام داد. آنها هم متقاعد شده و قول داده بودند که مساله انحراف مسیر سیلابهای رودخانه هیرمند را حل کنند. اما متاسفانه در عمل اتفاقی رخ نداد و دولت چهاردهم باید تحقق آن را پیگیری کند.
احیای هامون و حیات سیستان، وابسته به اصلاح جهت سرریز سد کمال خان است
در حقیقت، نه تنها احیای هامون که حیات سیستان، به اصلاح جهت سرریز سد کمال خان وابسته شده. حقابه ایران از رودخانه هیرمند، موضوع مهمی است و طبق معاهده، ایران حق پیگیری آن را دارد اما در عمل، کمک چندانی به احیای تالاب هامون نمیکند. فاصلهای که حقابه هیرمند برای رسیدن به ایران باید طی کند، زیاد و مسیر آن شنی و ناهموار است؛ به همین دلیل تاثیر زیادی بر رفع نیازهای منطقه سیستان ندارد. هر چند دولت باید حق قانونی کشور را در این زمینه پیگیری کند، اما موضوع مهمتر، انسداد رودخانه هیرمند پس از احداث سد کمال خان و انحراف مسیر سیل است. این مساله نیز باید در مذاکرات دو کشور به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد. به ویژه که با توجه به تغییر اقلیم و شرایط جوی کشورها، انتظار میرود در سالهای آینده سیلابهای شدیدتری در این منطقه جاری شود. اما متاسفانه در صورت تداوم شرایط موجود، مواهب آنها نصیب ایران نمیشود. نباید فراموش کرد که حجم تالاب هامون، در مواقعی که شرایط خوبی دارد، به هفت میلیارد مترمکعب میرسد و احیای آن، تنها راه نجات منطقه سیستان است. به این منظور هم باید حداقل سه میلیارد متر مکعب آب وارد آن شود. تامین این میزان آب، تنها با سرریز سد کمال خان ممکن میشود.
اصلاح مسیر سیلابها به نفع کشاورزان ایران و افغانستان است
*بنابراین به نظر میرسد که اقدام طالبان صرفا موضوعی سیاسی باشد؛ چرا که نفعی برای خود آنها نیز ندارد.
کاملا درست است. اما مساله اینجاست که طرف ایرانی باید اصلاح مسیر سیلابها را پیگیری کند و از نظر قانونی هم امکان آن را دارد. نهادهای ذیریط، از جمله سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت امور خارجه و وزارت نیرو، باید مذاکرات با مقامات طالبان را از سر بگیرند تا جهت سرریز سد کمال خان اطلاح شود و سیلابها هدر نروند. تغییر این مسیر به سمت هامون به نفع کشاورزی در ایران و افغانستان است و از شکلگیری کانونهای گرد و غبار جلوگیری میکند.
مسئولان ایران از اهمیت موضوع سیلابها آگاه نیستند
*با وجود اهمیتی که این موضوع دارد، چرا تمرکز در ایران بر موضوع حقابه رودخانه هیرمند و در واقع، معاهده میان دو کشور قرار دارد؟
موضوع پروتکل، بحثی قانونی است؛ به همین دلیل مسئولان دولتی و سفیران ایران در افغانستان روی این متمرکز شدهاند. بیشتر این مقامات، از اهمیتی که موضوع سیلابها برای حیات سیستان داشته است، آگاهی کافی ندارند؛ همچنین مطلع نیستند که سیلابهای بیشتر و بزرگتری نیز به دلیل تغییر اقلیم در راه است و همگی باید به سمت هامون هدایت شوند. حقابه ۸۲۰ میلیون متر مکعبی که عمده آن نیز سهم کشاورزی است، تالاب هامون را احیا نمیکند. این تالاب وسعت زیادی دارد و نجات آن، نیازمند سیلابهای سهمگین است.
حجم اندک سیلابهای اخیر، خوب است اما کافی نیست
*در این شرایط، آیا اخباری که در روزهای اخیر در مورد جاری شدن حجم اندکی از سیلابها به سمت ایران منتشر شده است، اثری بر شرایط سیستان دارد؟
بدون تاثیر نیست اما آب زمانی به پیکره اصلی هامون یا چاهنیمههای منطقه سیستان میرسد که جریان آب، شدت داشته باشد. اما متاسفانه مسئولان افغانستان دریچههای سد کمال خان را کنترل میکنند؛ در نتیجه دبی یا جریان آب محدود است. به عبارت دیگر، جاری شدن این آب به سمت ایران، بهتر از صفر بودن آن است اما نیاز تالاب هامون را برطرف نمیکند؛ حتی نمیتواند چاهنیمههای منطقه سیستان را که حجم آنها حدود یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون متر مکعب است، پر کند.
برای اطلاعات بیشتر، مطالعه گزارش سیستان به شهر سوخته دیگری تبدیل می شود و خشکی تالاب ها، معیشت مردم محلی را نشانه می رود پیشنهاد میشود.