به گزارش تجارت نیوز، چیزی که در ظاهر به یک حادثه ساده شبیه بود، در واقع به یکی از نمونههای نادر خرابکاری سازمانیافتهی رسانهای علیه برند ایرانی تبدیل شد و اکنون یک زنگ هشدار جدی برای صادرات ایران محسوب میشود.
صحبت از بحران «ترور برند ایران» است که از عمان آغاز شد و میتواند به سراسر جهان سرایت کند. دیگر موضوع فقط یک خبر جعلی دربارهی آب معدنی ایرانی و مرگ دو نفر در عمان نیست؛ بلکه در اصل پروندهای جنایی خانوادگی است که وسیلهی وقوع آن محصول ایرانی بود، اما پیامد رسانهای آن، دامن نام ایران را گرفت.
نکتهی مهم اینجا، چندین روز سکوت رسمی در ایران است که به تقویت این روایت کمک کرد؛ در حالیکه این ماجرا بهسادگی میتوانست از مسیر مدیریت روایت (توسط متخصصان ارتباطات و برندینگ) به فرصتی برای دیپلماسی برند ایرانی بدل شود، اما نشد.
از همینرو، در ادامه قصد مرور دقیق روند انتشار این خبر را دارم . چون میتواند برای فعالان صادرات و تصمیمسازان کشور آموزنده باشد. ببینیم ضعف ساختاری در حفاظت از تصویر برند ملی ایران چگونه شکل گرفت:
۱. منبعسازی خبری در عمان (Fake Origin)
این خبر نخستینبار، بدون هیچ سند رسمی از وزارت بهداشت یا دستگاه قضایی، ازسوی چند حساب ناشناس در شبکهی X (توییتر سابق) در عمان منتشر میشود. پستها لحنی مشابه داشتند و به سرعت در چند پلتفرم بازنشر شدند. هدف روشن بود: ایجاد موج احساسی اولیه و اتصال مرگ به نام برند ایرانی.
۲. بازتاب در رسانههای خلیج فارس (Amplification)
ساعاتی بعد، صفحات خبری عربی با گرایش ضدایرانی (عمدتاً اکانتهای بحرینی و سعودی) تیترها را از «ادعا» به «قطعیت» تغییر دادند:«مرگ با آب ایرانی». این مرحله با بازنشر گسترده و الگوریتمی همراه شد و نشانهی روشن «عملیات جنگ اطلاعاتی» علیه برند ایرانی بود.
۳. واکنش ضعیف نهادهای ایرانی
با وجود شیب تند انتشار خبر در رسانههای خارجی و داخلی، روند واکنش در ایران بسیار کند و نامنسجم بود:
- برند اورانوس: هیچ بیانیهای صادر نکرد و در سکوت ماند
- رسانههای داخلی: خبر ترجمهشده از منابع عربی را بدون راستیآزمایی بازنشر کردند و وظیفهی ذاتی خود یعنی پرسشگری روشنگرانه را فراموش کردند
- وزارت بهداشت: اطلاعیهای کلی و دیرهنگام منتشر کرد که بیش از آنکه دفاع از برند ملی باشد، پاسخ اداری بود
- وزارت امور خارجه: چند روز بعد، پس از تثبیت خبر جعلی، توضیح داد که ماجرا در واقع «جنایت خانوادگی با انگیزهی شخصی» بوده است
- وزارت صمت: در عمل غایب میدان بود
جمعبندی روشن است:
روایت خارجی + سکوت داخلی = تثبیت فکت جعلی در افکار عمومی منطقه.
۴. اقدام احتیاطی عمان
در همان روزها، وزارت بهداشت عمان اعلام کرد بهطور موقت فروش و واردات آب معدنی اورانوس را برای بررسی آزمایشگاهی متوقف میکند. در سکوت ما، هیچگاه هم ارتباط مستقیم بین مرگ و محصول را تأیید نکرد، اما همین اقدام احتیاطی تبدیل به مهر تأیید ضمنی در افکار عمومی شد.موج خبر به امارات و کویت نیز کشیده شد و برخی منابع از ممنوعیت واردات آب معدنی از ایران خبر دادند.
به بیان ساده: اقدام فنی، بدون اتهام رسمی اما ما منفعل نظارهگر ماندیم.
۵. پشتپردهی موج خبری
با بررسی الگوی انتشار، مسیر بهخوبی روشن است:
موج اول توسط کاربران سعودی و بحرینی آغاز شد با هدف القای ضعف کیفیت کالاهای ایرانی در خلیج فارس
موج دوم، بازنشر ناآگاهانهی رسانههای داخلی بود که همان روایت را تقویت کردند
و موج سوم، تثبیت نهایی در فضای عربی بهعنوان یک «فکت» جعلی
به زبان ساده: موج اول ساختگی، موج دوم داخلی، موج سوم تأییدی
درسهای بحران و تحلیل برندینگ
ماجرای اورانوس نماد عینی ضعف بنیادی در نظام دفاع از برند ایرانی است؛ ضعفی که هم در وزارتخانهها وجود دارد و هم در بخش خصوصی. این انفعال چند علت دارد:
- نبود ساختاری پویا برای پایش و مانیتورینگ بینالمللی اخبار
- ناآشنایی برندها با نظام پاسخ سریع رسانهای و مدیریت بحران
- غیبت نهادهای رسمی در نقش مدافع اعتبار صادرات ایران
- نبود تیمهای مشاور تخصصی در حوزهی «دیپلماسی برند»
ضرورت دیپلماسی برند در صادرات
نتیجهی روشن این بحران آن است که ماجرا از مرز یک محصول فراتر رفته و به ترور برند ایران در ذهن مصرفکنندهی منطقه تبدیل شده است.اینکه اورانوس کاری نکرده جای سئوال بزرگی است اما حالا وقت آن است که بحران اورانوس را زنگ بیدارباش برای صنعت صادرات ایران بدانیم.
درست است که کیفیت کالا شرط لازم در صادرات است، اما بدون روایت معتبر، سیستم دفاع اطلاعاتی و واکنش ارتباطی هوشمند، هیچ برندی در سطح بینالمللی دوام نمیآورد.باید کار کارشناسی را بپذیریم و بدانیم: «ترور برند ایرانی یک بحران خاموش است. اگر آن را نشنویم، در بحران بعدی تکرار میشود.
فقط نام محصول عوض خواهد شد.