آزادی مالی چیست و چگونه به دست میآید؟
میگویند عمر باارزشترین دارایی انسان است اما وقتی یک حساب سرانگشتی انجام میدهیم به این نتیجه میرسیم که بیشتر ما در عمل ارزش چندانی برای عمر خود قائل نیستیم. منظورم مدتزمانی که در ترافیک یا با گشتوگذار در شبکههای اجتماعی تلف میکنیم نیست، بلکه مقدار عمری است که بهطور مشخص و با عقد قرارداد سر
میگویند عمر باارزشترین دارایی انسان است اما وقتی یک حساب سرانگشتی انجام میدهیم به این نتیجه میرسیم که بیشتر ما در عمل ارزش چندانی برای عمر خود قائل نیستیم. منظورم مدتزمانی که در ترافیک یا با گشتوگذار در شبکههای اجتماعی تلف میکنیم نیست، بلکه مقدار عمری است که بهطور مشخص و با عقد قرارداد سر آن معامله میکنیم. آیا میتوانیم ارزش درخور عمرمان را به آن برگردانیم؟ آیا میتوانیم کل زمان و عمر خود را در اختیار بگیریم و آن را به نحو دلخواه صرف کنیم؟ آیا امکان دارد دیدار از بستگان، پرداختن به هنر موردعلاقه، راهاندازی یک کسبوکار دلخواه، مسافرت، تفریح، دیدن فیلمها و مطالعه کتابهای موردعلاقه خود را به دلیل کمبود وقت دائما به فردا، آخر هفته بعد، ماه دیگر، سال آینده و دوران بازنشستگی موکول نکنیم؟ خوشبختانه دستیابی به آزادی مالی (financial freedom) میتواند همه اینها را برای شما ممکن کند.
هر ساعت عمر شما چقدر میارزد؟
اگر شما کارمندی هستید که با حقوق ماهیانه 2400000 تومان موظف به حضور 8 ساعته در پنج روز از هفته در محل کار هستید، هر ساعت از عمر خود را 14000 تومان معامله کردهاید. البته ارزش خالص عمر شما کمتر از این است چون زمانی را نیز که صرف رفتوآمد به محل کار میشود، که شاید برای افراد مختلف از 1 تا 4 ساعت متغیر باشد، باید در نظر بگیرید.
اگر شما کارمندی هستید که با حقوق ماهیانه 2400000 تومان موظف به حضور 8 ساعته در پنج روز از هفته در محل کار هستید، هر ساعت از عمر خود را 14000 تومان معامله کردهاید.
اما اگر تاثیرات منفی از جمله خستگی جسمانی، فرسودگی عصبی، دغدغه ذهنی و غیره را که حضور در محل کار بر سایر اوقات عمر شما میگذارد را نیز در این محاسبه وارد کنیم، به این نتیجه میرسیم که ارزش خالص عمر شما بسیار کمتر از مبلغ اولیهای است که محاسبه کردیم. چرا عمر خود را چنین ارزان میفروشیم؟ برای این سوال پاسخ عقلپسندی وجود دارد.
عمرم را بگیر امنیتم را نه!
کسی مستقیما ما را وادار به آتش زدن به مال عمرمان نکرده است. داشتن درآمدی ثابت مزایای خودش را دارد. شما مطمئن هستید بالاخره آخر ماه حقوقی دریافت خواهید کرد. مشاغل کارمندی برای افرادی که «امنیت» اولین اولویت آنها باشد گزینه خوبی است. هرچند در اقتصاد مدرن امنیت شغلی نسبت به مفهوم سابق آن بسیار تضعیفشده است و هرلحظه امکان دارد علیرغم سالها تجربه و سابقه، عذر شما را بخواهند.
ثروت اگر ما را به آسایش نرساند، به چه کار میآید؟
بااینحال اگر شما از میزان درآمد و شرایط شغل ثابتی که دارید راضی هستید، ارزش عمر شما مشخص است و با محاسبهای ساده شبیه آنچه در بالا انجام دادیم، میتوانید آن را برای خودتان محاسبه کنید. آیا از این نرخی که برای عمرتان مشخص کردهاید، کاملا راضی هستید؟ اگر پاسخ مثبت است باید به شما تبریک گفت. اما در غیر این صورت شاید توصیههای ما در ادامه این مقاله بتواند به شما کمک کند که ارزش عمر خود را بالاتر ببرید یا حتی مجبور نباشید سر باارزشترین دارایی خود با کسی معامله کنید. چرا نباید مالک و صاحباختیار تمام و کمال عمر خود باشید؟
استقلال مالی بدون آزادی مالی
وقتی که شما در قبال حضور در محل کارتان حقوق ثابتی میگیرید که کفاف هزینههایتان را میکند، شما دارای «استقلال مالی» هستید. استقلال مالی به این معناست که شما مجبور نیستید برای تامین نیازهایتان از کسی درخواست پول کنید. بااینحال کسی که استقلال مالی دارد لزوما «آزادی مالی» ندارد. چه شما یک کارمند معمولی باشید چه مدیر ارشد شرکت یا یک متخصص مغز و اعصاب، «مجبور» هستید که زمان مشخصی از عمر خود را در محل کار خود سپری کنید.
شما باید در محل کار خود حاضر شوید و وظایفتان را انجام دهید تا حقوقتان در آخر ماه به شما پرداخت شود. حتی اگر شما همان پزشک متخصص باشید که برای خودتان کار میکنید اگر در مطب حاضر نشوید درآمدی نخواهید داشت. پس لازمه چنین مشاغلی این است که فرد در محل کار حضور فیزیکی داشته باشد. بدیهی است که شما در ارتباط با زمان یا همان عمر خود آزادی عمل چندانی ندارید. در این صورت شما با اینکه استقلال مالی دارید اما فاقد آزادی مالی هستید.
آزادی مالی چیست؟
آزادی مالی به در اختیار داشتن عمر شما مربوط است. آزادی مالی به این معناست که شما میتوانید وقت خود را بهدلخواه خودتان سپری کنید. در این صورت شما مالک واقعی عمر خود هستید حتی اگر بخواهید آن را به بطالت بگذرانید. خب پس تکلیف هزینه آب و برق و خوردوخوراک و غیره چه میشود؟ کسی که آزادی مالی دارد درآمد هم دارد اما این درآمد به شیوهای متفاوت کسب میشود.
حتی اگر شما همان پزشک متخصص باشید که برای خودتان کار میکنید اگر در مطب حاضر نشوید درآمدی نخواهید داشت.
اگر شما درآمدی داشته باشید که نیازمند حضور شما نباشد و این درآمد برابر یا بیشتر از کل هزینهای باشد که سبک زندگی دلخواه شما ایجاب میکند، در این صورت شما دارای آزادی مالی هستید. در این تعریف از آزادی مالی، مفهوم «سبک زندگی» بسیار تعیین کننده است چون هزینه زندگی شما به آن وابسته است. بنابراین اولین قدم برای دستیابی به آزادی مالی مشخص کردن سبک زندگی دلخواهتان و محاسبه هزینه ماهیانه آن نوع زندگی است.
آزادی مشروط به سبک زندگی
اگر «در این دنیا تشریف دارید!» حتما تاکنون متوجه شدهاید که هیچ جای این دنیا آزادی مطلق پیدا نمیشود. کسی که مجبور است هر روز سر ساعت مشخصی در محل کار حاضر شود، نسبت به رفتار با زمان فاقد آزادی است. وقتی از آزادی مالی صحبت میکنیم منظورمان رسیدن به آزادی در اختیار داشتن عمرمان متناسب با سبکی از زندگی است که انتخاب کردهایم. سبک زندگی شما هزینه ماهیانه زندگی شما را مشخص میکند.
اگر در این دنیا تشریف دارید حتما تاکنون متوجه شدهاید که هیچ جای این دنیا آزادی مطلق پیدا نمیشود.
اگر شما طوری زندگی میکنید که ماهانه 2400000 تومان هزینه در بر دارد اگر بتوانید این مبلغ یا بیشتر را از روشی غیر از حضور فیزیکی در محل کار به دست آورید در این صورت شما دارای آزادی مالی هستید. با این حساب مشخص میشود که آزادی مالی مشروط به سبک زندگی شماست و به همین دلیل دارای درجات مختلف است. با فرض اینکه شما در حال حاضر کار و درآمد ثابت بهشرط حضور فیزیکی در محل کار هستید میتوانیم مسیر شما در جهت کسب آزادی مالی و پیشرفت در آن مسیر را در چند مرحله مشخص کنیم.
1- فقدان آزادی مالی
در این حالت شما در وضعیت فعلی خود قرار دارید یعنی به کار ثابت خود مشغول هستید و از بابت حضور در محل کارتان حقوق ثابتی نیز دریافت میکنید. اگر برنامهای برای دستیابی به آزادی مالی نداشته باشید علیرغم افزایش حقوق یا ارتقا سمت همچنان در وضعیت فقدان آزادی مالی قرار خواهید داشت.
اما اگر بخواهید به سمت آزادی مالی حرکت کنید باید برای دستیابی به آن برنامهریزی کنید. مثلا ماهانه مقداری از درآمد خود را پسانداز کنید تا وقتی به مقدار مناسبی رسید بتوانید آن را بهنوعی سرمایهگذاری کنید یا کاری جانبی را که نیاز به حضور فیزیکی نداشته باشد، مثل راهاندازی یک فروشگاه مجازی کالاهای قابل دانلود، آغاز کنید. این نوع درآمدها را که بدون حضور فیزیکی و صرف زمان به دست میآید « درآمد انفعالی » مینامیم.
2- آزادی مالی مقطعی
در این مرحله شما در کنار حقوق ثابتی که از کار قبلی خود دریافت میکنید به مقداری درآمد انفعالی دست مییابید. این درآمد انفعالی میتواند به شما کمک کند که بخشی از زمان کار ثابت خود را آزاد کنید. مثلا من چند سال قبل در شرکتی با حقوق ثابت کار میکردم. بهمرور مقداری از حقوق خود را پسانداز کردم و با آن یک سایت آموزشی زدم. پس از مدتی که سایت به درآمدزایی رسید کار ثابتم را به سه روز در هفته کاهش دادم و از زمان آزاد شده برای انجام کارهای مربوط به سایت استفاده کردم.
اما درآمد سایت هنوز آنچنان نبود که بهطورکلی کار ثابتم را رها کنم. شرایط هرکسی متفاوت است و شاید برای شما مقدور نباشد که کار ثابت خود را به سه روز در هفته کاهش دهید. اما اگر انگیزه کافی برای دستیابی به آزادی مالی داشته باشید میتوانید متناسب با شرایط خود راهحلهایی پیدا کنید.
3- آزادی مالی پایدار
در این مرحله درآمدهای انفعالی شما برابر با هزینههای شماست. این وضعیت شما را قادر میسازد که کار ثابت خود را رها کنید. من با رسیدن به این مرحله کار ثابت خود را رها کردم و به کارهای دلخواه خود پرداختم. با اینکه در این صورت شما آزادی مالی پایداری دارید اما این آزادی همچنان شکننده است. زیرا اگر بهطور ناگهانی هزینه بیشتری بر شما تحمیل شود، درآمد انفعالی شما آن را پوشش نمیدهد. بااینحال وقت شما در اختیار خودتان است و با استفاده درست از این زمان و پرداختن به کارهایی که موردعلاقه شماست و بررسی و اقدام برای افزایش درآمد انفعالی میتوانید به وضعیت آزادی مالی ایدهآل خود برسید.
این آزادی همچنان شکننده است. زیرا اگر بهطور ناگهانی هزینه بیشتری بر شما تحمیل شود، درآمد انفعالی شما آن را پوشش نمیدهد.
جالب است بدانید که بیشتر افرادی که به آزادی مالی پایدار و حتی ایدهآل میرسند شاید بیشتر از قبل به کار کردن ادامه میدهند. اما این کار یک تفاوت بنیادی با کار قبلی آنان دارد. آنها این بار به کار دلخواه و عاشقانه خود مشغول هستند. فعالیتی که استعدادها و تواناییهای منحصربهفرد آنها را به کار میگیرد و همزمان برایشان بهمنزله لذت و تفریح است و به زندگیشان شور، هیجان و معنا میبخشد.
4- آزادی مالی ایدهآل
در این حالت درآمد انفعالی شما بسیار بیشتر از هزینههای شماست. یادتان باشد که هنوز سبک زندگی شما تغییر نکرده است بنابراین هزینه زندگی شما در همان وضعیت سابق قرار دارد. طبق قاعدهای مالی (اصل پارکینسون) «افراد وقتی درآمد بیشتری کسب میکنند ناخودآگاه هزینههای خود را افزایش میدهند.» شما نباید اسیر این حالت شوید چون در این صورت هیچ مقدار از افزایش درآمد شما را به آزادی مالی نخواهد رساند.
در وضعیت آزادی مالی ایدهآل شما کل زمان و عمر خود را در اختیار دارید بدون اینکه مجبور به انجام کاری باشید. اما شاید بخواهید سبک زندگی خود را تغییر بدهید که قاعدتا به معنای افزایش هزینهها خواهد بود. پس این تغییر را باید به نحوی انجام دهید که فاصله معقول و مطمئنی میان درآمد انفعالی و هزینهها حفظ شود.
برای امرار معاش داریم ارزشمندترین دارایی خود را میفروشیم!
اینها مراحل کلی حرکت از وضعیت فقدان آزادی مالی به وضعیت آزادی مالی ایدهآل بود. طبیعی است که با توجه به شرایط مالی، درآمد، نوع کار و هزینههایتان این مراحل میتواند برای شما بیشتر، کمتر، سریعتر یا کندتر باشد. آنچه تا اینجا توضیح دادیم بیشتر مرتبط با اصول دستیابی به آزادی مالی بود که همیشه ثابت هستند اما در عمل عوامل دیگری نیز برای دستیابی به آزادی مالی بسیار مهم هستند. میزان انگیزه ، قدرت ریسکپذیری ، خلاقیت ، پشتکار ، مداومت و میزان سواد و مهارتهای مالی عوامل تعیینکنندهای برای دستیابی به آزادی مالی هستند.
چهار شرط کسب آزادی مالی
ثروت شما چقدر است؟ بسیاری از افراد روی درآمد و داراییهای خود تمرکز میکنند و فکر میکنند با افزایش و درآمد و داراییهایشان ثروتمندتر میشوند. این اشتباه است. معیار ثروتمندی شما «ارزش خالص» داراییتان است نه میزان درآمد و دارایی ناخالص شما. ارزش دارایی خالص عبارت است از مبلغی که پس از کسر کردن بدهیها، اقساط، هزینه نگهداری املاک و … از ارزش کل داراییهای شما بهدست میآید.
برای دستیابی به آزادی مالی شما باید روی ارزش خالص دارایی خود تمرکز کرده و سعی کنید آن را افزایش دهید. چهار عامل اصلی برای افزودن بر ارزش خالص دارایی شما و درنهایت ایجاد درآمد غیرفعال کافی عبارتاند از: درآمد ، پسانداز ، سرمایهگذاری و سادهزیستی
بسیاری از مردم در مقابل مفهوم سادهزیستی موضع میگیرند و اهمیت آن را در ایجاد ارزش خالص دارایی تشخیص نمیدهند. این عامل با عامل پسانداز کردن پول دست در دست هم دارند و از طریق آن شما یک سبک و شیوه زندگی را ایجاد خواهید کرد تا به پول کمتری نیاز داشته باشید.
با کاهش دادن هزینه زندگی خود، پسانداز خود و در نتیجه میزان پولی را که برای سرمایهگذاری در دسترس باشد افزایش میدهید. ثروتمندترین افراد جهان مثل بیل گیتس و وارن بافت سبک زندگی سادهای دارند. آنها قدر هر دلار از پول خود را میدانند و آن را بیدلیل از دست نمیدهند و متقابلا پول نیز قدر آنها را میداند و آنها را رها نمیکند!
سه روش کسب پول
برای دستیابی به آزادی مالی باید بدانید که پول چگونه به دست میآید. سه روش اصلی برای پول درآوردن وجود دارد:
روش مرسوم: پول در ازای زمان
در این روش فرد با حضور در محل کار و صرف زمان و انرژی خود پول به دست میآورد. تقریبا 96% مردم از این روش پول درمیآورند. تمام کارمندان دولتی و شرکتها، کارگران و حتی وکلا، پزشکان و سایر کسانی که درآمدشان وابسته به حضور فیزیکیشان است در این گروه جای میگیرند. در کل آنها کسانی هستند که سر کار میروند و 40، 50، 60 ساعت را با یک حقوق ثابت در آخر ماه مبادله میکنند. این بدترین راه و درواقع راهی غیرممکن برای دستیابی به آزادی مالی است.
روش 3 درصدی: پول درازای پول
در این روش از پول برای کسب پول استفاده میشود که به آن سرمایهگذاری میگوییم. در این روش پول در سهام شرکتها، بورس، طلا، اوراق قرضه و … سرمایهگذاری میشود. این روش از روش اول بسیار بهتر است بااینحال بدون ریسک نیست و طبق مطالعات انجامشده فقط سه درصد مردم بهطور موثری از این روش استفاده میکنند.
روش 1 درصدی: استفاده از اهرم
این گروه از طریق دیگران به خودشان قدرت میدهند. وقتی از این روش استفاده میکنید از طریق تلاش دیگران، برای زمان و بازده خودتان اهرم ایجاد میکنید. آنها همچنین منابع درآمد متعدد دارند. بااینکه فقط 1% از مردم این روش را بهکار میگیرند اما آنها 96% ثروت دنیا را در اختیار دارند.
منظور از آزادی مالی این نیست که دیگر کار نکنیم، منظور این است که آنطور که دوست داریم کار کنیم.
این موفقترین راه و یک راه مشروع برای دستیابی به ثروت سرشار و آزادی مالی ایدهآل است. هر چه بیشتر از این روش استفاده کنید بیشتر وقت آزاد پیدا میکنید و میتوانید تمرکزتان را بر سایر زمینههای زندگی بگذارید. زمینههایی چون خانواده، علایق، تفریحات و غیره.
آیا ممکن است؟
معمولا آنچه را که تاکنون انجام ندادهاید ممکن است به نظرتان غیرممکن یا لااقل بسیار دشوار به نظر برسد اما وقتی آن را یاد گرفتید برایتان عادی و بدیهی میشود. وقتی راه انجام راحتتر کاری را ندانیم سادهترین کارها برایمان بسیار سخت خواهد بود. مثلا جابجایی یکبار یک تنی با کشیدن روی زمین با حمل آن توسط یک گاری چقدر فرق دارد. و حمل آن با گاری را با ماشین مقایسه کنید. در رابطه با ثروتمند شدن و دستیابی به آزادی مالی نیز چنین است.
«کسب ثروت و آزادی مالی» یک هنر و مهارت است و میتوان آن را یاد گرفت. آزادی مالی به خاطر آن ارزشمند است که این عمر کوتاه را، که گرانبهاترین دارایی بالقوهمان است، بهطور بالفعل در اختیار خودمان قرار میدهد تا زندگی دلخواه خودمان را رقم بزنیم و برای دستیابی به آن اگر ارادهای باشد همیشه راهی پیدا میشود. شاهد این ادعا هزاران انسانی است که از طریق قانونی و مشروع و با ارائه خدمت یا محصولی ارزشمند به دیگران به ثروت کلان و آزادی مالی ایدهآل رسیدهاند.
«ابتدا مردم نمیتوانند باور کنند که کار جدید و عجیبی قابل انجام است. سپس امیدوار میشوند که بتوان آن را انجام داد. مدتی بعد متوجه میشوند که آن کار شدنی است و درست در لحظهای که کار به انجام رسیده، همه متعجب هستند که چرا مدتها قبل انجام نشده است.» فرانسیس هاجسون برنت
نظرات