بوم مدل کسبوکار
در عصر کنونی که سرعت در کسبوکارها حرف اول را میزند، یا باید خود را با شرایط وقف داد یا از بازی و چرخه بازار خارج شد. مدل کسبوکار دو شاخص مهم توان رقابتی و شیوه انجام کار را مشخص میکند. رمز موفقیت و ماندگاری در بازی، نظارت مداوم بر این دو شاخص است. مدیری موفق
هر بنگاه تولیدی یا خدماتی، زمانی که شروع به فعالیت میکند، برای خود هدفی در نظر دارد. اما چگونه میشود که گروهی به اهداف خود میرسند اما گروهی دیگر در مسیر سردرگم میشوند و به هدف نمیرسند؟ جواب در برنامهریزی است. برنامهریزی که به آن مدل کسبوکار میگویند. مدل کسبوکار در واقع منطق یک شرکت را توضیح میدهد که سازمان چگونه ارزش ایجاد میکند -این ارزش میتواند یک کالا یا یک خدمت باشد- چگونه آن را به بازار ارائه میکند و از ارائه آن چگونه به ارزش شرکت میافزاید.
در عصر کنونی که سرعت در کسبوکارها حرف اول را میزند، یا باید خود را با شرایط وقف داد یا از بازی و چرخه بازار خارج شد. مدل کسبوکار دو شاخص مهم توان رقابتی و شیوه انجام کار را مشخص میکند. رمز موفقیت و ماندگاری در بازی، نظارت مداوم بر این دو شاخص است. مدیری موفق باید بهروز باشد و علاوه بر بهرهبرداری از مدل کسبوکار فعلی، آن را مطابق با شرایط جدید طراحی کند.
سبکهای متنوعی برای نوشتن مدل کسب و کار وجود دارد؛ اما بوم مدل کسبوکار از کارآمدترین سبکها است.
بوم مدل کسبوکار
الکساندر اُستِروالدر (Alexander Osterwalder) در کتاب خلق مدل کسبوکار، «بوم مدل کسبوکار-Business Model Canvas» را معرفی میکند. او همچنین استفاده از این روش را برای بررسی و تحلیل کسبوکار رقبا مفید و پرکاربرد میداند.
سادگی یکی از کلیدهای موفقیت «بومِ مدل کسبوکار» است.
این نوع از مدل کسبوکار دارای ویژگیهای مثبتی است. سادگی یکی از کلیدهای موفقیت «بوم» است. بخشهای کلیدی که کارآفرینان باید به آن توجه داشته باشند در کنار هم قرار گرفتهاند. برنامههای چندین صفحهای قدیمی در یک صفحه جمع شده تا علاوه بر سادگی ، تمرکز بر روی آن بالا برود. از دیگر مزایای این مدل میتوان به ارتباط بین بخشی بالای آن اشاره کرد. این ارتباط، قدرتی به ما میدهد که به راحتی با تغییر در اجزای هر بخش، نیاز به تغییر در بخشهای دیگر را نیز متوجه شویم.
یک «بوم» و 9 هوا
بوم مدل کسبوکار از 9 بخش تشکیل شده است. 5 بخش آن مربوط به ارتباط میان سازمان و مشتریان است و 4 بخش باقیمانده مربوط به زیرساختهای خود سازمان میشود. اگر لطف کنید و کمی شکیبا باشید به تمام قسمتهای آن اشاره خواهیم کرد و به شما میگوییم که هر قسمت در کدامیک از 2 بخش قرار میگیرند.
1- ارزش پیشنهادی
در این بخش دلایل شروع کسبوکار مطرح میشود. پاسخ سوالی مانند : چرا مشتریان باید ما را انتخاب کنند را میتوان در اینجا پیدا کرد. این همان قسمتی است که میتواند شما را از بقیه رقبا متمایز کند. جنس فعالیتی که میخواهید انجام دهید اینجا تعیین میشود. به طور مثال شما برای رفع یک نیاز (تفریح یا ارتباطات) میخواهیدکاری انجام دهید یا دغدغه حل یک مشکل (حسابداری) را در سر دارید.
2- مشتریها
دلیل اصلی شروع یک فعالیت، پاسخگویی به نیاز مشتریان است. باید بتوانیم در این قسمت به این پرسش پاسخ دهیم که مشتریان اصلی ما چه کسانی هستند. باید آنها را بشناسیم زیرا قرار است محصول یا ارزشی ایجاد کنیم که آنها را به سمت خود بکشانیم. به این نکته توجه داشته باشیم که مشتری به دنبال ما نمیآید؛ ما باید او را به سمت خود بکشانیم. پس باید مشتریان خود را شناسایی کنیم.
3- شبکه توزیع
در این مرحله میدانیم چه فعالیتی میخواهیم انجام دهیم یا چه چیزی تولید کنیم. علاوه بر این مشتریان خود را شناختهایم. اکنون زمان این است که راهی برای برقراری ارتباط با آنها برقرار کنیم؛ راهی که بتوانیم محصول خود را به آنها برسانیم. در طول زمان روشهای رساندن محصول به مشتریان همواره در حال تغییرند. پیشرفت تکنولوژی و ماهیت محصول ما، عوامل تعیینکنندهای برای شبکه توزیع هستند.
4- ارتباط با مشتری
راه دوام کسبوکارها در راضی نگه داشتن مشتریان است. حفظ مشتریان یکی از رموز موفقیت است. در این قسمت باید راهی پیدا کنیم که تعهد خود را به مشتریان اثبات کنیم. علاوه بر این باید با سیاستهایی مشتریان را به خودمان متعهد کنیم. در بخش ارتباط با مشتری روشهای جذب، نگهداری و افزایش مشتری بررسی میشود. یافتن یک راه مناسب باید متناسب با شبکه توزیع محصول ما باشد.
5- جریان درآمدی
چگونه میتوان از فعالیتی که میخواهیم انجام دهیم، کسب درآمد کنیم؟ پاسخ این سوال را باید در این بخش پیدا کنیم. با یافتن پاسخ، میفهمیم که مشتریان حاضرند برای چه چیزی هزینه کنند. باید این مسئله را به خاطر داشته باشیم که یک شرکت میتواند از چند طریق کسب درآمد کند اما همواره یک منبع درآمدی اصلی دارد.
5 بند نخست (بخش یک تا 4) مدل «بوم» مربوط به مشتری و ارزشهای او میشود. به زبان سادهتر جایگاه شرکت را از دید مشتری بررسی میکند. چگونه بودن برای مشتری، دغدغه شرکت است.
6- منابع کلیدی
نیازهای اولیه شرکت برای شروع به کار را در این قسمت مشخص میکنیم. از سرمایه مالی گرفته تا متخصص و سرمایه انسانی. برای ساخت هر چیزی، به مواد اولیه نیاز داریم. مواد اولیه یک شرکت، داراییهای آن شرکت به حساب میآیند. طبیعی است که هر فعالیت متناسب با ماهیت خود، سبدی از داراییها را در اختیار دارد. مهمترین نکته برآورد دقیق این داراییها است.
7- شرکای کلیدی
برای رسیدن به نتیجه بهتر، شرکت چه کارهایی را باید خودش انجام دهد و چه کارهایی را باید با دیگران انجام دهد؟ در این بخش گروهها و شرکتهایی را که در تولید محصول به ما کمک میکنند مشخص میکنیم. شرکای ما میتوانند تامینکنندگان منابع ما باشند یا حتی شرکتهایی که ما بخشی از تولید محصول را به آنها واگذار کردهایم.
8- فعالیتهای کلیدی
رسیدن به ارزش موردنظر به چه کار اساسی نیاز دارد؟ مهمترین کاری که باید انجام دهیم که علاوهبر داشتن برتری نسبت به دیگر شرکتها، کسبوکار ما راه بیافتد، چیست؟ باید در اینجا از اصلیترین اقدامات و استراتژیهای خود صحبت کنیم تا ببینم چگونه میخواهیم مسیر رسیدن به هدف را دنبال کنیم.
9- ساختار هزینه
در قدم آخر باید هزینهها را شناسایی کنیم. زمانی که صحبت از هزینه میشود، تنها شناسایی میزان پرداخت حقوق و هزینه خرید مواد اولیه نیست. باید ببینیم برای رسیدن به ارزش، تولید محصول و انجام فعالیتهای اساسی و کلیدی شرکت، چه هزینههای اساسی داریم.
در این قسمت باید هزینه مربوط به فعالیتهای کلیدی را مشخص کنیم. انواع هزینههای حسابداری -ثابت یا متغیر- را تفکیک کنیم. همچنین محاسبه هزینه اقتصادی مانند هزینه فرصت یا بازده نسبت به مقیاس (بهرهوری)، به نوشتن هر چه بهتر ساختار هزینهها کمک چشمگیری خواهد کرد.
بخشهای شماره 6 تا 9، زیرساخت شرکت را تشکیل میدهد. شرکت قبل از شروع به فعالیت نیاز دارد تا این موارد را شناسایی کند و برای تامین و مشخص کردن آنها اقدام کند.
نظرات