جهان پس از ویروس کرونا؛ بیخردی انسان خردمند
یوال نوح هراری نویسنده کتاب مشهور انسان خردمند است. مقاله زیر ترجمه یکی از مقالاتی است که او در ماه مارس 2020 در نشریه فایننشیال تامیز درباره جهان پس از اپیدمی ویروس کرونا منتشر کرده است. لینک مقاله اصلی در پایان این مطلب آمده است. این مطلب ترجمه بدون دخل و تصرف مقاله مذکور است.
یوال نوح هراری نویسنده کتاب مشهور انسان خردمند است. مقاله زیر ترجمه یکی از مقالاتی است که او در ماه مارس 2020 در نشریه فایننشیال تامیز درباره جهان پس از اپیدمی ویروس کرونا منتشر کرده است. لینک مقاله اصلی در پایان این مطلب آمده است.
این مطلب ترجمه بدون دخل و تصرف مقاله مذکور است. ازآنجاییکه مقاله در ماه مارس منتشرشده است، برخی از ارجاعات و روایتهای خبری آنهم مربوط به آن تاریخ است که البته امروز کمی تغییر کردهاند.
یوال نوح هراری: جهان پس از ویروس کرونا
این توفان نیز خواهد گذشت؛ اما انتخابهایی که ما میکنیم میتوانند زندگی ما را در سالهای آتی تغییر دهند.
بشریت در حال حاضر با یک بحران جهانی روبهروست. شاید این بحران بزرگترین بحرانی باشد که نسل ما با آن مواجه میشود. تصمیماتی که مردم و دولتها در این چند هفته میگیرند احتمالا در سالهای آتی شکل جدیدی به جهان بدهند.
این تصمیمات نهتنها سیستمهای بهداشتی ما بلکه اقتصاد، سیاست و فرهنگ ما را شکل خواهند داد. ما باید سریع و مصمم اقدام کنیم. ما همچنین باید نتایج بلندمدت اقداماتمان را هم در نظر بگیریم. وقتی قرار است بین روشهای متفاوت یکی را برگزینیم، نهتنها باید به این فکر کنیم که این روش چگونه تهدیدهای امروز را رفع میکند؛ بلکه باید به این فکر کنیم که این اقدام پس رفع تهدید طوفان امروز، چگونه جهانی را به ارث خواهد گذاشت.
بله. توفان خواهد گذشت، بشریت زنده خواهد ماند، بسیاری از ما همچنان به زندگی ادامه خواهیم داد اما جهانی که ما از پس این توفان به میراث خواهیم برد، جهانی متفاوت از جهان پیش از توفان خواهد بود.
بسیاری از اقدامهای کوتاهمدت اضطراری به بخشهای ثابتی از زندگی بدل خواهند شد. این طبیعت «وضعیت اضطراری» است. «وضعیت اضطراری» فرآیندهای تاریخی را سریع جلو میبرد. تصمیمهایی که در حالت عادی سالهای طول میکشید اتخاذ شوند، در وضعیت اضطراری در چند ساعت اتخاذ میشوند.
در نتیجه این تصمیمهای سریع، فناوریهای نابالغ و حتی خطرناکی استفاده میشوند زیرا ریسک «اقدام نکردن» بزرگتر از ریسک استفاده از این فناوریهای ناپخته است. تمام کشورها بهعنوان خوک آزمایشگاهی در ابعاد بزرگ برای آزمایشهای اجتماعی استفاده میشوند.
چه اتفاقی میافتد اگر همه از خانه کار کنند و تنها از راه دور باهم ارتباط داشته باشند؟ در روزهای عادی دولتها و هیئتهای مدیره مراکز آموزشی و تجاری هرگز با چنین آزمایشهایی (اقدامهایی) موافقت نمیکنند؛ اما امروز، یک روز عادی نیست.
امروز زمان بحران است و ما با تصمیمهای خاص و مهمی مواجه هستیم. اولین تصمیم انتخاب بین یک «نظارت کامل بر شهروندان» و «قدرتبخشی به شهروندان» است. دومین تصمیم بین «انزوای ملیگرایانه» و «وحدت جهانی» است.
نظارت زیرپوستی
بهمنظور جلوگیری از اپیدمی لازم است تمام افراد به الگوهای رفتاری خاصی متعهد باشند. دو راه برای رسیدن به این الگوهای رفتاری وجود دارد.
یکراه این است که دولت شهروندان را کنترل و کسانی که قوانین را میشکنند، مجازات کند. امروزه برای اولین بار در تاریخ بشر، تکنولوژی این امکان را میدهد که بتوان همه افراد را دائما زیر نظر داشت. پنجاه سال پیش سرویس جاسوسی شوروی یعنی KGB نمیتوانست ۲۴۰ میلیون شهروند شوروی را ۲۴ ساعت شبانهروز دنبال کند. حتی به این هم امیدوار نبود که بتواند بهصورت موثر تمام اطلاعات جمع شده را پردازش کند. KGB بر ماموران و تحلیلگران انسانی تکیه میکرد و خیلی ساده نمیتوانست برای نظارت بر هر شهروند یک نفر را مامور کند؛ اما امروزه دولتها میتوانند از حسگرهای همیشه فعال و الگوریتمهای قدرتمند بهجای مامورها و تحلیلگرهای انسانی استفاده کنند.
در جنگ علیه ویروس کرونا دولتهای متعددی ابزارهای نظارتی جدید را مورداستفاده قرار میدهند. مشهورترین نمونه آن دولت چین است.
دولت چین با نظارت دقیق روی تلفنهای هوشمند مردم، استفاده از صدها میلیون دوربین تشخیص چهره و مجبور کردن مردم به چک کردن و گزارش دائمی دمای بدن و وضعیت سلامتیشان، نهتنها میتواند سریعا افراد مشکوک و ناقل ویروس کرونا را شناسایی کند بلکه با ردیابی مسیرهای حرکت آنها در شهر و شناسایی تمام افرادی که به این فرد مشکوک نزدیک شدهاند، انتشار ویروس کرونا را کنترل میکند.
تعدادی اپلیکیشن موبایل هم وجود دارد که به شهروندان دیگر در مورد نزدیک شدن به افراد مشکوک و ناقل کرونا هشدار میدهد.
این فناوری البته محدود به شرق نیست. نخستوزیر اسرائیل بهتازگی اجازه استفاده از فناوریهای نظارتی را که در مواقع عادی برای جنگ با تروریستها به کار میرود، به نهادهای امنیتی اسرائیل برای ردیابی و شناسایی مبتلایان به ویروس کرونا صادر کرده است. وقتی هم که مجلس با این تصمیم مخالفت کرد، نخستوزیر به بهانه «وضعیت اضطراری» تصمیم خود را اجرایی کرد.
احتمالا با خود فکر کنید اینکه مسئله جدیدی نیست. در سالهای اخیر هم شرکتها و هم دولتها از فناوریهایی که هرروز پیشرفتهتر میشوند برای ردیابی، کنترل و اغوای مردم استفاده میکنند. بااینهمه اگر ما مواظب نباشیم این اپیدمی ویروس کرونا میتواند برگی جدید در تاریخچه نظارت و کنترل جوامع را باز کند.
این اتفاق نهتنها به خاطر عادیسازی استفاده از ابزارهای کنترل و نظارت جمعی در کشورهایی که مدتها این فناوریها را پذیرفته نمیشدند، رخ میدهد بلکه بدتر میتواند تاثیر زیادی روی تغییر سطح نظارت از «نظارت روی پوستی» به «نظارت زیرپوستی» بگذارد.
تا به امروز شما وقتی با انگشت خود چیزی را روی صفحه گوشی هوشمندتان لمس میکردید، دولت میتوانست بفهمد شما دقیقا روی چه چیزی کلیک کردهاید؛ اما بعدازاین بهواسطه انتشار ویروس کرونا، تمرکز دولت روی چیزهای دیگر خواهد بود. حالا وقتی روی صفحه لمسی گوشی خود کلیک کنید دولت میخواهد بداند فشار خون زیرپوست انگشت شما چقدر است.
در دام اضطرار
یکی از مشکلاتی که ما درباره نظارت داریم این است که هیچکدام از ما نمیدانیم دقیقا چگونه نظارت میشویم و همچنین نمیدانیم که این نظارت در سالهای آتی چگونه خواهد بود. فناوریهای نظارتی با سرعت زیادی در حال پیشرفت هستند و چیزی که ۱۰ سال پیش علمی-تخیلی به نظر میآمد امروزه دیگر اخبار کهنه به شمار میآید.
بهعنوان یک آزمایش فکری یک دولت فرضی را در نظر بگیرید که از تمام شهروندان میخواهد که یک دستبند بیومتریک به مچ دست خود ببندند. این دستبند میتواند دمای بدن و ضربان قلب را ۲۴ ساعته پایش کند. این دولت فرضی هم دادههای بهدستآمده را جمعآوری و تحلیل میکند. الگوریتمها میتوانند قبل از اینکه شما متوجه بشوید، بفهمند که مریض هستید. الگوریتمها همچنین میتوانند بفهمند که شما کجاها رفتهاید و با چه کسانی ملاقات کردهاید. چنین سیستمی قطعا میتواند یک اپیدمی را تنها در چند روز متوقف کند. آیا وسوسهکننده به نظر نمیآید؟
چنین سیستمی البته جنبههای منفی هم دارد. اپیدمی به وجود یک ابزار نظارتی ترسناک، مشروعیت میبخشد. اگر شما بدانید که من مثلا روی لینک خبر فاکسنیوز و نه روی لینک خبر سیانان کلیک کردهام، میتوانید چیزی در مورد جهتگیری سیاسی من و شاید حتی شخصیت من به دست آورید.
اما اگر شما بتوانید دمای بدن، فشار خون و ضربان قلب مرا موقع تماشای یک ویدئو نظارت کنید شما میتوانید بفهمید چه چیزی مرا میخنداند، چیزی مرا به گریه میاندازد و چه چیزی مرا بسیار عصبانی میکند.
ضروری است که به یاد بیاوریم عصبانیت، لذت، کلافگی و عشق اتفاقات بیولوژیکی مثل تب و سرفه هستند. همان فناوری که میتواند سرفه را تشخیص دهد میتواند خنده را نیز تشخیص دهد. اگر شرکتها و دولتها بهصورت عمده شروع به جمعآوری اطلاعات بیومتریک ما کنند، آنها میتوانند ما را بهتر از خود ما بشناسند. آنها میتوانند نهتنها احساسات ما را پیشبینی کنند بلکه احساسات ما را دستکاری کنند و هر چیزی که بخواهد را به ما قالب کنند، چه این «هر چیز» میتواند یک کالا باشد یا یک سیاستمدار.
تکنیکهای هکی که موسسه کمبریج آنالیتیکلا چند سال پیش در انتخابات را آمریکا به کار برد، در برابر نظارت بر دادههای بیومتریک به میراثی از دوران سنگی شبیه خواهد بود.
فرض کنید شما یک کره شمالی در سال ۲۰۳۰ دارید که در آن هر شهروند مجبور است یک دستبند بیولوژیک به مچ خود ببندد. اگر شما به سخنرانی رهبر کره شمالی گوش دهید و دستبند بیومتریک نشان دهد که شما عصبانی شدهاید، جانتان را به باد دادهاید.
البته شما میتوانید استدلال کنید که نظارت بیومتریک اقدامی است که در وضعیت اضطراری رخ میدهد و اگر وضعیت اضطراری رفع شود این نوع نظارت هم تمام میشود. مشکل اینجاست که اقدامهای اضطراری عادت بدی دارند که حتی بعد از اتمام وضعیت اضطراری هم باقی میمانند. خصوصا در شرایطی که هرلحظه وضعیت اضطراری میتواند دوباره آغاز شود.
برای مثال در اسرائیل در دوره جنگ استقلال در سال ۱۹۴۸، شرایطی برای برخی اقدامهای اضطراری فراهمشده بود. این اقدامها از جمله سانسور رسانهای و مصادره زمینها و حتی طرز پختن یک نوع کیک بود. جنگ استقلال مدتهاست که به پیروزی رسیده است اما اسرائیل هیچوقت اتمام شرایط اضطراری را اعلام نکرده است و بسیاری از همین اقدامهای «موقتی» همچنان ادامه دارند. البته اقدامهای «اضطراری» در مورد یک کیک در سال ۲۰۱۱ برداشته شدند.
حتی زمانی که دیگر کسی به ویروس کرونا مبتلا نمیشود، برخی از دولتهای تشنه داده ممکن است استدلال کنند که لازم است سیستمهای نظارتی بیومتریک را حفظ کنند زیرا آنها از موج دوم انتشار ویروس کرونا نگران هستند. یا بگویند که حالا نوع جدیدی از ویروس ابولا در آفریقا ظهور یافته است. یا هزاران بهانه دیگر بیاورند.
در طول سالهای اخیر درگیری بزرگی درباره حریم خصوصی ما مردم عادی در جریان بوده است. این اپیدمی ویروس کرونا میتواند نقطه عطف این درگیریها و جنگ حریم خصوصی باشد؛ زیرا زمانی که مردم بین «حریم خصوصی» و «سلامتی» باید دو گزینه را انتخاب کنند آنها معمولا «سلامتی» را برمیگزینند.
پلیس صابون
ریشه مشکلات مذکور بر سر همین پرسش از مردم است که آیا آنها «سلامتی» را میخواهند یا «حریم خصوصی» را. درستش این است که ما هم سلامتی را بخواهیم و هم حریم خصوصی را. ما میتوانیم انتخاب کنیم که از سلامتی خود محافظت کرده و جلو اپیدمی ویروس کرونا را بگیریم.
چنین چیزی نه با تمامیتخواهی نظارتی دولتها بلکه با قدرتبخشی به شهروندان (Empowering citizens) حاصل میشود. در هفتههای اخیر بخشی از مهمترین تلاشها برای محدودسازی اپیدمی ویروس کرونا در کره جنوبی، تایوان و سنگاپور رخ داد. بااینکه این کشورها هم اپلیکیشنهای ردیابی بیماران را ساختند و دارند، آنها بیشتر روی انجام گسترده تستهای ویروس کرونا، گزارشهای صادقانه و مطلع نگاهداشتن شهروندان و همکاری آنها تکیه کردند.
کنترل مرکزی و مجازات سخت تنها راهی نیست که مردم را به رعایت الگوهای مفید رفتاری ترغیب میکند. وقتی شما واقعیتهای علمی را به مردم بگویید، وقتی مردم به دولتها درباره صداقتشان در بیان این واقعیتها اعتماد کنند، شهروندان خود میتوانند کارهای درست را حتی بدون نظارت «برادر بزرگ» (اشاره به کتاب 1984 جورج اورول) انجام دهند. داشتن مردمی که خود انگیزه دارند و بهدرستی مطلع هستند معمولا بسیار قدرتمندتر و موثرتر از مردمی ناآگاه هست که باید پلیس بالای سر آنها باشد.
همین شستن دستها با آب و صابون را در نظر بگیرید. این کار یکی از بزرگترین پیشرفتهای بهداشتی است. همین کار ساده میتواند جان میلیونها نفر را در سال نجات دهد. بااینکه شستن دستها با آب و صابون برای ما بدیهی به نظر میآید، اما تنها در قرن ۱۹ میلادی بود که دانشمندان به اهمیت شستن دستها با آب و صابون پی بردند.
پیش از آن پرستارها و حتی دکترها حتی بدون اینکه دستهایشان را بشویند از یک عمل جراحی به عمل جراحی دیگر میرفتند. امروزه میلیاردها نفر روزانه دستهایشان را میشوید. این میلیاردها نفر نه به خاطر هراس از پلیس صابون بلکه به این خاطر این کار را میکنند که واقعیتهای علمی را میدانند. میدانند که اگر من دستهایم را با صابون بشویم باکتریها و ویروسهای که در دستهای من قرار دارند و میتوانند باعث بیماری من شوند، از بین میروند.
اما برای رسیدن به این سطح از تعهد و همکاری، شما نیازمند اعتماد هستید. لازم است که مردم به علم، مقامات رسمی و رسانه اعتماد کنند. در طول چند سال گذشته مقامات و سیاسیون غیرمسئول آگاهانه میزان اعتماد به علم و دانش، مقامات و رسانه را کاهش دادهاند. حالا همین سیاسیون غیرمسئول ممکن است ترغیب شوند که طریق تمامیتخواهی، کنترل همهچیز را به عهده بگیرند و ادعا کنند که شما نمیتوانید برای انجام کار درست به مردم اعتماد کنید.
معمولا اعتمادی که در طی سالها کاهشیافته است یکشبه ترمیم نمیشود؛ اما ما در روزهای عادی به سر نمیبریم. در زمان بحران ذهنها میتوانند سریعا تغییر کنند. شما میتوانید سالها با برادر و خواهر خود دعواهای تلخ بکنید اما وقتی یک اتفاق اضطراری پیش میآید شما ناگهان معدنی از اعتماد و دوستی را درون خود مییابید و برای کمک همدیگر جلو میروید.
بهجای ساختن حکومتهای نظارتی، هنوز خیلی دیر نشده است که اعتماد مردم به علم، مقامات و رسانه را جلب کنیم. ما باید از تکنولوژیهای جدید هم استفاده کنیم اما این تکنولوژیها باید برای قدرت دادن به شهروندان باشند.
من کاملا موافق این هستم که دمای بدن و فشار خونم را دائما چک کنم اما این دادهها نباید برای ایجاد یک دولت تمامیتخواه استفاده شوند. بهجای آن این اطلاعات باید مرا آگاه نگاهدارند و به انتخابهای آگاهانه من ختم شوند. همچنین با این اطلاعات میتوان دولت را مجاب کرد که تصمیمهای مسئولانه بگیرد.
اگر من بتوانم وضعیت پزشکیام را دائما چک کنم نهتنها میتوانم یک خطر سلامتی برای دیگران نباشم بلکه میتوانم بفهمم که چه عادتهایی روی سلامتی من اثر دارند. اگر هم بتوانم به آمار قابلاعتماد درباره شیوع ویروس کرونا دسترسی داشته باشم، میتوانم درباره این مسئله قضاوت کنم که آمار رسمی منتشرشده چقدر درست هستند و چقدر دولت سیاستهای مناسب را برای مقابله با ویروس کرونا بهکاربرده است.
وقتی مردم در مورد نظارت صحبت میکنند به یاد داشته باشید که این همان فناوری است که نهتنها توسط دولت برای نظارت بر افراد استفاده میشود، بلکه میتواند توسط افراد برای نظارت بر دولت استفاده شود.
پس این اپیدمی ویروس کرونا یک آزمون شهروندی مهم است. در روزهای آتی هر یک از ما باید انتخاب کنیم که به دادههای علمی و متخصصین سلامتی بیشتر از تئوریهای توطئه بیپایه و سیاسیون خودبین اعتماد کنیم. اگر در انتخاب گزینه درست، اشتباه کنیم ممکن است آزادی خود را به این بهانه که فکر میکنیم این تنها راه حفظ سلامت است، از دست بدهیم.
ما یک برنامه جهانی نیاز داریم
دومین انتخاب مهمی که باید انجام دهیم بین «انزوای ملیگرایانه» و «وحدت جهانی» است. هم خود اپیدمی ویروس کرونا و هم بحران اقتصادی ناشی از آن مشکلات جهانی هستند. این مشکلات تنها باهمکاری جهانی قابلحل هستند.
اولین و مهمترین اقدامی که بهمنظور شکست دادن ویروس باید انجام شود، توزیع جهانی اطلاعات است. این مهمترین امتیاز انسانها در برابر ویروسها است. یک ویروس کرونا در چین نمیتواند با یک ویروس کرونا در آمریکا درباره نحوه مبتلا کردن انسانها اطلاعات مبادله کند؛ اما چین میتواند درسهای ارزشمندی درباره ویروس کرونا و نحوه مقابله آن به آمریکا بدهد. چیزی که یک دکتر ایتالیایی در میلان در یک صبح روز کاری کشف میکند میتواند جانهایی را عصر هنگام در تهران نجات دهد. وقتی دولت بریتانیا بین اتخاذ چند سیاست گوناگون شک میکند، میتواند از کرهایها که چند ماه پیش با مسئله مشابهی روبهرو بودند راهنمایی بگیرد؛ اما ما برای چنین اتفاقی نیازمند یک روحیه همکاری و اعتماد جهانی هستیم.
کشورها باید تمایل به اشتراک اطلاعات داشته باشند و متواضعانه از دیگر کشورها مشورت و توصیه بخواهند و البته باید بتوانند به اطلاعاتی که به دستشان میرسد اعتماد کنند.
ما همچنین نیازمند یک تلاش جهانی برای تولید و توزیع تجهیزات پزشکی از جمله کیتهای تست و دستگاههای تنفسی هستیم. بهجای اینکه هر کشوری بهتنهایی تلاش کند این وسایل را تولید و انبار کند میتواند از بقیه کشورها بگیرد. یک حرکت هماهنگ و یکپارچه میتواند تولید و توزیع تجهیزات موردنیاز برای نجات جان انسانها را بسیار سریعتر و منصفانهتر کند.
همانطور که کشورها در دوران جنگ صنایع کلیدی را ملی (Nationalise) میکنند، جنگ انسانها علیه ویروس کرونا نیازمند این است که خط تولیدهای ضروری را «انسانی» (Humanise) کنیم.
یک کشور ثروتمند با تعداد کمی مورد ابتلا به ویروس کرونا، باید تمایل داشته باشد تجهیزات پزشکی ضروری را به کشورهای فقیر با تعداد مبتلایان بیشتر بفرستد و این اطمینان را داشته باشد که وقتی کمک نیاز دارد دیگر کشورها به کمکش میآیند.
ممکن است چنین اقدامهایی در حوزه تامین و ارسال پرسنل پزشکی نیز روی دهند.
کشورهایی که کمتر تحت تاثیر ویروس کرونا بودند میتوانند به کشورها و مناطقی که بیشتر آسیبدیدهاند پرسنل پزشکی ارسال کنند. چنین کاری هم میتواند برای کمک به این کشورها باشد و هم به کسب تجربه و یادگیری پرسنل پزشکی منجر گردد. وقتی هم شرایط برعکس شد این کمکها میتواند معکوس شوند و از کشور دوم به کشور اول انتقال یابند.
همکاری جهانی در حوزه اقتصاد هم ضروری است. با در نظر گرفتن ماهیت جهانی اقتصاد و زنجیرههای تامینی، اگر هر کشوری مستقلا و برخلاف بقیه کشورها کار خودش را بکند، نتیجهای جز آشفتگی و عمیقتر شدن بحران به دست نخواهد آمد. ما یک برنامه جهانی نیاز داریم و سریع هم به آن نیاز داریم.
چیز دیگری که باید درباره آن به توافق برسیم، سفرهای بینالمللی است. معلق کردن تمام پروازها برای ماهها، مشکلات عمدهای ایجاد و جنگ با ویروس را سختتر میکند. کشورها باید باهم همکاری کنند تا حداقلی از مسافرتها برای دانشمندان، دکترها، خبرنگاران، سیاسیون و صاحبان کسبوکار در جریان باشد. این میتواند با رسیدن به یک توافق جهانی درباره تست ویروس کرونای مسافران در کشور مبدا انجام شود. اگر شما مطمئن باشید که تنها مسافران آزمایششده مجاز هستند وارد هواپیما شوند، شما بهعنوان کشور مقصد تمایل بیشتری دارید که آنها را بپذیرید.
متأسفانه کشورها امروزه بهسختی چنین کارهایی انجام میدهند. جامعه بینالمللی بهنوعی فلج شده است. به نظر میرسد با کودکان لجبازی طرف هستیم که نمیتوانند باهم حرف بزنند. باید از هفتهها قبل جلسات اضطراری بینالمللی بین رهبران جهان تشکیلشده و یک برنامه مشترک اجرا میشد؛ اما رهبران ۷ کشور صنعتی، تنها در همین هفته یک ویدئوکنفرانس برگزار کردند که البته به هیچ برنامهای منتهی نشد.
در بحرانهای جهانی گذشته مثل بحران مالی 2008 و اپیدمی ابولا در 2014 ایالاتمتحده خود را رهبر جهانی میدانست؛ اما رهبران فعلی آمریکا دیگر این نقش را به عهده نگرفتهاند و به نظر میرسد امروزه به آمریکا بیشتر از آینده بشریت اهمیت میدهند.
رهبران ایالت متحده حتی با ممنوع کردن پرواز به اتحادیه اروپا، نزدیکترین متحدان خود را نیز رها کردند. حتی به خود زحمت ندادند که از قبل به اروپا دراینباره خبر بدهند چه برسد به اینکه با اتحادیه اروپا درباره چنین اقدام تندی مشورت کنند.
رهبران آمریکا با پیشنهاد ۱ میلیارد دلار به شرکتهای داروسازی آلمانی برای خرید حقوق انحصاری واکسن ویروس کرونا ، رهبران آلمان را از خود آزرده کردند. حتی اگر رهبران فعلی آمریکا مسیر خود را تغییر دهند و با یک طرح اجرایی جهانی جلو بیایند، کشورهای کمی از یک رهبر مسئولیتناپذیر که اشتباهات خود را نمیپذیرد و دائما اعتبار تمام کارها را به اسم خود و تقصیرها را به گردن دیگران میاندازد، پیروی خواهند کرد.
اگر خلائی را که توسط ایالاتمتحده ایجادشده، دیگر کشورها پر نکنند، نهتنها متوقف کردن اپیدمی حاضر سخت خواهد بود، بلکه نتایج آن نیز در سالهای آتی به روابط بینالمللی آسیب خواهد زد؛ اما بااینهمه هر بحرانی یک فرصت است. ما باید امیدوار باشم که اپیدمی حاضر به انسانها کمک کند که خطر این فروپاشی جهانی را بفهمند.
بشریت نیازمند یک انتخاب است. آیا ما در مسیر فروپاشی جهانی پیش خواهیم رفت یا مسیر همبستگی جهانی؟ اگر فروپاشی را انتخاب کنیم نهتنها بحران طولانیتر میشود بلکه احتمالا به فجایع بیشتری در آینده منجر میشود. اگر همبستگی جهانی را انتخاب کنیم این میتواند نهتنها یک پیروی علیه ویروس کرونا باشد بلکه یک پیروزی علیه همه اپیدمیها و بحرانهای جهانی باشد که بشریت در قرن ۲۱ تجربه خواهد کرد.
عنوان و لینک مقاله اصلی: Yuval Noah Harari: the world after coronavirus
نظرات