ابرقدرتهای صنعت پوشاک در جهان کدام کشورها هستند؟/ چرا صنعت پوشاک ایران رشد نکرد؟
صنعت پوشاک مهمتر از آن چیزی است که فکر میکنیم و در واقع، بینهایت مهمتر. بریتانیا، نخستین ابرقدرت صنعتی جهان (البته پس از انقلاب صنعتی)، در واقع با صنعت پوشاک به جایی رسید که بزرگترین استعمارگرِ دنیا لقب بگیرد. به گزارش تجارتنیوز، «ماشین بخار»، که اختراعش صنعت نساجیِ بریتانیا را با یک انقلاب مواجه کرد،
صنعت پوشاک مهمتر از آن چیزی است که فکر میکنیم و در واقع، بینهایت مهمتر. بریتانیا، نخستین ابرقدرت صنعتی جهان (البته پس از انقلاب صنعتی)، در واقع با صنعت پوشاک به جایی رسید که بزرگترین استعمارگرِ دنیا لقب بگیرد.
به گزارش تجارتنیوز، «ماشین بخار»، که اختراعش صنعت نساجیِ بریتانیا را با یک انقلاب مواجه کرد، پیش از هر صنعت دیگری به تولیدِ هر چه بیشتر لباس یاری رساند. بزرگترین کارخانههای بریتانیایی (از جمله در شهر منچستر) هم زمانی کارخانههای نساجی بودند.
پوشاک یعنی قدرت
به طور خلاصه، این پارچه و پوشاک بود که بریتانیا را به مقام یک قدرت صنعتی رساند.
این البته عجیب هم نیست.
پوشاک از جمله آن نیازهای اقتصادی است که مخاطبش تکتک افراد هستند. همه ما باید چیزی بپوشیم، چه در محیط کار، چه در جمع دوستان و چه حتی در زمانی که در خانه هستیم.
صنعت پوشاک اصلیترین رکن بدلشدنِ بریتانیا به یک ابرقدرت صنعتی و اقتصادی بود.
از این نظر، صنعت پوشاک تنها با کشاورزی قابل مقایسه است، یعنی حوزهای دیگر که نیاز فرد فردِ انسانها را در سرتاسرِ عمر آنها تامین میکند.
محققان تاریخ اقتصاد میگویند صنعت پوشاک بریتانیا را به قدرت نخست اقتصادی در دنیا بدل کرد؛ صنایع فولاد همین نقش را برای آلمان (در دورهای بسیار کوتاه) داشتند و در نهایت، صنعت خودروسازی هم آمریکا را به جایگاه بزرگترین اقتصاد دنیا رساند.
صنعت پیشتازِ بعدی و ابرقدرتِ بعدی
دشوار بتوان گفت که صنعت پیشتازِ بعدی چیست و ابرقدرت اقتصادیِ بعدی کدام کشور است.
البته نامزدهایی وجود دارند: «صنعت داده»، «خودروهای الکتریکی»، «پرینترهای سهبعدی»، «فناوری نانو» و «فناوری زیستی»، محتملترین گزینهها هستند.
شاید هم سرعت تحولات بهقدری زیاد شده باشد که همه اینها همزمان به صدر بیایند و خیلی زود هم جایشان را به صنایعی دیگر بدهند.
ابرقدرتهای صنعت پوشاک در دنیای امروز
اما هر چه باشد، ما هنوز هم لباس میپوشیم و صنعت پوشاک هنوز هم قابلیت آن را دارد که کشورهایی را به صدرِ توسعه اقتصادی در جهان برساند.
شاهد مثالهای این مدعا، ترکیه، ویتنام و بنگلادش هستند.
در سال ۲۰۲۱ میلادی، ترکیه حدود ۲۹ میلیارد دلار محصولات نساجی و پوشاک به دنیا صادر کرد. بسیاری از ایرانیها هم تجربه حضور مستقیم در بازار پوشاک ترکیه و خرید شخصی در این زمینه را دارند. پوشاک تولید ترکیه هم اساسا سهمی بزرگ از بازارِ داخلی ایران دارد.
صنعت پوشاک در ایران، با سیاستهای نادرست در سالهای گذشته، نابود شد.
در واقع، اقتصاد ترکیه را عموما بر سه محور استوار میدانند: صنعت گردشگری، صنعت پوشاک و نساجی و صنعت خودرو.
جالبتر اینکه کل صادرات غیرنفتی ایران (که البته محصولات برگرفته شده از نفت، همچون محصولات پتروشیمیایی هم در آن منظور میشود)، در سال ۱۴۰۰ حدود ۴۸ میلیارد دلار بوده است.
معجزه ویتنام و بنگلادش
ویتنام و بنگلادش اما مثالهای به مراتب جالبتری در قیاس با ترکیه هستند.
ویتنام را آمریکاییها در جریان «جنگ ویتنام» با خاک یکسان کرده بودند، به حدی که بر اساس برخی محاسبات، به ازای هر کیلومتر مربع از خاک این کشور، آمریکاییها ۳۲ عدد بمب روی سرِ ویتنامیها ریخته بودند.
در سال ۲۰۲۱ میلادی اما ویتنام حدود ۳۸ میلیارد دلار پوشاک صادر کرد و از این منظر، در جایگاه چهارم در جهان قرار داشت.
بنگلادش کشوری پرجمعیت و فقیر است، اما ۸۰ درصد از صادراتش را پوشاک تشکیل میدهد.
بنگلادش، کشوری که برای سالهایِ سال مثالی از فقر گسترده در کتابهای درسیِ اقتصاد بود، حالا سالها است که رشد متناوب (و گاه دو رقمیِ) اقتصادی را تجربه میکند و اصلیترین پایه این رشد اقتصادی هم صنعت پوشاک است.
خیلیها حتی معتقدند بنگلادش میتواند (به صورت بالقوه) چینِ بعدی در حوزه رشد اقتصادی باشد.
تخمین زده میشود که حدود ۲۰ میلیون نفر بنگلادشی تنها در حوزه پوشاک مشغول به فعالیت باشند و این صنعت، به تنهایی نزدیک به ۸۰ درصد از صادرات بنگلادش را پوشش میدهد. در واقع، رشد اقتصادی بنگلادش، یا معجزه اقتصادی بنگلادش، مرهون صنعت پوشاک است.
ایران و بقیه
اما جالب اینجا است که چین هم همین مسیری را پیموده که حالا بنگلادش، ویتنام و ترکیه در حال پیمودنِ آن هستند و پیش از آنها (در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی)، بریتانیا پیموده بود.
چین از سال ۱۹۹۳ میلادی تا به امروز، بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده پوشاک در جهان بوده است.
در سال ۲۰۲۱ میلادی، حدود ۵۲ درصد از تمام تولیدات پوشاک در جهان در چین انجام گرفته بود و در همان سال، چینیها حدود ۱۱۸ میلیارد دلار صادرات پوشاک داشتند.
اروپاییها هم هنوز این فرصت و این بازار را جدی میگیرند و نام آلمان، اسپانیا و ایتالیا هم در میان بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان پوشاک در جهان به چشم میخورد.
قاچاق پوشاک هم یکی دیگر از مشکلات این صنعت در ایران است.
اما چرا ایران چنین مسیری را طی نکرده است؟
پاسخهای فراوانی میتوان به این پرسش داد، از جمله اینکه درهای وارداتِ پوشاک چینی به ایران، در سالهای گذشته بیش از آن باز بوده که صنعت پوشاک ایران توان رقابت با کالاهای چینی را داشته باشد.
اما این حجم از فرصتسوزی حیرتآور است و شاید یک محاسبه سرانگشتی نشان بدهد که ما واقعا چه فرصت عظیمی را از تولید داخلیمان دریغ کردهایم.
چرا صنعت پوشاک ما رشد نکرد؟
فرض کنید تنها ۷۰ میلیون نفر از ایرانیها (و نه همه ایرانیها)، به طور متوسط سالانه تنها یک میلیون تومان هزینه پوشاک داشته باشند. (واضح است که این فرض چقدر دستِ پایین است!)
در این محاسبه ساده، بازار پوشاکِ ایران سالانه ۷۰ هزار میلیارد تومان خرید مستقیم را شاهد خواهد بود. (و باز هم تاکید میکنیم که این محاسبه چقدر دستِ پایین است.)
به فرصتهای جانبی هم فکر کنید: اشتغالزایی در صنعتِ خردهفروشی (مغازههای فروش لباس)؛ تبلیغات تلویزیونی؛ بیلبوردها؛ رونق مراکز تجاری و دهها مورد دیگر.
برخی هم به زنجیره تامین در صنعت پوشاک اشاره میکنند و آن را مانعی بر سر راه توسعه صنایع پوشاک و نساجی در ایران میبینند.
به عنوان نمونه، ایران نزدیک به دو دهه است که با کاهش چشمگیر سطح تولید پنبه مواجه بوده است و علت اصلی هم روشن است: کمبود آب در ایران.
برخی میگویند که اگر ایران تولید گسترده پنبه داشت، قیمت پوشاک ایرانی میتوانست بهمراتب پایینتر باشد و حتی در مقایسه با نمونههای ترکیهای، رقابتپذیری بالاتری داشته باشد.
چرا در عین بحران آب هندوانه صادر میکنیم، اما پنبه (با ارزش افزوده بالاتر) تولید نمیکنیم؟
اما همهچیز هم الزاما به آب بر نمیگردد. مثلا، همین روزها خبر رسیده بود که ایران به ترکیه هندوانه صادر میکند، در حالی که ترکیه ترجیح میدهد هندوانه کشت نکند تا منابع ارزشمند آب را هدر ندهد.
مشکل آب در ایران به سطح فرابحرانی رسیده، اما اگر قرار بود آب را در قالب صادرات هندوانه هدر بدهیم، چرا مثلا پنبه کشت نکردیم که ارزش افزوده بالاتری دارد؟
مشکل ما نبود «استراتژی توسعه صنعتی» است. به عبارت ساده، با وجود دهها هزار کارمند، هزاران میلیارد تومان بودجه دولتی، صدها ساختمان و دهها گروه پژوهشی، ساختار مدیریت صنعتی در ایران اساسا رها است و کاری برای آن صورت نمیگیرد.
ظاهرا ما باید آنقدر هندوانه صادر کنیم که با بحرانهای امنیتی-اجتماعیِ معطوف به حوزه آب مواجه شویم. تا آن زمان، ما باید لباسهایی که میپوشیم را هم از بنگلادش، ترکیه و ویتنام وارد کنیم.
نظرات