خبر فوری:

فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۴۱۷۵۴۶

چرا نباید برای استارت‌آپ‌ها کار کنید

چرا نباید برای استارت‌آپ‌ها کار کنید

با توجه رایج شدن راه‌اندازی استارت‌آپ‌ها و موفقیت‌ نسبی برخی از آن‌ها، منطقی است که تعداد موقعیت‌های شغلی در این نوع شرکت‌ها نیز افزایش پیدا کند. اگر اخیرا برای جست‌وجوی موقعیت شغلی وقت گذاشته باشید، حتما به اسم تعدادی از استارت‌آپ‌ها نیز برخورده‌اید. برخلاف ظاهر این نوع شرکت‌ها، استارت‌آپ‌ها معمولا جزو ناامن‌ترین موقعیت‌های شغلی قرار

با توجه رایج شدن راه‌اندازی استارت‌آپ‌ها و موفقیت‌ نسبی برخی از آن‌ها، منطقی است که تعداد موقعیت‌های شغلی در این نوع شرکت‌ها نیز افزایش پیدا کند. اگر اخیرا برای جست‌وجوی موقعیت شغلی وقت گذاشته باشید، حتما به اسم تعدادی از استارت‌آپ‌ها نیز برخورده‌اید.

برخلاف ظاهر این نوع شرکت‌ها، استارت‌آپ‌ها معمولا جزو ناامن‌ترین موقعیت‌های شغلی قرار می‌گیرند. معمولا خود افرادی که قصد راه‌اندازی این نوع شرکت‌ها را دارند، به‌زودی با واقعیت‌های آن روبه‌رو می‌شوند؛ اما برای جویندگان کار، تصویر متفاوتی از استارت‌آپ‌ها شکل می‌گیرد که اغلب ناقص است. در این مقاله سعی داریم تا با توجه به ماهیت استارت‌آپ، دلایل نامناسب بودن کار در آن‌ها به‌عنوان یک شغل را مطرح کنیم.

استارت‌آپ‌ها شکست می‌خورند

احتمالا وقتی به دنبال یک شغل جدید هستید، نمی‌خواهید به زمان ترک آن و شغل پس‌ازآن فکر کنید؛ اما اگر به دنبال کار در استارت‌آپ‌ها باشید، باید این نوع عدم اطمینان و اضطراب را بپذیرید زیرا ماهیت استارت‌آپ‌ها با نا اطمینانی گره‌خورده است.

برای اثبات این حرف، ارقام و آمار بسیاری وجود دارد که نشان‌دهنده احتمال بالای شکست این نوع شرکت‌هاست؛ در سراسر جهان به‌طور میانگین، 90 درصد استارت‌آپ‌ها در پنج سال اول راه‌اندازی شکست می‌خورند.

البته اینکه این آمار را به‌طور مستقیم به ایران ربط بدهید کار درستی نیست. شاید آمار اصلی بیشتر یا کمتر از این مقدار باشد (حدس نویسنده "بیشتر" است). اما می‌توان تعدادی از آمار‌های دقیق‌تر را بررسی کرد تا عمق این اتفاقات را درک کنیم.

برای مثال آمار‌های مربوط به هند بسیار نزدیک به فرض ماست؛ طبق تحقیقی که توسط آی‌بی‌ام در هند انجام شد، جمع زیادی از کارآفرینان و مدیران استارت‌آپ‌ها مورد مصاحبه قرار گرفتند و نتیجه نهایی نشان داد که بیش از 90 درصد این نوع شرکت‌ها در پنج سال اول شکست می‌خورند. از طرف دیگر در آمریکا و خصوصا سیلیکون ولی، شرایط به این تاریکی نیست؛ در چهار سال اول 46 درصد از استارت‌آپ‌ها شکست می‌خورند و تنها در یک دوره 15 ساله است که نرخ شکست‌ آن‌ها به 90 درصد می‌رسد.

باوجود اینکه شرایط استارت‌آپ‌ها در ایران بسیار بیشتر به هند نزدیک است تا سیلیکون ولی، اما حتی اگر آمار‌های آمریکا را در نظر بگیرید، در هنگام شروع کار در یک استارت‌آپ امنیت شغلی کوتاه‌مدت شما برابر با احتمال شیر یا خط افتادن سکه است.

و این ریسک پنجاه‌درصدی در اکثر مواقع تنها شامل حال فرد استخدامی نمی‌شود؛ همسر، فرزند و اطرافیان وی نیز در این ریسک سهیم می‌شوند. به همین دلیل، جدا از کم بودن امنیت مالی، استرسی که از عدم وجود امنیت شغلی حاصل می‌شود به‌طور دائمی در ذهن شما وجود خواهد داشت.

9 از 10 شکست می‌خورد

به طور میانگین از هر 10 استارت‌آپ، 9 تای آن‌ها شکست می‌خورند

استارت‌آپ‌ها نسبت به دیگر کسب‌وکارهای رسمی، از تیم‌های کوچک‌تری شکل می‌گیرند و درنتیجه وزن موفقیت یا عدم موفقیت بر دوش تک‌تک افراد احساس می‌شود. درنتیجه، اگر شما به ثبات شرایط و روند روتین در کار اهمیت می‌دهید، کار در استارت‌آپ‌ها گزینه مناسبی برای شما نیست؛ هم ازلحاظ روحی و روانی و هم ازلحاظ مالی.

مدیریت و ضعف آن

یکی از دلایلی که باعث می‌شود تا 90 درصد استارت‌آپ‌ها شکست بخورند، ضعف مدیریتی است. اما این عامل تنها ازنظر ناامنی شغلی به کارکنان آسیب نمی‌رساند، بلکه نبود مدیریت و جهت‌دهی مناسب در محیط کار شرایط را برای کارکنان بسیار دشوار می‌کند.

دو نکته باعث می‌شود تا مدیریت مناسبی در استارت‌آپ‌ها وجود نداشته باشد:

  1. معمولا مدیران استارت‌آپ در دوره‌های ابتدایی، تجربه چندانی ندارند:

اولین نکته‌ای که باعث ضعف مدیریت در استارت‌آپ‌ها می‌شود، عدم تجربه مدیران در این زمینه است. معمولا استارت‌آپ‌ها از یک ایده خاص یا تصمیم بر داشتن یک کسب‌وکار مستقل شروع می‌شوند و تنها در موارد نادری پیش ‌می‌آید که موسس این شرکت، تجربه قبلی مدیریتی داشته باشد. درنتیجه مدیر استارت‌آپ نیز همواره در حال یادگیری و کنار آمدن با مسائل مختلف است.

علاوه بر این، در شرکت‌های رسمی، مدیریت بخش‌های مختلف در زمان ورود شما از قبل مشخص‌شده است و هر یک از مدیران، علاوه بر داشتن تجربه، از وظایف خود به‌خوبی آگاه‌اند؛ اما در استارت‌آپ‌ها، برای کاهش هزینه‌های مالی و زمانی، مدیر شرکت در حال مدیریت بخش‌های مختلفی خواهد بود که این اتفاق درنهایت به عملکرد وی آسیب می‌رساند و جمع این نکات باعث می‌شود تا انسجام عملیاتی و جهت‌دهی مناسب برای شرکت وجود نداشته باشد.

  1. راهنمایی چندانی برای شما وجود نخواهد داشت:

دومین مورد از ضعف مدیریتی که بر تجربه کاری شما قطعا تاثیرگذار خواهد بود، عدم وجود راهنمایی‌های مشخص و حمایت در محیط برای یادگیری است.

همان‌طور که اشاره کردیم، مدیر یک استارت‌آپ نه توانایی و نه وقت ارائه راهنمایی‌های مشخص به شما را خواهد داشت. همچنین مدیران میانی معمولا کم تعداد بوده و یا حتی وجود خارجی ندارند. تجمع این عوامل باعث می‌شود تا شما مجبور به تصمیم‌گیری‌ها و تحقیق‌هایی خارج از حیطه تخصصی خود شوید.

عدم راهنمایی

اگر شما به تصمیم‌گیری در لحظه و پذیرش مسئولیت آن عادت ندارید، یا اینکه تنها در شرایط مشخص بودن دستورالعمل‌ها می‌توانید کار کنید، قطعا این نوع شرایط کاری برای شما آزاردهنده خواهد بود.

این نکات تنها حرف ما نیست. جاستین کان، موسس توییچ (بزرگ‌ترین پلتفرم استریمینگ دنیا)، در یکی از مقالات خود بیان می‌کند که در اکثر استارت‌آپ‌ها مدیریت بسیار ضعیفی وجود دارد. او اشاره می‌کند که شرکت‌های بزرگ‌تر منابع زیادی برای آموزش و آماده‌سازی مدیران در اختیار دارند، چیزی که شامل حال بسیاری از استارت‌آپ‌ها نمی‌شود.

حقوق و مزایا از دید اقتصادی

بسیاری از افراد ممکن است با دیدن دفاتر شرکت‌هایی مانند فیس‌بوک و گوگل یا حتی اسنپ و کافه‌بازار، تصور کنند که تجربه کار کردن در استارت‌آپ‌ها علاوه بر لذت دائمی با حقوق بیشتری نیز همراه خواهد بود.

اما اگر به‌طور منطقی به قضیه نگاه کنید، متوجه می‌شوید که حقوق دریافتی شما در استارت‌آپ‌ها از حالت عادی (نسبت به شرکت‌های رسمی) کمتر خواهد بود؛ چراکه در چند سال ابتدایی فعالیت آن، یا هنوز سرمایه‌گذاری انجام‌نشده یا در صورت دریافت سرمایه، برای دوام شرکت نیاز به‌صرفه جویی وجود دارد. به همین علت است که معمولا استارت‌آپ‌ها مایل به استخدام افراد کم‌تجربه‌تر می‌شوند، که با توجه به شرایط شما می‌تواند نکته منفی یا نکته مثبت به‌حساب بیاید.

در اینجا شاید بسیاری از موسسان این شرکت‌ها و کارکنان آن‌ها بگویند که باوجود حقوق کمتر، سهم از شرکت به افراد داده می‌شود؛ حقیقت این است که در اکثر موارد این سهم‌ها ارزشی ندارند. در مواقع شکست این نوع شرکت‌ها، سرمایه‌گذاری انجام‌شده نیز نمی‌تواند به‌صورت کامل به سرمایه‌گذاران بازگردد و درنتیجه، باوجود آمار شکست استارت‌آپ‌ها نباید امید چندانی به دریافت سود از سهم خود داشته باشید.

از طرف دیگر، سیستم کاری 9 صبح تا 5 بعدازظهر در استارت‌آپ‌ها صدق نمی‌کند. ازآنجایی‌که در این نوع شرکت‌ها تمرکز بیشتر بر روی نتایج است و کمتر به ساعت‌های کاری توجه می‌شود، فشار ناشی از استرس بیشتر بوده و همچنین برخلاف تصور اولیه، شما هرروزه حتی در ساعت‌های غیر کاری نیز مجبور به کار خواهید شد. همه این نکات در حالی است که حقوق شما نسبت به یک فرد با سمت مشابه در یک شرکت عادی کمتر خواهد بود.

اگر می‌خواهید تا بر اساس تجربیات و مهارت‌های خود، نسبت به شغل قبلی‌تان از حقوق و مزایای بیشتری برخوردار شوید، مشغول شدن در استارت‌آپ‌ها به‌احتمال‌زیاد انتخاب خوبی نخواهد بود.

عدم اطمینان از محیط کاری

بسیاری از موارد نا اطمینانی برای کار کردن در استارت‌آپ‌ها را مطرح کردیم، اما همچنان یکی از آن‌ها باقی‌مانده که شاید توسط عده زیادی، به‌عنوان مهم‌ترین عامل تصمیم‌گیری در نظر گرفته شود: نا اطمینانی در محیط کاری.

یکی از ویژگی‌های استارت‌آپ‌ها، سرعت رشد بسیار بالای آن‌هاست. رشد سریع شرکت به این معنی است که محیط کاری، تعداد کارکنان و نحوه مدیریت نیز همواره در حال تغییر است. اگر شما دوست دارید تا در محیطی صمیمی در کنار دوستان خود کارکنید، قطعا از مراحل ابتدایی کار در استارت‌آپ لذت خواهید برد؛ اما در ادامه با بزرگ‌تر شدن شرکت و تغییر مدیریت، ممکن است که این نوع محیط کاری برای همیشه وجود نداشته باشد.

همچنین کسانی که برخوردهای رسمی در محیط کار را به حالت قبلی ترجیح می‌دهند نیز نمی‌توانند به‌راحتی با کارکردن در استارت‌آپ‌ها کنار بیایند. یکی از مواردی که به‌شخصه نسبت‌ به آن انتقادات زیادی می‌شنوم، تغییر وظایف فرد در طول فعالیت شرکت است؛ برای مثال فردی که به‌عنوان حسابدار شرکت استخدام شده است، با توجه به شرایط تیم مجبور می‌شود تا وظایف مربوط به تولید محتوای شبکه‌های اجتماعی را نیز بر عهده بگیرد.

یکی دیگر از نکاتی که از مورد قبلی ناشی می‌شود، ارزش نداشتن درجات و تیتر‌های شغلی است. به این معنی که حسابدار ارشد بودن در شرکتی که تنها دو حسابدار دارد، برای رزومه شما ارزشی نخواهد داشت و قطعا تاثیر مثبتی برای حقوق شما نیز ایجاد نمی‌کند. یکی از داستان‌های جالبی که دراین‌ارتباط شنیدم ازاین‌قرار بود که در هنگام جلسه سرمایه‌گذاری اولیه میان سرمایه‌گذاران و موسسان استارت‌آپ‌ خاصی، هرکدام از سه فرد خود را به عنوان‌های CEO، CTO و COO معرفی می‌کنند. در این حین یکی از سرمایه‌گذاران می‌پرسد که اگر شما مدیران ارشد هستید، پس چه کسی سرویس بهداشتی دفتر را تمیز می‌کند؟

پس نباید چندان به اسم‌ورسم موقعیت خود در استارت‌آپ‌ها اهمیت بدهید، خصوصا وقتی‌که استارت‌آپی که شما مشغول به فعالیت در آن بودید شکست بخورد. در این حالت ممکن است از دید بعضی مدیران، تجربه کاری شما برای یک شرکت شکست‌خورده، حتی یک نکته منفی نیز به‌حساب بیاید.

چرا باید با دید منفی‌گرایانه جلو بروید؟

مهم‌ترین چیزی که در هنگام کار کردن در استارت‌آپ‌ها اهمیت دارد، این است که واقعا به کار در چنین محیطی علاقه داشته باشید و هدف آن شرکت، با هدف‌ها و علاقه‌های شما هم مسیر باشد.

برای مطمئن شدن از داشتن چنین شرایطی باید به‌خوبی با نکات منفی کار در استارت‌آپ‌ها آشنا باشید، و اگر با این شرایط راحت نیستید نیز نباید آن را یک نکته منفی تلقی کنید بلکه صرفا آن را به‌حساب انتظارات و اهداف متفاوت بگذارید.

اگر در مرحله از زندگی قرار دارید که پیدا کردن اهداف و علایق خود بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد و مسئولیت‌های مهم مالی دیگران نیز بر عهده شما قرار نگرفته، قطعا به کار در استارت‌آپ‌ها فکر کرده‌اید که با توجه به شرایط شما تصمیم بسیار عاقلانه‌ای است. اما اگر شما به دنبال ثبات شغلی، حقوق مناسب، سابقه کار مطمئن و محیط کار حرفه‌ای هستید، بهتر است که به دنبال موقعیت‌های شغلی رسمی بگردید. البته این حرف به این معنی نیست که موقعیت‌های کاری استارت‌آپ‌ها را در نظر نگیرید، تنها این‌که در هنگام مصاحبه نیازمندی‌ها و انتظارات خود را به‌درستی مطرح کرده و در صورت موافقت با آن‌ها، پیگیر حقوق خود باشید.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.