عجیبتر از بیتکوین: زمان جایگزین پول میشود؟
از ابتدای تاریخ تا به امروز اشیای مختلفی بهعنوان پول به کار گرفته شدهاند. شاید طلا، نقره و دیگر فلزات کمیاب از معروفترین مثالها باشند. اما بشر از اشیای دیگر نظیر استخوان، پوست، صدف، اسلحه، گوشت، نمک و حتی جمجمه انسان نیز بهعنوان پول استفاده کرده است. معمولا واحد پول باارزشترین چیز برای مردم آن
از ابتدای تاریخ تا به امروز اشیای مختلفی بهعنوان پول به کار گرفته شدهاند. شاید طلا، نقره و دیگر فلزات کمیاب از معروفترین مثالها باشند. اما بشر از اشیای دیگر نظیر استخوان، پوست، صدف، اسلحه، گوشت، نمک و حتی جمجمه انسان نیز بهعنوان پول استفاده کرده است. معمولا واحد پول باارزشترین چیز برای مردم آن کشور است. اگر مردم یک کشور فکر میکنند چیزی بهاندازه ابریشم ارزش ندارد، آن را بهعنوان پول انتخاب میکنند. چرا که تمام مردم بهسادگی این کالای باارزش را میپذیرند و حاضرند در مقابل آن کالا یا خدمات ارائه کنند. چنین کالای محبوبی نقدشوندگی (liquidity) بالایی دارد.
حالا ما باید از خود بپرسیم باارزشترین کالایی که در اختیار داریم چیست؟ برخی گفتهاند در دنیای معاصر چیزی ارزشمندتر و کمیابتر از زمان نیست. اگر این حرف درست باشد، یعنی اگر واقعا باور داشته باشیم که وقت طلا است، آیا میتوانیم یک واحد پول زمانی (time-based currency) تعریف کنیم و بجای طلا و نقره برای وقت هم ارزش بیشتری قایل باشیم؟
چرکهای طلایی بر کف دست
آیا تا به حال به معنای اسکناسی که در کیف پولتان است فکر کردهاید؟ مثلا یک اسکناس هزارتومانی چه معنایی دارد؟ چرا اگر آن را به یک نانوا بدهید، به شما یک قرص نان میدهد؟ چرا با هیچ دارایی دیگری نمیتوانید به همین سادگی خرید کنید؟ گوشی تلفن همراه شما هم ارزشمند است. چرا بهسادگی نمیتوانید آن را با یک دست کتوشلوار نو عوض کنید؟
برخی پول را بهعنوان سند بدهی در نظر گرفتهاند. مثلا من این مقاله را مینویسم و عدهای آن را میخوانند. در مقابل دستمزد میگیرم. فرض کنید دستمزد من 1000 تومان باشد. این سند (اسکناس هزار تومانی) به جامعه میگوید که همه بهاندازه 1000 تومان کالا یا خدمات به من بدهکار هستند و در مقابل این بدهی باید به من چیزی بدهند.
جامعه برای زمانی که برایش صرف کردهاید به شما بدهکار میشود. اسکناس سندی است برای این بدهی.
من این سند بدهی را به نانوا نشان میدهم. او نمیداند من برای جامعه چه کار کردهام. اما بهسادگی باور میکند که در گذشته کاری ارزنده انجام دادهام. برای همین یک نان داغ به من میدهد. حالا جامعه بدهیاش را با من تسویه کرده، اما به نانوایی که به من نان داده تا بتوانم مقالههای بیشتر و بهتری بنویسم بدهکار شده است. برای همین من به او یک سند قانونی (یک اسکناس هزارتومانی) میدهم تا او بتواند طلب خود از جامعه را به دیگران ثابت کند.
این معامله میتواند با هر چیزی جوش بخورد. یک قطعه عقیق، یک تکه طلا، یک سند قانونی یا هر چیز ارزشمند دیگر که قابلنقدشدن باشد. اگر قرار باشد از زمان بهعنوان واحد پول استفاده کنیم، چطور میتوانیم به یکدیگر چند ثانیه، دقیقه یا ساعت پرداخت کنیم؟
بانکی برای زمان
تصور کنید یک بانک بزرگ وجود دارد که برای هر کس یک حساب بانکی خالی در نظر میگیرد. امروز من 8 ساعت وقت میگذارم و برای شما مخاطب عزیز مطلبی خواندنی تهیه میکنم. به خاطر این کار، بانک یک اعتبار 8 ساعته برای من در نظر میگیرد.
وقتی میخواهم به خانه بازگردم، سوار تاکسی میشوم. از اینجا تا خانه ما حدود 45 دقیقه راه است. برای این که راننده من را به خانه برساند، 45 دقیقه از حساب من بر میدارد. 7 ساعت و 15 دقیقه دیگر میماند برای من.
با واحد پول بر مبنای زمان مهم نیست کمکی که میکنیم چه باشد، مهم این است که دستی مهربان که جایی مشکلی را حل کرده است، حالا خود به کمک نیاز دارد.
بهاینترتیب هر کس که به یک ساعت کمک دیگری نیاز دارد، باید یک ساعت به یک نفر کمک کند. مهم نیست این کمک چه باشد، مهم این است که دستی مهربان که جایی مشکلی را حل کرده است، حالا خود به کمک نیاز دارد.
قیمتگذاری کالاها
چند روش برای قیمتگذاری کالاها به روش زمانی پیشنهاد شده است. اولین روش محاسبه قیمت بر اساس مقدار نفر/ساعت خرج شده برای تولید این کالا است. مثلا اگر 20 نفر به مدت 500 ساعت برای ساختن یک خانه وقت گذاشتهاند، کسی که میخواهد این خانه را بخرد باید 10 هزار ساعت برای دیگران کار کند.
پیشنهاد دیگر آن است که بعد از تغییر واحد پول، قیمتها همچنان بر اساس عرضهوتقاضا تعیین شوند. مثلا فرض کنید در سیستم پول زمانی، هر ساعت بهاندازه 20 هزار تومان الان ارزش داشته باشد. (این حرف معادل آن است که دستمزدها برمبنای ساعتی 20 هزار تومان محاسبه شوند.) آن روز برای خرید یک کالای 40 هزارتومانی، لازم است دو ساعت کار کنیم.
با وجود عرضهوتقاضا در نهایت قیمت کالاها تفاوتی نمیکند. اما یک تفاوت عمیق و فلسفی به وجود خواهد آمد. امروز ساعت کاری آدمها با پول و طلا سنجیده میشود. اما با پول زمانی، وقتِ آدمها است که ارزش دارد و مبنای ارزشگذاری کالاهایی مانند طلا قرار میگیرد.
مزیتهای دیگر پول زمانی
همانطور که گفتیم قرار بود پول سندی باشد از بدهی جامعه به فردی که برای ما کار مهمی انجام داده است. اما آیا ما به تمام پولدارهای جامعه خود عمیقا بدهکاریم؟ آیا آنها خدماتی بزرگ صورت دادند که حالا جبران زحمتهایشان تا این اندازه دشوار باشد؟
بهسادگی میتوانیم فردی ثروتمند، اما تنها و بداخلاق را تصور کنیم. او هر روز پول زیادی در میآورد بدون آن که با کسی حرف بزند، کسی را دوست داشته باشد یا برای دوستداشتنیتر شدن تلاش کند. اگر زمان جایگزین پول شود، این آدمها دیگر ثروتمند نخواهند بود. چون برای به دست آوردن پول زمانی باید به دیدن دیگران برویم، با آنها مهربان باشیم و با حل مشکلاتشان زمان به دست بیاوریم.
ما برای تمام کارهای خوبمان دستمزد نمیگیریم.
پیشبینی میشود در جهانی که ارزش بر مبنای زمان تعریف شود، تقویت روابط اجتماعی و گریز از تنهایی فرایندی سودآور باشد. حتی اگر برای عبور یک پیرمرد از خیابان وقت بگذارید، قلبتان در مقابل مغز اقتصادی شما نایستاده است. بلکه این دو اورگان همراستا خواهند شد. از طرف دیگر زمان همه انسانها محترم میشود، کارایی بالا میرود و عطوفت جای خباثت را خواهد گرفت. آن روز به بچههای خود یاد میدهیم «پول بیشتری میخواهی؟ آدم بهتری باش!».
البته تمام این حرفها فقط پیشبینیهای خوشبینانه است. هیچ مطالعه علمیای در تایید این ادعاها وجود ندارد. بهخصوص که مردم خبیث بهسرعت کشف میکنند چطور خون مردم را در شیشه کنند و زمان بیشتری به دست بیاورند.
نایابی زمان و عدالت
از بزرگترین مشکلات نظام پولی کنونی، قابلیت بسط دادن آن است. دولتها بهسادگی میتوانند پول چاپ کنند یا بخشی از پول منتشرشده را به خزانه بازگردانند. حتی پولهای رمزگذاری شده مثل بیتکوین را هم میشود بسط داد. اما شما در طول یک روز فقط 24 ساعت زمان دارید. نه بیشتر و نه کمتر. در دنیا هیچکس وجود ندارد که بیشتر از این مقدار زمان داشته باشد. در دنیایی که زمان واحد پول است، همه با منبعی برابر به دنیا میآیند.
طبیعی است که در نظام پولی جایگزین، ارزش ساعتهای آدمها برابر نباشد.
اما همه از منبع برابر خود به یک شکل محافظت نمیکنند. برخی بیشتر میخوابند و زمان زیادی را پای تلویزیون تلف میکنند. برخی دیگر برای خواب و استراحت برنامه منظمی دارند و با مطالعه و فراگیری حرفه و هنر، ارزش ساعتهای خود را بیشتر میکنند. طبیعی است که در نظام پولی جایگزین، ارزش ساعتهای این آدمها برابر نباشد.
زمان و مشکل همیشگی بیکاری
همانطور که میدانیم زمان نایابترین و باارزشترین کالای جهان است. وقتی زمان مرگ فرابرسد، با هیچ پولی نمیتوان یک روز اضافه خرید.
اما چقدر برای این کالای نایاب و باارزش تقاضا وجود دارد؟ آیا اگر کسی روی زمین یک تکه طلا ببیند، بیتفاوت از کنار آن عبور میکند؟ چطور است که مردم بهسادگی ثانیههای خود را تلف میکنند، یا از کنار کسی که چند ساعت زمان اضافه برای عرضه دارد بهسادگی میگذرند؟
ما نسبت به زمان، این کالای ارزشمند، بیتفاوت هستیم.
رقم بالای بیکاری در جهان نشان میدهد که تقاضا برای زمان آنقدرها بالا نیست. دست کم تردیدی نیست که عرضه زمان از تقاضای آن بیشتر است. امید میرود که واحد پول زمانی بتواند ارزندگی زمان را به جهانیان یادآوری کند و نرخ بیکاری را بهصورت معنایی کاهش دهد.
واحد پول زمانی تا چه اندازه جدی است؟
اولین بار در سال 1832 روبرت اوون (Robert Owen) ایده تبادل کارهای معادل (Equitable Labour Exchange) بجای پول را مطرح کرد. او پیشنهاد انتشار اوراقی را داشت که بر روی آن بجای دلار، پوند یا هر واحد دیگر، «ساعت» بهعنوان مبنای ارزش نقش بسته باشد. در اواخر قرن بیستم ادگار کان (Edgar S. Cahn) استاد دانشگاه کلمبیا و از مشاورین ارشد کندی، یک بانک زمانی (Time Bank) تاسیس کرد.
حالا در برخی از محافل علمی بحث استفاده از زمان بهعنوان پول دوباره در حال قوت گرفتن است. به خصوص که بیتکوین نشان داد دنیا به بازتعریف پول نیاز دارد. برخی باور دارند این واحد پول میتواند مفیدتر از زنجیرههای بلوکی مانند بیتکوین باشد.
دنیا آنقدرها هم جای خوبی نیست!
در مقابل ایده استفاده از زمان بهجای پول نقدهای جدی زیادی اقامه شده است. برخی گفتهاند که اهداف پولی بر پایه زمان بیاندازه به آرمانهای کمونیستی شباهت دارد. این نظام بیشتر از آن که به کارایی یک سیستم مالی و حداکثر کردن بازدهی سرمایههای موجود در جهان توجه شده باشد، در مورد عدالت و برابری سخن میگوید، اما مشخص نمیکند که هزینههای این برابری از کجا تامین خواهد شد.
اگر قرار باشد برای خدمت خود دستمزد کمتری بگیرید و با پرداخت پول بیشتر دیگران را راضی کنید که نیاز شما را برطرف کنند، چه تفاوتی بین نظام مالی کنونی و سیستم زمانی وجود خواهد داشت؟
از طرف دیگر ممکن است شما خدماتی داشته باشید که در لحظه نتوانید برای آن مشتری پیدا کنید. یا برای کاری وقت بگذارید که کسی به آن نیاز ندارد. در مقابل نیازهایی برای شما به وجود بیاید که پیداکردن کسی که آن را برطرف کند ساده نباشد. اگر قرار باشد برای خدمت خود دستمزد کمتری بگیرید و با پرداخت پول بیشتر دیگران را راضی کنید که نیاز شما را برطرف کنند، چه تفاوتی بین نظام مالی کنونی و سیستم زمانی وجود خواهد داشت؟
هنوز راه درازی در پیش داریم
توجه کنید که در این نظام کسی چیزی به ارث نمیبرد. کسی نمیتواند بعد از مرگش «عمرش را بدهد به شماها». اما اگر سرمایههای «چند میلیارد نفر/ساعته» تجمیع نشود، چه کسی بر روی شرکتهای بزرگ مثل اپل و ناسا سرمایهگذاری خواهد کرد؟
از این هم سادهتر نگاه کنیم. راننده تاکسیها دوست دارند مسیر 45 دقیقهای را در نیم ساعت بروند تا بتوانند در طول روز بیشتر کار کنند. این یعنی تعریف رسمی کارایی. چه تضمینی وجود دارد که یک تاکسی قابل پرداخت با زمان، عمدا مسیر را دور نکند تا بتواند 2 ساعت از روز من را تصاحب کند؟ دوساعتی که میتوانست به خدمتی مفید تبدیل شود. اما حالا پشت ترافیک و چراغقرمزها تلف میشود. ایده پرداخت با زمان به جای پول ایده جالبی است و ممکن است یک روز جدی شود. اما این واحد پول برای رسیدن به نقطه مطلوب راه زیادی در پیش دارد. آیا شما حاضرید دقیقه و ساعت را جایگزین ریال و تومان کنید؟ آیا باید برای این واحد جدید اسکناس چاپ کرد یا باید بیشتر بر بانکداری دیجیتال تمرکز کنیم؟ مهمتر از همه، آیا نسبت به این تغییر خوشبین هستید؟
نظرات