آیا به کودکان اجازه کار کردن بدهیم یا خیر؟
این سوال در کشور ما ذهن بسیاری از والدین را درگیر کرده است. چند سالی است که متاسفانه ساختار مدارس بهگونهای شده است که در آن فقط کنکور و نتیجه آن برای خانوادهها اهمیت یافته و مدارس فقط بچهها را برای کسب رتبه خوب آموزش میدهند. بر سر این موضوع با دیگر مدارس رقابت میکنند.
این سوال در کشور ما ذهن بسیاری از والدین را درگیر کرده است. چند سالی است که متاسفانه ساختار مدارس بهگونهای شده است که در آن فقط کنکور و نتیجه آن برای خانوادهها اهمیت یافته و مدارس فقط بچهها را برای کسب رتبه خوب آموزش میدهند. بر سر این موضوع با دیگر مدارس رقابت میکنند.
نتیجه آنکه به قول خود دانشآموزان آنها ابزارهایی شدهاند تا مدارس را به اهدافشان برسانند. بسیاری از والدین هم از ترس عقب ماندن از این قافله فرزندان خود را رنجهای بسیاری وارد این رقابت میکنند. آنها به مدارس و سیستم آموزشی آنها اعتماد میکنند بلکه آینده خوبی را برای فرزند خود رقم بزنند.
پزشکانی که خوشحال نخواهند بود
در این میان کودکان را میبینیم که هر روز باگذشت سالهای تحصیلی خلاقیت کودکان کم و کمتر میشود. وقتی هم به سالهای آخر دبیرستان میرسند رمقی برای ادامه راه برای آنها نمیماند و فقط میخواهند این سالهای آخر هم سپری شود، سد کنکور را بشکنند و وارد دانشگاه شوند.
بسیاری از آنها نمیدانند برای چه در این رشته درس میخوانند و کجا میخواهند بروند آیا مسیر درستی را انتخاب کردهاند یا خیر؟ وقتی صحبت از پزشکی میشود آنها نمیدانند کارهای یک پزشک چیست. یک پزشک چه مسئولیتی دارد؟
اگر به بسیاری از دبیرستانها مراجعه کنیم میبینیم که اکثر بچهها رشته علوم تجربی میخوانند ولی بسیاری از آنها نمیدانند چرا این رشته را انتخاب کردهاند.
هنگامیکه از آنها بپرسیم چرا این رشته را انتخاب کردهاید، میگویند به خاطر مادرم یا پدرم. یا به خاطر اینکه پول داشته باشم تا آرزوهایم را دنبال کنم. باید از این نوجوان پرسید آیا آنقدر زندگی خواهی کرد که بعدازاین همه سختی و تلاش بتوانی آرزوهایت را دنبال کنی؟ آیا در این مدت خوشحال خواهی بود؟
از طرف دیگر دانشآموزان رشته علوم انسانی را میبینیم که با عشق و علاقه و با انتخاب خود وارد این رشته شدهاند. آنها در مقابل بسیاری از حرفهای منفی خانوادهها و جامعه ایستادهاند تا بگویند ما میخواهیم آرزوهایمان را دنبال کنیم.
ما مشکلاتی را در جامعه دیدهایم و به دنبال حل آنها هستیم و میخواهیم برای جامعه مفید باشیم. آنهایی که با انتخاب خود به این رشته آمدهاند میدانند کجا میخواهند بروند و به اهمیت کار خود پی بردهاند.
و باز هم کنکور فرصتها را میسوزاند
با توجه به مواردی که گفتیم، دانشآموزان تا مقطع دیپلم به علت وجود سدی به نام کنکور کاملا محافظت میشوند. در اتاقهای دربسته مدام در حال تست زدن و مطالعه درسهایی هستند که نمیدانند کاربردشان در زندگی چیست.
حالا تصور کنید این دانشآموز با این نحوه آموزش وارد دانشگاه شده و فارغالتحصیل شود. تصور میکنید این فارغالتحصیل چه مشکلی از جامعه را میتواند حل کند.
آیا او تابهحال فرصت داشته است که با مشکلی مواجه شود؟ آیا تابهحال مشکلی را حل کرده است؟ آیا مشکلاتی را که در جامعه وجود دارد میشناسد؟ آیا نقش خود را در حل این مسائل، مفید میداند؟ یا منتظر است دیگران همانطور که تا این سن محیط را برای او فراهم کردهاند ادامه راه را هم برای او هموار کنند.
برای کمک به نسلهای بعدی و داشتن جوانانی فعال و هدفمند باید روند آموزش را تغییر دهیم. باید برای آنها فرصت تجربه کردن و مهارتآموزی را فراهم آوریم. گاهی در میان دانشآموزان سنین حدود 10 سال تمایل به کار کردن زیاد میشود و متاسفانه تعدادی از آنها با مقاومت والدین مواجه میشوند.
بیشتر والدین میترسند فرزندانشان مزه پول را بچشند و از درس فراری شوند. گاهی هم نگران قضاوتهای مردم هستند که بگویند «چه پدر و مادر بیمسئولیتی که اجازه میدهند فرزندشان در این سن کار کند».
حتما بچه آنقدر تامین نیست که مجبور است کار کند. گاهی بچهها با وجود علاقه و تمایل به کار کردن، خود نگران این حرفها هستند و احساس میکنند اگر کار کنند خانوادهشان زیر سوال میرود یا اینکه مردم احساس میکنند اینها کودکان کار هستند.
آیا اجازه بدهیم فرزندمان، کاری را تجربه کند یا خیر؟
والدین بسیاری این سوال را از من پرسیدهاند. آنها میپرسند آیا اجازه بدهیم فرزندمان، کاری را تجربه کند یا خیر؟
Karen Bellenir در کتاب Cash and Credit information for teen میگوید «کار کردن برای بچهها مزایای بسیاری دارد. همچنین بهترین راه برای آماده کردن آنها برای زندگی و دانشگاه است. بهطورکلی مهارتهایی که بچهها در سنین پایین به دست میآورند میتوانند اثر بلندمدتی در زندگی کاری و حرفهای آنها داشته باشند.
بهعلاوه تجربه کاری میتواند به مردم کمک کند که احساس خوبی در مورد خودشان پیدا کنند. اعتمادبهنفس و عزتنفسی که بچهها از طریق کار کردن به دست میآورند میتواند برای مصاحبه کاری پس از دوران دانشگاه بسیار موثر باشد».
علی یکی از دانشآموزان من بود که 11 سال داشت. او بچهای بسیار فعال، پرانرژی و درسخوان بود. علی که در یک خانواده متوسط زندگی میکرد از 10 سالگی وارد بازار کار شده بود.
شغل او و یکی از دوستانش فروش عِطر در کنار خیابان بود. او بهواسطه شغل و انگیزهای که داشت مجبور بود مرتب خود را بهروز نگه دارد. به همین دلیل مرتب فیلمهایی مرتبط با کسبوکار و جذب مشتری میدید.
او در مدتزمانی که در کلاس بود مسائل را در حد عالی درک و تحلیل میکرد. در کلاس دانشآموزان دیگری هم بودند که هم سن و سال علی بودند. یکی از آنها به نام دانیال تعریف میکرد من درس میخوانم و پدرم بهعنوان جایزه به من پول میدهد. او میگفت میخواهم درسهایم را خوب بخوانم که در آینده شغل خوبی به دست بیاورم.
هنگامیکه این دو دانشآموز را باهم مقایسه میکردم میدیدم علی برای خود هدفگذاری کرده و زندگی حرفهای خود را آغاز کرده است.
او زبان انگلیسی را تمام کرده بود و چون خانواده او پول شهریه مربوط به کلاس زبان آلمانی را نداشتند، خود او در حال تلاش بود که پول را به دست بیاورد و زبان آلمانی را یاد بگیرد. چون میگفت میخواهم از 16 سالگی به آلمان بروم و از الان پول خودم را برای آن روز پسانداز میکنم.
این در حالی بود که بقیه کلاس هدفی نداشتند و به دنبال این بودند که در آینده در کنکور رتبه خوبی بیاورند و رشتهای خوب قبول شوند.
مضرات کار کردن بچهها
با توجه به اختلافنظرهایی که در رابطه با کار بچهها وجود دارد، برخی بر این باور هستند که بچهها نباید کار کنند و مضراتی را برای آن مطرح میکنند. مطالعات نشان میدهند بچههایی که بیشتر از 15 ساعت در هفته کار میکنند نمرات کمتری میگیرند.
همچنین فرصت کمتری برای بازی کردن، دوستی، فرصت ورزش کردن و وقت گذراندن با خانواده را دارند.
بهطور خلاصه ما بهعنوان اعضای جامعه و والدین باید این فرصت را برای کودکان فراهم آوریم تا آنها بتوانند انتخاب دقیقتری در شغل آینده خود داشته باشند و آگاهانه مسیر آینده زندگی خود را انتخاب کنند.
با این روش، آنها مشاهده خواهند کرد که درآمد با کار و تلاش به دست میآید و منتظر دیگران نشستن، راهی بهجایی نمیبرد. آنها با این روش با سختیهای راه و مشکلات کار مواجه خواهند شد و سعی میکنند با سوال کردن از دیگران مشکلات را حل کنند و آموزش ضمنی داشته باشند.
نظرات