به گزارش تجارت نیوز، صنعت پلاستیک سالهاست خود را با برچسب «اقتصاد چرخشی» بازتعریف میکند؛ اما پشت این واژه شیک و آیندهدار، پرسشی جدی پنهان است: آیا بازیافت پلاستیک واقعا چرخهای پایدار میسازد یا صرفا روایتی سبز برای ادامه همان الگوی تولید و مصرف است؟ بررسی دادههای جهانی نشان میدهد فاصله میان وعده و واقعیت، بیش از آن چیزی است که در کمپینهای تبلیغاتی دیده میشود و روندهای نوظهور فناوری و سیاستگذاری نیز تاثیری محدود بر این شکاف داشتهاند.
انفجار نیاز و تولید پلاستیک
نقطه شروع بحران پلاستیک در نیمقرن گذشته به ستون فقرات بسیاری از صنایع تبدیل شده است، از بستهبندی مواد غذایی گرفته تا خودروسازی و تجهیزات پزشکی. تولید جهانی پلاستیک از حدود ۲ میلیون تن در دهه ۱۹۵۰ به بیش از ۴۰۰ میلیون تن در سالهای اخیر رسیده است؛ رشدی که هیچ ماده دیگری تجربه نکرده است. این شتاب تولید، در حالی ادامه دارد که ظرفیتهای جمعآوری و بازیافت همپای آن رشد نکردهاند. نتیجه، انباشت سالانه دهها میلیون تن زباله پلاستیکی در خاک، رودخانهها و اقیانوسهاست. علاوه بر این، افزایش مصرف پلاستیکهای نو و یکبارمصرف در کشورهای در حال توسعه، فشار مضاعفی بر زیرساختهای بازیافت وارد میکند و همزمان بازار جهانی مواد اولیه را دچار نوسانات شدید کرده است.
و اما اقتصاد چرخشی؛ از پشت پرده چه خبر؟
در تعریف کلاسیک، اقتصاد چرخشی یعنی حفظ ارزش مواد در چرخه تولید تا حد ممکن، با حداقل اتلاف و دفع نهایی. صنعت پلاستیک این مفهوم را بهسرعت پذیرفت، زیرا از یکسو فشار افکار عمومی و مقررات زیستمحیطی افزایش یافته و از سوی دیگر، وابستگی به خوراک فسیلی هزینهبر شده است. بازیافت، استفاده مجدد و طراحی برای چرخهپذیری، به کلیدواژههای ثابت گزارشهای پایداری شرکتهای پتروشیمی و برندهای بزرگ مصرفی تبدیل شدهاند. با این حال، اجرای واقعی این مفاهیم نیازمند سرمایهگذاریهای کلان، هماهنگی بین زنجیرههای تامین و سیستمهای جمعآوری پیشرفته است که در بسیاری از کشورها هنوز کامل نشده است.
با وجود تمام این ادعاها، آمارها تصویر دیگری نشان میدهند. از کل پلاستیک تولیدشده در جهان، کمتر از ۱۰ درصد واقعا بازیافت میشود و بخش عمدهای یا دفن میگردد یا سوزانده میشود. حتی در اتحادیه اروپا که سختگیرانهترین سیاستهای زیستمحیطی را دارد، نرخ بازیافت واقعی بسیاری از انواع پلاستیکهای مصرفی هنوز فاصله محسوسی با اهداف اعلامی دارد. این شکاف آماری، نخستین زنگ خطر درباره کارآمدی مدل فعلی اقتصاد چرخشی در صنعت پلاستیک است. علاوه بر این، تحلیلهای اقتصادی نشان میدهند هزینههای بازیافت بهطور متوسط ۲ تا ۵ برابر کمتر از تولید پلاستیک نو نیست، که مانع سرمایهگذاری بیشتر در این بخش شده است.
بازیافت مکانیکی؛ ستون کج چرخه پلاستیک
بازیافت مکانیکی رایجترین مسیر بازیافت پلاستیک است و بیشترین سهم را در آمارهای رسمی دارد. این روش بر خردکردن، شستوشو و ذوب مجدد پلاستیک متکی است، اما محدودیتهای فنی جدی دارد. افت کیفیت پلیمر، آلودگیهای مخلوط و محدودیت در تعداد دفعات بازیافت باعث میشود بسیاری از محصولات پلاستیکی فقط یک یا دو بار قابل بازیافت باشند. در عمل، این یعنی «چرخهای کوتاه» که در نهایت به بنبست دفن یا سوزاندن میرسد. برخی گزارشها نشان میدهند که بهبود فرآیندهای جداسازی و پاکسازی میتواند این چرخه را تا ۳۰ درصد طولانیتر کند، اما این اصلاحات نیازمند سرمایهگذاری و زمان است.
در سالهای اخیر، بازیافت شیمیایی بهعنوان راهحل جدیدی معرفی شده است؛ فرآیندی که پلاستیک را به مونومر یا خوراک شیمیایی بازمیگرداند. اما واقعیت اقتصادی و زیستمحیطی این روش هنوز محل بحث است. مصرف بالای انرژی، هزینه سرمایهگذاری سنگین و انتشار قابلتوجه کربن، پرسشهای جدی درباره پایداری واقعی این مسیر ایجاد کرده است. مطالعات نشان میدهند که ترکیب این فناوری با منابع انرژی تجدیدپذیر میتواند ردپای کربنی را به میزان ۴۰ تا ۶۰ درصد کاهش دهد، اما این سطح از ادغام هنوز در عمل کمرنگ است.
ردپای کربن و چرخهای که کامل نمیشود!
یکی از معیارهای کلیدی برای سنجش اقتصاد چرخشی، کاهش انتشار گازهای گلخانهای است. بررسیها نشان میدهد برخی مسیرهای بازیافت شیمیایی، در صورت استفاده از برق یا حرارت فسیلی، حتی میتوانند ردپای کربنی بالاتری نسبت به تولید پلاستیک نو داشته باشند. اینجاست که مفهوم «فریب سبز» مطرح میشود؛ جایی که یک فناوری با برچسب سبز معرفی میشود، اما در تراز نهایی محیطزیستی، دستاورد قابلتوجهی ندارد. علاوه بر این، مطالعات حوزه بازار نشان میدهند که قیمت بالای مواد بازیافتی میتواند مصرفکنندگان و برندها را به سمت پلاستیک نو سوق دهد و بدین ترتیب چرخه پایدار اقتصادی را مختل کند.
بر همین اساس بسیاری از برندهای بزرگ مواد غذایی، پوشاک و کالاهای مصرفی در جهان، تعهد دادهاند تا سالهای آینده از پلاستیک بازیافتی در بستهبندی خود استفاده کنند. این تعهدات، تقاضا برای مواد بازیافتی را افزایش داده، اما همزمان خطر کمبود عرضه و افزایش قیمت را نیز بههمراه داشته است. در برخی موارد، رقابت برای دسترسی به پلاستیک بازیافتی، به واردات زباله از کشورهای دیگر انجامیده که خود تناقضی آشکار با روح اقتصاد چرخشی است. علاوه بر این، فشار رسانهها و شبکههای اجتماعی باعث شده برندها در تبلیغات خود اغلب بیش از واقعیت، به سبز بودن محصولاتشان تاکید کنند.
برخی کارشناسان معتقدند آنچه امروز در صنعت پلاستیک میبینیم، بیشتر مدیریت بحران است تا اقتصاد چرخشی. تمرکز بیش از حد بر بازیافت، توجه را از مساله اصلی یعنی کاهش تولید منحرف میکند. تا زمانی که تولید پلاستیک با نرخ فعلی ادامه دارد، هیچ سیستم بازیافتی قادر به بستن کامل چرخه نخواهد بود. اما آنچه مسلم است، ادامه مسیر کنونی بدون اصلاحات عمیق، نمیتواند بحران پلاستیک را حل کند. بهعلاوه، گسترش فناوریهای نوین، اصلاح سیاستها و تغییر رفتار مصرفکننده، بدون تعامل همزمان، نمیتواند نتایج پایدار ایجاد کند.