موضوعات داغ: # تحریم # تحریم پتروشیمی # تحریم نفت ایران # قیمت نفت # نفت ایران # پیش بینی قیمت خانه # قیمت خانه # قیمت مسکن

الویری، شهردار اسبق تهران: کشور در یک دوراهی تاریخی قرار دارد؛ ادامه مسیر فعلی ما را به بحران می‌برد

مرتضی الویری در گفت‌وگویی تفصیلی با تأکید بر ضرورت اصلاحات ساختاری در کشور، هشدار داد که ادامه مسیر کنونی می‌تواند ایران را با بحران‌های شدیدتری مواجه کند. او با اشاره به تجربه کشورهایی نظیر چین و مراکش، بر امکان تغییر مسیر و عبور از بحران از طریق بازنگری در سیاست‌ها، اعتماد به مردم و اصلاح نهادهای کلیدی تأکید کرد.

به گزارش تجارت نیوز، مرتضی الویری در گفت‌وگویی مفصل، با تمرکز بر چالش‌های ساختاری کشور، بر لزوم بازگشت به عقلانیت و اصلاح مسیرهای سیاست‌گذاری تأکید کرد. او معتقد است که ایران در نقطه‌ای تعیین‌کننده ایستاده و ادامه روند فعلی می‌تواند کشور را با بحران‌های شدیدتری مانند فروپاشی، تشدید فقر و شکاف اجتماعی مواجه کند. در مقابل، او بر این باور است که با شجاعت در پذیرش اشتباهات گذشته، بازنگری در سیاست‌ها و اعتماد به مردم، می‌توان آینده‌ای متفاوت برای ایران رقم زد.

الویری با اشاره به تجربه کشورهایی نظیر چین و مراکش، تأکید می‌کند که تغییر مسیر، حتی در چارچوب‌های محدود، نتایج مثبت قابل‌توجهی در پی خواهد داشت. او به‌ویژه بر ضرورت اصلاح مجلس به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین نهادهای ساختاری کشور تأکید دارد و پیشنهاد می‌دهد که مجمع تشخیص مصلحت با استفاده از ظرفیت قانون اساسی، راه را برای برگزاری انتخاباتی آزاد و رقابتی هموار کند. در حوزه سیاست داخلی، او حضور واقعی مردم را مهم‌ترین عامل برای ثبات و پیشرفت کشور می‌داند و هشدار می‌دهد که حذف و نادیده‌گرفتن صدای اکثریت، هزینه‌های سنگینی در پی خواهد داشت.

به گفته او، تجربه دوم خرداد نشان داد که مشارکت مردم می‌تواند حتی تهدیدهای بین‌المللی را مهار کند. الویری در بخش دیگری از این گفت‌وگو به‌شدت ادعای مطرح‌شده درباره همکاری‌اش با ساواک را رد می‌کند و آن را کاملاً بی‌پایه می‌داند. او با اشاره به اسناد موجود، روندهای متعدد تأیید صلاحیت، و حتی بررسی‌های انجام‌شده در وزارت اطلاعات، تأکید می‌کند که نه‌تنها همکاری‌ای در کار نبوده، بلکه همواره تحت تعقیب، شنود و نظارت شدید این نهاد امنیتی قرار داشته است. او روایت‌هایی مستند از تحت‌نظر بودن خود توسط ساواک ارائه می‌دهد و می‌گوید که حضورش در مبارزات پیش از انقلاب نه‌تنها پنهان نبوده، بلکه مستند به مدارکی است که سال‌ها بعد نیز در بررسی‌های رسمی مورد استناد قرار گرفته‌اند.

او همچنین در پاسخ به برخی نقدها درباره نامه اخیر فائزه هاشمی از زندان، بر اهمیت خودسازی اخلاقی برای فعالان سیاسی تأکید کرد و گفت که بدون تربیت درونی، افراد در مواجهه با قدرت دچار لغزش‌های جدی خواهند شد. در پایان، وی با نقد طرح‌هایی مانند انتقال پایتخت و اشاره به ظرفیت‌های مغفول تهران، خواستار مدیریت هوشمندانه منابع موجود و استفاده از فرصت‌هایی چون فرودگاه امام خمینی در تعامل سازنده با جهان شد.

مرتضی الویری، فعال سیاسی پیش از انقلاب و شهردار اسبق تهران، در گفت‌وگویی تفصیلی با رد قاطع ادعای همکاری‌اش با ساواک، از تجربیات خود در مواجهه با این نهاد امنیتی پیش از انقلاب سخن گفت. او با اشاره به اسناد و بررسی‌های رسمی صورت‌گرفته در دوره‌های مختلف مسئولیت، تأکید کرد که نه‌تنها هیچ‌گاه با ساواک همکاری نداشته، بلکه تحت مراقبت، شنود و تعقیب دائمی آن‌ها قرار داشته است. الویری ضمن روایت حضورش در وزارت اطلاعات برای بررسی اسناد ساواک، تصریح کرد که بارها در مراحل مختلف، از تأیید صلاحیت‌های انتخاباتی گرفته تا انتصاب به شهرداری و حضور در اسپانیا به عنوان سفیر رسمی جمهوری اسلامی ایران، سوابقش به‌دقت بررسی شده و همواره تأیید شده است.

او در بخش‌های دیگری از این گفت‌وگو با تأکید بر ضرورت اصلاح ساختارهای سیاسی، از عملکرد مجلس، طرح انتقال پایتخت و وضعیت فعلی کشور نیز انتقاد کرد و هشدار داد که در صورت ادامه مسیر کنونی، کشور با بحران‌های جدی‌تری مواجه خواهد شد. به گفته او، تنها راه نجات، بازگشت به عقلانیت، مشارکت واقعی مردم و پذیرش شجاعانه اشتباهات گذشته از سوی مسئولان است.

مشروح گفت و گو با وی در پی می‌آید:

علت کم‌گفتگو شدنم این است که حرف تازه‌ای برای گفتن نیست

آقای مهندس الویری، کم گفتگو بودید، کم گفت و گوتر شدید! علت خاصی دارد؟

تقریباً پنج یا شش سال است که به بیماری پارکینسون مبتلا شده‌ام و در نتیجه، فعالیت‌هایم به‌شدت محدود شده است. این بیماری با کارهای پرحجم و سنگین چندان سازگار نیست؛ بنابراین، یکی از دلایل کناره‌گیری‌ام از برخی فعالیت‌ها همین موضوع است. دلیل دیگر این است که بسیاری از مطالب و سخنان تکراری شده‌اند. اگر حرف جدید و نویی برای گفتن باشد، بیان آن مفید است، اما در غیر این صورت، ازآنجاکه قبلاً هم گفته شده و دیگران نیز مشغول بیان آن هستند، ضرورتی برای تکرار وجود ندارد.

مسأله سوم این است که به تعبیر معروف، «ما شهردار زنجان شده‌ایم»؛ یعنی اگر زمانی شهردار تهران بودیم، اکنون به زندگی خانوادگی پرداخته‌ایم و بیشتر وقتمان را در خانه و طبیعت می‌گذرانیم.

مشکل از شخص پزشکیان نیست؛ ساختارها و سازوکارها معیوب است

 آقای مهندس، نظرتان در مورد دولت آقای پزشکیان چیست؟

 به نظر من، بسیاری از افراد انتظارات بالایی از آقای پزشکیان دارند، درحالی‌که مشکل از شخص ایشان نیست، بلکه به سازوکارها و شرایطی مربوط می‌شود که در آن قرار داریم. من معتقدم که تا زمانی که این ساختارها و سازوکارها اصلاح نشوند، حتی اگر قوی‌ترین و توانمندترین مدیر را به‌عنوان رئیس‌جمهور منصوب کنیم و کارآمدترین افراد را به‌عنوان وزیر برگزینیم، نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد شد. برخی تصور می‌کنند که با تغییر رئیس‌جمهور، تحولی اساسی رخ می‌دهد، اما من از ابتدا چنین باوری نداشتم. در دوره نخست انتخابات ریاست‌جمهوری سکوت کردم، اما در دوره دوم، مردم را به حضور و رأی‌دادن تشویق کردم. اکنون که به گذشته می‌نگرم، از خودم می‌پرسم که با آگاهی از این‌که تا ساختارها تغییر نکنند، تغییر مدیران تأثیری نخواهد داشت، چرا مردم را به مشارکت تشویق کردم؟

 این پرسش همچنان برای من مطرح است، زیرا گمان می‌کنم اگر مردم ببینند که تغییرات خاصی رخ نمی‌دهد، امیدشان به یأس تبدیل خواهد شد.

اکنون نیز، درحالی‌که احساس می‌کنم ناترازی‌ها بیشتر شده و نارضایتی مردم افزایش‌یافته است، اما نمی‌توان آقای پزشکیان را مقصر اصلی دانست. البته، ممکن است ایشان در برخی موارد عملکرد بهتری می‌داشت. به‌عنوان‌مثال، بحث «وفاق» که ایشان مطرح کردند، به نظر من ناقص، نارسا و ناکافی بوده است. وفاق زمانی معنا پیدا می‌کند که بتوانیم با مردم، به‌ویژه آن ۶۰ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند، آشتی کنیم و آنان احساس کنند که بخشی از این وفاق هستند. این‌که چند نفر با گرایش اصول‌گرایی را در کابینه و استانداری منصوب کنیم و آن را وفاق بنامیم، بیشتر شبیه یک شوخی است.

با این‌حال، باز هم بر این باورم که اگر ساختارها معیوب باشند، در چارچوب چنین ساختارهایی نمی‌توان نتیجه مطلوبی گرفت.

اصلاح ساختارها مثل تغییر مسیر ریل قطار است؛ اگر مقصد اشتباه باشد، حرکت سریع‌تر ما را به هدف نمی‌رساند

راه‌حل چیست؟

راه‌حل این است که به اصلاح ساختارها بپردازیم. برای مثال، اگر مسیر ریلی به سمت نقطه «الف» تنظیم شده باشد، درحالی‌که مقصد مطلوب «ب» است، هرچقدر هم که لوکوموتیو را به حرکت واداریم، به هدف نخواهیم رسید؛ بنابراین، باید بررسی کنیم که چگونه می‌توان اهرم‌های اساسی را جابه‌جا کرد.

برای نمونه، یکی از چالش‌های کنونی ناترازی در حوزه‌های مختلفی همچون انرژی، منابع آبی، صندوق‌های بازنشستگی و محیط‌زیست است. حل این مشکلات مستلزم دو اقدام اساسی است: نخست، سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین برای بهبود عرضه و افزایش کارآمدی. دوم، کاهش مصرف از طریق بهینه‌سازی آن، به‌طوری‌که تعادل میان عرضه و تقاضا برقرار شود. در بخش نخست، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و تعامل سازنده با جهان ضروری است.

برای بهبود شرایط، لازم است که مردم را همراه خود داشته باشیم. اما در حال حاضر، چنین وضعیتی وجود ندارد. ما در تعامل با دنیا به‌گونه‌ای رفتار کرده‌ایم که نه‌تنها رابطه خوبی با اروپا نداریم، بلکه از همان ابتدا سیاستی ضدآمریکایی اتخاذ کردیم و با ایجاد فضای تنش‌آلود در سطح بین‌المللی، شرایطی به وجود آوردیم که امکان جذب سرمایه و فناوری از خارج را از دست دادیم.

در بعد داخلی نیز، مردم احساس نمی‌کنند که حاکمیت از آنِ خودشان است. زمانی مردم حکومت را متعلق به خود می‌دانند که نمایندگان واقعی‌شان بتوانند در جایگاه‌های مناسب قرار بگیرند. اما وقتی نظارت‌های استصوابی در انتخابات مجلس، شورای شهر و دیگر نهادها اعمال می‌شود و بسیاری از کاندیداها حذف می‌شوند، مردم شاهد روندی هستند که نه‌تنها نابرابری‌ها را بهبود نمی‌بخشد، بلکه آن‌ها را تشدید می‌کند.

برای نمونه، در حال حاضر مصرف برق سالانه ۵۰۰۰ مگاوات افزایش می‌یابد، درحالی‌که با کمبود ۱۵۰۰۰ مگاواتی مواجه هستیم. این مسئله نه به ناکارآمدی وزیر نیرو، بلکه به عدم توازن در برنامه‌ریزی‌ها و هماهنگی میان عوامل مختلف بازمی‌گردد. بحران آب نیز نمونه‌ای دیگر از این سوءمدیریت است. به دلیل سیاست‌های نادرست در حوزه خودکفایی، مصرف آب به‌شدت افزایش‌یافته، سفره‌های زیرزمینی تخلیه شده و در نتیجه، با پدیده فرونشست زمین و مشکلات متعدد دیگر روبه‌رو شده‌ایم.

حل این معضلات تنها در صورتی ممکن است که هم مردم به حکومت اعتماد داشته باشند و هم مدیریت منابع به‌صورت اصولی و علمی انجام شود. برای مثال، کاهش مصرف آب مستلزم اجرای برنامه‌هایی دقیق و منسجم است که بدون همراهی مردم و اصلاح سیاست‌گذاری‌ها ممکن نخواهد بود.

بنابراین، راهکار برون‌رفت از وضعیت کنونی، آشتی با مردم و دنیا است. باید سیاست خارجی فعالی در پیش بگیریم، از ایجاد دشمنی‌های بی‌مورد بپرهیزیم و روابط خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که بتوانیم در مسیر توسعه حرکت کنیم. اگر این دو اقدام صورت گیرد، قطاری که در مسیر ناکجاآباد در حال حرکت است، به مسیر درست بازخواهد گشت.

رفع حصر کروبی خبر خوبی است، اما جامعه انتظارات فراتری دارد/ تصمیم‌گیری قطره‌چکانی درباره موسوی و کروبی منطقی و قابل‌قبول نیست

آقای مهندس، آقای کروبی اخیرا رفع حصر شد؛ فکر می‌کنید این اتفاق به تحقق آشتی ملی کمک خواهد کرد؟

 خبری خوبی است؛ بااین‌حال، سطح انتظارات فراتر از این اقدامات است. تعجب‌آور است که پس از سال‌ها، افرادی مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی همچنان در حصر باقی‌مانده‌اند و تصمیم‌گیری درباره آن‌ها به‌کندی و به‌صورت قطره‌چکانی انجام می‌شود. این روند، منطقی و قابل‌قبول نیست. همچنین، چهره‌هایی همچون مصطفی تاج‌زاده و سعید مدنی که سرمایه‌های انسانی کشور محسوب می‌شوند، در زندان به سر می‌برند، درحالی‌که بسیاری از نیروهای توانمند دیگر یا کشور را ترک کرده‌اند یا در اندیشه مهاجرت هستند.

بنابراین، در عین اینکه رفع حصر کروبی را اقدامی مفید می‌دانم، اما به‌هیچ‌وجه نمی‌توان انتظار داشت که این اقدام به‌تنهایی تمامی انتظارات جامعه را برآورده سازد.

مردم امروز خود را با یکدیگر مقایسه می‌کنند؛ چرا که دیگر در دنیای گذشته زندگی نمی‌کنیم، بلکه در عصر ارتباطات و هوش مصنوعی به سر می‌بریم. فرزند من و شما در یک‌لحظه می‌تواند اطلاعات را از سراسر جهان دریافت کند و مشاهده کند که دنیا با چه سرعتی در حال تحول است. در چنین شرایطی، اگر بخواهیم با روش‌های کهنه و ناکارآمد پیش برویم، همانند آن است که فردی را که با جت سفر می‌کند، بر الاغی بنشانیم؛ و بدیهی است که این شکاف روزبه‌روز عمیق‌تر خواهد شد.

آقای مهندس، قرار بود فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی برداشته شود، اما به نظر می‌رسد این روند بسیار کُند پیش می‌رود. دلیلش چیست؟

متأسفانه، داستان‌های پر از اندوهی وجود دارد که بسیاری از افراد را دردمند کرده است و من به‌شدت نگران آینده هستم. نگرانم که فرصت‌هایی را که می‌توانستیم برای کشورمان به دست آوریم، از دست بدهیم. ایران پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل‌شدن به یک قدرت جهانی داشت؛ حداقل می‌توانستیم جایگاهی رفیع در منطقه داشته باشیم، اما متأسفانه توسعه‌نیافتگی همچنان در حال گسترش است و کسی نیز گوش شنوایی ندارد.

شاه به‌جای اصلاحات سیاسی، آزادی‌ها را سرکوب کرد

آقای مهندس، با توجه به تجربه زندان در دوره قبل از انقلاب و تجربه مدیریتی شما پس از انقلاب، چه توصیه‌ای برای توسعه و پیشرفت کشور دارید؟

اشتباه بزرگ پیش از انقلاب این بود که حاکمیت، خود را از شنیدن نظرات برنامه‌ریزان و صاحب‌نظران محروم ساخت. در برنامه چهارم توسعه زمان پهلوی، نرخ رشد اقتصادی دورقمی بود. افرادی مانند عالیخانی در مقام وزیر اقتصاد و آقای مقدم در رأس برنامه‌وبودجه کشور بودند، و کشور در مسیری منطقی حرکت می‌کرد. اما خودکامگی شاه باعث شد که سازمان برنامه‌وبودجه نتواند برنامه‌های توسعه‌ای را به‌درستی اجرا کند. به حدی که در کنفرانس‌های گاجره و رامسر، شاه دستور اخراج معاون سازمان برنامه‌وبودجه را از جلسه صادر کرد.

یکی دیگر از معاونان، فردی به نام «مظلومیان» که از ارامنه بود، زمانی که مشاهده کرد شاه اعلام کرد که اگر برنامه بودجه بخواهد به این شکل ادامه یابد، آن را تعطیل خواهد کرد، گفت: «من صدای پاهایی را می‌شنوم که این دلارهای نفتی به آن تبدیل شده و به خیابان‌ها خواهند آمد.» این پیش‌بینی که از سوی یک کارشناس ارشد اقتصادی بیان شد، در نهایت به وقوع پیوست و انقلاب شکل گرفت.

در حوزه سیاست نیز شاه مرتکب همین اشتباه شد. در سال ۱۳۵۳، اعلام کرد که تنها حزب قانونی، حزب رستاخیز است و هرکس مخالف است، باید کشور را ترک کند. این سیاست‌های انقباضی و رویکرد تنگ‌نظرانه، در نهایت به وقوع انقلاب ۱۳۵۷ انجامید.

بااین‌حال، اگر شاه به توصیه‌های کارشناسان گوش می‌داد، ایران می‌توانست به ژاپن آسیا تبدیل شود و به یکی از قوی‌ترین اقتصادهای منطقه بدل گردد. اما همان تنگ‌نظری‌ها و خودکامگی‌ها، کشور را به سمتی سوق داد که نتیجه آن انقلاب شد، انقلابی که تبعات و مشکلات بسیاری را به همراه داشت.

تاریخ همواره تکرار می‌شود. امروز نیز ناصحان و صاحب‌نظران هشدارهای خود را بیان می‌کنند، اما به نظر می‌رسد که حاکمیت توجهی به آن ندارد. در چنین شرایطی، سرنوشت منتقدان مشخص است: یا مجبورند سکوت کنند، یا کشور را ترک کنند، یا با زندان و سرکوب مواجه شوند.

در دوران پهلوی نیز، شاه اگر روش سلطان قابوس را در پیش می‌گرفت، ممکن بود از بحران نجات یابد. سلطان قابوس زمانی که با چریک‌های ظُفار مواجه شد، به گفت‌وگو پرداخت و با اصلاحات اساسی، کشور را از فروپاشی نجات داد. در مراکش نیز در جریان بهار عربی، دولت با اتخاذ سیاست‌های مشابه توانست از وقوع انقلاب جلوگیری کند و نتیجه آن، رشد اقتصادی و رونق گردشگری و سرمایه‌گذاری خارجی بود.

شاه اما در مواجهه با مشکلات، به‌جای اصلاحات، مسیر دیگری را در پیش گرفت. او آزادی‌های سیاسی را سرکوب کرد و حتی افرادی که صرفاً کتاب‌های دکتر شریعتی را در اختیار داشتند، مورد بازجویی قرار می‌گرفتند.

اگر امروز نیز حاکمیت بخواهد همان مسیر شاه را ادامه دهد، نتیجه‌ای جز فروپاشی یا وقوع رخدادهای ناگوار در انتظار نخواهد بود، رخدادهایی که سرنوشت آن‌ها نامعلوم است.

منبع: جماران

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی