کد مطلب: ۲۶۵۷۷۱

روایت اکونومیست از رواج پوپولیسم در جهان

روایت اکونومیست از رواج پوپولیسم در جهان

اکونومیست در تازه‌ترین شماره خود به بررسی چهار موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری در مکزیک، تاثیر جنگ تجاری ترامپ بر اقتصاد جهانی، اصلاحات محمد بن سلمان، شاهزاده سعودی و سیاست‌های مهاجرت در غرب پرداخته است.

الهام میرمحمدی: اکونومیست در سرمقاله تازه‌ترین شماره خود به شانس بالای آندرس مانوئل لوپز اوبرادور برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری مکزیک پرداخته است.

به گزارش تجارت‌نیوز ، این روزها از جمله بحث‌های داغ در مکزیک یکی پیروزی تیم فوتبال این کشور در مقابل آلمان است و دیگری انتخابات اول جولای که مهم‌ترین رویداد کشور مکزیک در دهه‌های اخیر محسوب می‌شود.

آندرس مانوئل لوپز اوبرادور، چهره اپوزیسیون در مکزیک است که پیش‌بینی می‌شود با اختلاف بسیار زیاد پیشتاز انتخابات باشد. وی عضو حزب انقلاب دموکراتیک است و به دلیل شخیصت مبارزش مشهور است. مانوئل لوپز وعده انقلابی رادیکال را می‌دهد و از این رو برخی این وعده او را یک تهدید قلمداد می‌کنند. وی بارها در مقابل اقدامات روسای‌جمهور پیشین که قصد انجام اصلاحات اقتصادی را داشته‌اند، ایستاده است.

منتقدانش او را به هوگو چاوز که انقلاب بولیواری‌اش موجب ویرانی ونزوئلا شد، تشبیه می‌کنند.

به این ترتیب، بزرگ‌ترین کشور امریکای لاتین در حال پیوستن به دموکراسی‌هایی است که در آن رای‎دهندگان، نظمِ برقرارشده را بر هم می‌زنند. آنچه در مکزیک در حال وقوع است مشابه همان اتفاقی است که برای امریکا در زمان ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، برگزاری رفراندوم در بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا و تغییر مسیر ایتالیا به سوی پوپولیسم رخ داد.

نویسنده سرمقاله این رهبران کاریزماتیک را پیامبران دروغینی می‌خواند که مردم و رای‌دهندگان را به امنیت و رفاه امیدوار می‌کنند اما در واقع اقدامات آنها پایه‌های دموکراسی را سست و تخریب می‌کند.

به عنوان مثال در امریکا، وجود یک دستگاه قضایی مستقل، کنگره، مطبوعات آزاد و بروکراسی، محدودیت‌هایی برای دونالد ترامپ ایجاد می‌کند. در مقابل، لوپز اوبرادور در حال به دست گرفتن کنترل کشوری است که تنها از سال 2000 تاکنون به سوی دموکراسی حرکت کرده است. در این کشورها فساد گسترده‌تر است. بنابراین وظیفه اصلی رئیس‌جمهور باید تقویت موسساتی باشد که پایه‌گذار یک اقتصاد مدرن، دموکراسی و مهم‌تر از همه حاکمیت قانون باشد.

خطرِ به قدرت رسیدن افرادی چون لوپز اوبرادور -اولین رئیس‌جمهور غیرتکنوکرات در 36 سال گذشته- این است که چنین افرادی قطعا برعکس عمل خواهند کرد. به عقیده نویسنده، پوپولیسم ملی‌گرایانه‌ای که او ارائه می‌دهد بسیاری از کارشناسان را در مورد انقلاب افراطی او نگران می‌کند. آنها بر این باورند که اصلاحات او تنها در حد حرف باقی خواهد ماند.

جنگ تجاری بزرگ‌ترین تهدید اقتصاد جهان

در مطلب دیگری این نشریه انگلیسی به تهدیدهای ناشی از افزایش تعرفه‌های تجاری میان کشورها می‌پردازد.

علی‌رغم اتفاقاتی چون جنگ تجاری ترامپ و واکنش‌های تلافی‌جویانه سایر کشورها، آشفتگی بازارهای مالی، افزایش نرخ بهره فدرال‌رزرو -اقدامی که معمولا رکود اقتصادی را در امریکا به دنبال دارد- و افزایش نرخ دلار در بازارهای نوظهور، اقتصاد جهانی همچنان روندی روبه‌رشد دارد.

رشد اقتصادی جهان از سال 2017 به میزان کمی افت داشته است، اما همچنان این روند در مقایسه با رشد پنج سال گذشته بیشتر است. به لطف کاهش مالیات، سیاست دونالد ترامپ، این رشد در امریکا سرعت بیشتری داشته است. با افزایش قیمت نفت، سرمایه‌گذاری در تولید شیل امریکا بیشتر شده و برخی پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که در سه ماهه دوم سال 2018، این رشد بیش از چهار درصد باشد.

این دستاوردها اما خطراتی به دنبال دارد. به عنوان مثال، اگر سرعت رشد اقتصادی امریکا از سایر کشورها سبقت بگیرد، اختلاف زیادی در نرخ‌های بهره به وجود می‌آید و ارزش دلار بالاتر می‌رود. این مساله در بازارهای نوظهور مشکلاتی ایجاد می‌کند و در نهایت موجب می‌شود ترامپ نتواند به هدف اصلی خود یعنی تجارت متوازن دست یابد.

نویسنده معتقد است، در حال حاضر بزرگ‌ترین تهدید برای اقتصاد جهانی جنگ تجاری ترامپ است. در پانزدهم ژوئن، کاخ سفید اعلام کرد که به زودی تعرفه 25 درصدی بر واردات کالاهای چینی به ارزش 50 میلیارد دلار وضع می‌کند. سه روز بعد و در واکنش تلافی‌جویانه چین، رئیس‌جمهور امریکا اعلام کرد که بر کالاهای بیشتری به ارزش 400 میلیارد دلار مالیات در نظر خواهد گرفت.

اگر او این اقدامات خود را اجرایی کند، نه‌دهم صادرات چین به امریکا مشمول مالیات و تعرفه می‌شود.

از سوی دیگر، به دنبال وضع تعرفه 25 درصدی و 10 درصدی بر فولاد و آلومینیوم کشورهای اروپایی، اتحادیه اروپا نیز آمادگی خود را برای وضع تعرفه بر واردات کالاهای امریکایی اعلام کرده است. بنابراین جای تعجب نیست که چرا بازارها دچار آشفتگی شده‌اند.

برخی تحلیل‌گران پیش‌بینی کرده‌اند که در صورت اجرایی شدن تعرفه‌ها و آغاز جنگ تجاری با چین، 550 هزار نفر در امریکا بیکار می‌شوند. ضربه‌ای که این جنگ به اقتصاد چین می‌زند هم جدی است. غیرقابل پیش‌بینی بودن دونالد ترامپ، یافتن راه‌حل و تنظیم و اصلاح تجارت را به تعویق می‌اندازد. چطور شرکت‌ها می‌توانند در یک زنجیره عرضه که هیچ قطعیتی در مورد آن وجود ندارد، سرمایه‌گذاری کنند؟

اگرچه امریکا کشوری است که به تجارت وابسته است اما به نظر می‌رسد مشکل بزرگ‌تر اختلال گسترده‌ای است که در گذار به سوی خودکفایی پیش می‌آید.

انقلاب محمد بن سلمان

در گزارشی ویژه این نشریه به بررسی اصلاحات محمد بن سلمان در عربستان و امکان موفقیت او می‌پردازد.

در این گزارش آمده که جسارت و بی‌باکی شاهزاده جوان اگرچه ممکن است جهان عرب را به منطقه‌ای بهتر تبدیل کند، اما شکست منجر به هرج‌ومرج بیشتر خواهد شد.

با به قدرت رسیدن محمد بن سلمان، موسیقی در مکان‌های عمومی اجرا می‌شود، سینماها باز شده‌اند و در 24 ژوئن زنان برای اولین بار اجازه رانندگی خواهند داشت. این اقدامات یک گام به جلو در مسیر آزادی است.

انجام اصلاحات اقتصادی ولیعهد جوان، بخشی از تصمیمات او برای تنوع‌بخشی به اقتصاد و کاهش وابستگی به نفت است.

با این حال، جهان باید امیدوار باشد که این شاهزاده جسور بتواند بر وجهه خشن حکومت سعودی پیروز شود. واقعیت این است که عربستان سعودی از دید همه جناح‌های سیاسی در جهان منفور و ترسناک است.

با وجود ثروت عربستان، فعالان کسب‌وکارها و سرمایه‌گذاران، کار کردن در دوبی را که شهری آزاد است، ترجیح می‌دهند. دیگر اعراب منطقه، عمدتا از عربستان به عنوان کشوری ثروتمند، تنبل و متکبر یاد می‌کنند.

با این حال، منابع جهان به طرز عجیبی به سرنوشت این کشور مرتبط است. نباید فراموش کرد که عربستان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت در جهان و مکان مقدس مسلمانان است.

به عبارت دیگر، عربستان نقشی کلیدی در منطقه خلیج‎فارس و جهان اسلام دارد. اصلاحات موفق می‌تواند ثبات را به این منطقه باز گرداند. در مقابل شکست اصلاحات بن سلمان ناآرامی و هرج‌ومرج بیشتر را به دنبال خواهد داشت.

صندوق بین‌المللی پول به تازگی در گزارشی اعلام کرده که 80 درصد درآمدهای دولت از فروش نفت حاصل می‌شود. علی‌رغم افزایش قیمت نفت اما عربستان سعودی به کسری بودجه شدیدی دچار است و مدت‌هاست که سرانه تولید ناخالص داخلی ثابت مانده است.

ثروت‎های نفتی موجب‌شده اقتصاد این کشور غیرمولد باقی بماند و افراطیون اسلام‌گرا را در سراسر جهان تقویت کرده است.

اگرچه شاهزاده سعودی به درستی تشخیص داده که اصلاحات برای کشورش لازم است اما از سوی دیگر او اقداماتی غیرضروری نیز انجام می‌دهد. به عنوان مثال، به عقیده نویسنده در خارج از کشور عجولانه عمل و در داخل مردم را سرکوب می‌کند. تعداد اعدام‌ها در این کشور در حال افزایش است و مخالفان بیشتری به زندان فرستاده شده‌اند.

از سوی دیگر، نویسنده پیشنهاد داده تا بن سلمان از فدرالیسم دوبی درس بگیرد. اتحاد هفت شیخ‌نشین در دوم دسامبر سال 1971 (روز ملی امارات متحده عربی) اتفاقی منحصربه‌فرد است. تفویض قدرت در کشور بزرگی چون عربستان منافع بسیاری دارد. این مساله می‌تواند به بخش‌های مختلف کشور اجازه دهد تا هویت خود را آزادانه‌تر انتخاب کنند و به این ترتیب اصلاحات اقتصادی به نحو بهتری انجام می‌شود.

شاید برای حکومت سعودی بهتر باشد نوع جدیدی از پادشاهی را تجربه کند؛ حکومتی که با مردمانش همچون شهروند رفتار کند.

تقابل سیاست‎های مهاجرتی غرب و ارزش‌های انسانی

در مطلب دیگری اکونومیست به بررسی سیاست‌های مهاجرتی در غرب پرداخته است.

مساله مهاجرت و کسب رضایت سیاسی در غرب، از بزرگ‎ترین چالش‌ها در سال‌های اخیر بوده است. برگزیت، پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات، به قدرت رسیدن ویکتور اوربان در مجارستان و اقدامات جدی او علیه مهاجران و ظهور لیگ شمالی در ایتالیا از جمله بازتاب این چالش‌هاست. در برلین، دولت ائتلافی ممکن است بر سر چگونگی رسیدگی به مساله مهاجرت سقوط کند.

همه این حوادث سیاست را در مسیری قرار داده که برای کسانی که به دنبال بازارهای آزاد و جوامع باز هستند، نگران‌کننده است. قبول راه‌حل‌های پیشنهادشده از سوی ترامپ یا اوربان و جوامع غربی به ارزش‌های اساسی آسیب می‌رساند.

رویکرد جدید کاخ سفید در ماه گذشته موجب شد که 3442 کودک از خانواده‌هایشان جدا شوند. استفاده از رنج کودکان به عنوان یک عامل بازدارنده کاملا اشتباه است. جورج‌دبلیو بوش و باراک اوباما که مهاجران بیشتری را در مقایسه با ترامپ از کشور بیرون کرده‌اند، هیچ‌یک به چنین ابزاری، یعنی جدا کردن اعضای خانواده از یکدیگر متوسل نشده بودند.

رویکرد چپ اغلب بر این باور است که گذاشتن قانون برای ورود مهاجران و پناهجویان نژادپرستانه است. اما این باور نیز اشتباه است. واقعیت این است که کشورها باید بتوانند مرزهای خود را حفظ کنند و برای این مساله قانونگذاری کنند.

یک سیاست مهاجرتی ایده‌آل، با رضایت کشور میزبان کاملا در ارتباط است. یعنی از یک‌سو به شکلی انسانی با مهاجران رفتار می‌کند و از سوی دیگر با کسانی که به طور غیرقانونی وارد کشور می‌شوند و درخواست پناهندگی‌شان رد می‌شود، قاطعانه برخورد می‌کند.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.