کد مطلب: ۲۸۰۱۵۳

چگونه تلاونگ احیا شد؟

چگونه تلاونگ احیا شد؟

داستان کسب‌و‌کار مهدی معصومی داستان کسی است که بی هیچ تجربه‌ای وارد فعالیتی شد و سال‌ها بعد توانست آن را به‌عنوان نخستین برند حوزه کاری‌اش معرفی کند. او موفقیتش را در دو عامل می‌داند؛ یکی انگیزه و دیگری علاقه.

به گزارش تجارت‌نیوز ، مهدی معصومی می‌گوید: می‌گوید می‌خواستم یک کار متفاوت انجام دهم. کاری که هیچ‌کس به سراغش نرفته بود.

روزنامه دنیای‌اقتصاد در ضمیمه جمعه‌نامه خود در ادامه می‌نویسد: همین دیدگاه هم او را در مسیر جدیدی قرار داد. مسیری پر ریسک که توانست در آن رقبا را جا بگذارد. امروز علمی شدن صنعت مرغداری ایران تا حدی مدیون تلاش‌های او در این حوزه است. عبور از کسب‌و‌کاری سنتی و تبدیل آن به فعالیتی علمی کاری بود که معصومی در دهه هفتاد و هشتاد انجام داد. مهدی معصومی نخستین کسی است که تخم مرغ را به‌صورت بسته‌بندی و شناسنامه‌دار وارد بازار کرد. او در این گفت‌وگو از مصائبی که برای این کار متحمل شده است، سخن می‌گوید. چکیده‌ای از این سخنان را در زیر می‌خوانید:

سال ۶۶ مجموعه مرغداری تلاونگ را خریدیم. شرکت تلاونگ یک مرغداری بزرگ مرغ گوشتی بود. سال ۶۷ جنگ تمام شد؛ اگرچه بحث سهمیه‌بندی‌ها همچنان ادامه داشت. تقریبا تا سال ۷۲، سهمیه‌بندی کالاها مطرح بود. اما در مرغداری جدید، مرغ گوشتی تولید می‌کردیم. تلاونگ آن موقع فقط یک مرغداری بود و برند نبود. من مدیرعامل تلاونگ بودم، ولی شرکا و سهامداران همچنان پشت پرده حضور داشتند. در آن زمان، کارهای مرغداری مرغ تخم‌گذار را هم انجام می‌دادم و مرغداری مرغ گوشتی را هم اداره می‌کردم. در واقع من بودم و آقای قلمساز. مابقی سهامدار بودند و کاری به ما نداشتند.

این اسم روی مرغداری بود. یکی از صاحبان قبلی این مرغداری، بابلی بود و تلاونگ هم کلمه‌ای شمالی و به معنای صبح زود یا همان خروس‌خوان است. بعد از آن، ما محصولاتی را به نام تلادم راه‌اندازی کردیم که در گویش شمالی به معنای غروب است. این مرغداری، یکی از بزرگترین مرغداری‌های گوشتی ایران بود. خیلی هم مدرن و به روز بود. هنوز سالن‌هایی به مدرنی آنها در ایران نداریم.

صاحبان قبلی، چند شریک بودند که در کار شراکت‌شان به مشکل برخورده بودند. می‌خواستند از هم جدا شوند. ما هم آن مرغداری را از آنها خریدیم.

سال ۷۲ ما از یکدیگر جدا شدیم. اما دلیل آن اختلاف با هم نبود. داستان از این قرار بود که به‌صورت خانوادگی در چندین کارخانه و هفت تا هشت کسب‌و‌کار دیگر شریک بودیم. تصمیم گرفتیم هر کسی می‌تواند مستقل شود تا این اندازه دغدغه کار یکدیگر را نداشته باشیم. ما با شرکا که اغلب هم اعضای خانواده بودند، هر هفته جلسه داشتیم و هر کس از مشکلات کسب‌و‌کار خودش حرف می‌زد. مسلم است که وقتی شریک بودیم، نمی‌توانستیم نسبت به مشکلات هم بی تفاوت باشیم. به دلیل اینکه ذهنمان چندان درگیر مسائل کسب‌و‌کار یکدیگر نشود، از هم جدا شدیم تا بتوانیم هر کدام بر کسب‌و‌کار خودمان تمرکز کنیم.

به هر حال، سال ۷۲ از شرکایم جدا شدم و در تلاونگ ماندم. همان سال وارد کار جدیدی شدم. تولید افزودنی‌های «دان» برای مرغدارها و تولید جوجه برای مرغدارها. آن مرغداری گوشتی تلاونگ را تبدیل به تولید مرغ مادر کردم. جوجه تولید می‌کردم و به مرغداران می‌فروختم. از آن طرف، مکمل‌های ویتامینه را برای افزودن به غذای مرغ‌ها به مرغداری‌ها می‌فروختم. این فعالیت جدید باعث شد تا جذابیت کار برایم بیشتر شود. دلیلش هم این بود که وارد یک رابطه دیگری شدم. قبلا تخم‌مرغ تولید می‌کردیم. حواله می‌آوردند و تخم‌مرغ را می‌بردند. بنابراین با کسی ارتباطی نداشتیم.

سرمان به کار خودمان بود؛ اما زمانی که این کار را شروع کردیم، رابطه‌مان با مرغدارها شروع شد. این رابطه باعث شد تا انگیزه من هم بیشتر شود. برای نخستین بار وارد فاز تبلیغاتی شدم. برای نخستین بار نمایشگاه صنعت مرغداری را راه انداختم. محصولات جدید را به نمایش گذاشتم. ما توانستیم کیفیت فوق‌العاده بالایی را ایجاد کنیم. تولید مکمل‌های ما ظرف مدت دو سال در مقابل چند کارخانه قدیمی۴۰ درصد سهم بازار را گرفت. این کار موجب شناخته شدن‌مان شد. قبل از آن فقط یک مرغداری معمولی بودیم. یک دوران طلایی را تا سال ۸۰ طی کردیم. در این ایام برخی اصول اخلاقی کسب‌و‌کار را هم نهادینه کردیم. با توجه به اینکه کیفیت بالا و محصول گران را جا انداختیم، با رعایت اصول اخلاقی، کاری کردیم که همه به این سمت حرکت کنند. آن موقع دیگر سهمیه‌ها برداشته شده بود و قیمت‌ها آزاد بود. هر کس هر قیمتی که می‌خواست می‌توانست محصولاتش را عرضه کند. ما به این سمت حرکت کردیم که هر که محصولش با کیفیت‌تر است، قیمتش متفاوت است.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.