کد مطلب: ۲۱۹۴۳۶

یک سردرگمی بزرگ در هنر

یک سردرگمی بزرگ در هنر

ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی برنده جایزه نوبل برای دریافت جایزه ادبی «یاسنایا پولیانا» به روسیه سفر کرد. او در طول این سفر با مخاطبانش در دو شهر «مسکو» و «تولا» دیدار کرد و درباره موضوع‌هایی همچون ادبیات روسیه، وسایل ارتباط جمعی و بحران ادبیات معاصر به گفت‌وگو پرداخت.

این نویسنده پرویی به دلیل انتشار اثر خود با عنوان «قهرمان محافظه‌کار» به زبان روسی از سوی هیات داوران جایزه «یاسنایا پولیانا» شایسته دریافت این جایزه شناخته شد. در جریان دریافت این جایزه، یوسا از بازدید دوباره خانه «یاسنایا پولیانا»، مکانی که نویسنده سرشناس روس «لئون تالستوی» در آن می‌زیست، ابراز خوشحالی کرد.

به گزارش تجارت‌نیوز ، جایزه «یاسنایا پولیانا» یک جایزه ادبی است که هرساله در خانه-موزه لئون تالستوی برگزار می‌شود. این جایزه ادبی با نام «یاسنایا پولیانا»؛ خانه این نویسنده روسی نام‌گذاری شده است.

نشان بهترین اثر ادبی خارجی جایزه «یاسنایا پولیانا» در سال ۲۰۱۴ تاسیس شد و به نویسندگان غیرروس که کتاب‌های آن‌ها به زبان روسی ترجمه می‌شود، تعلق می‌گیرد. در ادامه مصاحبه خبرگزاری اسپوتنیک با ماریو بارگاس یوسا را می‌خوانید.

- در میان خوانندگان ادبیات روسیه یک دودستگی میان خوانندگان آثار تالستوی و داستایوسکی وجود دارد. شما به کدام گروه تعلق دارید؟ یا اینکه به وجود چنین دودستگی اعتقاد ندارید؟

- مهم‌ترین امتیاز ادبیات بر جهان اقتصادی این است که در دنیای تجارت یک محصول خود را بر دیگر محصولات تحمیل می‌کند اما در دنیای ادبیات این‌گونه نیست. اگر کتابی به موفقیت دست پیدا کند، برای دیگر آثار ادبی مخاطب ایجاد می‌کند و به همین دلیل است که از نظر من تقابل و رویارویی در جهان کتاب بی‌فایده است.

شگفت‌انگیز است که در در یک برهه زمانی دو نویسنده بزرگ همانند تالستوی و داستایوسکی زندگی می‌کرده‌اند.

همچنین بزرگ‌ترین امتیاز برای ما خوانندگان این است که می‌توانیم آثار هر دو نویسنده را مطالعه کنیم. هر دو نویسندگان بزرگی هستند که در دوره خود تاثیرگذار بودند و شاگردان و مریدانی در سرتاسر جهان دارند و به نوعی راه آن دو نویسنده را در آثار خود دنبال می‌کنند.

اگر مجبور به انتخاب میان یکی از این دو نویسنده باشم، تالستوی را انتخاب می‌کنم زیرا سبک ادبی که به نوشتن آن تمایل دارم، بیشتر شبیه به آثار تالستوی است تا داستایوفسکی.

آثار داستایوسکی را با تحسین فراوان، مسحورشدگی واقعی و ترس مطالعه کرده‌ام. کتاب «شیاطین» که با نام «جن‌زدگان» نیز منتشر شده است به محدوده‌ای از جنون بشری که نویسندگان کمتری توانایی توصیف آن را داشته‌اند، نزدیک شده و این نویسنده هرگز این جنون را از منظر لذت توصیف نکرده است. همچنین دیالوگ بازجوی اعظم در رمان «برادران کارامازوف».

داستایوسکی نویسنده‌ای است که می‌توانست حس وحشت و خشونت را با کلمات توصیف کند؛ این کلمات تجسم جهنم هستند که از دهان بازجوی اعظم خارج می‌شوند.

من به تالستوی تمایل دارم زیرا رمان‌هایی که دوست دارم بنویسم به رمان‌های کاملی شباهت دارند که او خلق کرده است. زمانی که شخصی رمان «آنا کارنینا» یا به ویژه رمان «جنگ و صلح» را می‌خواند، به طور کلی آن را جامعه‌ای رو به جلو می‌بیند؛ مکانی که به نظر بالاتر از قدرت قرار دارد.

به گونه‌ای که به طور شگفت‌انگیزی در این رمان قصرها، سالن‌ها، رقص‌ها، خانواده یک طبقه مرفه و منحصر به فرد همسان با یک طبقه فقیر و حاشیه‌نشین و یا سربازان مجال توصیف پیدا کرده‌اند. روند داستان از قصرها به اردوگاه‌های جنگی در گردش است. تالستوی توصیف‌گر منحصر به فرد صحنه‌های حماسی و رخدادهایی است که در رویارویی‌ها وجود دارند.

به نظرم شخصیت اصلی در رمان «جنگ و صلح» نه یک جنگجو، نه یک ثروتمند و نه یک فقیر است، بلکه یک قهرمان محافظه‌کار است. احساس می‌کنم که این گونه از ادبیات به تفکرات من شباهت دارد.

- شما بسیاری از آثار ادبیات روسیه را خوانده‌اید و همان طوری که اخیرا عنوان کرده‌اید رمان «مرشد و مارگاریتا» میخاییل بولگاکف هم شامل این آثار است. شما این رمان را چه زمانی مطالعه کردید؛ قبل یا بعد از انتشار کتاب «خاله خولیا و کاتب»؟ زیرا شباهت‌هایی بین این دو اثر وجود دارد؟

- کتاب «مرشد و مارگاریتا» را اواسط دهه ۶۰ میلادی خواندم، زمانی که به انگلیسی منتشر شد. کتابی بود که موفقیت چشمگیری در آمریکا و انگلستان داشت و در آن برهه در انگلستان زندگی می‌کردم و واقعا من را بسیار تحت تأثیر قرار داد. از سویی به دلیل خلق دوباره افسانه بسیار قدیمی و از سوی دیگر این رمان کتابی است که واقعیت و خیال را با یکدیگر ترکیب می‌کند به گونه‌ای که شباهت بسیاری به رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین دارد.

من بسیاری از آثار نویسندگان روس را از طریق ترجمه خوانده‌ام زیرا متاسفانه قادر به خواندن آن‌ها به زبان روسی نیستم.

به نظرم ادبیات روسیه به طور مشخص در قرن نوزدهم یکی از غنی‌ترین و پرتنوع‌ترین گونه ادبیات در جهان بود؛ به ویژه رمان‌هایی که من بسیار دوست دارم. این رمانی است که «رمان کامل» نامیده می‌شود و پر از پیچیدگی و پیرنگ‌هایی است که همه آن‌ها در نهایت در یک داستان ترکیب می‌شوند. رمان‌هایی که تداعی‌گر رقابت گروه‌های همسان با واقعیت هستند و تمام تحرکات و کارکردهای یک جامعه را نمایش می‌دهند.

- ترجیح می‌دهید که ادبیات روسیه را به انگلیسی مطالعه کنید یا فرانسوی؟ آیا از ترجمه‌های اسپانیایی رضایت دارید؟

- بستگی به ترجمه‌ها دارد. برخی ترجمه‌های اسپانیایی بسیار خوب هستند برای نمونه داستایوسکی یک مترجم بسیار عالی دارد. اما تالستوی را برای اولین‌بار به زبان فرانسه خواندم زیرا به من گفتند که ترجمه «جنگ و صلح» تالستوی در زبان فرانسوی یک شاهکار در ترجمه محسوب می‌شود.

- در طول سفرتان به روسیه مصاحبه‌های بسیاری انجام داده‌اید و در یکی از این مصاحبه‌ها عنوان کرده‌اید که در جهان امروز هر روز شاهد کمرنگ شدن هنر متعالی هستیم و فرهنگ در حال تبدیل شدن به یک سرگرمی است. می‌توانید در این باره توضیحات بیشتری ارائه کنید؟

- این موضوع یکی از بزرگترین مشکلات زمان ماست. از سویی زمانه‌ای است که یک انقلاب شگرف در حوزه وسایل ارتباط جمعی در حال انجام است. این تحول ویژگی بسیار مثبتی دارد به گونه‌ای که کنترل اطلاعات در جهان امروز بسیار مشکل شده است.

رویای بسیاری از دیکتاتورها برای کنترل اطلاعات و ارائه گزینشی آنچه صاحبان قدرت علاقه دارند، در حال حاضر عملا غیرممکن شده است. البته این موضوع بسیار مثبت است.

در حوزه فرهنگ، گسترش وسایل ارتباط جمعی نشان داده که همزمان با گسترش آن، فرهنگ به مقوله‌ای کوچک و سطحی تبدیل شده است. این موضوع در حوزه‌های دیگر نیز تاثیر داشته است اما به طور اخص در حوزه هنر به درجه‌ای از آزادی رسیده است که تمیز واقعی میان یک اثر هنری و یک کپی (تقلید) غیرممکن شده است.

اینکه کدام اثر زیباست یا کدام اثر ظاهری، بدون خلاقیت، بدون هیچ استعداد و هیچ پشتوانه هنری است؟ این موضوعات موجب یک سردرگمی بزرگ شده‌اند.

برخی از فیلسوفان این مقوله را مثبت ارزیابی می‌کنند و می‌گویند که سرانجام به یک فرهنگ دموکراتیک دست پیدا کرده‌ایم که بدون هیچ استثنا به همگان تعلق دارد.

اما من فکر می‌کنم تقلیل فرهنگ خطر بزرگی را در پی دارد زیرا اگر فرهنگ به تفنن و سرگرمی خالص، تنوع صرف و همچنین سکون و بی‌تحرکی دچار شود، تفکر انتقادی را که تاثیر بسیاری بر رشد و بالندگی بشریت داشته است خلعید خواهد کرد.

- مدتی است که رسانه‌ها در حال اختصاص دادن فضای بیشتری به فرهنگ هستند به گونه‌ای که به دانش جهان پیرامون که ما را احاطه کرده است، احترام می‌گذارند. بر اساس تجربیات شما، تصویری که از روسیه توسط رسانه‌ها تبلیغ می‌شود، با واقعیت انطباق پیدا می‌کند؟

- زمان خیلی کمی در روسیه بودم و به نظرم تجربه کافی برای قضاوت در این مورد را ندارم. فقط دوست دارم به یک تجربه اشاره کنم: چهارمین باری است که به روسیه سفر کرده‌ام و همیشه دیدارهای کوتاهی داشته‌ام اما همیشه در سفرهایم اهتمام به مطالعه روس‌ها و تعدد کتابفروشی‌ها در این کشور من را تحت تاثیر قرار داده است. حتی در دوره روسیه شوروی و در آن برهه سخت، همیشه کتاب‌فروشی‌ها مملو از جمعیت بودند.

این یک سنت فرهنگی است که امیدوارم در جهان تسری پیدا کند زیرا متاسفانه کتاب‌ها توسط پرده‌های سینما در حال از بین رفتن هستند.

امیدوارم که سنت کتاب در کنار سینما سرپا بماند زیرا به نظرم اگر پرده‌های سینما موجب از بین رفتن کتاب‌ها شوند، نه تنها فرهنگ بلکه فرهنگ دموکراسی نیز به صورت چشمگیری تهی خواهد شد.

منبع: ایسنا

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.