به گزارش تجارت نیوز، در فرهنگ کاری ژاپن اصطلاحی وجود دارد به نام مادوگیوا-زوکو (Madogiwa-zoku) که بهطور تحتاللفظی به معنای «قبیلهی کنار پنجره» است. این واژه به کارمندانی اشاره دارد که هنوز در شرکت حضور دارند، اما عملا از چرخهی تصمیمگیری، جلسات و پروژهها کنار گذاشته شدهاند.
آنها معمولا در گوشههایی از دفتر، کنار پنجرهها مستقر میشوند؛ جایی که دور از مرکز فعالیت سازمان است. در ظاهر هنوز بخشی از تیماند، اما در واقع به شکل تدریجی از ساختار کاری حذف شدهاند.
شیوهای قانونی برای کنار گذاشتن بیصدا
این پدیده ریشه در قوانین کار ژاپن دارد. در ژاپن اخراج کارکنان باسابقه بسیار دشوار است، به همین دلیل شرکتها گاهی بهجای خاتمهی رسمی همکاری، از روشی غیرمستقیم استفاده میکنند؛ کارمند را در موقعیتی قرار میدهند که نه مسئولیت مشخصی دارد و نه در تصمیمها نقشی ایفا میکند.
در نتیجه، فرد بهمرور دچار دلزدگی و انزوا میشود و در نهایت خود تصمیم به استعفا میگیرد. از نگاه شرکتها، این روش هم از نظر قانونی امن است و هم چهرهی سازمان را در برابر افکار عمومی حفظ میکند.
اما از منظر انسانی و سازمانی، پیامد آن قابلتوجه است؛ تضعیف روحیه، کاهش بهرهوری و شکلگیری فرهنگی که در آن، سکوت جای گفتوگو را میگیرد.
احترام یا حذف تدریجی؟
در ظاهر، نگه داشتن کارکنان قدیمی بر سر کار، نوعی احترام به سابقه و وفاداری به حساب میآید. اما در عمل، برای بسیاری از افراد به تجربهای تحقیرآمیز تبدیل میشود.
طبق برخی بررسیها، نزدیک به نیمی از شرکتهای ژاپنی حداقل یک کارمند بدون نقش فعال دارند. این پدیده بازتابی است از نظام سنتی اشتغال مادامالعمر و ساختارهای مبتنی بر ارشدیت، که هنوز بر شرکتهای ژاپنی سایه انداخته است.
نسلهای جدید اما نگاه متفاوتی دارند. آنها بهجای امنیت شغلی بلندمدت، به دنبال شفافیت، پیشرفت و عملکرد هستند. در نتیجه، تضاد میان دو نسل در محیطهای کاری بهتدریج آشکارتر میشود.
اثرات روانی و سازمانی
حذف غیرمستقیم و بیصدا از محیط کار، تاثیراتی بهمراتب عمیقتر از اخراج رسمی دارد. فردی که هر روز به محل کار میآید اما نقشی ندارد، بهمرور اعتماد به نفس و انگیزهی خود را از دست میدهد. از منظر مدیریتی نیز، وجود چنین نیروهایی نشانهای از ضعف ارتباط درونسازمانی است.
این وضعیت تنها مختص ژاپن نیست. در بسیاری از کشورها، کارکنان از تجربهای مشابه سخن میگویند؛ کاهش ناگهانی حجم کار، حذف از جلسات، یا محول شدن وظایف تکراری و بیاهمیت.
همهی اینها پیامهای غیرکلامیاند که میگویند: «نقش تو در اینجا به پایان رسیده است.»
راهکار چیست؟
کارشناسان منابع انسانی معتقدند کنار گذاشتن کارکنان باتجربه، بهویژه در جوامعی با جمعیت رو به سالمندی، رویکرد پایداری نیست. بهجای حذف تدریجی، میتوان از تجربهی این نیروها در قالب منتورینگ، آموزش یا مشاورهی درونسازمانی استفاده کرد.
احیای سنتهایی مانند نظام استاد-شاگردی یا انتقال تجربه به نسلهای جوانتر، میتواند هم به حفظ کرامت کارکنان کمک کند و هم به بهبود عملکرد سازمان. این رویکرد علاوه بر تقویت حس تعلق، از اتلاف سرمایهی انسانی جلوگیری میکند.
درسی فراتر از ژاپن
پدیدهی «قبیلهی کنار پنجره» صرفا موضوعی فرهنگی یا محلی نیست. این مساله به همهی سازمانها، در هر کشوری، هشدار میدهد که بیتوجهی خاموش میتواند به اندازهی اخراج، آسیبزا باشد.
محیط کاری سالم فقط جایی نیست که حقوق پرداخت میشود، بلکه جایی است که افراد احساس میکنند صدایشان شنیده میشود و حضورشان معنا دارد.
اگر رهبری سازمانی نتواند مسیر گفتوگو و شفافیت را باز نگه دارد، کارکنانش ممکن است هنوز پشت میز بنشینند، اما دیگر بخشی از سازمان نباشند. درست مثل همان کسانی که کنار پنجره نشستهاند و به آرامی از دنیای کار فاصله میگیرند.