به گزارش تجارت نیوز، حمیدرضا دهقانی، سفیر سابق کشورمان در قطر معتقد است: «هیچ ظهور و قدرتی نمیتواند به اقتدار تبدیل شود مگر اینکه از نظر نرمافزاری مردم و دولتها پذیرش داشته باشند و اگر مردمی شما را نخواهند شما هر کاری هم کنید نمیتوانید بمانید چرا که وقتی مردم نباشند، نه سلاح و نه کمک خارجی دردی را درمان نمیکند.» او در ادامه در رابطه با دلایل دشمنی برخی از کشورهای عربی با ایران نیز میگوید: «ایران هراسی یک سیاست آمریکایی-اسرائیلی بوده است اما خود ما هم بعضاً با برخی از سیاستها و برخی از اظهارنظرها و برخی از عملکردهایمان به این سیاست کمک میکنیم.»
او که سالها در قامت دستیار وزیر خارجه و مدیرکل خاورمیانه و شمال آفریقا، سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاریهای اسلامی در جده، رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس در دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه مشغول فعالیت بوده است به یک نکته مهم در روابط ایران با کشورهایی نظیر قطر اشاره میکند: «ما در بحث محاصره به قطر کمک کردیم اما این کشور دوست دارد که دوستی بین ما و قطر تحت تأثیر فشار آمریکاییها قرار نگیرد.»
او تاکید میکند: «ما کلاً نباید کشورها را در دوراهی یا با ما باش یا با دیگران، قرار دهیم. آن وقت است که طرف مقابل حساب سود و زیانش را میکند نه معرفت و اخلاق و اینکه فلانی بیشتر به من کمک کرد یا در گرفتاری با من دوست بود یا فلانی از من چیزی نمیخواست جز کمک به من، آنجاست که سود و زیان مالی پیش میآید و شاید ما انتخاب آنها نباشیم.»
متن کامل مصاحبه با این دیپلمات که مدرک دکترای حقوق خصوصی و تألیفاتی هم در مباحث حقوقی و خاورمیانه دارد با برنامه صدای دیپلمات را در ادامه میخوانید.
***
اندیشه مقاومت از بین نرفته است
*طی یک سال و اندی اخیر یعنی بعد از حملات هفتم اکتبر، جهان پیرامون ما و منطقه خاورمیانه تحولات بسیار شگرفی را تجربه کرده است. علاوه بر وقایع فلسطین و لبنان که منجر به از دست رفتن رهبران جهادی این مناطق شد در سوریه و عراق هم شاهد وقایعی نظیر سقوط دولت بشار اسد در دمشق بودیم. بر همین اساس نیز گفته میشود ایران مانند قبل کنترلی بر گروههای جهادی منطقه به ویژه در عراق ندارد. مشکلاتی که حوثیهای یمنی به آن دچار شدهاند نیز در شرایطی که ایران توان کمک به آنها را ندارد، مزید بر علت است. میتوانم دیدگاه شما را به عنوان یکی از سفرای کشورمان که سالها در منطقه حضور داشتهاید در رابطه با این موضوع جویا شوم؟
معتقد هستم در شرایط فعلی تحولات بر دور تند حود قرار دارد و شاید در هیچ دههای در طول 4 یا 5 دهه اخیر تحولات با این سرعت طی نشده است. قطعاً این وضعیت به ماشین مقاومت و ساختار نظامی مقاومت لطمات جبرانناپذیری را وارد کرده است اما اندیشه مقاومت زیر سوال نرفته است. ممکن است ماشین مقاومت در سوریه و لبنان و فلسطین لطمه خورده باشد که خورده است، ولی اندیشه مقاومت از بین نرفته است.
رژیم صهیونیستی برای مردم فلسطین راهی جز مقاومت باقی نگذاشته است. شما میبینید مانند آن چند میلیون نفری که از کشورشان آواره و بیرون ماندهاند، تلاش میکنند که باقی مردم فلسطین را هم از غزه و کرانه باختری و حتی از داخل مناطق 1948 که تقریباً 20 درصد از جمعیت اسرائیل را در آنجا ساکن کردهاند بیرون کنند. این در حالی است که این مناطق سرزمین و خانه مردم فلسطین است و آنها جای دیگری برای ماندن ندارند بنابراین میایستند و مقاومت میکنند.
اینکه نفوذ ما کم شده یا خیر و یا بازدارندگی ما کم شده یا خیر به این بستگی دارد که ما چه اندازه این جنبشهای مقاومت را جزیی از ساختار بازدارندگی خودمان میدانستیم. اگر ما آنها را جزیی از ساختار بازدارندگیمان بدانیم طبیعی است که لطمه زیادی خورده است. اما تصور من که سالها در این منطقه حضور داشتهام این است که ساختار مقاومت بیشتر برای حمایت از خودشان است. ما در واقع کمک کردیم که آنها روی پای خودشان باشند که ما نخواهیم برویم از آنها دفاع کنیم.
این موضوع هم، حداقل دو مرتبه یا بیشتر خود را نشان داده است. یکبار در 1982 که اسرائیل به لبنان حمله کرد و بار دیگر در سال 2000 که اسرائیل مجبور شد بدون گرفتن هرگونه امتیازی از لبنان خارج شود. حتی قطعنامه 425 و 426 هم بود ولی اسرائیل بدون اجرای هر کدام از اینها و هر گونه ساختاری که لبنان مجبور به دادن امتیاز باشد، از جنوب لبنان بیرون رفت. یا در سال 2005 که اسرائیل از غزه بیرون رفت. در آن زمان ایهود باراک که از حزب کار و فرد متعادلتری از اسرائیل بود از غزه خارج شد. البته بعدها آریل شارون که یکی از تندروترین و دست راستیترینها از حذب لیکود و رهبر این حزب بود، هم ناچار شد 17 شهرک صهیونیستنشین را خالی کند و از آن مناطق خارج شود.
امام معتقد بود که ایران نباید راسا با اسرائیل بجنگد و تنها باید به فلسطین و لبنان کمک کند
*آقای دهقانی دیدگاههایی وجود دارد که میگویند ایران گروههای جهادی را شکل داده و ایجاد کرده تا در زمان مورد نیاز به کمک این کشور بیایند. اما الان وضعیتی ایجاد شده که ایران به کمک آنها می رود. اما در وضعیت اقتصادی ایران که تحریمها از هر سمتی به کشور ما فشار میآورد و البته ایران به لحاظ مادی نمیتواند این گروهها را تأمین کند، شرایط بغرنجی حاکم شده است. اتفاقی که میافتد هم این است که گروههای مذکور برای گسترش فعالیتهای خودشان نیاز به منابع مالی دارند و این کمکها در دسترس نیست. کمکهایی که ایران قبلاً داشته و هیچ کدام از گروهها و رهبران آنها و اشخاصی چون سید حسن نصرالله و بقیه گروهها آن را رد نکردهاند و ایران هم رد نکرده است، در حال حاضر موجود نیست. ما نمیتوانیم کمک کنیم و این گروهها هم نارضایتی دارند. شما که در این مناطق حضور داشتید این نارضایتی را دیدید؟ به چه شکلی است؟
چه کسانی ناراضی هستند؟
*کسانی که نیاز دارند که ایران به آنها کمک کند ولی نمیتواند.
خیر، ببینید گروههای مقاومت در ابتدا تأسیس نشدند برای اینکه به کمک ما بیایند. برای اینکه ما به آنها کمک کنیم، بود. یعنی سال 1982 ما بنا بر یک تصمیمی…
**این تصمیم هنوز هم پابرجا است؟ یعنی ما همیشه باید به آنها کمک کنیم یا آنها هم به ما کمک میکنند؟
اجازه دهید موضوعی را برای شما تعریف کنم. در سال 1982 بنا بر یک تصمیم برخی از نیروهای ارتش و سپاه ایران به لبنان رفتند که چون لبنان اشغال شده بود در آنجا کمک کنند. وقتی امام از این تصمیم مطلع شد، گفت برگردید. ما نمیتوانیم در فاصله چند کشور از نیروهایمان حمایت کنیم. به آنجا بروید و به آنها کمک کنید ولی آنها خودشان باید از خودشان دفاع کنند. این نظریه پایه نظریهای بود که به ایجاد مقاومت اسلامی لبنان و حزبالله و بعداً هم جهاد اسلامی فلسطین و حماس منجر شد؛ حماس شاخهای از اخوان المسلمین و برادران اهل سنت در فلسطین است که وقتی اسرائیلیها رهبران آنها را تبعید کرده و در لب مرز لبنان رها کردند، در جنوب لبنان با نیروهای حزبالله و ایران آشنا شدند و پیوند میان آنها آغاز شد. یعنی ما نبودیم که اینکار را انجام دادیم بلکه آنها با عملکردشان باعث انجام اینکار شدند. در بقیه موارد هم به همین صورت است. یعنی در مورد انصارالله هم به همین شکل بود.
گروههای مقاومت ضعیف شدهاند اما از بین نرفتهاند
*من سؤالم را تکرار میکنم. الان ما به آنها کمک میکنیم یا آنها به ما کمک میکنند؟ الان البته گروهی باقی نمانده و گروههای جهادی تقریباً همه از بین رفتهاند.
نه اینکه نمانده باشد. اینها چندمین نسل رهبران (فلسطین و لبنان) هستند که به شهادت میرسند ولی این نهاد از بین نمیرود. مثلاً در سال 1992 آقای سید عباس موسوی برای مراسم درگذشت یکی دیگر از رهبران حزبالله به جبشیت رفته بود. ولی هلیکوپتر اسرائیلی خودش و همسر و فرزندش را مورد هدف قرار داد. او دبیر کل حزبالله بود. آیا حزبالله از بین رفت؟ خیر، آقای نصرالله آمد. رهبران حماس از شیخ احمد یاسین تا دیگر رهبران درجه یک این گروه مانند عبدالعزیز رنتیسی به شهادت رسیدند اما حماس از بین نرفت. یا دکتر فتحی شقاقی که متعلق به جهاد اسلامی است و در مالت به شهادت رسید. ولی جهاد اسلامی از بین نرفت. من قبول دارم که تضعیف شده ولی اینگونه نیست که بگوییم تمام شدهاند.
**من منظورم این است که ما آن زمان میتوانستیم از آنها حمایت کنیم، الان با وضعیت حال حاضر ایران و سقوط دولت بشار اسد ما چگونه میخواهیم از این گروهها حمایت کنیم؟ البته آمدن ترامپ را هم در نظر بگیریم که یک مؤلفه خیلی مهم است.
در مورد سقوط آقای اسد هم چنین نبود که دولت او به جز لجستیک و حمایت سیاسی معنوی، کمک مادی هم داشته باشد.
شرم بینالمللی از بین رفته است
*منظورم این است که ما کمکهایمان را از طریق دولت آقای اسد ارسال میکردیم.
میدانم و من منکر این نیستم که وضعیت سختتر شده است اما اینگونه که شما گفتید از بین رفته، را می خواستم جواب بدهم که از بین نرفته ولی سختتر شده است. مهمترین سختیاش هم این است که مقاومت همیشه به درجهای از شرم بینالمللی توجه داشت که در دنیا اگر بیش از 10 تا 20 و 30 و بیش از100 نفر کشته شود سران رژیم صهیونیستی و آمریکاییها، رهبران غربی و حتی شرقی، فرقی نمیکند (همه متوجه شرم افکار عمومی میشدند) اینها همه عضو شورای امنیت هستند و کاری نکردند.
بنای مقاومت از روز اول این نبود که فقط مسلحانه پیش برود
*سال گذشته و سال قبل از آن 40 هزار نفر در فلسطین کشته شدند.
بله 40 تا 50 هزار نفر در لبنان و فلسطین به شهادت رسیدند. من همین را عرض میکنم. میگویم این چیزی که تحت عنوان یک نوع شرم بینالمللی بود، از بین رفته است. با آمدن آقای ترامپ دیدید که ایشان بحث میکرد که حتی 300 هزار نفر ساکن غزه را تخلیه کنید و به کشورهای دیگر بفرستید. حتی ترامپ و نتانیاهو هم کشورهایی را مثال میزدند که مثلا در عربستان و جاهای مختلف، جا هست. وضعیت سخت شده و من هم قبول دارم. به ویژه موضوعی که تحت عنوان مقاومت مسلحانه باشد، سخت شده است. ولی بنای مقاومت از روز اول این نبود که فقط مسلحانه پیش برود و یا نباید فقط این کار را می کرد. اگر فقط تکیهاش به سلاح باشد، از خاصیت مقاومت بودن و حرکت چریکی بودنش خارج شده است. بالاخره در یک معادله نظامی روشن است که برای حماس و حزبالله از یک سو و از سوی دیگر اسرائیل و آمریکا این معادله به نفع مقاومت نیست.
فکر نمیکنم هیچ روزی برای گروههای مقاومت سختتر از امروز بوده باشد
*الان وضعیت فعلی را چگونه میبینید؟ حملهای که به حوثیها صورت میگیرد و وضعیت ایران در عراق؟ به جز حمایتهای ایران از گروههای مقاومت یک سری معافیتهایی که ایران برای صادرات گاز و برق به عراق داشت هم لغو شده است و طبعا بر روند حمایتهای مالی ایران هم تاثیرگذار است.
قطعاً از نظر مادی و اقتصادی وضعیت سختتر است. من فکر نمیکنم هیچ روزی سختتر از امروز بوده باشد.
هیچ قدرتی بدون حمایت مردمی به اقتدار تبدیل نمی شود
*آیا ایران می تواند حضورش در این کشورها را تداوم دهد؟
ممکن است گاهی برخی دیدگاههایی داشته باشند که ما بایستی در آنجا حضور یا به تعبیری ظهور داشته باشیم ولی این دیدگاه اشتباه است. هیچ ظهور و قدرتی نمیتواند به اقتدار تبدیل شود مگر اینکه از نظر نرمافزاری مردم و دولتها پذیرش داشته باشند. اگر مردمی شما را نخواهند شما هر کاری هم کنید نمیتوانید بمانید. چرا دولت آقای اسد نتوانست دوام بیاورد؟ چون وقتی مردم نباشند، نه سلاح و نه کمک خارجی دردی را درمان نمیکند.
*الان عراقیها میخواهند که ما در داخل عراق بمانیم؟
بستگی دارد که شما چه میگویید. اگر شما بگویید که من میخواهم به آنجا بیایم و بر شما سلطه پیدا کنم، قطعاً برای هیچ کسی مطلوب نیست. چرا ما آنجا نفوذ پیدا کردهایم؟ برای اینکه در یک دورهای یک حکومت دیکتاتور در آنجا بود که همه گونه قلع و قمعی را برای همه مردم به ویژه شیعیان و کردها انجام میداد. بعد از آن هم یک نظام اشغالگری مانند آمریکاییها به آنجا آمدند و همه کشور را اشغال کرده و حیات و ممات آنها را به غارت بردند. مردم ایستادند. به یک مرحلهای هم رسید که داعش آمد و هم برای دولت عراق و هم برای بخش کردی عراق یعنی اربیل ایجاد مشکل کرد. این باعث شد که خود عراقیها به این نتیجه برسند که نیاز است جلو اینها بایستند و ما هم به این کار کمک کردیم. اما اگر به معنای این باشد که ما در آنجا مستقر شویم مانند کاری که دولتهای دیگر اشغالگر انجام میدهند، نه برای انقلاب اسلامی مطلوب است و نه شدنی است.
*مخالفتهایی که با ما میشود را میگویم. چون شما خودتان هم میدانید که با حضور ایران در عراق مخالفتهایی انجام میشود.
حضوری نیست. میدانید مخالفتها بر سر چیست؟ مخالفتها بر سر این است که بخشهایی از عراقیها و گروههای عراقی دیدگاهشان با دیدگاه دولت این کشور کاملاً همخوان نیست. همان وضعیتی که در لبنان بین حزبالله و دولت است. اینها کاملاً با هم همخوان نیستند. چون دیدگاههای مختلفی در لبنان و عراق وجود دارد. بنابراین آنها که دیدگاهشان با ما نزدیکتر است…
*مخالفتهایی که با ما در عراق می شود بر چه اساسی است؟ ما میبینیم که گاهی اوقات به سفارتخانه و یا کنسولگری ما حمله میشود و گاهی اوقات نیروهایی که در آنجا هستند برخورد درستی با نیروهای ایرانی ندارند.
شما یادتان هست که 5 سال پیش در عراق چگونه بود؟ 5 سال قبل عدهای در عراق و حتی در لبنان به خیابان آمدند و کنسولگری ما را در کربلا و نجف آتش زدند و سفارتمان در بغداد هم برای اینکه در منطقه سبز است مورد حمله قرار نگرفت والا آنجا هم علیه ما بودند. در آن زمان معترضین شعار «ایران برو بیرون» را سر میدادند. یعنی امر جدیدی نیست. بخشهایی از کشورهای عراق و لبنان از سیاست ما خوششان نمیآید و بخشهایی هم خیلی عاشق ما و سیاستهای ایران هستند. به هر حال این دو کشور، کشورهایی نیستند که (نیروهایشان) همه، هم نظر با ما باشند و ما هم چنین توقعی نداریم و نباید داشته باشیم.
ایرانهراسی یک سیاست آمریکایی-اسرائیلی بوده است
*الان در جهان اتفاقی افتاده که مربوط به الان هم نیست و شاید دو دهه است که ما تبدیل به مساله جهان عرب شدهایم. در حالی که ما هیچ وقت با اعراب مشکلی نداشتهایم و همیشه حسن همجواری را رعایت کردیم و فکر میکنم همسایههای خوبی هم بودهایم. کشورهای عربی اطراف ما از وضعیت تحریمهای ایران نهایت سود را بردند؛ امارات، عمان، قطر و حتی ترکیه. ولی چرا اینقدر نسبت به ما موضع خصمانه دارند؟ نمیگویم همهشان ولی رفتارشان چندان با ما دوستانه نیست.
ایرانهراسی یک سیاست آمریکایی-اسرائیلی بوده است و بخشی از جهان عرب نسبت به ما موضع دارد. خود ما هم بعضاً با برخی از سیاستها و برخی از اظهارنظرها و برخی از عملکردهایمان به این سیاست کمک میکنیم. موضوعی که به عنوان امنیتیسازی از آن نام برده میشود همین است. اینکه ایران خطر اول است در حالی که ایران در بسیاری از مشکلات جهان عرب به کمک آنها رفته است.
در اول انقلاب عراق به ایران جنگ را تحمیل کرد و بعد هم 6 کشور خلیج فارس به عراق کمک کردند. از نظر مادی و معنوی و لجستیک همه جور کمکی علیه ما برای عراق داشتند. زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد، اینها بودند که درخواست کردند که آمریکا بیاید و اینکار را بکند. در دهه 90 بعد از حمله عراق به کویت برای آزادسازی کویت، بخشهایی از عراق را گرفتند. حتی بعد از آن هم زمانی که برجهای دوقلو زده شد، 19 فردی که رفتند و برجهای دوقلو را منفجر کردند افکارشان در این مجموعهها (کشورها) تولید شده بودند. یعنی این افکار و اندیشههایی که برویم و با ترور بتوانیم کاری پیش ببریم.
بعد هم آمریکا آمد و دو کشور اسلامی یعنی افغانستان و عراق را مورد حمله قرار داد. آدمهایی که در این دو کشور به دنبالشان آمدند چه کسانی بودند؟ یکی از آنها در افغانستان دستپرورده همینها بود و یکی هم صدام بود. بعد هم بحث تروریسم شد و اینها از داعش حمایت کردند. کشورهای همسایه حمایت کردند و علیه همین دو کشور و سوریه شدند. داعش اول سوریه و عراق را تهدید کرد و بعد هم میخواست کردها را تهدید کند و اگر مهلت پیدا میکرد لبنان و کشورهای خلیج فارس را هم میگرفت. شاید قبل از اینکه به ما حمله کند به آنها آسیب میزد. به دلیل اینکه طرحی بود که با اندیشههای نادرستی شکل گرفته بود.
درست است که در سالهای گذشته هرگز از جانب ما به اعراب آسیب نرسیده اما متأسفانه از جانب آنها به ما آسیب رسیده است و این کشورها از دعوایی که ما به خاطر آنها و به خاطر فلسطین با اسرائیل و آمریکا داریم، هم سود بردهاند. همانطور که گفتید اینها از دو طرف از تحریمی که ما شدیم، سود بردند. همین تحریم هوایی را ببینید که از جهت هواپیمایی چه وضعیتی داریم و همه سود را اینها بردند.
منتهی ما نمیتوانیم مردم و دولتهای دیگر را شماتت کنیم، از این حیث که بگوییم ما سرمان را به زیر انداختیم و سیاستی را پیش گرفتیم و شما استفاده بردید، چرا شما استفاده میکنید و چرا شما مانند ما نیستید؟ ما باید کاری کنیم که آسیب نبینیم. نمیتوانیم شماتت کنیم که چرا شما سرتان را زیر نیانداختید و اینگونه که ما جلو رفتیم شما جلو نمیروید. درست است که ما از جهت سیاستی که در پیش گرفتیم بر حق هستیم اما این سیاستی که پیش گرفتید (درست نیست) همیشه باید در نظر داشته باشید که در مساله فلسطین همه…
اعراب جنگ ما و اسرائیل را جنگ خودشان نمیدانند و میگویند دعوایتان را جای دیگری ببرید
* در مساله فلسطین ما پیش قراول بودیم ولی بقیه با ما همراهی نکردند.
به نظرتان چرا امام فرمود که باید نیروی نظامی ما برگردد. برای اینکه امام همین را میفرمود که ما نمیتوانیم از نیروهای خودمان دفاع کنیم. اینها (اعراب) هم نمیآیند. اینها خواهند گفت بروید و دعوایتان را جای دیگر کنید. در حالی که درست است که ما به عنوان یک مجموعه اسلامی با هم بودیم و درست است که ما به جهت حمایت از مظلوم بودیم. ولی اصل دعوای ما این بود که فلسطین و لبنان را اشغال کرده بودند. دو کشور عربی که یکی را کامل و بخشهای وسیعی از دیگری را اشغال کرده بودند. نظریهای که ما دادیم که بیایید مقاومت کنیم بر خلاف کاری بود که آنها از سال 1948 که فلسطین اشغال شد تا سال 2000 که جنوب لبنان آزاد شد (انجام میدادند). آنها نتوانستند یک وجب زمین را بدون دادن امتیاز آزاد کنند.
*الان از بین کشورهای عربی، خوشبختانه قطر کشوری است – شما هم سالها در آن حضور داشتید – که رابطه خوبی هم با ما داشته است. چندی پیش وزیر خارجه قطر مصاحبهای با خبرنگار فاکسنیوز داشت و به احتمال حمله به ایران اشاره کرد. او خواست که اگر قرار است یک حسابرسی در رابطه با برنامه هستهای ایران شود، در رابطه با همه کشورها و دولتهای منطقه باشد و به اسرائیل اشاره کرد و اینکه هر گونه حمله به ایران باعث ایجاد مشکل در تمام کشورهای منطقه میشود. سفیر قطر در تهران هم گفتوگوی دیگری داشت. به رابطه خوب ایران و قطر و تبادل زندانیها و آزادسازی داراییهای بلوکه شده ایران در کرهجنوبی و قرارگرفتن این مقدار پول در قطر اشاره کرد. البته ما به این پول دسترسی نداریم بنابراین خیلی هم برایمان مهم نیست که در کدام کشور نگهداری شود. اما به هر حال رویه دوحه در برابر تهران رویه نادرستی نبوده است. آینده این روابط در چه سمتوسویی حرکت میکند؟
اگر فقط دیدگاه مقامات قطری را نسبت به ایران سوال کنید، ممکن است این سوال چندان جامع نباشد. شما بایستی بگویید دیگاه رهبران قطر نسبت به ایران و آمریکا چیست؟
کشورها را در دوراهی انتخاب ایران و دیگر کشورها قرار ندهیم
*وزیر خارجه قطر در صحبتهایش هم گفته بود که ایران همسایه ماست ولی آمریکا دوست ماست.
بله قطر به هر دو نگاه میکند. فرض کنید هر دو دوست باشیم. قطر دوست دارد که دوستانش با هم دشمن نباشند. می گوید این یکی دوست من و دیگری همسایه من است و من دوست دارم اینها با هم درگیر نباشند. ما در بحث محاصره به قطر کمک کردیم اما این کشور دوست دارد که دوستی بین ما و قطر تحت تأثیر فشار آمریکاییها قرا نگیرد. ما کلاً نباید کشورها را در دو راهی بیا با ما باش یا با دیگران، قرار دهیم. آن وقت است که طرف مقابل حساب سود و زیانش را میکند نه معرفت و اخلاق و اینکه فلانی بیشتر به من کمک کرد یا در گرفتاری با من دوست بود یا فلانی از من چیزی نمیخواست جز کمک به من، آنجاست که سود و زیان مالی پیش میآید و شاید ما انتخاب آنها نباشیم. ما نباید سیاستی پیش بگیریم که دیگران ناچار شوند بین ما و دیگران انتخاب کنند. چون ممکن است ما ضرر کنیم. در مورد روابط با قطر هم مانند دیگر کشورها باید نشان دهیم که طمعی به آنها نداریم. هیچ اختلافی هم با آنها نداریم. آنها هم در طول سالها اینچنین بودند.
قطر از یک طرف تحریمهای آمریکا را به شدت رعایت میکند و از یک طرف هم با ما دوست است!
*میتوانیم روی کمک قطریها در بزنگاههای حساس حساب کنیم؟
همین که عرض کردم. قطر از یک طرف تحریمهای آمریکا را به شدت رعایت میکند و از یک طرف هم با ما دوست است!
*اینگونه سود خودش را میبرد. چون وقتی ما تحریم باشیم…
او رعایت میکند و در نتیجه ما نمیتوانیم روی چنین چیزی حساب بلندمدت باز کنیم. چون او میخواهد تحریمها را هم رعایت کند و بایستی مراقب باشیم. در مساله پولهای ایران در کرهجنوبی هم چون در زمان من و آخرین روزهای حضور من در آنجا اتفاق افتاد میتوانم توضیح کاملی در رابطه با آن بیان کنم. البته اقدام مذکور نتیجه چندین ماه و شاید بیشتر از یکسال مذاکره بود که در نهایت در هفتههای آخر حضور من در قطر تبادل انجام شد. من به فرودگاه رفتم و از افرادی که در ایران و آمریکا زندانی بودند استقبال شد و تبادل صورت گرفت. پولها هم در کره جنوبی تبدیل شد و به اروپا رفته و یک تبدیل دیگر هم در آنجا انجام شد چون از یوان کره باید به دلار و از دلار به یورو (تبدیل میشد) و سپس در بانکهای قطری قرار میگرفت. دو بانک قطری از طرف قطر و 6 بانک هم از طرف ما که بانکهای غیرتحریمی بودند مسئول شدند و این تبادل پول انجام شد. حتی من خودم مدارک این بانکها را از ایران به قطر بردم که سریعتر حسابها را باز کنیم چون روزهای آخر بود و مدارک زیادی وجود داشت و سخت بود که همه کارها به سرعت انجام شوند. حسابها باز شد. یادم هست تقریباً هر 6 بانک، معاونین و یا رؤسای بانکها به آنجا آمدند و کار در حال انجام بود. بعد هم که من آمدم و شاید یک هفته یا 10 روز بعد عملیات 7 اکتبر صورت گرفت.
*یعنی قرار بود همان روزها پولها به حسابهای بانکهای ما در قطر منتقل شود؟ اگر هفتم اکتبر اتفاق نمیافتاد ما میتوانستیم پولها را داشته باشیم.
منتقل شد. ولی این گونه بود که این پولها باید برای مصارف غیرتحریمی استفاده میشد.
**مباحث دارویی و درمانی و اینها؟
و آن دارو هم به این شکل بود که من الان درخواست میکردم که به دارو نیاز دارم، درخواست من میرفت و آمریکاییها تأیید میکردند…
*الان من این سؤال را دارم. قرار بوده این پولها در اختیار ما قرار بگیرد و شما گفتید 6 بانک از ایران مسئول شدند تا مبادله را انجام دهند. پس چرا به دست ما نرسیده است؟ به خاطر 7 اکتبر نبود؟
پول به حساب این دو بانک قطری واریز شده بود و اینگونه بود که اگر من به عنوان ایران بخواهم کالایی بخرم، مثلاً میخواهم شکر بخرم. قطر به آمریکایی میگوید که اینها میخواهند شکر بخرند. او نگاه میکند که این شکر جزو تحریم هست یا نیست. مجوز سیستم اُفک را میگیرد و خرید انجام میشود. دوباره من میخواهم دارو بگیرم. قطر نگاه میکند که دارو در لیست هست یا خیر، مجوز افک را دریافت میکند تا من دارو بخرم. بار سوم من دوباره میخواهم دارو بخرم دیگر نیازی به این کارها نیست. چون یکبار برای دارو مجوز گرفتهایم. حال 7 اکتبر صورت گرفت، آمریکاییها در کنگره و جاهای مختلف به دولت بایدن فشار آوردند که این پولها به دست حماس خواهد رسید و شما که به ایران پول میدهید او هم حماس را تامین مالی میکند و آنجا بود که (روند دسترسی ما به پولهایمان) بسته شد.
اگر طرفی داشته باشیم که واقعاً اهل مذاکره باشد ایران هیچ وقت مذاکره را رد نکرده است
*الان هم با آمدن ترامپ فکر کنم کلاً کنسل شد. در حال حاضر بحث مذاکرات را چطور میبینید؟
بالاخره اگر ما طرفی داشته باشیم که واقعاً اهل مذاکره باشد ما هیچ وقت رد نکردیم. انصافاً آدم باید تحلیل منصفانهای داشته باشد. ما در دوره اوباما با تمام مشکلاتی که بود با آمریکا توافق کردیم و توافق را نوشتیم و آقای ترامپ که آمد توافق ما را بر هم زد. البته برخی معتقدند که با وجود خروج ترامپ از برجام ما مجددا باید توافق دیگری با او انجام میدادیم. اما برای رهبران یک کشور تصمیمگیری سخت است که با کسی که یک توافق را بر هم زده مجددا مذاکره کنند. هر چند که در این دور هم سیاست کشور بر این امر بنا نهاده شد که پای میز مذاکره بنشیند؛ ترامپ پیش از این گفته بود که من میخواهم مذاکره و توافق کنم.
تبادل بین ایران و آمریکا به میانجیگری قطر بود
*در صحبتهایتان به بحث تبادل زندانیهای بین ایران و آمریکا با کمک قطر اشاره کردید. میتوانم در رابطه با خود کشور قطر هم بپرسم که آیا در کشورهای منطقه به ویژه کشور قطر که شما سالها در آنجا حضور داشتید، بحث مبادله ایرانیهایی که در این کشورها زندانی هستند و اعرابی که در زندانهای ایران هستند مطرح است، وضعیت چگونه است؟ آیا فقط زندانیهای سیاسی در این تبادل تعریف میشوند و یا زندانیهای اقتصادی را هم شامل میشود؟
آن تبادل بین ایران و آمریکا به میانجیگری قطر بود. منظورتان زندانیهای داخل قطر است؟
*قطر یا کشورهای دیگر عربی؟
زمانی که من آنجا بودم ما تعدادی زندانی ایرانی در زندانهای قطر داشتیم.
*بیشتر چه جرایمی بودند؟
85 نفر زندانی در آنجا داشتیم که از این تعداد به جز یک نفر که به جرم سرقت در زندان بود بقیه همه به جرم مواد مخدر زندانی بودند. من جزو کسانی بودم که بارها برای بازدید از زندان رفتم و زندانیها هم تک به تک مرا میشناختند. خانوادههایشان تک به تک با من به صورت تلفنی صحبت میکردند. حتی یادم هست یکبار خانمی در آنجا زندانی بود و در ایران فقط یک دختر در مشهد داشت. یک روز به من زنگ زد که من نمیتوانم با دخترم صحبت کنم، اجازه نمیدهند، نمیشود، نمیگیرد. من همانجا که در دفترم در سفارت بودم با دخترش تماس گرفتم و گوشیها را کنار هم گذاشتم چون امکاناتی نداشتیم که امکان اتصال همزمان را داشته باشیم. اما در همان ابتدای مکالمه آنها به یکباره شروع به گریه کردند. یک دقیقهای که از گریه گذشت طاقت من طاق شد و گوشی را برداشتم و گفتم قرار بود با هم صحبت کنید. با هم صحبت کنید و ببینید مشکلاتتان چیست. بعد از مدتی هم با درخواستی که از مقامات قضایی قطر داشتم، این زن آزاد شد.
چند دوره ما زندانیها را آزاد کردیم. آنها هیچ زندانی در ایران نداشتند. یکبار من درخواست آزادی این افراد را در برنامههای آقای رئیسی قرار دادم تا در دیدار با شیخ تمیم، امیر قطر مطرح کنند و او هم حرف آقای رئیسجمهور وقت را پذیرفت و قول داد که تعدادی را آزاد کند و آزاد هم کرد. نمی شود گفت آزاد شدند چون به زندانهای ایران منتقل شدند. البته چند نفری که خودم با ابتکار شخصی درخواست آزادیشان را مطرح کرده بودم آزاد شدند که برای چند دور هم انجام شد. یادم هست که یکبار یک نفر در توییتر گفته بود که این دهقانی کیست؟ کجا سفیر است؟ گفته بودند این دهقانی همان سفیری است که زندانی آزاد میکند. میخواهم بگویم اهتمام زیادی به این امر داشتم.
البته بخشی از آن به خاطر رشته من که حقوق بود است. البته هنوز هم فعال هستم ولی تبعاتی هم دارد. ما اینقدر برای خودمان محدودیت درست کردیم در حالی که یک سفیر وظیفهاش این است که چه با مردم خودش و چه با مردم کشور محل ماموریت ارتباط برقرار کند. دنیای حالا دنیای ارتباطات است و شما میتوانید با همین ارتباطات کارهای بزرگی را انجام دهید. ملت شما اگر بفهمند تلاش میکنید قدردان شما خواهند بود.
یادم هست یکبار اعلام کردند هر کسی که برای جام جهانی میخواهد به قطر بیاید، بایستی با ویزاکارت بیاید. مردم ایران آنجا شروع به گلایه کردند که ما نمیتوانیم بیاییم چون در ایران ویزاکارت نیست و امکان خرید بلیت و اجاره هتل و امکانات دیگر برای فردی که از قطر بازدید میکند با ویزاکارت وجود ندارد. در نتیجه ما محروم میشویم. فکر کنید که روز پنجشنبه این را به من گفتند و روز جمعه و شنبه هم تعطیل بود. من تا پایان شنبه که روز تعطیلی هم بود با چند نفر ملاقات کردم تا توانستم همان روز اعلام کنم که مشکل ایرانیها حل شد. یک توییت هم زدم که خوش آمدید و علامتی هم زدم که نیاز به ویزاکارت و مسترکارت نیست. می خواهم بگویم اینکه یک نفر در مردم ایجاد امید کند و نشان دهد که یک نفر آنجا هست که برایشان تلاش میکند دیده میشود. ولو اینکه دیگر سفرا هم همین کارها را میکنند ولی کم و زیاد دارد.
*همین که شما جنبه اطلاع رسانی به آنها میدهید مردم هم میبینند و امیدوار میشوند. اینکه کسی هست که آنها برایش مهم هستند.
بله ناامید نمیشوند.