به گزارش تجارت نیوز، معنای حمله اسرائیل به ایران برای آینده جنگ بسیار خطرناک خواهد بود و به معنای محو کردن مرز بین حمله پیشگیرانه و پیشدستانه است و خطر سوق دادن جهان به سوی جنگ دائمی را به دنبال دارد.
اسرائیل اقدامات خود را دفاع از حمله پیشگیرانه توصیف و ادعا کرد که ایران تنها چند هفته با تولید سلاح هستهای کاربردی فاصله دارد. با این حال، ارزیابیهای دستگاههای اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا – متحد استراتژیک اسرائیل و گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) نشان میدهد که هیچ مدرکی دال بر تلاش تهران برای دستیابی به سلاح هستهای وجود ندارد؛ این حمله در زمانی صورت گرفت که دیپلماتهای ایرانی در حال مذاکره با همتایان آمریکایی خود برای یک توافق هستهای جدید احتمالی بودند.
سایت انگلیسیزبان شبکه خبری الجزیره در گزارشی تحلیلی با بررسی ادعای مقامات تلآویو در رابطه با دفع حملات ایران با یک اقدام پیشگیرانه این سوال را مطرح میکند که فراتر از تحلیل نظامی و ژئوپلیتیکی، آیا از نظر اخلاقی توجیهپذیر است که چنین حمله ویرانگری را نه بر اساس آنچه یک دولت انجام داده، بلکه بر اساس آنچه ممکن است در آینده انجام دهد، آغاز کنیم؟
این رویه چه تجربهای برای سایر کشورهای جهان ایجاد میکند؟ و چه کسی میتواند تصمیم بگیرد که چه زمانی ترس برای توجیه جنگ کافی است؟ در ادامه این گزارش با طرح موضوع ورود اسرائیل به یک «یک قمار اخلاقی خطرناک» آورده شده است: اخلاقگرایان و حقوقدانان بینالمللی مرز مهمی بین جنگ پیشگیرانه و جنگ پیشدستانه ترسیم میکنند. پیشگیری به یک تهدید قریبالوقوع – یک حمله فوری – پاسخ میدهد. جنگ پیشگیرانه علیه یک تهدید احتمالی آینده انجام میشود. فقط در رابطه با مورد اول معیارهای اخلاقی ریشه در آثار فلسفی متفکرانی مانند «آگوستین» و «آکویناس» دارد و توسط نظریهپردازان مدرنی مانند «مایکل والزر» – که تکرار فرمول به اصطلاح «کارولین» است – را مجاز میداند، که نیروی پیشگیرانه زمانیکه تهدید «فوری، فراگیر و بدون هیچ انتخاب وسیلهای باشد نباید هیچ لحظهای برای تأمل باقی بگذارد.»
با این حال، حمله اسرائیل در این آزمون شکست میخورد. قابلیت هستهای ایران (به ادعای آژانس بینالمللی انرژی اتمی) هفتهها تا تکمیل شدن فاصله داشت. دیپلماسی هنوز به پایان نرسیده و ویرانیهای ناشی از آن – از جمله ریزش رادیواکتیو از سالنهای سانتریفیوژ – بسیار فراتر از ضرورت نظامی بود.
منشور سازمان ملل در مورد حمله اسرائیل به ایران چه میگوید؟
براساس بند 4 ماده 2 منشور سازمان ملل متحد که استفاده از زور را ممنوع میکند تنها مورد استثنا در ماده 51 گنجانده شده است که دفاع از خود پس از حمله مسلحانه را مجاز میداند. استناد اسرائیل به دفاع پیشگیرانه مبتنی بر عرف حقوقی مورد مناقشه است، نه قانون معاهده پذیرفته شده. کارشناسان سازمان ملل متحد حمله اسرائیل را «یک اقدام تجاوزکارانه آشکار» خواندهاند که ناقض هنجارهای آمره است. چنین استثنائات پرهزینهای، خطر شکستن نظم حقوقی بینالمللی را به همراه دارد.
اگر یک کشور بتواند به طور معتبر ادعای پیشگیری کند، دیگران نیز – از واکنش چین به گشتزنیهای نزدیک تایوان گرفته تا واکنش پاکستان به موضعگیریهای هند – ثبات جهانی را تضعیف میکنند. در این میان مدافعان اسرائیل پاسخ میدهند که تهدیدات وجودی، اقدام شدید را توجیه میکنند. به ادعای آنها رهبران ایران پیش از این بارها اسرائیل را تهدید و پیوسته از گروههای مسلحی مانند حزبالله و حماس حمایت کردهاند.
با این وجود فیلسوفان هشدار میدهند که کلمات، هر چقدر هم نفرتانگیز، معادل عمل نیستند. تهدید از عمل جداست. اگر گفتار به تنهایی جنگ را توجیه میکرد، هر ملتی میتوانست با توجیه تهدید، جنگ پیشگیرانهای را آغاز کند. ما در معرض خطر ورود به یک «وضعیت طبیعی» جهانی هستیم، جایی که هر لحظه پرتنش به دلیلی برای جنگ تبدیل میشود.
نقش هوش مصنوعی و فناوری در حمله اسرائیل به ایران
فناوری فشار بر احتیاط اخلاقی را تشدید میکند. پهپادها و جنگندههای اف-۳۵ که در عملیات «شیر در حال ظهور» استفاده شدند، در عرض چند دقیقه ایران را در وضعیت دفاعی نامناسبی قرار دادند. زمانی ملتها میتوانستند برای بحث، ترغیب و مستندسازی به زمان متکی باشند. موشکهای مافوق صوت و پهپادهای مجهز به هوش مصنوعی این پنجره را از بین بردهاند و یک انتخاب دشوار را ارائه میدهند: سریع عمل کنید یا شانس خود را از دست بدهید.
این سیستمها نه تنها زمان تصمیمگیری را کوتاه میکنند، بلکه مرز سنتی بین زمان جنگ و زمان صلح را هم، از بین میبرند. با ادغام نظارت پهپادی و سیستمهای خودمختار در ژئوپلیتیک روزمره، جنگ در معرض خطر تبدیل شدن به شرایط پیشفرض و صلح به استثنا قرار میگیرد.
ما نه در دنیایی از بحرانهای موقت، بلکه در زمانی زندگی میکنیم که فیلسوف «جورجیو آگامبن» (فیلسوف ایتالیایی، یکی از چهرههای برجسته در فلسفه و نظریهپردازی سیاسی است. خوانشهای منحصربهفرد او از ادبیات و نظریههای ادبی، فلسفه و اندیشه سیاسی، هنر و مطالعات دینی او را به یکی از نوآورترین متفکران معاصر بدل کرده است) آن را وضعیت استثنایی دائمی مینامد – شرایطی که در آن شرایط اضطراری، تعلیق هنجارها را نه گاهی اوقات، بلکه به طور دائم توجیه میکند. در چنین دنیایی، خود این ایده که دولتها باید اعمال خشونت را علناً توجیه کنند، شروع به فرسایش میکند. مزیت تاکتیکی، که به عنوان «برتری نسبی» شناخته میشود، از این بازه زمانی فشرده بهره میبرد؛ اما با هزینهای به دست میآید.
مسیر بازگشت به خویشتنداری
بدون اصلاح فوری مسیر، جهان با خطر یک هنجار جدید مواجه میشود: جنگ قبل از منطق، ترس قبل از واقعیت. برای جلوگیری از این موج درگیری ناشی از ترس، چندین گام ضروری است. باید راستیآزمایی شفافی وجود داشته باشد: ادعاهای «تهدید قریبالوقوع» باید توسط نهادهای بیطرف – ناظران آژانس بینالمللی انرژی اتمی، کمیسیونهای تحقیق مستقل – ارزیابی شوند، نه اینکه در پروندههای مخفی دفن شوند.
دیپلماسی باید اولویت داشته باشد: مذاکرات، کانالهای مخفی، خرابکاری و تحریمها؛ همه باید قبل از حمله به طور قابل اثباتی به پایان رسیده باشند. نه به صورت اختیاری، نه به صورت عطف به ماسبق. باید ارزیابی عمومی از خطر غیرنظامیان وجود داشته باشد: کارشناسان محیط زیست و بهداشت باید قبل از اینکه برنامهریزان نظامی ماشه را بکشند، نظر خود را بیان کنند. رسانهها، دانشگاهها و عموم مردم باید اصرار داشته باشند که این آستانهها رعایت میشوند و دولتها را پاسخگو نگه دارند.
جنگ پیشگیرانه، در موارد نادر، ممکن است از نظر اخلاقی موجه باشد؛ برای مثال، موشکهایی که روی سکوهای پرتاب آماده شدهاند یا ناوگانهایی که از خطوط قرمز عبور میکنند. اما حمله اسرائیل به ایران پیشگیرانه نبود؛ این حمله نه علیه یک حمله در حال وقوع، بلکه علیه یک احتمال ترسناک انجام شد. نهادینه کردن این ترس به عنوان زمینهای برای جنگ، دعوتی به درگیری دائمی است.
اگر به نام ترس، احتیاط را کنار بگذاریم، مرزهای مشترک اخلاقی و قانونی که بشریت را در کنار هم نگه میدارد، کنار گذاشتهایم. سنت جنگ عادلانه ایجاب میکند که هرگز کسانی را که ممکن است به ما آسیب برسانند، صرفاً به عنوان تهدید نبینیم – بلکه به عنوان انسانهایی که هر کدام شایسته بررسی دقیق هستند. جنگ ایران و اسرائیل چیزی بیش از یک نمایش نظامی است. این یک آزمون است: آیا جهان هنوز مرز بین دفاع مشروع و تجاوز افسارگسیخته را حفظ خواهد کرد؟ اگر پاسخ منفی باشد، پس ترس فقط سربازان را نخواهد کشت. این امید شکننده را که خویشتنداری میتواند ما را زنده نگه دارد، از بین خواهد برد.