صنعت هوانوردی، مخصوصا هوانوردی تجاری با نیروی هوایی تفاوت دارد. در فضای ارتباطات امروزی هوانوردی بسیار مهم است. ارزش آن اگر از انرژی هستهای بیشتر نباشد، کمتر هم نیست. توسعه صنعت هوانوردی در هر کشوری باعث توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نهایتا سیاسی خواهد بود. اکنون پایه توسعه ارتباطات است و ارتباطات از طریق صنعت هوانوردی میسر میشود.
شنیدهام بعضی انتقاد دارند که تنها 10 درصد از مردم از این صنعت استفاده میکنند، بنابراین توسعه آن نباید در اولویت باشد. باید توجه داشت که آن 10 درصد مسافران صنعت هوانوردی هستند، اما باقی مردم نیز از آن بهرهمند میشوند. ایجاد اشتغال، رونق اقتصادی، توسعه ارتباطات و چرخش سرمایه همه و همه از جمله مزایای توسعه هوانوردی هستند.
و اما دیدی که ما باید نسبت به هوانوردی داشته باشیم: باید توجه داشت که الزام توسعه این صنعت تنها گسترش امکانات و زیرساختها نیست. خدا را شکر اولویت 4 سال اول دولت روحانی بهبود روابط خارجی و ایجاد تعامل سازنده با جهان بود که به انجام رسید.
برجام امضا شد و اکنون نتایج آن به وضوح قابل مشاهده است. افزایش سرمایهگذاریهای خارجی، فروش نفت، ارتباطات و رفتوآمد و خرید هواپیماهای نو همه از نتایج برجام هستند. قطعا روحانی در چهار سال پیش رو چارهای جز اولویت قراردادن مساله اقتصاد و سیاست داخلی ندارد و این کار را خواهد کرد.
اینجا مسئله مدیریت مطرح میشود. میتوان گفت که عقبماندگی چهل ساله صنعت هوانوردی، جدای از تاثیرات تحریمها به خاطر انتخاب غلط مدیران و نگرش سنتی بوده است.
این مساله در مورد تمام مدیران هوانوردی صادق است، از دولتیها گرفته تا ایرلاینها. ایرلاینهایی که اکنون مانند قارچ سر بر میآورند ناشی از همین تفکر غلط هستند. مدیران این ایرلاینها متخصصان هوانوردی نیستند، بلکه افرادی ثروتمند هستند که برای کسب سود و تجارت وارد صنعت هوانوردی شدهاند. نتیجه تاسیس ایرلاینهای تجاری این است که بعد از 4 یا 5 سال این ایرلاینها به دلیل نداشتن صرفه اقتصادی تعطیل میشوند.
هوانوردی عرصه تجارت نیست. نگاه به این صنعت باید توسعهای باشد، نه تجاری. ما خواهان توسعه پایدار کشور هستیم، و هوانوردی صنعتی است که آثار آن سالها بر روند توسعه کشور اثر مثبت میگذارد. بنابراین ما مجبوریم در صنعت هوانوردی سرمایهگذاری کرده و نگرش سنتی را در این صنعت عوض کنیم.
لازم است که مدیر صنعت هوانوردی در ایران، یک جوان ریسکپذیر با فکر جهشی و نگرش نوین جهانی باشد. مدیر هواپیمایی کشوری باید فردی باشد که متخصص هوانوردی و مدیریت است و بینش جهانی دارد.
مدیری که 40 سال پیش مسئول یک ایرلاین بوده امروز به درد سکانداری صنعت هوانوردی کشور نمیخورد. با انتخاب مجدد چنین مدیری 40 سال عقبماندگی صنعت هوانوردی جبران نخواهد شد. ما در هواپیمایی مدیر محافظهکار نمیخواهیم. با مدیر محافظهکار نمیتوان از قطر و ترکیه و امارات متحده عربی پیشی گرفت.
مشکل اصلی ما نبود تخصص در صنعت هوانوردی است و نگرش سنتی باعث شده تخصص در انتخاب مدیر اولویت نباشد. اکنون برای توسعه صنعت هوانوردی، یک استراتژی جهشی نیاز است. لازم است دولت در چهار سال آتی فردی را در سکاندار هواپیمایی کشوری قرار دهد که توانایی اتخاذ و اجرای این استراتژی را داشته باشد.