کد مطلب: ۲۰۵۹۳۸

بمب اتم در آشپزخانه؛ آینده از آنچه فکر می‌کنیم خطرناک‌تر است

بمب اتم در آشپزخانه؛ آینده از آنچه فکر می‌کنیم خطرناک‌تر است

چقدر تلفن همراه جدید خود را دوست دارید؟ فقط به ده سال پیش فکر کنید! وقتی بازی مار (Snake) در نوکیا برای ما لذت‌بخش‌ترین بازی دنیا بود و از این‌که می‌توانستیم پیام‌های متنی ردوبدل کنیم به هیجان می‌آمدیم. فقط فکر کنید ده سال دیگر با تلفن همراه خود چه‌کار خواهید کرد؟ سعی نکنید حدس بزنید،

چقدر تلفن همراه جدید خود را دوست دارید؟ فقط به ده سال پیش فکر کنید! وقتی بازی مار (Snake) در نوکیا برای ما لذت‌بخش‌ترین بازی دنیا بود و از این‌که می‌توانستیم پیام‌های متنی ردوبدل کنیم به هیجان می‌آمدیم. فقط فکر کنید ده سال دیگر با تلفن همراه خود چه‌کار خواهید کرد؟ سعی نکنید حدس بزنید، چون آینده آبستن پدیده‌هایی است که امروز در خواب هم نمی‌بینیم. اما حتی کیفیت کارهایی که امروز انجام می‌دهیم هم متفاوت خواهد شد. مقدار مصرف سوخت ماشین، کیفیت سینما، سرعت اینترنت و البته مقدار حجم اطلاعات زیادی که در اختیار داریم. اما آینده تماما روشن و امیدوارکننده است؟ آیا برای شما آینده ترسناک نیست؟ آیا زندگی بشر در آینده بهتر و ساده‌تر از امروز خواهد بود؟

1- فقط یک درصد باهوش‌تر

نیل دی تایسون یک سخنرانی بسیار زیبا دارد در مورد موجودات هوشمند فضایی. او توضیح می‌دهد که ژن‌های ما و شامپانزه کم‌تر از دو درصد اختلاف دارد. و به خاطر همین اختلاف اندک است که ما می‌توانیم سمفونی بسازیم، هابل را به فضا بفرستیم و در مورد کوانتوم فکر کنیم، شامپانزه‌ها نه. حتی اگر من قادر نباشم هیچ‌کدام از این کارها را بکنم، وقتی سه سال بیشتر نداشتم می‌توانستم ادعا کنم که از باهوش‌ترین شامپانزه دنیا باهوش‌ترم.

ما ژن‌های مشترک زیادی با سگ‌ها و کرم‌ها داریم. اما هرگز با سگ‌ها و کرم‌ها گفت‌وگو نمی‌کنیم. یا اگر به آن‌ها چیزی بگوییم هرگز منتظر پاسخ نمی‌مانیم. شاید یک سگ را در حیاط خانه نگه‌داریم. سگ خوشحال است و فکر می‌کند که ما در خدمت او هستیم. اما فقط ما می‌دانیم که حقیقت حضور او در زندگی ما چیست.

هوش مصنوعی خطر آینده بمب اتم

هشتاد و پنج درصد ژن‌های ما و ماهی گورخری مشترک است.

امروز ما داریم سعی می‌کنیم کامپیوترها را به هوش مصنوعی مجهز کنیم. هوشی که درست به‌اندازه ما بفهمد. بعد قرار است این موجودات را به هم متصل کنیم و به آن‌ها اجازه دهیم با الگوریتم ژنتیک تکامل پیدا کنند. اما چه می‌شود اگر این موجودات تنها دو درصد از ما باهوش‌تر شوند؟ در همان مسیری که ما از شامپانزه باهوش‌تریم. برای آن‌ها سمفونی، کوانتوم و تلسکوپ هابل در حد یک کاردستی ابتدایی خواهد بود.

حتی ممکن است به‌طور مخفیانه برای خودشان زبانی متفاوت اختراع کنند و ما هرگز متوجه این موضوع نشویم. اتفاقی شبیه به آنچه در شرکت فیس‌بوک رخ داد و روبات آن­ها سعی کرد یک زبان بسازد. مگر سگ‌ها متوجه می‌شوند که سروصداهای ما گفت‌وگو در مورد خطرات آینده است؟ آن روز ما خوشحال راضی در کنار هوش‌های مصنوعی زندگی می‌کنیم و فقط آن‌ها هستند که می‌دانند ما حیوانات خانگی بانمکشان هستیم. یا شاید موجودی آزمایشگاهی برای مطالعه.

2- تانک خانگی، داغ و تازه

در مورد فواید چاپگرهای سه‌بعدی بسیار شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. این‌که در خانه بتوانیم کامپیوتر یا موبایل چاپ کنیم می‌تواند بسیار هیجان‌انگیز باشد. به‌خصوص اگر این چاپ‌گرها با انرژی مجانی کار کنند: وقتی پنل‌های خورشیدی با مواد ارزان و در دسترس چاپ می‌شوند.

اما همین موضوع می‌تواند ما را با خطرهایی جدی مواجه کند. چه می‌شود اگر کسی در خانه به چاپ نارنجک، تفنگ یا بمب بپردازد. شاید یک نفر در انباری خود ربات‌هایی خشن تولید کنند و از آن‌ها در راستای اهدافی پلید استفاده کند.

آیا این‌که بچه‌ای 12 ساله در آشپزخانه بتواند بمب اتم پرینت کند ترسناک نیست؟

البته بعید است بتوانند این کار را در تهران یا پاریس انجام دهند. بالاخره سیستم‌های اطلاعاتی فرد خاطی را دستگیر خواهند کرد. اما آیا طالبان و داعش نمی‌توانند ادوات جنگی موردنیاز خود را چاپ کنند؟ دیگر چطور می‌شود یک گروه خاص را تحریم و دسترسی آن‌ها به سلاح‌های خطرناک را محدود کرد.

ماشین‌های جنگی، تانک و حتی سلاح‌های اتمی ازجمله مواردی هستند که با چاپگر سه‌بعدی با کم‌ترین قیمت در دسترس همگان قرار می‌گیرند. آیا این‌که بچه‌ای 12 ساله در آشپزخانه بتواند بمب اتم پرینت کند ترسناک نیست؟

3- مسیر حرکت کالا، از معدن تا مصرف‌کننده

این مورد یکی از بهترین دستاوردهای فناوری‌های نوین است. به لطف زنجیره بلوکی امروز شرکت الماس‌فروشی دبیرز می‌تواند رد یک الماس را از ابتدای کشف تا امروز ثبت کند. به‌این‌ترتیب آن‌ها می‌دانند که یک قطعه الماس کجا کشف شده، به چه کسی فروخته شده، چطور راهش به اروپا باز شده و حالا در اختیار چه کسی است.

حتی قیمت معامله و مقدار تخفیف قابل‌پیگیری است. کاری که در گذشته زمان‌گیر، هزینه‌بر و تقریبا غیرممکن بود. والمارت همین فناوری را برای پیگیری مسیر گوشت از چین تا آمریکا به کار گرفته است. تا اینجا همه‌چیز فوق‌العاده پیش می‌رود.

هوش مصنوعی خطر آینده بمب اتم

اگر نامتان در فهرست خریداران الماس قرار بگیرد، جان شما در خطر خواهد بود.

اما یک‌لحظه خودتان را در مسیر این زنجیره تصور کنید. آن‌ها می‌دانند چه چیزی را به چه قیمتی خریده‌اید و با چه قیمتی به دیگران فروخته‌اید. خریدهای زیادی وجود دارند که دوست نداریم اطلاعات آن‌ها تا ابد ثبت شوند. این خریدها می‌توانند هر چیزی باشند: هدیه‌ای که برای همسر خود خریده‌اید یا قطعه طلایی که از سر اجبار فروخته‌اید. البته که در هنگام خرید یک کفش بدمان نمی‌آید بدانیم کفش دقیقا کجا تولید شده و با چه قیمتی به مغازه‌دار رسیده است. دست‌کم یک کفش تقلبی را با قیمت نمونه اصلی نمی‌خرید. اما بعدازآن که کفش تقلبی را با یک‌دهم قیمت خریدید، دوست ندارید همه به‌سادگی از این ماجرا باخبر شوند.

به‌هرحال توانایی ما در مخفی کردن سوابق خریدوفروش همیشه هم بد نیست. به‌خصوص اگر کالایی که می‌فروشیم برای جرم و جنایت به کار گرفته شوند. ناخواسته پای ما به هزاران پرونده باز خواهد شد و این اصلا خوشایند نیست. شاید امروز ندانیم سوابق خریدوفروش کجا به ضرر ما خواهد شد. اما قرار گرفتن در فهرست خریداران و فروشندگان الماس، آن‌قدرها هم بی‌خطر نیست.

4- افسار پول در دست هیچ‌کس

آدم‌های زیادی هستند که با هرگونه دخالت در بازار پول مخالف هستند. به باور آن‌ها پول (مثل هر چیز دیگری) باید آزاد باشد تا ارزش آن در بازار و متناسب با کالا و خدمات تعیین شود. مثلا شاید امروز با 100 هزار تومان بتوانید یک گرم طلا بخرید و روز بعد با همین پول مقدار کم‌تری طلا نصیب شما شود. نه چون طلا خواهان بیشتری دارد، بلکه چون مردم کم‌تری به پول نیاز دارند (مثلا به دلیل کاهش بهره بانکی) ارزش پول شما کم‌تر شده است.

با این حال تا به امروز افسار پول در دست دولت (بهتر بگوییم بانک مرکزی) بوده است. آن‌ها می‌توانستند پول بیشتری روانه بازار کنند (عملیات انبساط پول) یا از مقدار نقدینگی بکاهند.

حتی ممکن است از واحد پولی استفاده کنید که دانش‌آموزانی در کنیا خلق کرده‌اند. چنین قدرتی در دست یک نفر می‌تواند ترسناک باشد.

اما اگر هر کس بتواند یک واحد پول دیجیتال برای خود معرفی کند، و اگر اقتصاد برپایه این واحدهای نوظهور بنا شود، تقریبا هیچ‌کس بر پول کنترلی نخواهد داشت. اگر هم کسی وجود داشته باشد که بتواند این واحدهای پولی را بسط دهد، یک فرد یا شرکت باانگیزه‌های شخصی است. مثلا فرض کنید ایرانی‌ها بجای ریال از واحد پول معرفی‌شده در تلگرام استفاده کنند.

ممکن است در ابتدا کم شدن مقدار تورم و ثبات بیشتر قیمت‌ها آن‌ها را خوشحال کند. اما لحظه‌ای به مفهوم پشت آن فکر کنید. پول شما در اختیار یک شرکت روسی است. حتی ممکن است از واحد پولی استفاده کنید که دانش‌آموزانی در کنیا خلق کرده‌اند. چنین قدرتی در دست یک نفر می‌تواند ترسناک باشد. به‌خصوص وقتی در یک بحران مالی، به بانک مرکزی امید می‌بندیم.

5- ده سال پیش در ساعت 10 و 11 دقیقه شب یک همبرگر خورده­اید و بعد تاکسی گرفتید

همین حالا ما مقدار زیادی اطلاعات تولید می­‌کنیم. این اطلاعات رد پایی از ما در فضای مجازی باقی می‌گذارند. یک نفر می‌تواند با تحلیل این داده­‌ها از تمام لحظات شما باخبر شود. وقتی از اینترنت غذا سفارش می‌دهیم، خرید می‌کنیم، تاکسی می‌گیریم، کارت می‌کشیم، تماس صوتی برقرار می‌کنیم، عکس به اشتراک می‌گذاریم و در یوتیوب ویدیویی در مورد آینده می‌بینیم، داریم از خود ردپا بجا می‌گذاریم.

البته تعداد زیادی از این ردپاها رمزگذاری شده هستند و کسی نمی‌تواند آن‌ها را بخواند. اما این در مورد همه‌چیز صدق نمی‌کند. بسیاری از ردپاهای ما قابل‌پیگیری هستند.

هوش مصنوعی خطر آینده بمب اتم

امروز یک داده کاو می‌تواند شما را بیشتر از خودتان بشناسد.

ممکن است فکر کنید حجم این داده‌ها آن‌‌ها را غیرقابل استفاده می‌کند. اما امروزه به‌خاطر وجود کلان داده، می‌شود به گذشته اینترنتی شما نقب زد و اطلاعات زیادی در موردتان به دست آورد. شاید از این به بعد سعی کنیم در اینترنت بااحتیاط بیش‌تری حرکت کنیم. استفاده از وی‌پی‌ان، استفاده از سایت‌های امن‌تر، انتشار کم‌ترین حد ممکن اطلاعات و استفاده از یک اسم غیرواقعی می‌تواند امنیت ما را بالا ببرد.

اما تا همین امروز هم از خود رد زیادی را از خود بجای گذاشته‌ایم. به‌سختی می‌شود به گذشته بازگشت و تمام ردپاها را پاک کرد. حتی ممکن است یادمان نیاید که در یک سایت دانلود رایگان فیلم ثبت‌نام کرده‌ایم. مشکل اینجا است که ما نمی‌دانیم این اطلاعات کی و کجا علیه خودمان استفاده می‌شود. مثلا شاید ده سال دیگر بخواهیم در دانشگاهی در شیکاگو درس بخوانیم یا مسئولیتی با حقوق بالا بگیریم. اما آن‌ها می‌دانند که زمانی ما هرروز یک فیلم غیرقانونی دانلود می‌کردیم!

6- خطر دانش سطحی

طی چند سال اخیر، آموزش به شکل چشمگیری متحول شده است. فرض کنید می‌خواهید برای مهمانی آخر هفته خود یک دسر درست کنید. در زمان‌های قدیم باید به کلاس آشپزی یا دست‌کم به کتابی قطور مراجعه می‌کردید. اما حالا می‌توانید به‌سادگی در اینترنت جستجو کنید، در یوتیوب ویدیو ببینید، در گروه‌های آشپزی سوال بپرسید، مواد موردنیاز خود را آنلاین سفارش بدهید و نهایت عکس دسر حرفه‌ای خود را در اینستاگرام به اشتراک بگذارید.

این روش یادگیری را می‌شود در مورد هرچیزی به کار برد. شما می‌توانید به همین شیوه در مورد علم اقتصاد، مالی شرکتی، برنامه‌نویسی و نقد فیلم مطالعه کنید.

حجم زیاد علمای سطحی و دانشمندان یوتیوبی به‌خصوص در موقعیت‌های اجرایی یکی از خطرات آینده است که باید فکری به حال آن کرد.

این‌که مواد آموزشی زیادی در اختیار ما است می‌تواند خیلی خوب باشد. اما خطر آنجا است که فرد با لمس سطح یک دانش، گمان کند که به آن علم مسلط شده است. در مورد آن نظر بدهد یا حتی مسئولیتی مرتبط با دانش سطحی خود قبول کند. به‌خصوص که امروز شرکت‌های زیادی هستند که شعار می‌دهند «مدرک تحصیلی شما برای ما اهمیتی ندارد.» هیچ ایرادی ندارد که یک مهندس کامپیوتر به‌صورت آنلاین اندکی در مورد اقتصاد بیاموزد. اما او باید بداند که با چند ویدیوی یوتیوب اقتصاددان نمی‌شود.

در زمان‌های قدیم کسی که می‌خواست در مورد اقتصاد مطالعه کند، دست‌کم 60 کتاب متنوع (140 واحد درسی) در این زمینه می‌خواند، پژوهش می‌کرد، در کنفرانس شرکت می‌کرد و بعد از سال‌ها تجربه و مطالعه خود را اقتصاددان می‌دانست. البته قصد ندارم بگویم که تنها راه آموختن یک علم دانشگاه است و بس. اما حجم زیاد علمای سطحی و دانشمندان یوتیوبی به‌خصوص در موقعیت‌های اجرایی یکی از خطرات آینده است که باید فکری به حال آن کرد.

آیا آینده واقعا ترسناک است؟

به‌شخصه تردیدی ندارم که آینده، از امروز بهتر و راحت‌تر است. همان‌طور که حالا از بیست سال پیش بهتر است. در آینده به‌احتمال‌زیاد امنیت بیشتر، درآمد بهتر، ماشین‌هایی سریع‌تر و ابزارهایی کارآمدتر خواهیم داشت. برای دیدن آینده بی‌صبرانه انتظار می‌کشم و هرسال که می‌گذرد با مشاهده اختراع‌ها و ابداع‌های جدید به وجد می‌آیم.

وقتی در مورد ترس‌هایمان از آینده حرف می‌زنیم، فقط قصد این است که با چشمان بسته وارد دورانی جدید نشویم. اگر از خطرهای احتمالی آینده حرف نزنیم، ممکن است وقتی متوجه ماجرا بشویم که خیلی دیر شده باشد. هدف از نگارش این مقاله به‌هیچ‌عنوان ترسیم تصویری سیاه و ناامیدکننده نیست. بلکه هدف قدم‌زدن با چشم‌های باز است. آیا در آینده موضوعی وجود ندارد که شما را نگران کند؟ منتظر شنیدن دیدگاه‌های شما هستیم.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.