موضوعات داغ: # بانک مرکزی # قیمت سکه # قیمت دلار # بورس کالای ایران # پیش بینی بازارها # بازار سهام # استقلال # قیمت طلا
«تجارت‌نیوز« گزارش می‌دهد:

معنای سند استراتژیک آمریکا برای آسیا

معنای سند استراتژیک آمریکا برای آسیا
در قالب سند استراتژیک ارائه شده توسط تیم ترامپ چند نکته قابل تامل است. اول، این سند به وضوح احساسات آشنای ملی‌گرایی «مگا» را منعکس می‌کند؛ ترکیبی از خویشتن‌داری، ملی‌گرایی و رد جهان‌بینی بین‌المللی مبتنی بر مأموریت‌های جهان‌شمول. این سند خواستار راهبردی است که «ریشه در ایدئولوژی سیاسی سنتی ندارد».

به گزارش تجارت نیوز، دولت‌های جدید در واشنگتن با تکیه بر ائتلاف ایدئولوژیک خود قدرت را در دست گرفته و ناگزیر سندی را تهیه می‌کنند که در قالب آن ایده‌های‌شان در مورد سیاست امنیت ملی ایالات متحده عریان می‌شود. آخرین نسخه از استراتژی امنیت ملی آمریکا (NSS)، که هفته گذشته توسط دولت ترامپ منتشر شد، بخشی از این سنت است. با این حال، نکته مهم و در عین حال قابل تامل، نحوه انحراف این سند از مسیر اصلی است به بیانی دیگر اگر اسناد استراتژی پیشین تغییرات جزیی در اجماع گسترده بر سر سیاست خارجی پس از جنگ جهانی دوم و پس از جنگ سرد را منعکس می‌کردند، این سند نشان‌دهنده گسست چشمگیر از رویکرد اجماع‌محور است.

حال این‌که آیا این سند راهنمای قابل اعتمادی برای گام‌های بیش‌روی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده قلمداد می‌شود یا خیر، مشخص نیست. اما بدون شک نقطه عطف مهمی در تکامل بحث‌های داخلی در مورد رابطه ایالات متحده با جهان است؛ سندی که جهان‌بینی جنبش «مگا» (MAGA) را در بر گرفته و نشانی است عریان از حال و هوای در حال تغییر آمریکا. برای کشورهای آسیا، این سند دریچه‌ای عریان به سوی درک دولت دوم ترامپ از تحولات هند و اقیانوس آرام، برخورد با اتحادهای این بازیگر، ارزیابی چین و تصور رهبری ایالات متحده در عصر رقابت ژئوپلیتیکی قلمداد می‌شود.

چرا آسیا در قلب سند استراتژی ترامپ قرار دارد؟

در قالب سند استراتژیک ارائه شده توسط تیم ترامپ چند نکته قابل تامل است. اول، این سند به وضوح احساسات آشنای ملی‌گرایی «مگا» را منعکس می‌کند؛ ترکیبی از خویشتن‌داری، ملی‌گرایی و رد جهان‌بینی بین‌المللی مبتنی بر مأموریت‌های جهان‌شمول. این سند خواستار راهبردی است که «ریشه در ایدئولوژی سیاسی سنتی ندارد». در عوض، «بیش از هر چیز، انگیزه دهنده به هر چیزی است که برای آمریکا مفید است؛ یا به طور خلاصه، «اول آمریکا» بار دیگر اولویت خود را فریاد می‌زند. سند استراتژی دولت آمریکا تلاش دارد از جاه‌طلبی‌های گسترده برتری ایالات متحده فاصله گرفته و به سمت تعریف محدودتری از منافع ملی که ریشه در نوسازی داخلی دارد، حرکت کند.

در همین راستا می‌توان گفت برای آن دسته از پایتخت‌های خارجی که مدت‌هاست از موعظه‌های واشنگتن رنجیده‌اند، این تغییر نشان‌دهنده یک بازآرایی ایدئولوژیک خوشایند است. اولین متغیر مثبت این سند آن است که آسیا – یا به زبان استراتژیک مدرن، منطقه هند و اقیانوسیه – را در صدر اولویت‌های سیاست خارجی ایالات متحده در خارج از نیم‌کره غربی قرار می‌دهد، گزاره‌ای که همچنان هسته اصلی استراتژی ترامپ است. تمرکز بر آسیا نشان‌دهنده تداوم چرخش دولت اوباما به سوی شرق، «هند-اقیانوس آرام آزاد و باز» و استراتژی هند-اقیانوس آرام دولت بایدن است.

در این میان و آن‌گونه که فارین پالسی نوشته شاید ظهور چین و پویایی اقتصادی پایدار منطقه، این امر را اجتناب‌ناپذیر ساخته است. در چنین شرایطی تاکید مجدد بر این نکته که ایالات متحده با سلطه یک قدرت واحد بر آسیا مخالفت خواهد کرد بسیار اهمیت دارد. این موضوع مدت‌هاست که در استراتژی کلان ایالات متحده وجود داشته و تکرار آن در استراتژی امنیت ملی توسط پایتخت‌های آسیایی که نگران قدرت رو به گسترش چین هستند، مورد استقبال قرار خواهد گرفت.

دوم، استراتژی ترامپ، آسیا را از انتقادات تکان‌دهنده و تندی که بر اروپا وارد می‌شود، مصون نگاه داشته است. استراتژی امنیت ملی، اروپا را به دلیل انحطاط، وابستگی و زیاده‌روی لیبرال سرزنش کرده؛ اما در ارتباط با آسیا از رویکردی محترمانه و استرتژیک پیروی می‌کند. علاوه بر این سند استراتژی امنیت ملی به مداخله محدود و گزینشی در هند-اقیانوس آرام و خاورمیانه اشاره دارد. دلیلش صرفا این نیست که ترامپ آسیا را بیشتر از اروپا دوست دارد، بلکه، نبرد ایدئولوژیک «مگا» اساسا جنگ داخلی غرب بر سر ارزش‌های سیاسی و آینده لیبرالیسم است.

آسیا فعلا خارج از این نزاع قرار گرفته است. نکته سوم که باید مورد تامل قرار گیرد‍ آن است که در سند فوق آسیا کمتر در معرض انتقاد آمریکا به عنوان قدرتی فراملی قرار دارد. قدرت‌های بوروکراتیک و نظارتی اتحادیه اروپا خشم «مگا» را برانگیخته؛ اما آسیا، با کسری نهادی منطقه‌ای خود، اکنون با جهان‌بینی ترامپی متمرکز بر حاکمیت ملی و همکاری‌های معاملاتی بسیار سازگارتر به نظر می‌رسد.

پاشنه آشیل سند استراتژیک آمریکا

نکته دیگری که درباره این سند باید لحاظ کرد آن است که، برخی از دولت‌های آسیایی – مهم‌تر از همه پکن – مدت‌هاست که به لفاظی‌های پس از جنگ سرد در مورد نظم بین‌المللی مبتنی بر قانون بی‌اعتماد بوده و هستند. اما این عبارت در پایتخت‌های غربی آرامش‌بخش است، هر چند در بخش‌هایی از آسیا ریاکارانه به نظر می‌رسد، به ویژه به این دلیل که واشنگتن همیشه مدعی قوانینی بود که به‌آن‌ها، پایبند نیست. حال تاکید ترامپ بر عمل‌گرایی موجب شده تا دیپلماسی به عنوان اهرمی برای تحقق اهداف سیاست تجاری قلمداد شود.

از این منظر دولت‌های آسیایی، که به لفاظی‌های لیبرال در مورد هنجارها مشکوک هستند، ظاهرا با رویکردی معامله‌گرایانه سازگاری بیشتری دارند. رقابت بین کشورهای آسیایی برای بستن قرارداد با ترامپ در طول سفرش به منطقه گویای همین حقیقت بود: درک، تعامل و چانه‌زنی با ایالات متحده‌ای که اهل معامله باشد، آسان‌تر است. در این میان نکته قابل اعتنای دیگر آن است که بسیاری از کشورهای آسیایی از به رسمیت شناختن چین به عنوان رقیب و درخواست این بازیگر برای «رابطه اقتصادی سودمند متقابل» استقبال می‌کنند. بخش بزرگی از آسیا از دهه 1980 از روابط حسنه چین و ایالات متحده سود زیادی برده و از چشم‌انداز جنگ سرد جدید عمیقا نگران است.

در چنین شرایطی عدم تمایل به انتخاب بین واشنگتن و پکن، با خواسته ترامپ جهت تعامل مجدد با چین به عنوان یک همتای نزدیک، برای بازیگران آسیایی تسلی‌بخش است. برای کشورهای غیرمتحد مانند هند، درخواست ترامپ از کشورهای بزرگ برای به عهده گرفتن مسئولیت منطقه‌ای بیشتر، بستری را برای ارتقای جایگاه استراتژیک‌شان فراهم خواهد کرد.

با این حال، این خبر خوب با عناصر نگران‌کننده در این سند استراتژیک و پویایی عملیاتی سیاست خارجی ترامپ خنثی می‌شود. منطقه، فرصت، ابهام و خطر را به یک اندازه ارزیابی می‌کند. اول، در حالی که تأکید ترامپ بر حاکمیت و عدم مداخله مورد استقبال قرار گرفته، آسیا به شدت از رویکرد ساختاری واشنگتن و دخالت این بازیگر در امور دیگر کشورها آگاه است. این رویکرد ماحصل اصول این بازیگر نیست، بلکه محصول قدرتش است. قدرت‌های بزرگ مداخله می‌کنند زیرا می‌توانند.

از همین رو تهدیدات ترامپ علیه آفریقای جنوبی و نیجریه، انگیزه آمریکا برای مجازات و اجبار را برجسته می‌کند. پس اعلامیه‌های خویشتن‌داری، این انگیزه را از بین نمی‌برد. دوم، اگرچه سیاست خارجی آمریکا در آسیا طنین‌انداز است، ترامپ فراتر از معامله‌گرایی معمول عمل می‌کند. درخواست‌های او از ژاپن و کره جنوبی برای سرمایه‌گذاری‌های عظیم جدید با شرایطی همراه است که تنها می‌توان از آن تحت عنوان اخاذی یاد کرد.

به بیانی دیگر شروطی که ترامپ در اجلاس اخیر انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا جهت معامله تجاری با مالزی و کامبوج تحمیل کرد، بسیار نگران‌کننده بود. این ترتیبات ارتباط چندانی با احترام به حاکمیت سرزمینی ندارند و نشان‌دهنده عدم تقارن قدرت و فشار هستند. کشورهای آسیایی ممکن است از معامله‌گرایی استقبال کنند، اما از مرکانتیلیسم اجباری بیزارند.

همزمان کنار گذاشتن نظم مبتنی بر قانون توسط واشنگتن ممکن است واقع‌گرایان را در وزارتخانه‌های امور خارجه آسیا خوشحال کند، اما چنین رویکردی هزینه‌هایی به دنبال دارد. اگر ایالات متحده از تمامیت ارضی کشورها دفاع نکند، بازیگران ضعیف آسیا در معرض تهدیدهای قدرت‌های قوی قرار خواهند گرفت. فشار ایالات متحده بر اوکراین جهت واگذاری بخش‌هایی از سرزمینش به روسیه به عنوان بخشی از توافق صلح، به نگرانی‌های در مورد تمایل ایالات متحده برای مقابله با توسعه‌طلبی چین دامن زده است.

کشورهای کوچک‌تر آسیایی خواهان قوانین برجسته و قابل پیش‌بینی هستند؛ نه به این دلیل که آرمان‌گرایان لیبرال هستند، بلکه به این دلیل که قوانین از ضعفا در برابر قویا محافظت می‌کنند. در همین حال، عقب‌نشینی ایالات متحده از ارزش‌های لیبرال، گروه‌های مخالف و جنبش‌های جامعه مدنی که در مواجهه با سرکوب به حمایت ایالات متحده چشم دوخته بودند را ناامید خواهد کرد.

هراس آسیا از هم‌صدایی چین و آمریکا

از منظری دیگر تأکید ترامپ بر تعامل اقتصادی با چین، نگرانی‌هایی را در مورد احتمال ایجاد توازن بین منافع تجاری و تعهدات امنیتی ایجاد کرده است. استراتژی امنیت ملی (NSS) بر لزوم جلوگیری از تجاوز چین به غرب اقیانوس آرام تأکید دارد، اما تنش بین وابستگی متقابل اقتصادی و رقابت نظامی واقعی رو به افزایش است. در این میان با افزایش قدرت چین، حفظ برتری نظامی ایالات متحده دشوارتر خواهد شد.

توانایی پکن برای ایجاد اختلاف بین واشنگتن و شرکای آسیایی‌اش افزایش خواهد یافت. درخواست ترامپ برای افزایش هزینه‌های دفاعی توسط متحدان ممکن است برخی را به سوی راه‌حل‌های افراطی – از جمله بازنگری در گزینه‌های هسته‌ای – سوق دهد. همزمان نگرانی‌های منطقه با این تصور که چین به طور پیوسته در حال تغییر توازن نظامی به نفع خود است، تشدید می‌شود. در چنین شرایطی بحث‌های جدی درباره زبان استراتژی امنیت ملی در مورد تایوان، خط گسل ژئوپلیتیکی مرکزی در آسیا را برجسته می‌کند.

هرچند واکنش واشنگتن به اظهارات سانای تاکایچی، نخست‌وزیر ژاپن، مبنی بر ارتباط حمله چین به تایوان با امنیت ژاپن، یک سیگنال هشدار دهنده قلمداد می‌شود. در مجموع، آسیا – برخلاف اروپا – ممکن است زمان و فضای بیشتری برای سازگاری با تغییرات در استراتژی ایالات متحده داشته باشد. اما چالش‌های این قاره برجسته‌تر است. برخلاف روسیه که پتانسیل قدرت سختش نسبت به اروپا محدود است، چین بر آسیا برتری دارد.

امنیت منطقه به شدت به نحوه هدایت روابط پیچیده واشنگتن با پکن – رابطه‌ای که با رقابت ژئوپلیتیکی و وابستگی متقابل اقتصادی مشخص می‌شود – بستگی خواهد داشت. دوگانگی در سیاست ایالات متحده در قبال چین می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای در سراسر هند و اقیانوس آرام داشته باشد.

از همین رو آسیا باید با این واقعیت جدید سازگار شود، زیرا نمی‌تواند برای تاثیرگذاری بر مسیر سیاست داخلی ایالات متحده یا تکامل استراتژیک ترامپیسم کاری برجسته انجام دهد. اروپایی‌ها ممکن است به اصولی چون بازگشت بین‌الملل‌گرایی لیبرال و احیای آتلانتیک‌گرایی امیدوار باشند. اما آسیا از چنین نعمتی برخوردار نیست.

با توجه به قدرت گرفتن چین و بازتعریف جهت‌گیری بین‌المللی ایالات متحده، آسیا باید استراتژی مستقلی را در پیش بگیرد؛ تقویت قابلیت‌های ملی، گسترش مشارکت‌ها فراتر از ایالات متحده و ایجاد ائتلاف‌های انعطاف‌پذیر. در عین حال، سند استراتژی امنیت ملی ترامپ یک «شبکه تقسیم بار» را با حمایت واشنگتن پیشنهاد می‌دهد: «ایالات متحده آماده است تا – به طور بالقوه از طریق رفتار مطلوب‌تر در امور تجاری، اشتراک‌گذاری فناوری و تدارکات دفاعی – بهره‌مند شوند.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی