ضرباهنگ تغییر مدلهای رفتاری جهان با مدلهای قدیمی و غربی به سمت مدلهای جدید اقتصادی شرق شدت یافته و نظم نوین جهانیبا مدل غربی که در چند دهه قبل شکل گرفته بود با تحولات اخیر و ظهور اقتصادهای نوپا و بهدست آوردن ثروتهای افسانهای و شکلگیری اقتصاد قدرتمند در بلوک شرق، آرام آرام و بیصدا و بسیار هوشمندانه در حال تغییر است.
گرچه همچنان تلاشهایی انجام میشود و در برخی مسائل جهانی همچنان اتفاق نظرهائی وجود دارد ولی پس از روی کار آمدن رئیسجمهور آمریکا و انجام رفتارهای کودکانه و غیر قابل پیشبینی با سایر رهبران جهان و روحیه رویارویی و کاسبکارانه در حل مسائل اقتصادی بینالمللی و خروج از چندین سازمان جهانی و نادیده گرفتن معاهدات بین المللی و نظرات کارشناسی اهل فن باعث شده رهبران کشورهای دارای اقتصاد بزرگ دیگر همانند گذشته تمایلی در ادامه دادن روشهای گذشته نداشته باشند و در مسائل جهانی دیگر دنبالهرویی مشتاقانه از آمریکا نداشته باشند.
آن نظم جهانی قدیمی و دنبالهروی مشتاقانه و همه جانبه کشورها امروزه با تهدید به اعمال تحریم هم شکل شکنندهای پیدا کرده و در برخی موارد نافرمانیهائی توسط برخی کشورهای قدرتمند دیده میشود که نشان از فروپاشی مدل نظم جهانی قدیمی است، چرا که اقتصادهای بزرگی مانند چین و روسیه هم طعم تلخ تهدید و تحریمهای ناجوانمردانه را به نوعی چشیدهاند و اثرات بد سیاسی و اقتصادی آن را تا حدودی لمس کردهاند.
البته این تغییر، زنگ خطر جدی برای غرب و سایر کشورهای وابسته به غرب به شمار میآید و هماهنگیهای قبلی جهانی آرام آرام تبدیل به ناهماهنگی و نافرمانی بدل خواهد شد. این در حالی است که در گذشته همه کشورهای جهان بدون چون و چرا در همه لشکرکشیها آمریکا را همراهی میکردند ولی امروزه برخی کشورها در مناقشات کلاً حضور پیدا نمیکنند و برخی دیگر هم که با ترس و تهدید همراه میشوند از ادامه این روند ناراضی و ناراحت هستند، بنابراین صدای فروپاشی آن نظم نوین جهانی در سالهای گذشته بلوک غرب در حال شنیده شدن است .
جهان دیگر متوجه شده که داشتن ناوهای جنگی، بمب اتم و انواع هواپیماها و جنگندههای مختلف و سلاحهای پیشرفته تنها در زمان جنگهای سخت کاربرد دارد .بدیهی است راهاندازی جنگهای خانمانسوز آسیبهای بزرگ و فاجعهآمیزی را برای جهان در پی دارد.
بنابراین حتی آمریکا نیز دریافته که به جای حمله و تهدید نظامی بیشتر از صلاح تحریم برعلیه کشورهای قدرتمند استفاده کند و جنگهای جدید بیشتر با روشهای جدید و بیشتر اقتصادی است و راهاندازی جنگ با مدلهای قدیمی تنها برای کشورهایی که امکان دفاع مناسب ندارند و قدرت نظامی کمی دارند، ممکن است تکرار شود و بیشتر مصرف رفتارهای هالیوودی سردمداران غربی را دارد تا دنیای واقعی.
آمریکا با اقتصاد از هم گسیخته و بدهیهای وحشتناک و کسری بودجه غیر قابل باور علیرغم داشتن همه ناوها و جنگندههای پیشرفته و سلاحهای اتمی در حال حاضر یکی از شکنندهترین اقتصادهای جهان را دارد.
به تبع آن کشورهای اروپایی نیز که همواره دنبالهرو بدون چون و چرای کدخدا بودهاند، امروزه شاهد فروپاشی اقتصادی آمریکا و کشورهای خود هستند و به غیر از کشور آلمان در اتحادیه اروپا مابقی کشورها دچار بیماریها و کاستیهای شدید اقتصادی هستند که بخش زیادی از آنها مربوط به دنبالرویهای بدون قید و شرط آنان برای رساندن آمریکا به اهداف خود، به آنها به ارث رسیده است.
در این میان کشورهائی مانند روسیه و چین که هوشمندانهتر از کشورهای غربی بودهاند گرچه برای دههها خود را مجبور میدانستند لشکرکشیهای غرب را همراهی نمایند ولی چون از این دنبالهروی کورکورانه ناراضی بودهاند دیگر همراهی بدون قید و شرط با آمریکا را از برنامههای خود خارج کردهاند و به دنبال پیدا کردن راه چارهای برای ایجاد تشکل غیر غربی هستند.
از طرفی اپیدمی جهانی بیماری کرونا نیز باعث شده از سرعت پیشرفت اقتصادی غرب به شدت کاسته شود و تحمیل هزینههای سنگین درمان عمومی و پیشبینی نشده مقابله با این بیماری و توقف فروش و تولید محصولات آنها نیز اقتصاد کم جان آنها را به ضعیفترین حالت خود رسانده است.
از سوی دیگر عدم کسب درآمد و افزایش چشمگیر هزینههای دولتی مابقی توانایی و باقیمانده اقتصاد غرب را مصرف نموده و حتی در خوشبینانهترین وضعیت ،حتی در صورت اتمام سریع شیوع بیماری کرونا نیز سالها زمان خواهد برد تا بتوانند اقتصاد خودشان را به حالت قبل بازگردانند.
در آن طرف دیگر کشوری که برابر شواهد موجود مبدا پیدایش بیماری کرونا نیز بوده است با داشتن ذخایر ارزی گسترده و دارا بودن زیرساختهای متنوع اقتصادی جدید و روحیهای مبارزه طلبانه، مهار و کنترل این بحران را با کمترین تلفات پشت سر گذاشته و از حالت اپیدمی گسترده آن خارج شده از این روبه سرعت در حال افزایش فعالیتهای تولیدی و توسعه صادرات خود است.
البته رشد و شکوفایی اقتصاد شرق به خصوص کشور چین وابسته دوره چند ماهه اخیر نیست و این خود نشانه تلاش چندین ساله و انجام فعالیتهای هدفمند و هوشمندانه آنان است چراکه چینیها سالهاست که متوجه شدهاند آینده دنیا را اقتصاد و برتری اقتصادی تعیین خواهد کرد نه جنگ.
آنها در کنار افزایش قدرت نظامی، تواناییهای اقتصادی خود را بسیار هوشمندانه افزایش دادهاند و امروزه به شکل غیر قابل باوری در تمامی دنیا مصرف انواع کالاهای مختلف چینی خودنمایی مینماید و تقریباً بخش جداییناپذیر اقتصاد کشورهای جهان شده است به شکلی که کشورها بهسختی میتوانند از خرید کالاهای ارزان چینی چشمپوشی کنند.
با روند موجود رکود اقتصاد جهانی و سرعت رشد اقتصاد آن کشور طبق پیشبینیهای بین المللی اعلامی تا سال ۲۰۲۴ میزان جی.دی.پی کشور چین حتی از آمریکا هم بیشتر خواهد شد و از این حیث به مقام اول جهان دست خواهد یافت.
از این رو به نظر میرسد رئیسجمهور تاجر آمریکا که شاید متوجه این تهدید شده بود تلاش نمود تا با روشهای زورگویانه و کودکانه با چین وارد درگیری اقتصادی و گرفتن امتیازات جدید شود که البته به ظاهر تا حدی هم موفق شد.
ولی همین اقدامات نیز بیشتر به ضرر مردم آمریکا تمام شد و تنها باعث شد مردم و مصرفکنندگان آمریکائی که کالاهای چینی را نسبت به گذاشته گرانتر بخرند و حقوق و عوارض دریافتی نیز نتوانست مانع ورود کالاهای چینی به آمریکا شود و بخش زیادی از نارضایتیهای اقتصادی مردم نیز از همین تصمیم در آمریکا ایجاد شده است.
از طرفی خروج یکطرفه و بهانهجویانه آمریکا از برجام و عدم موافقت کشورهای اروپایی در روزها و ماههای اول خروج آمریکا از برجام و تلاش طولانی مدت و پرهزینه آمریکا برای جلب نظر آنها سبب شده ادامه همراهی آنها از سر اجبار و ترس باشد.
این اتفاق اعتبار جهانی آمریکا را به شدت در دنیا تضعیف نموده و زیر سوال برده است بنابراین میتوان گفت دیگر از آن نظم نوین و قدرت اجماع جهانی همانند گذشته چیزی جز پیکر کمجانی باقی نمانده و در عوض ضرباهنگ تغییر الگوی نظم جهانی غربی شنیده میشود.
چرا که نتیجه همه آن لشکرکشیهای بیحاصل، اقتصاد فرو پاشیده، بروز بحرانهای اجتماعی و نافرمانیهای گسترده مدنی و اجتماعی و انجام اشتباهات متعدد آمریکا در تصمیمگیریهای استراتژیک موجب شده جایگاه کدخدا بسیار متزلزل شود و آرام آرام کشورهایی که از فرمانپذیری چندین سالهی بیحاصل خسته شدهاند به دنبال شریک استراتژیک پایدارتری باشند.
به همین خاطر در برخی موارد صداهای جدیدی جهت شکلگیری تشکلهای جدید در دنیا شنیده میشود و کشورهای دوراندیش و آیندهنگر آرام آرام مسیر خود را از آمریکا جدا میکنند. با کاهش اعتماد جهانی و انجام اقدامات غیر کارشناسانه و غیر منطقی رئیسجمهور آمریکا در سالهای اخیر و کاهش مستمر اعتبار ترامپ با نزدیک شدن به ایام انتخابات آتی آمریکا ممکن است در این فرصت حدود نود روزه باقیمانده کودک درون رئیسجمهور آمریکا باز هم بخواهد اقدامات پیشبینی نشدهای را انجام دهد.
ولی با کاهش شدید محبوبیت وی در داخل و خارج آمریکا و بهم ریختن اجماع جهانی قبلی و ورشکسته بودن اقتصاد کشورهای غربی دنبالهرو، هر تلاش جدیدی باعث پیچیدهتر شدن وضع موجود و خرابتر شدن اقتصاد جهانی و خصوصاً آمریکا میشود.
از طرفی راهاندازی هر جنگ جدیدی اقتصاد آمریکا را با چالشهای بیشتری مواجه مینماید و باعث میشود اتحاد مخفی مخالفان شکل جدیتر پیدا کند ، چرا که جهان آینده، دیگر تنها دنیای زور و جنگ و ناو هواپیمابر و سلاحهای اتمی وهواپیمای پیشرفته نظامی نیست و دهه بعدی دهه اقتصاد و توانمندی های اقتصادی است.
طبیعتاً کشورهایی که ثبات و قدرت اقتصادی بیشتری دارند برنده مبارزه خواهند بود. بنابراین به نظر نمیرسد در این فرصت کم باقی مانده متفکران و صاحبان اندیشه در آمریکا اجازه حرکت کودکانه دیگری به وی بدهند و به نظر میرسد با اتفاقات اخیر خود ترامپ هم از لجاجتهای خود خسته شده و به دنبال راه چاره میگردد ولی لازم است تا اتمام کار و پایان بازی، کشورهای جهان به دقت مراقبت تصمیمات خلقالساعه و غیر قابل پیشبینی ترامپ باشند و آمادگی لازم را برای هر اقدام پیشگیرانهای داشته باشند.
برای مطالعه بیشتر یادداشت قرارداد با چین یا امریکا یا هیچکدام را بخوانید.
البته گاه انسان ،تنهادر موقعيتي خاص به دروغ روي مي آورد و در مواقع ديگر، مطابق واقع سخن مي گويد. گاهي خبرهاي مخالف واقع آنقدر از انسان به صورت گفتاري و نوشتاري و عملي سر مي زند كه دروغگويي به شكل يك ويژگي و «ملكه» در او ظاهر مي شود. در اين حالت، فرد به خلق و خوي دروغگويي مبتلا شده است و قلم، زبان و رفتارش بر محور دروغ مي چرخد. در اين زمان، دروغ گفتن و خبرهاي خلاف واقع دادن، براي او تبديل به رفتاري آسان مي شود طوري كه شخص از رفتار زشت خود احساس بدي نمي كند.
اما افرادي كه صفت دروغگويي هنوز در وجودشان، ملكه نشده است، بلكه فقط بر اثر اضطرار و موقعيتي ويژه، دروغ مي گويند، اگر چه دروغ از رذايل نفساني است، اما موجب ناراحتي در وجودشان شده و خوشبختانه هنوز به خوي دروغگويي دچار نشده اند، هر چند در روايات هر دو صورت آن نكوهش شده است.
حضرت علي (ع) فرمود: «لا شيمه اقبح من الكذب؛ هيچ عادت و خلقي زشت تر از دروغ نيست» (3)
حیف زمانی که گزاشتم تا اینو بخونم.خاهشا یه مقدار مطالعه کنید بعد خودتونو تحلیلگر بدونید
استدلال های ضعیف و بدون منبع علمی
مقاله خیلی ضعیف و بدون هیچگونه پشتوانه علمی بود.
این چیزایی که گفتن چه ربطی داره به تیتری که زدین ؟
بزرگترین بازار مصرف کالاهای ساخت چین آمریکا و اروپا است و اگر بازار اون کشورها بسته بماند و قدرت خرید این کشورها کاهش یابد و رکود طولانی مدت بر اقتصادهای اروپایی و آمریکا سایه بیفکند تأثیر بدی بر اقتصاد چین که بخش اعظمی از اقتصادش بر پایه صادرات هست خواهد گذاشت، نویسنده احتمالا از پیوند بسیار گسترده اقتصادی بین چین و غرب ناآگاه بوده و نمی دانسته که هر اتفاق بد یا خوبی که در اقتصادهای دو طرف بیفته بر اقتصاد طرف مقابل تأثیر گذار خواهد بود.
ایشون می گن که کشورهای متحد آمریکا به دنبال متحدی استراتژیک هستند، این متحد استراتژیک احتمالا از نظر ایشون چین هست، آیا ایشون تنش های روز افزون بین هند به عنوان سومین یا چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا با چین رو نمی بینند؟، آیا تنش بین انگلیس و چین رو نمی بینند؟، آیا قراردادهای سنگین خرید تسلیحات توسط کشورهای اطراف چین با آمریکا رو نمی بینند؟، آیا به توافق نرسیدن بین چین و اروپا در مسائل تجاری رو نمی بینند؟، آیا تنش بین کانادا و استرالیا و چین رو نمی بینند؟،آیا صحبت های ینس استولتنبرگ دبیر کل ناتو درمورد چین رو نشنیدن؟ ایشون درست می گن که در دوران ترامپ اعتماد به آمریکا بین متحدین آمریکا تضعیف شده، اما بی اعتمادی به چین در همین دوران بین متحدین آمریکا چند برابر بی اعتمادی به آمریکا است که دلیلش هم برنامههای توسعه طلبانه چین در زمینه اقتصادی، هنگ کنگ، دریای چین جنوبی و همینطور مناطق مورد مناقشه بین چین و ژاپن هست، پس با تمام این تفاسیر که در واقعیت به وضوح قابل مشاهده هست آیا ایشون دید واضحی از تحولات بینالمللی دارن؟ اون متحد استراتژیک هر کشوری که هست به وضوح مشخص هست که چین اون متحد قابل اعتماد برای اون ها نیست، چرا که توسعه طلبی های چین چه در عرصه اقتصادی چه در عرصه نظامی به نفع هیچ یک از کشورهای بالا نیست و همچنان با وجود همه ی اقدامات اشتباه ترامپ که اعتماد به آمریکا در بین کشورهای بالا رو تضعیف کرده، آمریکا همچنان شریکی استراتژیک بین کشورهای بالاست چرا که رفتار چین هر روز از اون رفتار صلح جویانه پس از اصلاحات گسترده اقتصادی در دوران دنگ شیائوپینگ در حال فاصله گرفتن و تهاجمی تر شدن هست.
تناقض عجیبی بین جملات ایشون هست، ایشون از یکسو از به پایان رسیدن دوران جنگندهها و ناوهای هواپیمابر بزرگ می گن از یکسو از تلاش چین برای توسعه قدرت نظامی خود، اگر دوران این تسلیحات به پایان رسیده چرا چین هر سال در حال اضافه کردن بودجه نظامی خود و ساختن ناوهای هواپیمابر و آبی خاکی و همینطور جنگندههای نسل 5 هست؟
و جالبتر از همه نام بردن از روسیه به عنوان یک قدرت اقتصادی، ایشون یا روسیه رو نمی شناسه یا معنی قدرت اقتصادی رو نمی دونه.
صلاح تحریم؟؟!!! یا سلاح تحریم
اقتصادهای بزرگی مانند روسیه؟؟؟