خبر فوری:

فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۹۰۲۴۲۰

احمد بخارایی، جامعه‌شناس در یادداشتی اختصاصی برای تجارت‌نیوز بررسی کرد:

افزایش آسیب‌های اجتماعی با تشدید فقر در ایران

افزایش آسیب‌های اجتماعی با تشدید فقر در ایران

بررسی داده‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که در یک دهه اخیر، آمار آسیب‌های اجتماعی افزایش یافته است. شرایط نابسامان اقتصادی و آسیب‌های اجتماعی چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟

سوال: بررسی داده‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که در یک دهه اخیر، آمار نزاع و خشونت، سرقت (در اشکال مختلف مانند سرقت از منازل، خودرو، احشام و ...)، همسرآزاری و... افزایش یافته است. شرایط نابسامان اقتصادی و آسیب‌های اجتماعی چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟

پاسخ: در جامعه یک مفهوم محوری به عنوان عدالت یا انصاف وجود دارد. البته تعریف عدالت بسیار سخت و دشوار است. اینکه بگوییم هر چیزی در جای خود باشد، تعریف راهگشایی نیست؛ چراکه صرفا یک تعریف لغوی است. برداشتی که ما از عدالت داریم که توزیع عادلانه‌ای در مقوله ثروت و قدرت میان افراد و شهروندان صورت بگیرد. این یک تعریف کلی است و در جاهای مختلف، مصداق خود را پیدا می‌کند. در آموزش و پرورش، آموزش عالی، اشتغال و همه مواردی که جنبه اقتصادی یا اجتماعی دارند. 

ارتباط مستقیم و بدون واسط میان فقر و جرم وجود ندارد. ضریب جینی در ایران سیر صعودی دارد و در حال حاضر نزدیک به 50 درصد است. این یک نقطه بحرانی است. این ضریب جینی در روستا و شهر تقریبا یکسان است. 

در روستا شکاف طبقاتی و نابرابری در درآمد منجر به جرم نمی‌شود، اما همین اختلاف در شهر با افزایش نرخ جرایم ارتباط پیدا می‌کند. چراکه یک واسطه میان فقر و جرایم وجود دارد. حلقه رابط هم احساس فقر است. در روستا این احساس فقر کم‌رنگ است؛ چراکه آن شرایط پذیرفته شده است. یعنی سطح توقع و انتظار مردم در روستا با توقع شهرنشینان متفاوت است.

در شهرها تبعیض دیده می‌شود. به همین دلیل سطح توقع افزایش پیدا کرده و تشدید می‌شود؛ زیرا آنچه از اختلاف طبقاتی ملاحظه می‌شود به احساس فقر دامن می‌زند. یعنی احساس فقر ناشی از وجود تبعیض و بی‌عدالتی است که در شهرها پررنگ است، زیرا افراد ماشین‌ها و خانه‌های لوکس، یک شبه ره صدساله رفتن و... را می‌بینند. این تبعیض را با همه وجود خود احساس می‌کنند. در این شرایط احساس فقر دارند که حلقه رابط میان فقر و جرم است. 

طبیعی است در جامعه ما که در چند دهه اخیر هم شاهد بوده‌ایم، کسانی که از توانایی مالی خوبی برخوردار نبودند، اما به واسطه خط و ربط‌هایی که داشتند، خودی و متعهد تلقی شده و وارد باندهای قدرت شدند. بعد از آن هم با ثروت پیوند خوردند. شاهد بودیم که بسیاری از افراد طی چند شب یا چند ماه، ره صدساله رفتند و یک طبقه نوظهور در جامعه شکل گرفت و فربه شد. همین طبقه هم به واسطه ثروت با قدرت پیوند خورده‌اند؛ چه در انتخابات، چه موارد دیگر مانند انتخاب کابینه و... . مثلا فردی باید خودی تلقی شود، تا بتوانند تائید صلاحیت شود و بعد هم بتواند تبلیغات کند. همه جا این دو مورد (ثروت و قدرت) پیوند خورده‌اند و نفوذناپذیر شده‌اند. اکنون هم می‌بینید کسانی که رسانه دارند؛ در صداوسیما، روزنامه‌های شبه اصلاح‌طلب و... به نحوی با ثروت پیوند خورده‌اند و پژواک دارند. 

در شرایط کنونی جامعه که با فروپاشی اجتماعی مواجه است، این گروه‌ها برای آینده ایران برنامه‌ریزی می‌کنند. یعنی به راحتی دست از قدرت نمی‌کشند؛ چراکه ثروت دارند. مقوله ثروت را مطرح کردم؛ به این دلیل که ارتباط تنگاتنگی میان عدالت اقتصادی و ثروت وجود دارد.

عدالت اقتصادی هم با عدالت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در ارتباط است. عدالت یک مفهوم عام است که ابعاد چهارگانه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد. اگر در عرصه سیاسی عدالت نباشد، به عرصه‌های دیگر هم سرایت می‌کند. اگر در عرصه فرهنگی هم عدالت نباشد و خرده‌فرهنگ‌ها آنطور که باید نتوانند در جامعه خود را نشان دهند و میان خرده‌فرهنگ‌ها هم تبعیض وجود داشته باشد، به عدالت اقتصادی تسری پیدا کرده و بی‌عدالتی را تشدید می‌کند. اگر عدالت اجتماعی هم در عرصه آموزش وجود نداشته باشد، کسانی که توانمندتر باشد از شرایط بهتری برخوردار می‌شوند و در نهایت هم به عدالت اقتصادی تسری پیدا کرده و بی‌عدالتی اقتصادی را تشدید می‌کند.

بی‌عدالتی اقتصادی در شهرها تبدیل به کینه، انتقام‌جویی، تشدید احساس فقر می‌شود. افرادی که در این شرایط قرار می‌گیرند هم می‌خواهند به هر طریقی به هدف خود برسند. این «هر طریق» راه‌ها و کارهای غیرقانونی است، زیرا می‌بینند کسانی که رشد کرده‌اند از راه قانونی نبوده؛ بلکه از راه رانت بوده است. در جامعه هم می‌بینید که فساد جنبه ریشه‌ای و ساختاری پیدا کرده است. هر دولتی هم می‌خواهد با این فساد مقابله کند، توان آن را ندارد. 

پس اینگونه است که افراد در شهرها وقتی بی‌عدالتی و تبعیض را می‌بینند، دست به هر کاری می‌زنند. شغل داشتن، پولدار شدن و رفاه داشتن یک هدف پذیرفته‌شده اجتماعی است، ولی زمانی که ابزار مناسب برای رسیدن به این هدف به طور مساوی در اختیار همه نباشد، افراد میان‌بر می‌زنند. یکی از این میان‌برها سرقت است. اینجاست که سرقت معنادار می‌شود. به همین دلیل بارها گفته‌ام که کسانی که سارق می‌شوند، قربانی هستند. رفتار عکس‌العملی دارند.

مهم است که جرم را چگونه تحلیل کنیم. در این شرایط خشونت هم تشدید می‌شود. مشخص است زمانی که فرد بی‌عدالتی را می‌بیند و صدای خود را نمی‌تواند به جایی برساند و اگر اعتراض کند مجرم هم می‌شود، خشونت در او تشدید می‌شود و در انواع مختلف بروز پیدا می‌کند. نزاع میان شهروندان در کف خیابان میان دو راننده تا نزاع در خانواده‌ها و قومی و قبیله‌ای، قتل و همه مواردی که ریشه خشونت دارد در این قالب معنا می‌شود.

پس میان فقر، جرایم و به طور کلی آسیب‌های اجتماعی ارتباط وجود دارد. هر چه فقر بیشتر می‌شود، احساس فقر تشدید شده و به دنبال آن نرخ جرایم افزایش پیدا می‌کند.

مسئله دیگری که طی یک دهه اخیر مشاهده می‌شود، جنسیتی شدن جرایم است. یعنی همین سرکوب زنان در جامعه هم که به نوعی بی‌عدالتی است، در زنانه شدن جرایم خود را بازتولید می‌کند. این موضوع هم جنبه عکس‌العملی دارد. 

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.