به گزارش تجارت نیوز، در قرن بیستویکم، که بازتعریف قدرت نهتنها در میدان نبرد بلکه در ساحتهای بازار، زیرساخت، فناوری، روایتسازی و فرهنگ محقق میشود، عربستان سعودی به یکی از کنشگران نوظهور در مهندسی نظم ژئواکونومیک منطقهای و جهانی بدل شده است. این کشور، که پیشتر با مدل کلاسیک «دولت رانتیر نفتی» شناخته میشد، امروز تلاش دارد با عبور از اقتصاد تکمحصولی و وابستگی ساختاری به نفت، زیرساختهای قدرت چندلایهاش را در ابعاد سخت و نرم بازسازی کند.
گذار عربستان از وضعیت تولیدکننده خام انرژی به بازیگری با ویژگیهای دولت-ملت مدرن در حال توسعه، در بطن «چشمانداز ۲۰۳۰» طراحی شده؛ برنامهای جامع که از طریق آن دولت سعودی میکوشد همزمان با توسعه زیرساختهای فناورانه، دانشبنیان، فرهنگی و ورزشی، چهرهای تازه از خود در صحنه بینالملل ترسیم کند. این گذار نه صرفا ناظر بر متغیرهای اقتصادی، بلکه مستلزم مهندسی ساختارهای نهادی، بازتعریف نظم اجتماعی و انتقال مرکز ثقل حکمرانی به حوزه دانایی و روایتسازی است.
از ژئوپلیتیک انرژی تا ژئواکونومی زیرساختی
تحولات عربستان را میتوان در امتداد تغییرات بنیادین در نظم انرژی جهانی و کاهش اقتدار نفت بهعنوان ابزار سلطه کلاسیک تحلیل کرد. در پاسخ به چنین تغییری، پادشاهی با گسترش صنایع پاییندستی نفت و ورود جدی به زنجیرههای پالایشگاهی، پتروشیمی، و انرژیهای نو، نقش جدیدی در تنظیم بازار انرژی جهانی تعریف کرده است. در چنین فضایی شرکت آرامکو (Aramco) به بازوی راهبردی این بازیگر نهتنها در حوزه انرژی بلکه در سیاست خارجی و تنظیم مناسبات تجاری-صنعتی بدل شده است.
اما مهمتر از انرژی، جهش عربستان در حوزه زیرساختهای کلان شهرسازی و منطقهگرایی است. پروژههایی نظیر نئوم (NEOM)، لاین (The Line)، آمالا (AMAALA) و دریای سرخ (Red Sea Global)، نه تنها پروژههایی عمرانی، بلکه گرهگاههایی ژئواکونومیک برای پیوند با زنجیرههای جهانی سرمایه، فناوری، توریسم و روایتسازی هستند. این پروژهها با سرمایهگذاریهای چند صد میلیارد دلاری صندوق سرمایهگذاری عمومی (Public Investment Fund – PIF)، نقش حیاتی در اتصال عربستان به مدارهای گردش سرمایه جهانی ایفا میکنند. در کنار آن، پروژههای لجستیکی نظیر پل زمینی (Saudi Landbridge Project) و توسعه بنادر اقتصادی چون بندر ملک عبدالله (King Abdullah Port) بستر را برای تبدیل عربستان به گره حملونقل منطقهای هموار کرده است.
در سطحی کلانتر، میتوان از تلاش عربستان برای ایجاد همگرایی ژئواکونومیک با دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی نیز یاد کرد. پیوستن به سازمان همکاریهای شانگهای، مذاکرات با بریکس، و تلاش برای ایفای نقش فعالتر در نهادهای اقتصادی جهانی نشاندهنده تغییر رویکرد سعودیها از یک کنشگر منفعل در ساختار نظم جهانی به یک بازیگر استراتژیک و پیشبرنده منافع ملی در معماری قدرت جهانی است. این دگرگونی نهتنها در سطح سیاست خارجی بلکه در لایههای اقتصاد سیاسی داخلی و نهادسازی ملی نیز بازتاب یافته است. راهاندازی شهرهای اقتصادی تخصصی نظیر شهر اقتصادی ملک عبدالله (King Abdullah Economic City – KAEC) که بر پایه مدلهای نوین منطقه آزاد طراحی شده، بر توانایی عربستان در تبدیل مزیتهای نسبی جغرافیایی به مزیتهای رقابتی بینالمللی تأکید دارد. این شهرها به عنوان کانونهای جذب سرمایه، نوآوری و تجارت بینالمللی، بخشی از معماری جدید اقتصادی عربستان هستند که هدف آن تنوعبخشی به اقتصاد و کاهش وابستگی به نفت است.
نهادسازی داناییمحور؛ از مصرف علم تا تولید اقتدار دانشی
درک صحیح سعودیها از تحول قدرت در عصر داده و فناوری، منجر به توسعه هدفمند نهادهای دانشی و پژوهشی شده است. مراکزی همچون دانشگاه علوم و فناوری ملک عبدالله (King Abdullah University of Science and Technology – KAUST)، شهر علم و فناوری ملک عبدالعزیز (King Abdulaziz City for Science and Technology – KACST)، مرکز انرژی ملک عبدالله (King Abdullah Petroleum Studies and Research Center – KAPSARC) و آژانس ملی هوش مصنوعی (Saudi Data and AI Authority – SDAIA) همگی تلاش دارند عربستان را از یک مصرفکننده دانش به تولیدکننده اقتدار فناورانه بدل کنند.
در چارچوب حکمرانی دادهمحور (Data-driven Governance)، سعودیها با بهکارگیری زیرساختهای رایانشی پیشرفته، تلاش دارند پیوندی راهبردی میان منطق تکنولوژیک و سیاستگذاری عمومی ایجاد کنند. در این میان، توسعه مرکز ملی هوش مصنوعی، بهرهگیری از سیستمهای تصمیمیار الگوریتمی و خلق بانکهای داده سراسری با محوریت حکمرانی دیجیتال، نشان میدهد که عربستان به دنبال ترکیب اقتدار دیجیتال با سیاست امنیت ملی است. این روند، فراتر از مدرنسازی صرف، معطوف به خلق «اقتدار سایبرنیتیکی» است که در آن فناوری نه ابزار، بلکه بستر تولید مشروعیت دولت خواهد بود.
نکته حائز اهمیت آن است که سرمایهگذاریهای فناورانه عربستان، صرفا در سطح توسعه زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری باقی نمانده، بلکه به تربیت نیروی انسانی بومی در سطح نخبگان نیز تسری یافته است. طرحهای بورسیه گسترده، همکاریهای علمی با دانشگاههای تراز اول دنیا و راهاندازی انکوباتورها و مراکز رشد در بخش خصوصی و عمومی، نشانگر تلاشی سیستماتیک برای بومیسازی فناوری و پرورش قدرت دانشی پایدار در درازمدت است.

روایتسازی فرهنگی و قدرت نرم برنامهریزیشده
در سطح نرمافزاری حکمرانی، روایتسازی فرهنگی به ستون سوم تحول قدرت سعودی بدل شده است. عربستان با سرمایهگذاری هدفمند در صنایع خلاق، تلاش دارد تا از طریق «برندسازی فرهنگی ملی»، تصویر سنتی خود را بازتعریف و در سطوح منطقهای و جهانی جایگاه تازهای به دست آورد. در این مسیر، استفاده از الگوهای جهانی موفق در حوزه دیپلماسی فرهنگی، همچون سیاست کره جنوبی در ترویج (برند 7اپ کره ای)K-Pop و سریالهای تلویزیونی، الهامبخش معماری قدرت نرم سعودی بوده است.
از منظر جامعهشناسی سیاسی، این پروژهها را میتوان تلاش دولت برای خلق سرمایه نمادین (Symbolic Capital) از طریق مهندسی محتوا، مدیریت جشنوارهها و ایجاد نظام رتبهبندی فرهنگی دانست. در بعد بینالمللی نیز، مشارکت در تولیدات سینمایی جهانی، راهاندازی پلتفرمهای چندرسانهای و جذب مشارکت نهادهای هنری خارجی، در خدمت بازسازی تصویر عربستان در ذهن مخاطب جهانی است.
در این چارچوب، رویدادهایی چون فصل ریاض (Riyadh Season)، جشنواره الجنادریه (Jenadriyah Festival)، بازار عکاظ (Souk Okaz) و جشنواره جده تاریخی (Historic Jeddah Festival)، نه صرفاً مناسبتهای تفریحی، بلکه ابزارهای ژئوکالچرال برای پیوند میان سنت و مدرنیته در بستر سیاست فرهنگی سعودی هستند. گسترش سینماها، تئاترها، موزهها و نمایشگاهها در سراسر کشور، و حضور فعال عربستان در جشنوارههای بینالمللی فیلم، به بخشی از راهبرد قدرت نرم این کشور تبدیل شده است.
مدلی سعودی و خیز برای هژمونی آیندهنگر
عربستان سعودی در تلاش است تا با بهرهگیری همزمان از ابزارهای سه گانه قدرت سخت (نظیر زیرساخت، امنیت و انرژی)، قدرت نرم (فرهنگ، رسانه، دیپلماسی عمومی) و قدرت هوشمند (فناوری، داده و روایتسازی)، به بازیگری چندبعدی در نظم ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک آینده بدل شود. این گذار، اگر چه با موانع ساختاری و چالشهای درونی همراه است، اما با تکیه بر منابع مالی عظیم، موقعیت جغرافیایی استراتژیک و سرمایهگذاری هوشمند در فناوری و فرهنگ، میتواند الگویی نوین از «قدرت پسارنسانسی» (Post-Renaissance Power) در جهان عرب ارائه دهد.
از منظر نظریههای قدرت در قرن بیستویکم، آنچه عربستان در حال ساخت آن است را میتوان یک معماری ترکیبی از «دولت پلتفرمی» (Platform State)، حکمرانی دادهمحور (Data-Driven Governance) و «سرمایهداری نمادین» (Symbolic Capitalism) دانست. عربستان تلاش دارد همانند قدرتهای نوظهور آسیایی، نوعی مدرنسازی از بالا به پایین را با شیوهای بومی، متمرکز و در عین حال جهانیشده اجرا کند؛ مدلی که اگرچه اقتدارگراست، اما بر اساس کارآمدی، خلق امید و توسعه فرهنگی تکوین خواهد شد.
فراتر از آن، استراتژی سعودیها در تقاطع چندگانه اقتصاد انرژی، فناوری اطلاعات، زیرساخت لجستیکی و فرهنگ جهانی قرار دارد. به عنوان مثال، ورود همزمان به باشگاه تولیدکنندگان پیشرفته انرژی، بازیگران فعال در حوزه هوش مصنوعی و مراکز فرماندهی روایتهای فرهنگی، عربستان را از یک بازیگر پیرامونی به قدرتی مرکززا در منطقه بدل کرده است. این مرکزیت، نهتنها در خلیج فارس، بلکه در معادلات آفریقای شمالی، آسیای مرکزی، بازارهای غرب آسیا و حتی در شکلدهی به منافع کشورهای جی20 (G20) نقشی برجسته ایفا میکند.
در مقابل، نباید چالشهای راهبردی پیشِروی عربستان را نادیده گرفت. تنشهای درونی ناشی از شکافهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی، خطر بازتولید الیگارشی اقتصادی، ضعف نهادهای مستقل و شکاف میان نسلها، همگی عواملی هستند که میتوانند فرایند گذار را کند یا منحرف سازند. همچنین، انتقادات بینالمللی پیرامون وضعیت حقوق بشر، کنترل رسانه و محدودسازی آزادیهای سیاسی، بخشی از ریسکهای نرمافزاری این مسیر است. موضوع وابستگی شدید به نیروی کار مهاجر و تهدیدات اقلیمی نیز از مهمترین دغدغههای ساختاری به شمار میروند.
با این حال، اگر سعودیها بتوانند با اصلاحات مرحلهای، ظرفیتهای نرم را با زیرساختهای سخت پیوند زده و تصویر جدیدی از هویت عربستان معاصر ترسیم کنند، میتوان انتظار داشت که این کشور در دهههای آینده، نهفقط در قامت یک صادرکننده انرژی، بلکه در جایگاه «هاب حکمرانی هوشمند»، «مرکز نوآوری منطقهای» و «قدرت فرهنگی تاثیرگذار»، سهمی معنادار در طراحی نظم نوین جهانی داشته باشد.
