پول اشتباهی؛ انحراف از هدف
هنگامی که وضعیت اقتصادی کشور یا وضع اقتصادی شخصی شما خوب نیست، همواره فشار روانی محسوسی از طرف آدمهای اطراف ما برای شاغل شدن ایجاد میشود. حتی اگر شما بیکار هم نباشید یعنی بتوانید خرج خودتان و چند نفر دیگر را هم در بیاورید، اگر شغلتان طبق تعریف جامعه، شغل به حساب نیاید، باز هم
هنگامی که وضعیت اقتصادی کشور یا وضع اقتصادی شخصی شما خوب نیست، همواره فشار روانی محسوسی از طرف آدمهای اطراف ما برای شاغل شدن ایجاد میشود. حتی اگر شما بیکار هم نباشید یعنی بتوانید خرج خودتان و چند نفر دیگر را هم در بیاورید، اگر شغلتان طبق تعریف جامعه، شغل به حساب نیاید، باز هم شاهد چنین فشارهایی خواهید بود. در این صورت ممکن است به سمت پول اشتباهی کشیده شوید.
شاید دورکار باشید و در خانه کار کنید. در خانه کار کردن علاوه بر اینکه مشکلات و سختیهای خاص خود را دارد، در تعریف عمومی جامعه ما هنوز شغل به حساب نمیآید. مهم هم نیست شما در خانه کدهای سفینه فضایی مینویسید یا ویدیو میسازید. در تعریف جامعه ما شما هنوز شغلی ندارید. لااقل نمیتوانید یک گواهی اشتغال داشته باشید.
یافتن شغل خوشتعریف، انحراف از مسیر
این مشکلات در نهایت باعث ایجاد یک فشار روانی میشوند. فشاری که ما را وادار میکنند در چهارچوب جامعه وارد شویم. وارد شدن در چهارچوب جامعه در تضاد با یافتن هدف زندگی و رسیدن به آن است.
مشکل اصلی هم نه خود وارد شدن در چهارچوب جامعه و احتمالا کسب کمی درآمد بیشتر است (که بستگی به شرایط دارد)، بلکه به این نکته هم برمیگردد که شما شاید بتوانید حتی در یک شرایط اقتصادی بد، کلی کار متفاوت انجام دهید و چهبسا بهتر از متوسط افراد شاغل در همان تخصص بلد باشید، اما شاید چنین شغلی شما را ارضا نکند.
یکی از مهمترین موانع ما برای رسیدن به اهدافمان یا لااقل انجام دادن کارهایی که دوستشان داریم، همین خانواده و جامعه اطراف هستند.
بگذارید مثالی از خودم بزنم. چیزی که برای من شغل به حساب میآید نهفقط انجام کاری برای پول درآوردن، بلکه کاری است که در آن حس مفید بودن بکنم. اگر امروز تحصیلاتم را در کارشناسی ارشد رها نمیکردم و تا دکترا ادامه میدادم، احتمالا میتوانستم در یکی از شعبههای دانشگاه آزاد یا پیام نور هیئت علمی شوم.
جدای از اینکه اصلا آیا ادامه تحصیلات دانشگاهی کاری بهصرفه است یا نه، من به این فکر میکنم که چقدر میتوانم در یک دانشگاه پیام نور یا آزاد فرد مفیدی باشم. بهترین حالتش این بود که چند مقاله در ژورنالهای بینالمللی چاپ میکردم؛ اما خودم هم میدانستم که نه مقاله من و نه کار علمی که بیشتر ما در ایران انجام میدهیم، در دنیای علم و تکنولوژی محلی از اعراب ندارد.
کارمندی، پول اشتباهی غیرمفید
یا حتی شاید میتوانستم جایی کارمند باشم. کارمندی که حداقل دو جور بیمه درمانی و عمر دارد، امنیت شغلی قابل قبولی دارد و هم میتواند وامهای معقول بگیرد و در نهایت پس از مدتی تا حدی زندگی باثباتی داشته باشد.
اما نه چنین کاری و نه چنین شغلی، نهتنها هیچ حس رضایتمندی در من ایجاد نمیکند، بلکه در راستای اهداف من هم نیست.
وقتی هم که از هدف حرف میزنم منظورم لزوما این نیست که من نقطه خاصی را نشانه رفتهام و میخواهم به آن برسم. بلکه خود چهاردهسالهام را به یاد میآورم و به این فکر میکنم که انجام چه کارهایی را بیشتر دوست داشتم.
آیا کاری که امروز انجام میدهید، همانی هست که همواره آرزویش را داشتید؟
من دوست داشتم همواره کاری که به ترکیب چندین مهارت احتیاج دارد، انجام دهم. امروزه این مهارتهای ترکیبی لذتبخش برای من ملغمهای از فیزیک، الکترونیک و کامپیوتر هستند.
چند ماه پیش موقعیتهای شغلی در شرکت اسپیسایکس (SpaceX) را بررسی میکردم. نکتهای که تقریبا در همه موقعیت شغلی آن وجود داشت این بود که گفته بودند در این موقعیت شغلی احتمالا روزهایی باشند که ۲۴ ساعت در شبانهروز و حتی در تعطیلات نیز سر کار باید حاضر شوید.
مشخصا کار کردن در این موقعیت سختتر از کارمندی در یک اداره یا سازمان دولتی است. حتی اگر میزان پرداختی در اسپیسایکس کمتر از همین سازمان دولتی باشند، من باز هم ترجیح میدهم در اسپیسایکس آچار و هویه دستم بگیرم تا اینکه پشت میزی کاغذهای بیفایده امضا کنم.
زیرا میدانم با همان آچار و هویه، من تاثیر مثبت بسیار بیشتری روی مسیر حرکت بشر میگذارم؛ زیرا چیزی که در حال ساخت آن هستم، احتمالا روزی نیم میلیون کیلومتر آنسوتر روی مریخ به کار رود و سرنوشت انسان را تغییر دهد و این یک شغل رویایی برای من است.
جامعه عامل انحراف به سمت پول اشتباهی
همه اینها را گفتم که بگویم، یکی از مهمترین موانع ما برای رسیدن به اهدافمان یا لااقل انجام دادن کارهایی که دوستشان داریم، همین خانواده و جامعه اطراف هستند. ممکن است به خاطر اینکه صرفا لقب شاغل را ندارید، فشاری روی شما بیاید تا سراغ کاری بروید که برای جامعه تعریفشده است.
حتی اگر درآمد خوبی هم از این شغلها داشته باشید، یادتان باشد، پولی که از این مسیر به دست میآورید، پول اشتباهی است؛ زیرا شما را از آنچه میخواهید دور میکند.
اگر به هر کدام از این شغلها که در مسیر خواستهتان نیستند منحرف شوید، شما پول اشتباهی دارید به دست میآورید و پول اشتباهی هدف شما را نابود میکند.
مشکل دیگری که میتواند در این مسیر ایجاد شود این است که شاید شما امروز کاری را که دوست دارید انجام میدهید؛ اما چون کارتان را تازه شروع کردهاید، شاید درآمدتان بهاندازه کافی نیست.
در این شرایط ممکن است کلی موقعیت شغلی دیگری نیز برایتان باز شود. موقعیتهایی که هم درآمد بهتری دارند و هم تصویر جامعهپسندتری از شما ایجاد میکنند.
آنچه باید به آن توجه کنید این است، اگر به هر کدام از این شغلها که در مسیر خواستهتان نیستند منحرف شوید، شما پول اشتباهی دارید به دست میآورید و پول اشتباهی هدف شما را نابود میکند. در نتیجه باید مواظب خودتان و اهدافتان باشید.
پول درست، شغل در راستای اهداف
اگر امروز هدفی برای خود متصور هستید اما برای گذران زندگی مجبورید پول دربیاورید، بهتر است سراغ شغلی بروید که در ارتباط نزدیکی با خواستههایتان دارد. با این کار اولا حدی از حس مفید بودن را کسب خواهید کرد و از آنسو به علت نزدیکی به حوزه کاری مورد علاقه خود، میتوانید برخی از مهارتهای لازم در این حوزه را نیز کسب کنید.
درست است که درآمد حاصله از همین کار هم پول اشتباهی است، اما بسیار معقولتر از آن است که سراغ شغلی بروید که نه از آن لذت میبرید، نه حس مفید بودن به شما میدهد و نه هیچ قرابتی با اهدافتان دارد.
مشکلاتی که در اینجا ذکر کردیم، تقریبا برای هر کسی وجود دارند. بیشتر اینها اجبارهای اجتماعی و اقتصادی هستند. اجبارهایی که بسیاری از افراد را تا آخر عمرشان گرفتار میکنند.
نکته دیگری که همواره باید در این مسیر پرهیز از پول اشتباهی، به یاد داشته باشید این است اگر شما فردی چند-مهارتی هستید، یعنی در چندین حوزه مهارت دارید، احتمالا قضیه از این هم برایتان سختتر است. شاید مهارت شما در تعدادی از حوزهها بسیار بهتر از متوسط نیروهای کار موجود است؛ اما شاید این حوزه چیزی نیست که شما میخواهید.
مثلا شاید فوتبالتان خوب است. حتی بهتر از فوتبالیستهای حرفهای کشور هستید؛ اما شما دوست ندارید تا آخر عمرتان فوتبال بازی کنید. با اینکه پولش خوب است اما شما را راضی نمیکند.
اگر در حوزهای که دوست دارید در آن فعال باشید مهارتتان کمی پایینتر از متوسط بازار کار است، باز هم احتمالا در مسیر پول اشتباهی خواهید افتاد. در نتیجه شاید تا آخر عمرتان مجبور شوید شغلی را داشته باشید که نه از آن خوشتان میآید و نه شما را راضی میکند.
نظرات