خندق اقتصادی؛ ضامن بقای مونوپولی شما
خندق از زمانهای قدیم دور یک شهر یا مکان نظامی برای حفاظت از آن حفر میشد تا مانع ورود نیروهای متخاصم شود. هرچقدر خندق عریضتر و عمیقتر بود، عبور کردن از آنها برای مهاجمان سختتر میشد. خندق از همان زمانها بهعنوان یک روش کارا برای مقابله با رقیبان و دشمنان استفاده میشد. در دنیای تجاری
خندق از زمانهای قدیم دور یک شهر یا مکان نظامی برای حفاظت از آن حفر میشد تا مانع ورود نیروهای متخاصم شود. هرچقدر خندق عریضتر و عمیقتر بود، عبور کردن از آنها برای مهاجمان سختتر میشد.
خندق از همان زمانها بهعنوان یک روش کارا برای مقابله با رقیبان و دشمنان استفاده میشد.
در دنیای تجاری نیز شرکتها مجبور هستند به نحوی سهم بازار و سود خود را از دست رقبا در امان نگاه دارند. به همین دلیل لازم است شرکتها نیز یک خندق اقتصادی (Economic Moat) دور خود بسازند.
این خندق اقتصادی مانع سختی دور شرکت درست میکند و نمیگذارد رقبا به این راحتی بتوانند بازار را از چنگش دربیاورند. به بیانی اگر شما بخواهید یک مونوپولی داشته باشد و انحصار محصولات یا خدمات خاصی را در دست بگیرید، باید یک خندق اقتصادی عریض و عمیق دور خود بکشید.
خندق اقتصادی چیست؟
خندق اقتصادی به توانایی یک مجموعه اقتصادی یا کسبوکار برای حفظ مزایای رقابتی در برابر رقبا گفته میشود.
هرچقدر این مزایای رقابتی بیشتر و قویتر باشند، کسبوکار بیشتر از گزند رقبا در امان میماند زیرا اگر کسی بخواهد در تولید آن محصول خاص بهپای کسبوکار شما برسد، باید خود بتواند بر یکبهیک این مزایای رقابتی فائق آید تا حرفی برای گفتن داشته باشد.
در این غیر این صورت چون رقیب شما نخواهد توانست در بلندمدت صرفه اقتصادی محصول خود را نگاه دارد، در نتیجه آرامآرام از بازی حفظ خواهد شد.
به همین دلیل هم هست که غولهای اقتصادی و مونوپولیها سعی میکنند تا جای ممکن مزایای اقتصادی بیشتر و بهتری داشتند، مزایایی که کسب کردن آن برای دیگران خود نیازمند صرف هزینههای زیادی است.
اما مزایای رقابتی چیستاند؟
تقریبا هر شرکتی رقیبی برای خود دارد. هر شرکتی محصول یا خدماتی ارائه میدهد که دیگر رقبا نیز بهنوبه خود مشغول ارائه آن هستند.
وجود مزایای رقابتی به این معنی است که یک یا چند شرکت میتوانند بهواسطه همین مزایای رقابتی، از فروش محصول یا خدمات خود سود بیشتری نسبت به بقیه تولیدکنندگان به دست آورند.
از آنجایی هم که هر شرکتی مزایای رقابتی خاص خود را دارد و برخی از مزایای رقابتی میتوانند برای دیگران هم در دسترس باشند، در نتیجه در این بازار رقابتی، هر شرکتی سهمی از بازار را میگیرد.
اینکه چه اتفاقی میافتد که یک شرکت نمیتواند همه بازار را در اختیار بگیرد مربوط به مزایای رقابتی رقبا است، مزایای رقابتی که جذب مشتریان شرکت رقیب را سخت یا غیرممکن میکند.
شاید مشهورترین مثال از مزایای رقابتی، فاکتورهایی باشند که هزینه تولید محصول را کاهش میدهند.
این فاکتورهای کاهنده میزان هزینه تولید، مشخصا نیروی کار ارزان و مواد اولیه ارزان هستند. چیزی که چین بهعنوان یک مجموعه اقتصادی از این مزایای رقابتی استفاده کرده و توانسته در طول دو دهه اقتصاد فقیر خود به دومین اقتصاد جهان بدل کند.
تمامی این مزایای رقابتی یک خندق اقتصادی برای شرکت میسازند، خندقی که مانع از آن میشود رقبا بتوانند بازار شرکت را از آن بگیرند.
چرا شرکتها به خندق اقتصادی نیاز دارند؟
در حالت کلی نفس وجود رقابت، آرامآرام در طول زمان هر مزیت رقابتی را حذف و یا تضعیف میکند.
تلاش برای افزایش سهم بازار و تبدیلشدن به تولیدکننده یا ارائهدهنده انحصاری یک بازار، در نهایت باعث میشود هر شرکتی برای خود مزایای رقابتی پیدا کند.
برخی از مزایای رقابتی هم میتوانند صرفا با اقدامها مشابه رقبا به دست آیند؛ مثلا کاهش هزینههای نیروی انسانی برای تولید محصول میتوانند بهراحتی با انتقال واحد تولید یا مونتاژ به یک کشور دیگر مثل هند و چین، برای همه فعالین بازار ممکن باشد.
از سویی دیگر سود زیادی که یک شرکت با مزایای رقابتی زیاد بهواسطه تولید یک محصول خاص کسب میکند، دیگران را ترغیب میکند که آنها هم وارد بازار شوند و محصولی با کارایی مشابه تولید کنند.
رقبا در برای این کار ممکن است دقیقا همان روش تولیدکننده اصلی را استفاده کنند یا اینکه خود به دنبال روشهای بهتر بروند.
وقتی رازتان آشکار میشود
فرض کنید شما یک مغازه آبمیوهفروشی دارید. یکی از کارهایی که همه رقبا و از جمله شما برای تامین مواد اولیه انجام میدهید، این است که هر روز صبح به بازار میوه و ترهبار مراجعه کنید تا میوه تازه بخرید و آبمیوه هر روز را با همینها تولید کنید.
حال اگر بتوانید یک یخچال کارآمد داشته باشید که میوههای شما را مدتی طولانی تازه نگاه دارد، کار منطقی این است که شما در هر هفته کل میوه موردنیاز یک هفته خود را یکجا بخرید.
در این حالت شما به چند دلیل سود میکنید.
اول اینکه زمانی کمتری برای تامین مواد اولیه تلف خواهید کرد.
دوم اینکه در این حالت لازم است که مقدار زیادی میوه را یکجا بخرید و این قضیه نکته اتکایی به شما میدهد که بتوانید میوهها را با تخفیف بیشتری بخرید.
نکته سوم این است که چون شما میتوانید میوه ارزانتر بخرید، این بار به سراغ میوههای باکیفیتتر میروید در نتیجه آبمیوه تولیدی شما هم کیفیتش افزایش پیدا میکند و میتوانید مشتریهای بیشتری داشته باشید.
نکته چهارم هم این است که چون شما توانستهاید مواد اولیه را با قیمت پایینتر بخرید، در نتیجه میتوانید قیمت آبمیوه را هم کم کنید و در نتیجه این کار، باز هم مشتریهای شما بیشتر میشوند.
در نتیجه همه این اتفاقها میزآنسود شما افزایش مییابد. فرض کنید با این اقدامها سود نهایی شما ۲۵ درصد افزایش یابد. اما این یک مزیت رقابتی غیراختصاصی است؛ زیرا رقبای شما پس از مدتی به راز کارتان پی میبرند و آنها نیز همین کار را میکنند.
در نتیجه در یک بازه زمانی کوتاه، شما سود زیادی به دست میآورید اما وقتی دیگران نیز از روش شما استفاده کردند، دوباره برمیگردید سر نقطه اول. سودتان به مقدار قبل میرسد، سهم بازارتان مثل قبل میشود و در کل بازار به نقطه تعادل پیشین بازمیگردد.
وقتی مزیت رقابتی خود را ثبت میکنید
حال سناریو دیگری را در نظر بگیرید. فرض کنید شما توانستهاید روش جدید برای آبمیوهگیری اختراع کنید که با این روش میزان آبمیوه تولیدی شما 25 درصد افزایش مییابد.
اما این بار شما روش آبمیوهگیری خود را ثبت اختراع کردهاید و در نتیجه رقبا نمیتوانند از این روش استفاده کنند. از آنسو نیز تلاش میکنید که این روش را مخفی نگاه دارید تا دیگران به این راحتی نتوانند آن را کپی کنند.
این کار دوباره یک افزایش سود ۲۵ درصدی برای شما خواهد داشت؛ اما این بار چون رقبا نمیتوانند روش شما را کپی کنند، در نتیجه شما به یک مزیت رقابتی دست یافتهاید که میتواند سهم شما از بازار را افزایش دهد و شاید بتوانید مدتی طولانی انحصار آبمیوهگیری را به دست آورید.
در این حالت این مالکیت معنوی، یک مزیت و خندق اقتصادی برای شما و کسبوکار شما ایجاد کرده است که رقبا را دور نگاه میدارد و نمیگذارد که سود شما کم کنند.
در این حالت اگر شما یک شرکت آبمیوهگیری داشته باشید که سهام عام است و سهامداران میتوانند سهام شرکت شما را در بورس معامله کنند، ارزش سهام شما بسیار رشد خواهد کرد و شما رقبا را در طولانیمدت پشت سر خواهید گذاشت.
همانطور خود متوجه شدید، خندق اقتصادی شما، رقبا را برای مدتهای طولانی در حاشیه نگاه میدارد و نمیگذارد آنها سهم بازار و سود شما را کاهش دهند.
خندق اقتصادی، راز سرمایهگذاری موفق
توصیف خندق اقتصادی بهصورت عدد و رقم کار سختی است زیرا به این راحتی نمیتوان برای آن قیمت گذاشت؛ اما با یا اینهمه، خندق اقتصادی یک فاکتور کیفی است که موفقیت طولانیمدت شرکت را تضمین میکند.
خندق اقتصادی یکی از چیزهایی است که سرمایهگذاران مشهوری همچون وارن بافت به آن توجه زیادی نشان میدهند.
وارن بافت برای یافتن بهترین شرکتها برای سرمایهگذاری به خندق اقتصادی یا مزایای رقابتی آنها توجه میکند. او دراینباره میگوید:
کلید سرمایهگذاری ارزیابی این نیست که یک صنعت چقدر قرار است روی جامعه تاثیر بگذارد یا اینکه چقدر رشد خواهد کرد. بلکه نکته کلید در سرمایهگذاری تعیین مزایای اقتصادی یک شرکت و مهمتر از همه توجه کردن به این است که آن مزیت اقتصادی چقدر میتواند دوام داشته باشد. محصولات و خدماتی که خندقهای عریض و پایدار در اطراف خود دارند، آنهایی هستند که میتوانند پاداش سرمایهگذاری را به سرمایهگذاران بدهند.
وارن بافت با توجه به این خندق اقتصادی، شرکتهای مناسب را جهت سرمایهگذاری انتخاب میکند و سهام آنها را زمانی که قیمت چندانی ندارند میخرد و در نهایت میتواند سود کلان ببرد.
اما چگونه میتوان یک خندق اقتصادی برای شرکت درست کرد؟
شرکتها میتوانند با چند روش یک خندق اقتصادی قوی دور خود ایجاد کنند تا مزایای رقابتی زیادی نسبت به رقبا داشته باشند.
۱- هزینههای کمتر (Cost Advantage)
همانطور که در مثال بالا گفتیم، کاهش هزینههای تولید به روشی که دیگران نتوانند آن را کپی کنند، میتواند یک خندق اقتصادی قوی برای شرکت ایجاد کند.
شرکتهایی که چنین مزیتی دارند و هزینههای تولیدشان پایین است، میتوانند بهراحتی قیمت محصول نهایی را بهقدری کم کنند که هیچیک از رقبا نتوانند با آن رقابت کنند.
چنین مزیتی در نهایت باعث میشود که رقبا یا از بازار کنار بروند و آهنگ رشدشان کاهش یابد.
مثلا یک شرکت نفتی ممکن است یک میدان نفتی را در پیدا کند که اولا کیفیت نفت آن بسیار بالا است و از آنسو خواص زمینشناسی و عمق لایههای نفتی به نحوی است که کار استخراج را بسیار راحت و کمهزینه میکند.
این یک مزیت و خندق اقتصادی برای شرکت است که دیگر شرکتهای نفتی به این راحتی نمیتوانند آن را داشته باشند.
۲- بزرگی (Size Advanteges)
هرچقدر یک شرکت بزرگتر باشد، میتواند ثبات بیشتر و توانایی ریسک بیشتری داشته باشد. ازاینروی صرف بزرگ بودن یک شرکت میتواند یک خندق اقتصادی خوب بهحساب بیاید.
دلیل این اتفاق، اقتصاد مقیاس (Economy of Scale) است. وقتی شرکتی از اندازهای بزرگتر شود میتواند صرفا بهواسطه تولید محصولات بسیار زیاد، هزینه تولید خود یا هزینه ارائه خدمات خود را شدیدا کاهش دهد.
این قضیه در نهایت به کاهش قیمت محصول و افزایش فروش آن منجر شده و در نتیجه سود شرکت را افزایش میدهد. خود افزایش سود شرکت، دوباره میتواند به دلیل افزایش خروجی شرکت، باز هم به کاهش هزینهها و کاهش قیمت و افزایش فروش و در نهایت افزایش سود شرکت منتهی شود.
بزرگتر شدن با سرعت رشد ممکن است در حوزههای خاصی یک رابطه مستقیم داشته باشد؛ یعنی هر چه شما بزرگتر باشید، نرخ رشد شما هم بیشتر میشود.
بزرگ بودن همچنین میتواند هزینههای عملیات مالی و تبلیغاتی را نیز شدیدا کاهش دهد.
این قضیه در نهایت شرکت را در شرایطی قرار میدهد که میتواند محصولات و خدمات خود را با قیمت آنچنان پایینی ارائه دهد که هیچ رقیبی نتواند با آن رقابت کند و شرکت یکهتاز بازار شود.
۳- هزینههای جابهجایی بالا (High Switching Costs)
یکی از چیزهایی که میتواند یک مزیت رقابتی برای شرکتها باشد، افزایش هزینههای جابهجایی برای مشتریان است.
مشهورترین مثال این مزیت رقابتی، شرکت اپل است. مجموعه محصولات شرکت اپل از جمله آیفون، آیپد، مکبوک و آیمک اپل بهگونهای هستند که کاربر را در خود قفل میکنند.
برای مثال شما وقتی گوشی اپل داشته باشید، همه اطلاعات شما از جمله شمارهها، پیامهای کوتاه، عکسها و ویدئوها در خود گوشی اپل یا آیکلاود ذخیره میشوند. اگر شما امروز بخواهید بهجای گوشیهای اپل، سراغ یک گوشی اندرویدی بروید، انتقال این اطلاعات به گوشی جدید، کار پردردسری است.
وقتی بخواهید مثلا همین عکسها را از آیفون به کامپیوتر خود منتقل کنید، حتما باید برنامه آیتیونز داشته باشد. برنامه آیتیونز بهصورت پیشفرض روی مکاواس اپل وجود دارد اما برای ویندوز باید آن را نصب کنید.
تازه اینها چیزهای سادهای است.
اگر شما مثلا بخواهید از خدمات اپل مثل فروشگاه موسیقی اپل استفاده کنید و بهصورت ماهانه برای استفاده از آن پول پرداخت کنید، درصورتیکه امروز یک گوشی اندرویدی بخرید، بههیچوجه نمیتوانید اطلاعات خود را در فروشگاه اپل داشته باشید و مثلا آهنگهایی که خریدهاید را در گوشی اندرویدی خود داشته باشید؛ زیرا اپلیکیشن موسیقی اپل، نسخه اندرویدی ندارد.
این یکی از مهمترین دلایلی است که وقتی کسی یکی از محصولات اپل را میخرد، ترغیب میشود که دیگر محصولات آن را نیز بخرد. وقتی هم باقی محصولات اپل را خرید، دیگر به این راحتی نمیتواند محصولات اپل را کنار بگذارد و سراغ رقبا برود؛ زیرا اپل عمدا کاری کرده است که کاربر در اکوسیستم اپل قفل شود.
افزایش هزینههای جابهجایی البته سوی دیگری هم دارد.
مثلا اگر شما امروز در ایران از یک ISP، اینترنت بخرید و پس از مدتی از خدماتش راضی نباشید و بخواهید شرکت ارائهدهنده اینترنت خود را عوض کنید، معمولا شرکت اولی که اینترنت خود را از آن خریدهاید عمداً عملیات لغو قرارداد شما و اصطلاحا جمعآوری اینترنت شما را چند روی طول میدهد.
زیرا با این کار هزینه جابهجایی یا تغییر را برای مشتری افزایش مییابد و در نهایت مشتری وقتی میبیند که مجبور است چندین روز بدون اینترنت بماند، از خیر تغییر شرکت اینترنتی خود میگذرد و در عوض پول بیشتری به شرکت اول میدهد که اینترنت بهتری از همین شرکت بخرد.
چنین کاری مشخصا برای شرکتهای ارائهدهنده اینترنت بسیار بهصرفه است؛ اما وقتی از بالا به مسئله نگاه کنیم میبینیم که عملا جلو رقابت را میگیرد و در نهایت به مشتری ضرر میزند.
در نهایت هم اینکه افزایش هزینههای جابهجایی بااینکه خود میتواند یک خندق اقتصادی بزرگ کند ایجاد اما لزوما همیشه به سود کل بازار، صنعت و مشتری نیست.
۴- داراییهای محسوس (Intangibles)
منظور از داراییهای محسوس بهعنوان یک مزیت اقتصادی برای ایجاد خندق اقتصادی، چیزهای مثل داراییهای فیزیکی نیستند.
بلکه دارایی محسوسی که میتواند خندق اقتصادی برای شرکت درست کند شامل حق ثبت اختراع، برند و مجوزهای دولتی و بهخصوص مجوزهای انحصاری هستند.
اینکه چگونه حق ثبت اختراع و مالکیت معنوی میتواند یک خندق اقتصادی مهم باشد را در مثال آبمیوهفروشی بیان کردیم.
برند و شناخته شدن برند میتواند یک مزیت اقتصادی و پرسود برای شرکت درست کند که باعث میشود شرکت بتواند صرفا قیمت محصولات خود را فقط به خاطر برند افزایش دهد یعنی پول برندش را از مشتریان بگیرد.
درست است که شرکت در نهایت باید برای پول بیشتری که بابت برند خود میگیرد، کیفیت محصولات، قطعات و خدمات پس از فروش خود را بالا ببرد؛ اما در نهایت همه اینها به دلیل افزایش مقیاس شرکت میتواند به نحو چشمگیری کاهش پیدا کنند و در نتیجه حاشیه سود شرکت را بیشتر کند.
مجوزها و بهخصوص مجوزهای انحصاری دولتی هم یکی از مهمترین مزایای اقتصادی برای ایجاد خندق اقتصادی است.
بگذارید یک مثال از ایران بزنیم.
شبکه تلفن همراه نسل پنج (5G) شبکهای است که هنوز درحالتوسعه است و فقط در چند کشور دنیا آنهم بهصورت محدود وجود دارد.
بااینهمه در ایران، ایرانسل چند سال پیش حتی قبل از معرفی رسمی شبکه 5G، مجوز انحصاری واردات تجهیزات شبکه 5G را گرفته است. به همین دلیل هر اپراتور دیگری که بخواهد شبکه 5G در ایران ایجاد کند، نمیتواند خود مستقیما به سراغ واردکردن این تجهیزات و مثلا خرید آنها از هواوی برود. بلکه باید به ایرانسل رجوع کند.
قبل از ایرانسل همچنین مزیت اقتصادی که یک خندق اقتصادی چندساله درست کرد، توسط رایتل ایجادشده بود.
زیرا رایتل بهعنوان اولین اپراتور ارائهدهنده شبکه نسل سوم (3G) مجوز انحصاری توسعه و ارائه شبکه نسل سوم و خدمات آن را در کشور در دست داشت. به همین دلیل اپراتورهای دیگر نمیتوانستند شبکه 3G داشته باشند.
نکته جالب اینجا بود که وقتی دوره این مجوز انحصاری تمام شد، دیگر شبکه 4G در دنیا همگانی شده بود و به همین دلیل اپراتورهای دیگر در ایران، بهجای ارائه شبکه نسل سوم، مستقیما از شبکه نسل دوم به سراغ نسل چهارم رفتند.
پایداری خندق اقتصادی
شناسایی خندق اقتصادی زمانی توسط یک شرکت درستشده است، کار سختی است. گاهی حتی ممکن است خود شرکت نداند که با مزیت اقتصادی که به دست آورده، چه خندق اقتصادی عریض و عمیقی ایجاد کرده است.
اما گذر زمان و استفاده کاربران و مشتریان از محصول شرکت و همچنین افزاش اندازه شرکت، آرامآرام میتواند این خندق اقتصادی را نشان دهد.
از نظر سرمایهگذاران، حالت ایدهآل برای سرمایهگذاری در یک شرکت این است که یک شرکت در حال رشد باشد. این رشد شرکت هم زمانی حاصل میشود که شرکت آرامآرام اثر خندق اقتصادی گسترده و پایدار خود را ببیند و با داشتن آن در حاشیه امنیت خوبی رشد کند.
در این حالت آنچه باید موردتوجه قرار گیرد این است که این مزیت و خندق اقتصادی، تا چه مدت میتواند پایدار باشد. هر چه یک شرکت بتواند مدتزمان بیشتری سود به دست آورد طبعا برای شرکت و سهامداران آن بهتر است.
نظرات