از انیشتین تا چاپلین: رهبر لِول پنج کیست؟
تقریبا تمام مدیران دوست دارند بجای مدیریت، رهبری کنند. اما همه معنای رهبری را نمیدانند. فقط دوست دارند کارمندها برایشان ارزش قائل شوند. با جانودل از آنها پیروی کنند. برای کار از وقت و انرژی خود مایه بگذارند. و البته همانطور که همه ما از کالای مجانی خوشمان میآید، برخی از مدیران دوست دارند که
تقریبا تمام مدیران دوست دارند بجای مدیریت، رهبری کنند. اما همه معنای رهبری را نمیدانند. فقط دوست دارند کارمندها برایشان ارزش قائل شوند. با جانودل از آنها پیروی کنند. برای کار از وقت و انرژی خود مایه بگذارند. و البته همانطور که همه ما از کالای مجانی خوشمان میآید، برخی از مدیران دوست دارند که کارمندهایشان برای وقتی که میگذارند حقوق نگیرند!
خیلیها حس میکنند ذاتا رهبر هستند. خیلیها خودشان را در موقعیت استیو جابز میبینند. جلوی آینده میایستند و شایستگیهای خود را ستایش میکنند. و باور دارند تمام مشکلاتی که در سازمان پیش آمده فقط به این دلیل است که هیچکس قدر آنها را نمیداند. شاید رهبر یا رئیس باشند. اما رهبرهای لول یک.
آیا میشود رهبر بهتری بود؟ آیا میشود رهبر لول دو شد؟ رهبر لول پنج چطور؟ رهبر لول پنج چطور آدمی است؟
رهبر لول یک: آقای رئیس جلسه هستند!
رهبر لول یک، مدیر یک سازمان است. او رئیس است، شاید چون پدرش صاحب شرکت بوده یا شاید هم آدمی بااستعداد بوده و توانسته خودش را بالا بکشد. برای این آدمها رهبر شدن یک مقام است. یک جایگاه که در آن قرار میگیرد.
زیردستهای این رهبر منتظرند ساعت پنج شود تا از شرکت فرار کنند. شاید نیم ساعت قبل از 5 شروع کنند به تمیز کردن میزشان و پنج دقیقه آخر این طرف و آنطرف بروند و وقتکشی کنند. ساعت 4:59 دکمه آسانسور را فشار دهند و ساعت 5:00 کارت خروج بزنند. الفرار.
باید برای نیروهای خود انگیزهای برای ماندن در محیط کار ایجاد کنید.
کارمندهایی که در این سازمان کار میکنند نمیخواهند حتی 1 دقیقه بیشتر برای شرکت کار کنند. شاید بعدازظهر بروند بیرون و ساعتها در پارک بنشینند و کلاغها را تماشا کنند، اما باید ساعت 5:00 از در شرکت بیرون بروند. نه یک دقیقه دیرتر. آنها دوست ندارند از وقت و انرژی خود برای شرکت مایه بگذارند.
حتی هستند رهبران لول یکی که همیشه خدا دیرتر از دیگران سر کار میآیند و قبل از همه میروند. معمولا هم تظاهر میکنند که از جلسهای مهم میآیند و دارند به جلسهای مهم میروند. این رهبران مشکلات سازمان را در کارمندها جستجو میکنند نه در خودشان.
رهبر لول دو: آقای رئیس در کنار کارمندان
رهبر لول دو هم رئیس است. اما یک رئیس دوستداشتنی. کارمندها دوست دارند برایش هدیهای بخرند. گاهی به او پیام بدهند. حالشان را بپرسند. اینها برای آن که دوستداشته شوند، تلاش میکنند.
رهبران لول دو پای صحبت دیگران مینشینند. گوش میدهند. میبینند. درک میکنند. اگر مشکلی باشد، بجای توبیخ، حمایت میکنند. برای آنها دوربین مداربسته ابزاری برای کنترل کارمندها نیست، ابزاری است برای مراقبت از آنها.
برای رهبران لول دو، مدیریت به معنای نشستن جلوی مونیتور و شناسایی کارمندان خاطی نیست.
این رهبران خودشان در کنار بقیه در حال تلاش هستند. کار دیگران را میبینند. با آنها در مورد کار صحبت میکنند. برای رهبران لول دو، مدیریت به معنای نشستن جلوی مونیتور و شناسایی کارمندان خاطی نیست.
رهبر لول یک شبیه به مدیر باشگاه ورزشی است که از جایگاه ویژه بازیکنان را تماشا میکند. رهبر لول دو مثل مربی یا کاپیتان تیم، غرق در مسابقه است.
رهبر لول سه: آنها که قابل احترام هستند
رهبران لول سه هم رئیس هستند و هم دوستداشتنی. اما آنها یک چیز دیگر هم هستند. رهبران لول سه به الگوی کارمندان تبدیل میشوند. کارمندان میکوشند که مثل او باشند. او هم میکوشد که کارمندهایش رشد کنند.
رهبر لول سه رهبری نیست که ماهانه چند ده میلیون حقوق بگیرد که شما را متقاعد کند که حقوق یک میلیونی شما خیلی هم خوب است. او کسی است که راه رسیدن به دستمزد بیشتر را نشانتان میدهد. آنها سود را از طریق کم کردن هزینهها (کم کردن دستمزد کارمند) نمیسازند، بلکه درآمد شرکت را بیشتر میکنند حتی اگر لازم شود هزینهها (دستمزد شما) را بالا ببرند.
رهبران لول سه مولد هستند. شرکت را رشد میدهند. به پیش میبرند. آنها کسانی هستند که تکانه شرکت (اندازه شرکت ضرب در سرعت پیشروی آن) را افزایش میدهند. چنین شرکتی مشکلات را در هم میشکند و جلو میرود.
رهبران لول سه وقتی میبینند کارمندی بیمیل و بیانرژی است، او را بازخواست نمیکنند. بلکه از خودشان میپرسند که چه اشتباهی کردند که کار به اینجا رسید. آنها قبل از توبیخ هرکسی، خودشان را بازخواست میکنند.
رهبر لول چهار: آغاز رهبری
رهبر لول چهار رئیس نیست، واقعا رهبر است. رهبری اینجا است که شروع میشود. جایی که رهبر دستور نمیدهد، بهمعنای واقعی کلمه راهبری میکند. جایی که دیگران از او پیروی میکنند چون دلشان میخواهد نه چون مجبور هستند.
رهبر لول چهار کارمندانش را بزرگ میکند. او کسی است که از دانشجویی خجالتیِ روزنامهنگاری، خبرنگاری شجاع میسازد. چنین رهبری مجبور نیست کارمندانی که رشد کردهاند را اخراج کند، چون توان پرداخت حقوقشان را ندارد. کارمندهایی که او را ترک میکنند، جوجهعقابهایی بودند که دیگر آماده پرواز شدهاند.
رهبران بزرگ خالق ستارههای بزرگ هستند.
رهبر لول چهار حتی نمیکوشد بهترینها و بزرگترینها را به تیم خودش جذب کند. او کسی است که بزرگترینها را میآفریند. او دیگران را بزرگ میکند. کسی که بزرگان برای ورود به تیم او سر و دست میشکانند. سر الکس فرگوسن یکی از بهترین مثالها از رهبر لول چهار است.
مربی لول یک میگوید «وقتی تمام بازیکنهای تیم خوب هستند، به طرز عجیبی حس میکنم مربی بهتری میشوم.» برای همین سعی میکند ضعیفترها را بیندازد بیرون و بهترینها را بهکار بگیرد. رهبر لول چهار اگر کارگردان بود، کسی نمیشد که بزرگترین ستارهها با او کار میکنند. کسی میشد که بزرگترین ستارهها از فیلمهای او ظهور میکردند. مثل اسکورسیزی و درخشش ستارههایی مثل دیکاپریو، روبرت دونیرو و جودی فاستر.
رهبر لول پنج: رهبران عظیم!
فرگوسن یکی از بزرگترین رهبرانی است که دنیا به خود دیده. رهبری که آدامسش را هم در موزه نگه میدارند. مردی که تنها واژه اسطوره میتواند جایگاهش را توصیف کند. چطور میشود از این مرحله هم فراتر رفت؟
لول پنجم رهبری، محل سرسپردگی است. مردم از رهبر لول پنج پیروی میکنند به خاطر شخصیتش، برای بودنش، بهدلیل وجودش، فقط و فقط بهخاطر خودش. او پیش میبرد. رشد میدهد. میسازد. شکل میدهد. متحول میکند. برای کسانی که از او پیروی میکنند موضوع یک دقیقه کار کردن اضافه نیست. آنها آمادهاند که جانشان را فدای رهبر کنند.
برای کسانی که از او پیروی میکنند موضوع یک دقیقه کار کردن اضافه نیست. آنها آمادهاند که جانشان را فدا کنند.
وقتی مارتین لوتر کینگ میگفت «رویایی دارم» مردم با او رویاپردازی میکردند. گاندی، برادران رایت، ادیسون و مارادونا در مشاغل خود رهبرانی لول پنج بودند. به یک دانشجوی فیزیک باید ماهی چقدر حقوق میدادیم تا قبول کند شاگرد انیشتین شود؟ خیلی حاضر بودند برای کار کردن با انیشتین پول هم بپردازند.
حتی شاید کسی متوجه رهبری آنها نباشد. وقتی وارن بافت، بنیامین گراهام را ستایش میکرد و میکوشید لحظهبهلحظه نبوغ او را بو بکشد، خیلیها اصلا بنیامین گراهام را نمیشناختند.
هیس! رهبر لول پنج فریاد نمیزند!
تصور کنید قرار است کارمندان شما از نقطه آ به نقطه ب بروند.
- رهبر لول یک سر کارمندانش فریاد میکشد: «به نقطه ب بروید. بروید لعنتیها! بروید دیگر.»
- رهبر لول دو خودش همراه تیم میشود. از کسی که نشسته میپرسد «تو به نقطه ب نمیآیی» و او جواب میدهد «دفعه بعدی حتما!»
- رهبر لول سه دارد میرود. کارمندها میگویند «به نقطه ب میروید؟ میشود ما هم بیاییم؟»
- رهبر لول چهار به کسی نمیگوید که دارم میروم. بقیه به او میگویند «میشود وقتی به نقطه ب رفتی ما هم بیاییم؟»
- رهبر لول پنج میرود. در سکوت. بقیه دارند به دنبال او میرود. مهم نیست به نقطه ب برود یا هر جای دیگر. رهبران لول چهار، سه، دو و یک میخواهند کارمندهای خود را به نقطه ب ببرند، چون رهبری لول پنج رفته است آنجا!
رهبر برای چهکسی؟
حتما شما هم توجه کردهاید که در مقابل آدمهای مختلف، لول متفاوتی دارید. هستند کسانی که چشم دیدن شما را ندارند. هستند کسانی که با چشمان بسته سرسپرده شما هستند. مثلا شاید کسی عاشق شما باشد. هر جا که بروید، او همراهتان بیاید. حتی اگر یکبار یکنفر در زندگیتان سرسپرده شما بوده، معلوم میشود که شما استعداد رهبر لول پنج شدن را دارید.
اما وقتی از رهبر لول پنج صحبت میکنیم، منظورمان این است که تواناییهای خود را به شکلی پرورش بدهید که بتوانید در مراوده با همه از خود رفتار لول پنج نشان دهید.
باید دقت کنید اگر مدام بخواهید تیم خود را تغییر دهید تا به ترکیبی ایدهآل برسید که رهبری شما را قبول کنند، حتی پیروان سرسپرده خود را هم از دست میدهید. ایرادی ندارد یک یا دو نفر را عوض کنید. اما باور کنید تمام مشکلات بیرونی نیستند. بجای دستکاری مداوم تیم سعی کنید رهبری خود را ارتقا دهید.
توان رهبری خود را ارتقا دهید
اگر در جایگاه رهبری نیستید، میتوانید رهبری لول یک شوید. بعد از آن روشهایی وجود دارد که جایگاه رهبری خود را ارتقا بدهید. یک رهبر لول پنج:
- افتاده و فروتن است.
- شهامت دارد که از دیگران کمک بگیرد.
- مسئولیتپذیر است.
- میتواند آدمهای مناسب را کشف کند.
- میتواند جایگاه مناسب برای افراد را تشخیص دهد.
- به دیگران کمک میکند که رشد کنند.
- قادر است دغدغه خود را به دغدغه عمومی تبدیل کند.
نظرات