شاخص توسعه انسانی (HDI) از محاسبه تا اجرا
در مورد توسعه بسیار گفتهاند و نوشتهاند. بسیاری از مردم دور هم مینشینند و از توسعه قطر و ترکیه میگویند و آن را با شرایط ایران مقایسه میکنند. اما حرفهای آنها هیچ ملاکی ندارد. شاید بد نباشد شاخصی برای توسعه کشورها تعریف کنیم. شاخصی علمی و کمی، که به دور از جهتگیری بتواند میزان توسعهیافتگی
در مورد توسعه بسیار گفتهاند و نوشتهاند. بسیاری از مردم دور هم مینشینند و از توسعه قطر و ترکیه میگویند و آن را با شرایط ایران مقایسه میکنند. اما حرفهای آنها هیچ ملاکی ندارد. شاید بد نباشد شاخصی برای توسعه کشورها تعریف کنیم. شاخصی علمی و کمی، که به دور از جهتگیری بتواند میزان توسعهیافتگی یک ملت را نشان دهد. شاخصی مثل شاخص توسعه انسانی HDI.
البته شاخصهای متنوعی برای بررسی توسعه تعریف شده است. موسسات مختلف به جمعآوری و تحلیل آمار میپردازند. به همین دلیل رتبهبندیهای مختلفی هم گزارش میشود. اما HDI یکی از معروفترین و پذیرفتهترین شاخصها است.
شاخص توسعه انسانی یعنی چه؟
به نظر شما از این سهنفر کدام یک توسعهیافتهتر است؟
آقای الف فردی است ثروتمند که به ورزش و زیبایی اهمیت میدهد، اما رسما بیسواد است. حرفزدن بلد نیست و اسم خودش را هم غلط مینویسد.
آقای ب هم ثروتمند و هم باسواد است. اما به سلامتی خود اهمیت نمیدهد. ورزش نمیکند، تغذیه بدی دارد. سیگار میکشد و مدام حالش بد است.
آقای ج باسواد است و سالم. به غذای خود اهمیت میدهد و ورزش میکند. اما شغل و درآمدی ندارد و لباسهای پاره میپوشد.
کشوری ثروتمند اما بیبهره از دانش و فرهنگ یا کشوری با سابقه فرهنگی درخشان اما درگیر فقر و بدهی را توسعه یافته نمیدانیم.
همه ما درکی عمومی از توسعه داریم. باسوادِ بیپول یا پولدارِ بیسواد را فردی توسعهیافته نمیدانیم. در مورد کشورها هم همین فکر را داریم. کشوری ثروتمند اما بیبهره از دانش و فرهنگ یا کشوری با سابقه فرهنگی درخشان اما درگیر فقر و بدهی را توسعه یافته نمیدانیم. HDI بر روی همین درک عمومی ما از توسعه بنا میشود.
تعریف رسمی HDI
HDI از ترکیب سه شاخص ساخته میشود. 1) درآمد 2) تحصیلات 3) امیدبهزندگی.
به بیان ساده وقتی میگوییم الفستان از جمهوری ب توسعهیافتهتر است یعنی میگوییم مردم الفستان بهطور میانگین از مردم جمهوری ب 1) درآمد بیشتری دارند، 2) تحصیلکردهتر هستند و 3) بیشتر عمر میکنند.
ژاپن طی 20 سال از کشوری فقیر، ناامن و محروم از بهداشت و تحصیل به یکی از توسعهیافتهترین کشورهای جهان تبدیل شد.
البته ممکن است یکی از این موارد در کشور ب بهتر باشد اما بزرگی یک یا دو عامل دیگر باعث شده باشد که الفستان درمجموع امتیاز بالاتری بگیرد.
نمیشود گفت که HDI شاخصی بدون نقص است. فرض کنید در یک کشور مردم آزادند کار کنند و درس بخوانند اما بیشتر آنها این کار را نمیکنند. در کشور دیگر مردم مجبورند روزی 10 ساعت کار کنند و تا 40 سالگی درس بخوانند. طبیعتا مردم کشور دوم باوجود درآمد و تحصیلات بالا از کشور خود لذت نمیبرند.
بفرمایید کمی توسعه!
گفتیم که توسعه انسانی با اندازهگیری سه فاکتور محاسبه میشود. حالا به تشریح و توضیح این عوامل میپردازیم. البته خوانندگان عزیز با بسیاری از این مفاهیم آشنایی دارند. شاید نحوه دخالت آنها در شاخص توسعه انسانی برایشان جالب باشد.
الف) امید به زندگی
شاخص امیدبهزندگی از بدو تولد (LEB) سنی است که انتظار داریم یک نوزاد تازه متولدشده به آن دست پیدا کند. مثلا توقع داریم نوزادی که امروز در ژاپن بهدنیا میآید بیشتر از نوزاد اهل سوازیلند زندگی کند.
توقع داریم نوزادی که امروز در ژاپن بهدنیا میآید بیشتر از نوزاد اهل سوازیلند زندگی کند.
در عصر آهن میانگین امیدبهزندگی در زمین 26 سال بود. حالا امیدبهزندگی نزدیک به 70 سال است. شاخص امیدبهزندگی (LEI) برابر است با (60)/(LEB-20). مثلا اگر امیدبهزندگی در کشوری 50 سال باشد LEI برابر میشود با 0.5 و اگر 80 سال باشد میشود با یک.
ب) شاخص تحصیلات
بزرگسالان در یک کشور چقدر تحصیلات دارند؟ کودکان یک کشور چقدر ادامه تحصیل میدهند؟ ترکیب این دوعامل به ما شاخص تحصیلات را میدهد. برای این منظور میانگین طول تحصیلات بزرگسالان تقسیمبر 15 میشود، چون معمولا 15 سال طول میکشد که افراد لیسانس بگیرند. این عدد را M مینامیم.
ساختن مدرسه ایجاد درآمد میکند، انگیزه ادامه تحصیل را بالا میبرد و باعث رشد امیدبهزندگی میشود.
میانگین طول تحصیلات انتظاری کودکان را به 18 تقسیم میکنیم، چون 18 سال طول میکشد که مردم فوقلیسانس بگیرند. این عدد را E مینامیم. 2/(E+m) شاخص تحصیلات را به دست میدهد. شاخص برای کشوری که تمام مردم آن لیسانسه باشند و کودکانش تا کارشناسیارشد ادامه تحصیل دهند، برابر میشود با یک.
ج) شاخص درآمد
محاسبه شاخص درآمد شاید کمی سخت باشد. برای محاسبه این شاخص باید ابتدا سرانه درآمد ناخالص ملی یک کشور را پیدا کنیم. در سال 2017 این عدد برای ایران حدود 5400 دلار بود. بهخاطر بحران ارزی این عدد برای 2018 به کمتر از 2500 دلار سقوط کرده باشد، مگر مبنای محاسبه خود را دلار 4200 تومانی بگیریم!
شاخص درآمد (II) برابر میشود با:
میدانم این رابطه چندان خوشقیافه نیست. ابتدا باید از درآمد ناخالص ملی ایران لگاریتم بگیریم. حاصل برابر میشود با 8.6، حالا این عدد را از لگاریتم 100 (یعنی 4.6) کم میکنیم که میشود چهار. اگر 4 را بر 6.6 تقسیم کنیم شاخص درآمد ایران (0.6) به دست میآید. ممکن است این شاخص در 2018 به 0.48 سقوط کرده باشد. کشوری که درآمد هر فرد ماهانه 625 دلار (5 میلیون با دلار هشتهزار تومانی) باشد، شاخص درآمد 1 دارد.
و حالا، ترکیب همه اینها
حالا میتوانیم به محاسبه شاخص توسعه انسانی HDI بپردازیم. برای این منظور باید سه شاخص بهدستآمده را در هم ضرب کنیم و از حاصل ریشه سوم بگیریم.
اگر روابط ریاضی برایتان بیشازحد پیچیده شده، نگران نباشید. حسابوکتاب ما همینجا به پایان میرسد. حالا میخواهیم با هم کمی فارسی حرف بزنیم.
کشور توسعهیافته کجا است؟
اول زنده بمان!
در یک کشور توسعهیافته نوزادی که بهدنیا میآید امید دارد که تولد 80 سالگی خود را ببیند. پیش از انقلاب امیدبهزندگی ایرانیان 55 سال بود. حالا نوزادهای ایرانی به دیدن 76 سالگی خود امید دارند.
خوشبختانه وضعیت بهداشتی مردم ایران چندان بد نیست.
اندکی توسعه بهداشت، بهبود وضعیت رانندگی بهخصوص ترافیک جادهای، کمی ورزش و اندکی بهبود وضع تغذیه میتواند ایران را به میانگین 80 سال برساند. خوشبختانه وضعیت بهداشتی مردم ایران چندان بد نیست. ژاپن با میانگین 83 سال بهترین و سوازیلند با 49 سال بدترین وضعیت امیدبهزندگی را دارد.
درس بخوان!
در یک کشور توسعهیافته تمام مردم دستکم لیسانس دارند و امید داریم تمام کودکان تا فوقلیسانس درس بخوانند. در این کشور اگر کسی دیپلمه بماند، دیگری دکترا میگیرد.
در حال حاضر میانگین تحصیلات ایرانیان 8.8 سال است. اما امید داریم کودکان ایرانی نزدیک به 15 سال تحصیل کنند. وقتی این کودکان به بزرگسالی برسند وضعیت شاخص تحصیل در ایران متحول خواهد شد.
کار کن!
از منظر شاخص توسعه انسانی مهمترین سد ایرانیها برای توسعهیافتگی درآمد است. بهخصوص وقتی افزایش 10 درصد حقوق میگیریم اما دریافتی ما (به دلار) نصف میشود، بهسختی میتوانیم به مصرف مولتیویتامین و مطالعه داستایوفسکی فکر کنیم.
برای رسیدن به توسعه، ایرانیها باید «بتوانند» کار کنند. با دنیا به تجارت بپردازند. شرکت تاسیس کنند. رشد کنند. تا افسار اقتصاد دست دولت باشد (دولتی که به همه ثابت کرده در اقتصاد خوب نیست)، توسعه رویایی دستنیافتنی خواهد ماند.
اما محاسبات واقعی
اولین نقدی که به HDI وارد میشود کمی بودن محاسبات آن است. آیا لیسانس شریف با حقوق 1.5 میلیون الزاما جایگاهی پایینتر از ارشد پیام نوری دارد که از عمویش حقوق 5 میلیونی میگیرد؟ آیا تمام فارغالتحصیلان شریف به یک اندازه توسعهیافته هستند؟
در شاخص توسعه انسانی عوامل بیشتری دخیل هستند. فقر، بیعدالتی، جریان مالی و امنیت انسانی از جمله عواملی هستند که در محاسبه واقعی شاخص توسعه انسانی HDI نقش دارند. حتی برای اندازهگیری شاخص تحصیلات، عواملی دیگر مثل «درصد تحصیلات عالی معلمان» وارد محاسبات میشوند.
مقایسه ایران با کشورهای دیگر
50 کشور در فهرست کشورهایی با توسعه انسانی خیلی بالا (کاملا توسعهیافته) قرار میگیرند. این کشورها نمره بالای 0.8 دارند. در آسیا، سنگاپور، ژاپن و کرهجنوبی به معنای واقعی توسعهیافته هستند. هنگکنگ در تعقیب این کشورها است.
درآمد نفتی باعث شده که بحرین، قطر، امارات، عربستان هم به فهرست کشورهایی با توسعهیافتگی خیلی بالا وارد شوند.
در آسیا، سنگاپور، ژاپن، کرهجنوبی و هنگکنگ به معنای واقعی توسعهیافته هستند.
50 کشور بعدی در فهرست توسعهیافتگی بالا قرار میگیرند، بعدازآن توسعهیافتگی متوسط و بعد پایین. ایران با رتبه جهانی 69، در 50 کشور با توسعهیافتگی بالا است. در این فهرست ایران جایگاهی بهتر از ترکیه، برزیل، مکزیک، چین و آذربایجان دارد.
موانع اصلی توسعه در ایران
سوال مهم اینجا است که چه چیز ایران، 26مین اقتصاد بزرگ جهان را، به جایگاه 69م میبرد؟ چرا ما در جایگاه 29م و همجوار اسپانیا، ایتالیا و جمهوری چک نیستیم؟ برای این سوال پاسخهای زیادی دادهاند.
عدالت و اشتغال مهمترین مشکلات ایران برای رسیدن به توسعه هستند.
1) قرارگیری ایران در خاورمیانه در همسایگی پرتنشترین کشورهای جهان. 2) عدم سرمایهگذاری درآمد ملی برای توسعه کشور و خرج مستقیم دلارهای نفتی. 3) وابستگی مردم به یارانه دولتی بجای وابستگی دولت به مالیات مردمی. 4) ابعاد دولت و فضای نامناسب کشور برای رشد کسبوکارهای خصوصی. 5) بالا بودن ریسک سیاسی و نداشتن ثبات و آرامش در سیاستهای خارجی. 6) خروج سرسامآور نخبگان. 7) بیتوجهی ذاتی اقتصادهای دولتی به مباحث زیستمحیطی و توسعهپایدار. 8) نفت و بیماری هلندی.
نابرابری، سمی در برابر توسعه
تصور کنید کشوری 10 نفر جمعیت دارد. درآمد یکی از آنها 75 هزار دلار است و بقیه هیچ درآمدی ندارند. در این کشور هر نفر بهطور میانگین 7500 دلار درآمد دارد. اما بهسختی میتوانیم توسعهیافتگی این کشور را بپذیریم.
اگر بیشتر ثروت در قُرق عدهای خاص باشد و فقط عدهای معدود به منابع نفت و طلا دسترسی داشته باشند، میانگین درآمد بهشدت بالا میرود اما مردم تاثیر این رشد را در زندگی خود نخواهند دید.
برای همین شاخصی دیگر بهنام شاخص توسعه انسانی تعدیلشده با نابرابری یا IHDI تعریف میشود. رتبه HDI ژاپن 20 است و رتبه IHDI آن 21، یعنی این کشور توسعهای عادلانه دارد. رتبه ایران با درنظر گرفتن نابرابری از 69م به 90م سقوط میکند!
با درنظر گرفتن نابرابری جایگاه ایران از گابون، السالوادور، اردن، ترکیه، فلسطین، موریس و ازبکستان بدتر میشود. مهمترین دلیل این نابرابری شدید، اقتصاد دولتی و کوچک بودن بخش خصوصی است.
نظرات