تفکر غالب در ذهن اکثر ما که از کودکی با آن پرورش یافتهایم این است که با درس خواندن و گرفتن مدرک تحصیلی و به دیگر سخن تبدیلشدن به نیروی کار متخصص، میتوانیم دونکیشوتوار تمامی مشکلات را از پیش رو برداریم و دنیا را زیر و رو کنیم. پدرها و مادرهایی که خود به هر دلیلی موفق به کسب مدرک دانشگاهی نشدهاند، تمام آمال و آرزوهای به ثمر نرسیده خود را در فرزندانشان میجویند و گمان میکنند که فرزندانشان با درس خواندن و کسب مدرک از دانشگاههای معتبر میتوانند، جایگاه اجتماعی و درآمد قابل قبولی داشته باشند.
اما در کشوری که با نرخ بیکاری بالادست و پنجه نرم میکند، فارغالتحصیلان به هیبت دونکیشوتهای سوار بر اسبی هستند که با شمشیر آختهای از مدارک تحصیلی تنها میتوانند، دشمنان فرضیشان را از میان بردارند. در این کشورها کاخ آمال و آرزوهای بلورینی که قشر تحصیلکرده با مدارک تحصیلی برای خودشان ساخته بودند، زمانی که با واقعیت تلخِ نرخ بیکاری بالای تحصیلکردهها و بیارزش و کارا نبودن مدرک تحصیلی خود مواجه میشوند، فرومیپاشند. چه میشود که مدرک تحصیلی آنقدر بیارزش و نامولد میشود؟ مشکل از رایگان بودن تحصیل است؟ نبود فضای رقابتی این نتیجه را دارد؟ آیا اساسا تحصیلات توسعه میآورد؟
مخدوش شدن چهره زیبای مدرک تحصیلی
باید بدانیم که در توصیه عامیانهی «درس بخوان تا شغل خوبی پیدا کنی.» این حقیقت نهفته است که اگر درس بخوانید و تخصص پیدا کنید، بهرهوری شما بهعنوان سرمایه انسانی متخصص افزایش پیداکرده است، بنابراین دستمزدهای خوب دریافت میکنید و دستمزد بیشتر میتواند رفاه بیشتری را نیز برای شما به همراه داشته باشد و بهاحتمالقوی شاید به رضایت خاطر برسید و انتهای این مسیر خوشبختی به شما لبخند بزند. آرزویی که هرکسی در زندگی دارد.
[imp content=”در توصیه عامیانهی «درس بخوان تا شغل خوبی پیدا کنی» این حقیقت نهفته است که اگر درس بخوانید، دستمزدهای خوب دریافت میکنید و رفاه بیشتری داشته باشید و به رضایت خاطر برسید.”]
پیدا کردن شغل خوب برای کسانی که به دانشگاهها میروند و مدارک تحصیلی اخذ میکنند، منوط بر این است که مدرک تحصیلی یک نشانه خوب و مناسب برای بالا بودنِ بهرهوری در فرد باشد. اما ممکن است به دلایلی در برخی جوامع این علامتدهی مخدوش شود.
مدرک تحصیلی به کارفرما علامت میدهد
بیایید فرض کنیم که عموما افرادِ با توانایی بالا به دانشگاه راه پیدا میکنند و افراد با توانایی پایین موفق به وارد شدن به دانشگاه نمیشوند. در این حالت تحصیلات و بهتبع مدرک دانشگاهی میتواند علامتدهنده خوب و مناسبی برای نشان دادن بالا بودن بهرهوری فرد باشد. این در صورتی اتفاق میفتد که تفاوت دستمزد پرداختی به افراد با توانایی بالا و دستمزد پرداختی به افراد با توانایی پایین از هزینههای تحصیل افرادِ دارای نبوغ بیشتر و همچنین از هزینههای تحصیل افراد با توانایی پایین کمتر باشد. برای اینکه سردرگم نشوید به رابطه زیر توجه کنید:
CG <WG – WI< CI
در این رابطه CGو WG به ترتیب هزینه تحصیلات و دستمزد افراد با توانایی بالا است و همچنین CI و WI به ترتیب هزینه و دستمزد افراد با توانایی پایین هستند. یکی از دلایلی که باعث میشود تحصیلات علامتدهی خوبی نداشته باشد، برقرار نبودن این رابطه است. در غیر این صورت اگر تحصیلات برای افراد با توانایی پایین پرهزینه باشد کارفرما میداند که زمانی که در حال استخدام یک شخص با مدرک لیسانس است، نیروی کاری با بهرهوری خوب را استخدام کرده است و در این حالت مدرک تحصیلی میتواند مولد باشد.
البته به قول استیگلیتز این فرض که فارغالتحصیل شدن از یک دانشگاه خوب تنها بهعنوان علامت عمل میکند و فینفسه محصولی ارائه نمیکند که به درد بنگاهها بخورد فرضی کاملا افراطی است اما برای بررسی بخشی از مسئله آموزشوپرورش و مدارک تحصیلی میتواند کاربردی باشد.
وقتی هیچکس سر جایش نیست
تصور اینکه موفق به دریافت مدرک لیسانس شوی و شغلی متناسب با دانش خود پیدا نکنی و بالاجبار و صرفا برای فرار از بیکاری و بطالت کارشناسی ارشد بخوانی و بازهم شغلی متناسب با آن نیابی، میتواند در حد یک کابوسِ وحشتناک باشد. اما این اتفاقی است که متاسفانه در کشور ما در حال رخ دادن است، دانشجویان علوم سیاسیِ سابق راننده تاکسی شدهاند و کارشناس ارشد محیطزیست رفتگر.
البته منظورِ نظرم ابدا سخیف شمردن این مشاغل که در جایگاه خود بسیار شریف و ارزشمند هستند نیست. صحبت من این است که چه میشود که هر کسی در جایی که باید قرار بگیرد، قرار نمیگیرد؟ علت این حجم از فارغالتحصیلان بیکار چیست؟ آیا نظام آموزشی ما با شکست روبهرو شده است؟ کشور ما قریب به 40 سال است که جوانانش را آموزش داده و به دانشگاه فرستاده است با فرض اینکه این حجم از تحصیلکردگان به توسعه کشور کمک کنند، اما آیا در حقیقت چنین اتفاقی افتاده است؟
![آموزش تحصیلات فارغالتحصیل بیکاری](https://tejaratnews.com/wp-content/uploads/2017/12/متن111_آکادمی_تجارت_نیوز_کلاس_دانشگاه.jpg)
آیا افزایش تعداد فارغالتحصیلان به توسعه کشور کمک کرده است؟
متاسفانه حقیقت ظاهر زیبایی ندارد. اگر سری به آمار بزنیم با افزایش تصادفات، شکاف طبقاتی، افزایش زندانیان، افزایش فرار نخبگان مواجه میشویم. از سوی دیگر چه بر سر موهبتهای طبیعیمان آمده است؟ تالابها و دریاچههایمان خشکیده است، هوا آلوده شده است و… اینها شاید با زبان بیزبانی به ما بگوید که دقت کنیم که تحصیلات توسعه به همراه نمیآورد و با گسترش تحصیلات بهتنهایی نمیتوان به توسعه رسید، با تحصیلات تنها میتوان به رشد و در بهترین حالت به پیشرفت رسید.
پرسشهای کلیشهای
با همه این تفاسیر این سوالات شکل میگیرد که برای حل این بحران چه کنیم؟ بهتر نیست با برداشتن تحصیلات رایگان و پولی کردن تحصیلات برای همه از حجم مدارک تحصیلی بکاهیم؟ دولت چه کند که دانشگاهها بیشتر با بازار کار درگیر شوند تا مشکل بیکاری در کشور حل شود؟ و…
اما به گمان من شاید این پرسشها در کوتاهمدت بتواند تنها کمی مشکلات را از بین ببرد اما در بلندمدت چطور؟ مشکل شاید ریشهایتر باشد. شاید لازم است روند تحصیل و آموزش در دورههای قبلتر را بازنگری کنیم. به این بیندیشیم که منابع بودجه دولتی همواره با محدودیت شدید همراه است و افت قیمت نفت نیز این محدودیت منابع را تشدید کرده است. در تخصیص این منابع محدود، اولویت با ارائه آموزش باکیفیت رایگان در مقطع ابتدایی و متوسطه یعنی زمانی که شخصیت افراد شکل میگیرد است یا در مقطع دانشگاه؟
نیاز به دانشمند نداریم!
شاید به این نقطه برسیم که متوجه شویم، ما نیاز به دانشمند نداریم. ما نیازمند افراد متخصص و توانمند هستیم. برای قرار گرفتن در مسیر توسعه باید کودکانمان را بهدرستی پرورش دهیم تا زمانی که به نیروی کار اضافه شدند، در قرارگیری کشور در مسیر توسعه کارآمد و مفید باشند. به کودکان در نظام آموزشی باید گفتوگو، تخیل، خلاقیت، مدارا، صبر، گذشت، احترام به طبیعت، توانایی عذرخواهی کردن، دوست داشتن حیوانات، بازی کردن، شاد بودن، لذت بردن از موسیقی، سکوت کردن، گوش فرا دادن، اعتماد کردن، راست گفتن را بیاموزیم.
[imp content=”به کودکان در نظام آموزشی باید گفتوگو، خلاقیت، مدارا، صبر، گذشت، اعتماد کردن و راست گفتن را بیاموزیم.”]
شاید لازم نباشد تمام جدولضرب را حفظ باشند اما لازم است بدانند چگونه با دیگران تعامل کنند و عقاید متفاوت و بعضا مخالف را بشنوند و درک کنند. اگر اینها را به کودکانمان آموزش ندهیم، در زندگیشان یک حفره ایجاد کردهایم یک سیاهچاله که همهچیز را میبلعد و در آینده ممکن است برای پر کردن آن به خودشان، دیگران و طبیعت لطمه بزنند.
بذر توسعه
تا سن 7 سالگی و پیش از وارد شدن به مدرسه بسیاری از خانوادهها بیشتر توجهشان به تغذیه کودک است، حال آنکه به عقیده بسیار از روانشناسان بذر توسعهیافتگی حداکثر تا 10 سالگی درون شخص جوانه میزند. معمولا برنامه پرورشی خاصی برای کودکان در این 7 سال که در خانه هستند، در نظر گرفته نمیشود و از آن بدتر گاهی بهاشتباه برخی والدین با تصور اینکه با ثبتنام کودکان در کلاسهای آموزشی مختلف به پرورش او و موفقیت او در آینده کمک میکنند، کودک را درگیر هزاران توانایی و فعالیت آموزش میکنند و گاهی نمیگذارند کودک کودکی کند!
![آموزش تحصیلات فارغالتحصیل بیکاری](https://tejaratnews.com/wp-content/uploads/2017/12/متن222_اکادمی_تجارت_نیوز_مدرسه_دانش_آموزان.jpg)
بذر توسعه را باید در کودکان کاشت.
این در حالی است که ما باید بگذاریم، کودک توانمندیهای اجتماعی را در این دوره فرا گیرند تا بتوانند در آینده به روند توسعه کشور کمک کنند. بعد از 7 سالگی نیز داستان امیدوارکننده نیست. کودکان ما وارد سیستم آموزشی فرسوده که متعلق به هشتاد سال پیش است، میشوند. نظامی که هنوز حافظه محور است، معلم محور است، هنوز در نظام آموزشی نمره و مشق شب مهم است و… بنابراین اگر میخواهیم در حوزه توسعه کاری از پیش ببریم و متفاوت از گذشته حرکت کنیم، ابتدا باید از تغییر ریل نسل کودکان امروزمان آغاز کنیم.
بازیگران توسعه
یکی از اساتید من در دوره کارشناسی مثال جالبی از توسعه برایمان زد. گفت فرض کنید فردی با ورزش و تمرینات سخت، عضلات خود را حجیم و قوی کند، این حالت مانند رشد در اقتصاد است. حال اگر این شخص بتواند با این عضلات حجیم و نیرومند کارهای حرفهای ورزشی انجام دهد، مانند پیشرفت در اقتصاد است. ولی اگر این شخص از لحاظ رفتاری و خلقوخوی انسانی پیشرفت کرد و تغییر نمود، مانند توسعه یافتن در اقتصاد است.
[imp content=”در واقع توسعه دارای دو بعد است: بعد اقتصادی و مادی، بعد فرهنگی و رفتاری.”]
در واقع توسعه دارای دو بعد است: بعد اقتصادی و مادی، بعد فرهنگی و رفتاری. در بعد اقتصادیِ داستانِ توسعه، سرمایه اقتصادی است که بازیگر نقش اصلی است. سرمایه اقتصادی نیز نیازمند نیروی انسانی است. نیروی انسانی نیز در مدرسه و سپس دانشگاه آموزش میبیند. پس نمیتوان خط بطلانی بر روی تحصیلات دانشگاهی کشید. اگر در کشوری تحصیلکردهها بیکار هستند، لزوما دلیل بر پایین بودن توانایی آنها و یا آموزش ضعیف نیست. چراکه تقاضا برای همان نیروی تحصیلکرده در خارج از آن کشور وجود دارد. یکی از دلایل را میتوان در نبود کانال ارتباطی میان اقتصاد و بازار دانست.
بازار به دانشگاه علامتدهی نمیکند که به چه نیروی متخصصی و در چه زمینهای نیاز دارد. شاید بهطور مثال یک کشوری برای یک بازهی زمانی به تحصیلکرده در چندین رشته مشخص نیاز نداشته باشد. حال اگر دانشگاه این علامت بازار را متوجه نشود و یا به هر دلیلی به آن بیتوجهی کند و دانشجویانی را در آن رشتهها آموزش دهد. نهایتا چیزی جز بیکاری این افراد باقی نخواهد ماند.
دیکتاتورهای خفته درونمان
اما بعد رفتاری توسعه بسیار جالبتوجه است ممکن است شما تمامی ابزارها و امکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار داشته باشید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی کنید، آرام و قرار نداشته باشید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار کنید. تمامی اینها شاید به دلیل آن است که بعد رفتاری توسعه اتفاق نیفتاده است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشوند. این رفتارها با خشونت همراه خواهند بود و نتیجه مطلوبی را در پی نخواهند داشت. اما چگونه این تیزیها و برندگیها از بین خواهند رفت؟
![آموزش تحصیلات فارغالتحصیل بیکاری](https://tejaratnews.com/wp-content/uploads/2017/12/متن_آکادمی_تجارت_نیوز_مرد_عصبانی3333.jpg)
انسان خشن و خشک امروز همان کودکی است که مهربانی و انعطافپذیری را فرا نگرفته است.
باید شما را به دوران کودکی بازگردانیم. دقیقا در آن زمان است که رفتارها شکل میگیرد. نظام آموزشوپرورش و خانواده نقش بسیار پررنگی در این پروسه دارند. اگر در مدیریتها به بنبست میرسیم، به دلیل این است که ما یک دیکتاتور کوچک در وجودمان داریم که بهمحض رسیدن به قدرتی هرچند کم خود را ظاهر میکند. از نانوا گرفته تا رییس یک شرکت بزرگ اینچنین هستند. این دیکتاتور نمادِ همان آموزش صحیح ندیدن در دوران کودکی است. درواقع چون ما در نسل قبل، انسانهایی پرسشگر و عقلانی و دارای توانایی نقدکنندگی و نقدشوندگی بار نیامدهایم، کمکم عادت کردهایم در موضعِ ضعف، سکوت و کرنش کنیم و در موضع قدرت، دیکتاتوری کنیم.
با بالهای بسته نمیتوان پرواز کرد
همانطور که گفته شد زمانی که بعد دوم توسعه در کشوری اتفاق نیفتد، افراد بهخوبی آموزش داده نمیشوند. این افراد زمانی که وارد بازار کار میشوند و با دیگران به تعامل میپردازند، روحیه دیکتانورمآبانهشان باعث میشود، اقداماتی انجام دهند که فرآیند توسعه را هر چه بیشتر به مخاطره بیندازد. همین افراد ممکن است صرفا به دلیل قدرت تصمیمگیری که دارند و بدون توجه به نیاز اقتصاد یک کشور و بدون توجه به علامتدهی بازار تصمیم بگیرند که چه رشتهای در چه دانشگاهی تدریس شود، چه رشتهای آموزشش متوقف شود، شهریه را بدون توجه به برآوردهای عقلایی و منطقی تغییر دهند و اقداماتی اینچنین که همگی باعث افول سطح تحصیل و از بین رفتن پویایی دانشگاه میشود.
در چنین فضایی قطعا افراد که در کودکی خلاقیتشان سرکوب شده است و جرات ریسک کردن ندارند، بیشتر از پیش انگیزههایشان کمرنگ شده و صرفا برای دریافت مدرکی بدون علاقه و انگیزه به ادامه تحصیل میپردازند. دانشگاه تنها به کارخانه تولید مدرک تبدیل میشود و از فضای پویا خبری نخواهد بود. بازار فروش پایاننامه و فروش مقالات ISI روزبهروز فربهتر و روزبهروز علنیتر میشود، تورم مدرک باعث کاهش ارزش آن میشود و…
پایان سخن
تمامی اینها میتواند به دلیل عدم وجود بعد دوم توسعه و آموزش صحیح و اصولی نیروی کارِ حالِمان در زمان کودکی باشد. پس به عقیده من بیایید سوالات کلیشهای از قبیل دانشگاه بازدهی ندارد، تحصیلات رایگان نباید وجود داشته باشد، دولت باید برای لشکر بیکاران فلان اقدامات را انجام دهد و سوالاتی اینچنین را کنار بگذاریم. البته که حل این مشکلات بسیار حائز اهمیت است اما برای قرار گرفتن در مسیر توسعه باید به مقاطع پایینتر تحصیلیمان توجه کنیم.
مشکل فقط از سیاست نفتی هستش . منظور از نفت شامل نفت و گاز و معادن و دیگر منابع باد آورده ایران کشورمون هست .
وقتی که خلاهای اقتصادی و اجتماعی و غیره رو بخوایم فقط با نفت جبران کنیم و تخصص رو توی کشور نادیده بگیریم نه تنها به جوونا بلکه به اقتصاد کشور هم ضربه میخوره . مدیریت هم پیشرفتی نمیکنه چون اصلا لازم نمیبینه چیزی یاد بگیره !
برای مثال اگر کارخونه ای به ابزار گرون قیمتی احتیاج داشته باشه چیکار میکنه ؟؟؟
بجای استفاده از توان داخلی اون رو وارد میکنه .
حالا این مشکل رو تعمیم بدید به شرکتهای نیمه خصوصی و البته دولتی و بزرگتر و بزرگتر و همین جور الی آخر !!!
پس توی این میون نفت هستش که براحتی هر چی لازم داشته باشیم رو میخره
و کشور و جوونا رو به خیال خام خودش نادیده میگیره .
پس بنشینیم و تماشا کنیم
واقعا خنده داره که برخی دانسته یا ندانسته تخصص دانشگاهی رو زیر سئوال می برن
حتی دیده میشه برخی افراد مغرض ! جوونا رو زیر سئوال می برن که تن به هر کاری نمیدن !!! میدونید چقدر تاحالا نیروی زحمتکش دانشگاهی اخراج و تعدیل شدن ؟
مشکل همونی بود که ذکر شد . مدیریت چاق و چله و پولدار و تنبل ، هیچگاه لازم نمیدونه تغییری توی این وضعیت بده
وگرنه جوونای ما خارج از کشور به اون راحتی موفق نمی شدن