«بازی تاج و تخت» چه درسهایی درباره رهبری یاد میدهد؟
با پایان یافتن یکی از بهترین سریالهای تلویزیونی، در این مقاله پنج مبحث آموزشی درباره رهبری را که از سریال «بازی تاج و تخت» برگرفته شده، خواهیم دید. بعد از ۸ فصل (سه روز و ۳۴ دقیقه، اگر بخواهید همه قسمتها را پشت سر هم ببینید) سریال «بازی تاج و تخت» به پایان رسید. اگر
با پایان یافتن یکی از بهترین سریالهای تلویزیونی، در این مقاله پنج مبحث آموزشی درباره رهبری را که از سریال «بازی تاج و تخت» برگرفته شده، خواهیم دید.
بعد از ۸ فصل (سه روز و ۳۴ دقیقه، اگر بخواهید همه قسمتها را پشت سر هم ببینید) سریال «بازی تاج و تخت» به پایان رسید.
اگر فصل آخر سریال را که به خاطر ضعف فیلمنامه بهشدت ضعیف بود، نادیده بگیریم، بازی تاج و تخت حماسهای است درباره شاهان و جنگاورانی که بر سر تخت آهنین به نبرد میپردازند، تختی که سرانجام به تودهای آهن مذاب تبدیل میشود.
با پایان این فانتزی عظیم HBO درباره رهبران نیرومند اما دارای نقص و عیب، چه درسهایی میتوانیم از این سریال بگیریم؟
استبداد راه و روش درستی نیست
در یکی از قسمتهای سریال دنریس فهمید که بهتر است از او بترسند تا اینکه دوستش داشته باشند، حرکتی که باعث شد پدر و مادرها از انتخاب نام «کالیسی» برای فرزندانشان پشیمان شوند.
در چرخشی شوکهکننده که همه پیشبینی میکردند، مادر اژدهایان فهمید که در همه این سالها حق با پدرش بوده است. برای اثبات این حس طعنهآمیز، دنی آرزوی پدرش را به واقعیت تبدیل میکند، کینگزلندینگ را به آتش میکشد و برای جلوگیری از این اتفاق کاری از دست جیمی برنمیآید. به گفته داگلاس آدامز، این کار حرکت بدی بود و باعث عصبانیت خیلیها شد.
از این حرکت دنی چه درسی میتوانیم بگیریم؟ قطعا حکومت مطلقه و ترس تنها عوامل سقوط حکومت او نبود. او تا زمان آزادسازی مردم کینگزلندینگ بسیار محبوب بود و در نهایت، حتی حمایت جان همیشهوفادار را نیز از دست داد.
اما حتی پیش از این، هنگامی که در حال سوزاندن بردهداران و اشراف بود، رهبریاش با مشکلاتی مواجه شد. روش خشونتبار (هرچند با نیت خیر) او باعث آشوب و هرجومرج در شهرهای خلیج بردگان شد، که توسط فرمانروایان تازهوارد تحت استثمار قرار گرفت.
حتی وقتی دنی در میرین ماند تا بردهداری را لغو کند، امتناع او از مصالحه منجر به شکلگیری شورش بر علیه حکومتش شد. در دنیای واقعی، در حالی که بردهداران لایق صلح نیستند، لازم است که یک رهبر خوب با آنها مصالحه کند.
پیام اصلی بازی تاج و تخت (علاوه بر «جنگ جهنم است») میتواند درباره خلقوخوی تهاجمی دیکتاتور ها باشد. سرسی، جفری، بولتونها و بردهداران اسوس را در نظر بگیرید، همه رهبران مستبدی که دشمنان زیادی برای خود تراشیدند و به همین دلیل رو به زوال رفتند.
رهبری از مردمی که آنها را رهبری میکنید، ناشی میشود، نه از دستورهایی که صادر میکنید
در نهایت، رهبران مناسب آنهایی هستند که توسط مردم انتخاب شدهاند، مانند جان اسنو که برای مدت کوتاهی به عنوان شاه شمال انتخاب شده بود و در قسمت پایانی هم برن به عنوان شاه انتخاب شد.
اگرچه جان اسنو تنها برای مدت زمان کوتاهی شاه بود، مهربانی و خلقوخوی (هر چند کمی کسلکننده) جان اسنو محبوب بود، چون برای مردمش میجنگید، نه به نفع خودش. به همین دلیل تورموند و دیگر وحشیها از جان اسنو طرفداری میکردند.
پیش از آنکه بخت و اقبال از دنی روی برگرداند، شخصیتهایی مانند جورا، تیریون و میساندی به دلیل نوع نگرش دنی درباره آزادی خواستند که در رکاب او باشند.
برای خودتان کار نمیکنید، برای افرادی که رهبری میکنید، کار میکنید.
شوربختانه، دنریس فراموش کرد که چرا این نبرد مقدس را آغاز کرده بود. همان طور که تیریون به جان گفت، دنریس خودش را به عنوان یک رهبر بینقص و کامل میدید.
پیامی که از این بخش دریافت میکنیم این است که برای خودتان کار نمیکنید، برای افرادی که رهبری میکنید، کار میکنید. دنی وقتی که از نیروی پیروانش استفاده و از کمکهای آنان استقبال کرد، به اوج قدرت رسید. این کار اقدامی ضروری برای هر رهبر مدرنی است.
ضرورت قبول مسئولیت (حتی اگر مایل نباشید)
دیگر ویژگی مشترک بین جان و برن، تردید در قبول مسئولیت است. جان هیچ علاقهای به پادشاهی و همین طور علاقهای به مقام فرماندهی نگهبانان شب ندارد، حتی وقتی اعلام میشود که بهترین گزینه برای این سمتها است. برن هم میلی به قدرت ندارد، اما هر دو شخصیت وظیفه رهبری را قبول میکنند، چون میدانند که کار درستی را انجام میدهند.
تیریون نیز در چنین موقعیتی رفتار مشابهی را نشان میدهد، بهخصوص وقتی که برای سومین بار به مقام دست پادشاه منصوب میشود. اما تیریون فقط به این دلیل انتخاب شده که بهترین گزینه برای این مقام است و خودش نیز به این موضوع واقف است، چون سرانجام مسئولیت را قبول میکند، نه فقط به خاطر اینکه مایل به انجام این کار است، بلکه میداند که کار درستی است.
برعکس آن هم این است که «مراقب کسانی که بیش از حد مشتاق رهبری هستند، باشید»، زمانی دنی به عنوان منجی وستروس شناخته میشد اما در نهایت در دام قدرت گرفتار شد و کمکم باور کرد که فرمانروای عادلی است.
رهبر قانونی و رهبر واقعی
علاوه بر نامُردگان، کشمکش دراماتیک بازی تاج و تخت از ادعاهایی ناشی میشود که درباره تخت آهنین وجود دارد، چه آن ادعاهایی که بر اساس قدرت نظامی است و چه ادعاهایی که وارثان تاج و تخت دارند.
اما در پایان، رهبرانی مانند برن و جان به خاطر ادعاهایشان انتخاب نمیشوند، بلکه به این خاطر انتخاب میشوند که مورد احترام قرار دارند و یا اینکه افرادی اصلح هستند.
ایده انتخاب شایسته در دنیای کسبوکار بسیار مهم است. انتخاب شدن برای رهبری بر اساس معیارهایی مانند حق تولد، لزوما راه و روش درستی نیست. جفری مثال درستی در این باره است که معیارهای وراثتی چقدر میتواند اشتباه باشد.
تیریون فقط به این دلیل انتخاب شده که بهترین گزینه برای این مقام است و خودش نیز به این موضوع واقف است، چون سرانجام مسئولیت را قبول میکند، نه فقط به خاطر اینکه مایل به انجام این کار است، بلکه میداند که کار درستی است.
به آرمانهایتان پایبند باشید
این درس از منش و رفتار سانسا گرفته میشود، یکی از تنها برندگان بازی تاج و تخت. وقتی که جان، شاه شمال بود، سانسا از او حمایت کرد، تا وقتی که (از نظر سانسا) جان با اعلام وفاداری به دنریس، به شمال خیانت کرد.
از آن زمان به بعد، او هرگز با قول جان برای زانو زدن در برابر دنریس موافق نبود و همین طور شمالیها نیز این کار را انجام ندادند. او از ایده شمال مستقل دفاع کرد و به آن پایبند ماند.
اگرچه سرآغاز سختی در بازی تاج و تخت داشت، اما سرانجام سانسا به خواستهاش رسید، افتخار کسب کرد و به استقلالی کامل و قاطع دست یافت.
و در پایان، پایبندی به اصولش با پاداش همراه بود. به عنوان ملکه تاجگذاری کرد و مورد احترام مردمش و دیگر اشراف وستروس قرار گرفت.
نویسنده: اولیور فیدرستون (Oliver Featherston)
مترجم: میلاد قزللو
عنوان اصلی مقاله: What did Game of Thrones teach us about leadership?
نشریه: Eco Magazine
نظرات