از ملی شدن صنعت نفت تا گم شدن دکل نفتی
در 70 سال گذشته یکی از مهمترین اتفاقات تاریخی ایران که همواره محل بحث و گفتوگو بوده، جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق است. این جنبش با شعارهای میهنپرستانه آغاز شد و به ملیشدن صنعت نفت انجامید. کارشناسان حوزههای مختلف این رویداد تاریخی را از زوایای مختلف رصد کرده و نقدهایی
در 70 سال گذشته یکی از مهمترین اتفاقات تاریخی ایران که همواره محل بحث و گفتوگو بوده، جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق است. این جنبش با شعارهای میهنپرستانه آغاز شد و به ملیشدن صنعت نفت انجامید.
کارشناسان حوزههای مختلف این رویداد تاریخی را از زوایای مختلف رصد کرده و نقدهایی برای آن نوشتهاند.
اینکه آیا اساسا ملیشدن و عدم استفاده از سرمایه و تکنولوژی خارجیها در صنعتی که بهتنهایی بعد از بیش از 6 دهه نتوانستهایم آن را مدیریت کنیم، کار درستی بوده است یا خیر، موضوع این مقاله است.
در این مقاله تلاش میکنیم با بررسی رویدادهای تاریخی قبل و بعد از ملی شدن صنعت نفت به این مسئله بپردازیم که این جنبش تا چه اندازه برای ما آورده و زیان داشت و آیا پایانهای دیگری نیز میتوان برای آن متصور شد؟
فوران مسجدسلیمان اقتصاد را نفتی کرد
در سال 1280 مظفرالدینشاه قاجار قراردادی را با ویلیام ناکس دارسی منعقد کرد. بر اساس این قرارداد امتیاز استخراج و کشف نفت و گاز در سرتاسر ایران به مدت 60 سال به دارسی واگذار شد.
دارسی نیز در مقابل متعهد شد که 20 هزار لیره و سهام برابر و دریافت 16 درصد سود آینده را به شاه ایران اعطا کند. فعالیتهای انگلیسیها برای پیدا کردن منابع نفت در مناطق مختلف ایران با فوران نخستین حلقه چاه نفت در منطقه مسجدسلیمان در سال 1287 به نتیجه رسید.
فعالیتهای انگلیسیها برای پیدا کردن منابع نفت در مناطق مختلف ایران با فوران نخستین حلقه چاه نفت در منطقه مسجدسلیمان در سال 1287 به نتیجه رسید.
هفت سال بعد از کشف اولین چاه نفت در مسجدسلیمان شرکتی به نام «شرکت نفت پارس و انگلیس» تشکیل شد. این شرکت چاههای زیادی در منطقه مسجدسلیمان حفر کرد و خط لولهای از آنجا تا آبادان کشید.
دولت انگلیس 51 درصد از سهام این شرکت را خریداری کرد و حق نظارت کامل بر آن را به دست آورد. این در حالی بود که ایران کمترین جایگاه را برای بررسی و نظارت بر آن شرکت داشت و واکنش ایران به کاهش چشمگیر سهم خود در شرکت، سرانجامی نداشت.
اختلافات نامتناهی ایران و انگلیس
بعدازآنقلاب مشروطه میان دولت ایران و انگلیس اختلافات بسیاری درباره نحوه عملکرد شرکت نفت ایران-انگلیس و پرداخت سهم ایران وجود داشت. به دلیل همین اختلافات رضاشاه امتیازنامه دارسی را یکطرفه ملغی و قرارداد جدیدی با آنها منعقد کرد.
بر اساس این قرارداد سهم ایران افزایش یافت و منطقهی جغرافیایی قرارداد به میدانهای نفتی شناختهشده جنوب کشور محدود شد اما در عوض 30 سال به مدت قرارداد اضافه شد.
محل اولین چاه نفت ایران در مسجدسلمیان
در دوران اشغال ایران، دولتهای آمریکا و شوروی برای کسب امتیاز استخراج نفت در مناطقی که خارج از محدوده قرارداد 1312 ایران و انگلستان قرار داشتند، از جمله نفت شمال، بهشدت با هم رقابت میکردند.
دراینبین نمایندگان مجلس به پیشنهاد دکتر محمد مصدق طرحی را به تصویب رساندند که بر اساس آن دولت را از مذاکره و انعقاد قرارداد با کشورهای خارجی در خصوص نفت ایران بدون تایید و تصویب مجلس منع میکرد.
این مصوبه بهمثابه اتخاذ سیاست موازنه منفی بود. در واقع اقدامی در راستای امتیازخواهی دولتهای سلطهجو بود.
شروع اعتراضات به قراردادهای نفتی
بعد از اینکه جنگ جهانی دوم به پایان رسید نیروهای شوروی تنها با گرفتن امتیاز نفت شمال راضی به خروج از ایران میشدند؛ بنابراین لازم بود که این موافقتنامه به تصویب مجلس برسد اما مجلس واگذاری هرگونه امتیاز استخراج نفت و مشتقات آن را به خارجیها ممنوع کرد.
نمایندگان مجلس شورای ملی در مخالفت با اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی دولت را مکلف ساختند که برای گرفتن تمامی حقوق ملی در موضوع نفت جنوب مذاکره کرده و اقدامات لازم را انجام دهد.
این اقدام در نهایت منجر به اعلام نارضایتی رسمی و علنی از قرارداد نفتی ایران با انگلستان و تلاش برای تجدیدنظر در آن شد. بعدازآن اعتراض به این قرارداد و انتقاد از آن در محافل سیاسی و مطبوعاتی ایران آغاز شد.
در آن زمان طرحهای متفاوتی برای ملی شدن صنعت نفت وجود داشت اما در میان آن، طرح دکتر مصدق بود که با فضای سیاسی و اجتماعی آن زمان همخوانی داشت و در نهایت به تصویب و مقبولیت توده مردم رسید.
بعد از مذاکراتی که بین نماینده دولت ایران و نماینده شرکت نفت ایران و انگلیس با هدف بازنگری در قرارداد نفت جنوب و تامین منافع ایران صورت گرفت، قرارداد الحاقی تدوین و امضا شد.
این قرارداد، معاهدهی نفتی 1312 را اندکی تعدیل کرد اما باز هم نمایندگان را راضی نکرد؛ بنابراین در مجلس شانزدهم اقلیتی از نمایندگان عضو جبهه ملی به رهبری مصدق با مخالفت خود توانستند از عقد قرارداد مذکور جلوگیری کنند.
مصدق و موافقانش با قرارداد الحاقی گس-گلشاییان مخالفت کرده و معتقد بودند که این قرارداد بهجز نادیده گرفتن حقوق مادی مردم ایران، حاکمیت ملی و استقلال کشور را نیز نقض میکند و در نهایت منجر به تسلط بیشتر بیگانگان بر منابع و صنعت نفت ایران میشود.
قرارداد 50-50 قدمی رو به عقب در مقابل شعار ملیشدن صنعت نفت
«چگونه میتوان نفت را بدون داشتن کارشناس و پول لازم برای آن ملی کرد؟ بهتر است ابتدا به طرح تنصیف عواید نفتی تن داد تا مقداری پول پسانداز شود و با آن بتوان کارشناس تربیت و هزینههای لازم را برای طرح ملی شدن نفت فراهم کرد» (بخشی از سخنان رزمآرا در ۱۴ اسفند ۱۳۲۹).
سخنان رزمآرا نشان میدهد که در آن زمان طرحهای متفاوتی برای ملی شدن صنعت نفت وجود داشت اما در میان آن، طرح دکتر مصدق بود که با فضای سیاسی و اجتماعی آن زمان همخوانی داشت و در نهایت به تصویب و مقبولیت توده مردم رسید.
طرح پیشنهادی نمایندگان مجلس برای ملی شدن صنعت نفت مورد اقبال عمومی قرار گرفت و تظاهرات و اعتصابات علیه انگلیس و دیگر کشورهای خارجی را قوت بخشید.
در خرداد ما 1329 مخالفت با رزمآرا و قراردادهای نفتی و اعطای امتیازات نفتی به شوروی و انگلیس شدت بیشتری گرفت. به عقیده بسیاری از کارشناسان رزمآرا برای مهار کردن موج برخاسته از مردم، مبنی بر ملیشدن صنعت نفت به نخستوزیری انتخاب شد.
رزمآرا درصدد اجرای طرح آمریکاییها مبنی بر تقسیم سود خالص ناشی از درآمد نفت بهصورت 50-50 بود اما او زمانی به دنبال این هدف بود که مردم شعار ملیشدن نفت میدادند و رهبران هم حامی مردم بودند.
بنابراین تصویب قرارداد 50-50 با اینکه پیشرفت بزرگی نسبت به وضعیت حاضر بهحساب میآمد اما در اذهان عمومی قدمی رو به عقب در مقابل شعار ملی شدن صنعت نفت بود.
به نام سعادت ملت ایران و بهعنوان تکلیفی دینی
«به نام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تامین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد میکنیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود؛ یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرار گیرد».
این متن طرح پیشنهادی ملیشدن صنعت نفت بود که نمایندگان مخالف به مجلس پیشنهاد دادند. امضاکنندگان این پیشنهاد عبارت بودند از: دکتر مصدق، سیدعلی شایگان، ابوالحسن حائریزاده، مظفر بقایی، اللهیار صالح، محمود نریمان، حسین مکی، عبدالقدیر آزاد، میرسیدعلی بهبهانی، عباس اسلامی و کاظم شیبانی.
قانون ملیشدن صنعت نفت چیزی نبود که مصدق بهتنهایی بتواند آن را تصویب کند. نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا بودند که بهاتفاق آرا و بهعنوان نمایندگان ملت، چهل روز پیش از آغاز نخستوزیری مصدق، صنعت نفت ایران را ملی کردند.
این طرح با استقبال قشرها و گروههای مختلف سیاسی، ملی و مذهبی روبهرو شد و بسیاری از مطبوعات نیز از آن پشتیبانی کردند. بهطورکلی این طرح تظاهرات و اعتصابات علیه انگلیس و کشورهای بیگانه را قوت بخشید.
از دیگر نقاط عطف این جنبش آیتالله کاشانی بود که سابقه طولانی در مبارزه با انگلستان داشت. کاشانی با جدیت از جنبش ملیشدن صنعت نفت حمایت کرد و مثابه روحانیون سیاسی فعال در دیگر جنبشهای ایران، مبارزه با استعمار انگلستان را تکلیف دینی و وطنی ملت برشمرد. روحانیون دیگری نیز این حکم آیتالله کاشانی را تایید کردند.
29 اسفندی که تاریخساز شد
در چهارم آذرماه ١۳۲٩ کمیسیون ۱۸ نفری نفت به ریاست مصدق تصویب کرد که «لایحه الحاقی حقوق مردم ایران را در برنمیگیرد». نمایندگان مجلس روزهایی را به بررسی پیشنهاد و گزارش کمیسیون پرداختند.
یک هفته پس از نخستین گزارش کمیسیون نفت به مجلس در رد لایحه الحاقی، در روز ۲٦ آذرماه، پس از سخنرانی مصدق در ستودن ملی شدن صنعت نفت ایران و مزایای آن، پیشنهادی با امضای یازده نفر از نمایندگان مجلس و از جمله مصدق برای ملی شدن صنعت نفت، در میان نمایندگان مجلس گردانده شد تا برشمار امضاکنندگان افزوده شود.
طرح ملی شن صنعت نفت در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ تصویب شد و پس از تصویب در ۲۹ اسفند همان سال در مجلس سنا قانونی شد.
بر اساس نظامنامه مجلس، طرح این پیشنهاد به 4 امضای دیگر نیز نیاز داشت؛ بنابراین پیشنهاد به گفتوگو و رای گذاشته نشد اما سرانجام و بعد از ماهها تلاش و مذاکره در 24 اسفندماه 1329 طرح ملی شدن نفت تصویب شد و در نهایت با تصویب آن در مجلس سنا در 29 اسفند ملی شدن صنعت نفت در سرتاسر ایران قانونی شد.
قانون ملیشدن صنعت نفت چیزی نبود که مصدق بهتنهایی بتواند آن را تصویب کند. نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا بودند که بهاتفاق آرا و بهعنوان نمایندگان ملت، چهل روز پیش از آغاز نخستوزیری مصدق، صنعت نفت ایران را ملی کردند.
در تاریخ ایران مدرن چنین فرآیند قانونمداری که هم از پشتیبانی مردم برخوردار باشد و هم مجلس، کم میتوان پیدا کرد.
مردم مصدق را انتخاب کردند
ملی شدن صنعت نفت نتیجه به ستوه آمدن مردم از چیرگی یکسویه دولت بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس و سیاستمدارانی که در آن برهه تاریخی منفعت بیشتر کشور را در ملی کردن صنعت نفت میدیدند، بود.
رضاشاه به مدت نه سال برای افزایش اندکی در درآمد حاصل از نفت با شرکت نفت ایران و انگلستان مذاکره کرد. در سال 1947 درآمد ایران از نفت 7 میلیون پوند، درآمد بریتانیا از راه مالیات بر نفت ایران 14 میلیون پوند و درآمد شرکت نفت ایران و انگلیس از نفت ایران بیشتر از 41 میلیون پوند بود.
مصدق تجلیگر اراده سرکوبشده ملی بود که رنگ واقعیت به خود گرفت.
بنابراین سهم ایران از درآمد نفت به سیزده درصد هم نمیرسید. شرکت نفت ایران و انگلیس گمان میکرد با پخش پول میان سیاستمداران و دستاندرکاران ایرانی میتواند به فعالیت خود ادامه دهد اما جنبش ملی شدن صنعت نفت چیز دیگری را رقم زد.
به عقیده من مصدق توسط مردم برای دغدغه بهرهبرداری عادلانه از دارایی زیرزمینی ایران انتخاب شد.
مصدق تجلیگر اراده سرکوبشده ملی بود که رنگ واقعیت به خود گرفت. اگر بریتانیا سرسختی نمیکرد و پیش از آنکه جنبش به پیروزی برسد، پیشنهاد سیاستمداران ایرانی مبنی بر سود بیشتر را میپذیرفت شاید بعدتر جنبشی اینچنینی به وجود نمیآمد.
از ملی شدن صنعت نفت تا گمشدن دکل نفتی
یکی دیگر از ابعاد ملی شدن صنعت نفت، موضوع سهم 16 درصدی ایران در شرکتهای تابعه نفت ایران و انگلیس در خارج از کشور بود. مصدق سهم 16 درصدی را کنار گذاشت.
این کار عملا به دنیا نشان داد که ایران بر اساس مقررات بینالمللی فقط آن چیزی را که داخل مرزهای خود دارد به اختیار گرفته است و قبول دارد که از همه حقوحقوق و مطالبات مربوط به داراییهای بینالمللی شرکت ملی شده نفت صرفنظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، بهویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی کشورهای عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم کرده است.
ملیشدن صنعت نفت بر سه محور کلی استوار بود: نخست مشخص شدن مالکیت نفت و تعلق آن به ملت ایران، سپس بهحساب آوردن شخصیت ملی و در آخر حفظ حرمت افراد.
ملی شدن صنعت نفت نقطه آغازی برای بومیشدن این صنعت پیچیده بود. ملیشدن صنعت نفت بر سه محور کلی استوار بود: نخست مشخص شدن مالکیت نفت و تعلق آن به ملت ایران، سپس بهحساب آوردن شخصیت ملی و در آخر حفظ حرمت افراد.
یکی از نکات مثبت این اتفاق متخصص شدن کارمندان ایرانی شرکت نفت بود. کارشناسان با تجربه به ایران فرستاده شدند و افراد متخصص دانشگاهی نیز به استخدام شرکت نفت درآمدند. هر سال نیز دوره تخصصی برگزار میشد.
این روندها در همه جای صنعت نفت اجرا شد. در قبل از انقلاب تلاش بر این بود که کادر عملیات نفتی را متخصصان ایرانی تشکیل دهند. بعد از انقلاب، بُعد اقتصادی این صنعت کم و بعد سیاسی آن بیشتر و بزرگتر شد.
صنعتی که از یکسو با سومدیریت و اختلاسهای میلیاردی دستبهگریبان شد و از سوی دیگر با گمشدن دکلهای نفتی!
نفت، صنعتی که به کشورهای دیگر وابسته است
شاید بتوان احساسات میهنپرستانه را از پایههای ملیشدن صنعت نفت دانست که محور اصلی آن اجنبیستیزی و دولتمحوری بود.
همانطور که گفتیم در چنین فضایی بود که فردی چون مصدق با شعارهایی همراستا با این محورها توانست مقبولیت به دست آورد. مصدق اجنبیها و یا به عبارت صریحتر انگلیسیها را مایه تیرهروزی مردم میدانست و معتقد بود که نفت باید برای مردم و ایران باشد.
یکی از مشکلاتی که در این جنبش بهروشنی مشخص است و حتی ردپایش تا به امروز و نسل جدید قراردادهای نفتی نیز به چشم میخورد، این است که مردم و مصدق گمان میکردند که بیرون راندن انگلیسیها و بهطورکلی بیگانگان از صنعت نفت ایران، باعث بهروزی و ورود ثروت هنگفت به کشور و افزایش رفاه میشود.
طرفداران مصدق در 28 مرداد با این تفکر که دو سال بعد از ملی شدن صنعت نفت، اوضاعشان نا به سامان و بدتر شده است، بیرون نیامده و از او دفاع نکردند.
حال آنکه صنعت نفت در آن زمان و حتی تا به امروز به سرمایه، توان تکنولوژیکی و تخصص کشورهای مختلف برای استخراج و اکتشاف نیازمند است.
از سوی دیگر این جنبش بهیکباره موجب شروع تحریمها و کاهش درآمد نفتی، چیزی که GDP کشور تماما به آن وابسته بود و هست، شد.
نتیجه تمام این اتفاقات این شد که طرفداران مصدق در 28 مرداد با این تفکر که دو سال بعد از ملی شدن صنعت نفت، اوضاعشان نا به سامان و بدتر شده است، بیرون نیامده و از او دفاع نکردند و این پایان تلخی برای یکی از مهمترین جنبشهای تاریخ ایران مدرن بود.
قریب به هفت دهه
در سالهای اخیر نفت دولتی موجب فربهتر شدن دولت و کوچک شدن بخش خصوصی و به وجود آمدن بخش خصولتی شده است. از سوی دیگر درآمدهای بادآورده نفتی چنانکه در مقالات پیشین نیز به آن اشاره نمودهام، تبدیل به بلایی شد و مسیر توسعه و رشد را با ناهمواری همراه کرد؛ زیرا ایران را به نفرین منابع و بیماری هلندی دچار کرده است.
نکته حائز اهمیت این است که در آن سالها نفت به مسئلهای سیاسی تبدیل شد و برای آن تنها با توجه به بعد سیاسی تصمیم گرفته شد نه بعد اقتصادی. در نتیجه نتوانست چنانکه باید موفق باشد.
اکنون بیش از 6 دهه از ملیشدن صنعت نفت میگذرد. کارشناسان بسیاری این جنبش را بهخوبی رصد کرده و آن را از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار دادهاند.
اما و اگرهای زیادی برای این بخش از تاریخ ایران مدرن وجود دارد که هرکدامشان میتوانستند آیندهای متفاوت را برای ما رقم بزنند و حال ما را دگرگون کنند. اگر مصدق محافظهکارانهتر عمل میکرد… اگر مصدق با شرکت انگلیسی به توافق میرسید… اگر انگلیس طمع نمیکرد و هزاران اگر دیگر!
تاریخ ایران مملو از این اگرهاست و جنبش ملیشدن نفت چنان غنی و مهم است که میتوان هزاران اگر دیگر از دل آن بیرون کشید.
نظرات