در ۲۰ ساعت مهارت جدید بیاموزید
قاعده پنج ساعت به ما میگوید برای اینکه بتوانیم از تحولات دنیای مدرن عقب نمانیم، لازم است حداقل پنج ساعت در هفته مطالعه کنیم و یاد بگیریم. البته نه مطالعه هر چیزی بلکه مطالعه آنچه شما را پیش میبرد. پیش از آن نیز قاعده ۱۰ هزار ساعت را داشتیم. قاعدهای که میگفت اگر میخواهید واقعا
قاعده پنج ساعت به ما میگوید برای اینکه بتوانیم از تحولات دنیای مدرن عقب نمانیم، لازم است حداقل پنج ساعت در هفته مطالعه کنیم و یاد بگیریم. البته نه مطالعه هر چیزی بلکه مطالعه آنچه شما را پیش میبرد.
پیش از آن نیز قاعده ۱۰ هزار ساعت را داشتیم. قاعدهای که میگفت اگر میخواهید واقعا چیزی را یاد بگیرید، باید حداقل ۱۰ هزار ساعت با آن سروکله بزنید و تمرین کنید. راستش ۱۰ هزار ساعت زمان زیادی است. اما اگر ۱۰ هزار ساعت وقت نداشته باشیم باید چهکار کنیم؟
یادگیری در ۲۰ ساعت
۱۰ هزار ساعت وقت زیادی است. اگر روزی ۸ ساعت تمرین کنید میشود حدود سه و نیم سال، البته بدون در نظر گرفتن تعطیلات.
به همین دلیل وقتی در این دنیای پر از نوسان ما میخواهیم چیزی یاد بگیریم، با فکر کردن به این زمان، احتمالا منصرف شویم. زیرا بهاحتمالزیاد سر کار میرویم و حتی شاید در روز دو ساعت هم وقت تمرین نداشته باشیم. با حساب ۲ ساعت در روز، ۱۰ هزار ساعت، برابر با ۱۲ سال میشود.
اما مطالعهای که به این عدد ۱۰ هزار ساعت رسیده، روی استادان حوزههای کاری انجامشده است؛ مثلا یک رهبر ارکستر، یک نوازنده چیرهدست بینالمللی یا یک استاد بزرگ شطرنج.
قاعده ده هزار ساعت به این نکته اشاره دارد که اگر مثلا میخواهید یک رهبر ارکستر باشید، حداقل چقدر باید زمان صرف یادگیری موسیقی بکنید.
در نتیجه قاعده ده هزار ساعت به این نکته اشاره دارد که اگر مثلا میخواهید یک رهبر ارکستر باشید، حداقل چقدر باید زمان صرف یادگیری موسیقی بکنید. اما مگر شمایی که مثلا قصد دارید نواختن سنتور را یاد بگیرید، میخواهید در حد پرویز مشکاتیان سنتور بزنید؟ احتمالا نه.
فرآیند یادگیری انسان بهگونهایست که در ابتدا آن، یادگیری سریع اتفاق میافتد. هر چه زمان بیشتری صرف آن کنید، سرعت کمتر میشود. وقتی این فرآیند یادگیری را بررسی کنیم، میبینیم برای اینکه بتوانیم مهارتی را در حد قابل قبولی یاد بگیریم، فقط ۲۰ ساعت کار و تمرین مدام لازم داریم و نه ده هزار ساعت.
اما برای اینکه همین بیست ساعت را بهدرستی پیش ببرید باید این چهار نکته را در نظر بگیرید.
۱- آنچه را میخواهید یاد بگیرید، تکهتکه کنید
تصمیم بگیرید که دقیقا چه میخواهید یاد بگیرید و آن را به تکههای کوچک تقسیم کنید. چیزی مثل تکهتکه کردن یک هدف. برای اینکه ما بتوانیم به هدفی برسیم، بهتر است آن را به اهداف کوچکتری تقسیم کنیم و روی هر تکه کار کنیم.
هرکدام از این اهداف کوچک هستند در نتیجه رسیدن به آنها نیز ساده است. در کنار آن با رسیدن به هرکدام از این اهداف کوچک انگیزه میگیریم تا ادامه دهیم.
این قضیه دقیقا در مورد یادگیری یک مهارت جدید هم صدق میکند. اگر مهارت جدید را به تکههای کوچک تقسیم کنیم، یادگیری و اجرای هر تکه کوچک سادهتر از یادگیری یکجای آن مهارت است. مثلا وقتی میخواهید نواختن یک ساز را یاد بگیرید، تکهتکه کردن میتواند اینگونه باشد.
- درست گرفتن ساز
- درست گرفتن مضراب
- یادگیری جای هرکدام از نتها
- حرکت دادن نرم و سریع دست در بین هرکدام از این نتها
- یادگیری نتخوانی
- نواختن چند آهنگ سادهشده
تکهتکه کردن یک مهارت جدید، فرآیند یادگیری را سادهتر میکند.
آنچه ما بهعنوان یک مهارت جدید از آن یاد میکنیم، در اصل دستهای چندین مهارت کوچک است. هر چه بیشتر مهارت موردنظر را تکهتکه کنید، بهتر میتوانید بفهمید که یادگیری کدام بخش شما بیشتر را به هدف اولیهتان نزدیک میکند.
با این کار میتوانید این مهارتهای مهمتر را پیش از همه یاد بگیرید یا اگر یادگیری آنها سختتر است، تمرکز و زمان بیشتری روی آنها صرف کنید. اگر مهمترین بخشهای یک مهارت را در ابتدا یاد بگیرید میتوانید در مدتزمان کمی، پیشرفت زیادی بکنید.
۲- بهاندازهای یاد بگیرید که خود را اصلاح کنید
بهتر است چندین منبع برای یادگیری انتخاب کنید. این منابع میتوانند کتابها، ویدیوها یا دیویدیهای آموزشی باشند؛ اما به یاد داشته باشید که این منابع تاخیری در یادگیری ایجاد نکنند.
مثلا فرض کنید میخواهید برنامهنویسی یاد بگیرید. اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که ما چندین کتاب و دوره آموزشی انتخاب میکنیم و با خود میگوییم من در ابتدا باید تمام اینها را بخوانم و سپس به سراغ برنامهنویسی بروم. چنین کاری دو مشکل دارد.
مشکل اول این است که باعث کلی تاخیر در فرآیند یادگیری شما میشود. به این توجه کنید که خواندن تمام این منابع چقدر زمان میخواهد. از آنسو با توجه به اینکه عموما همه این منابع حرفهای تقریبا یکسانی میزنند، درنهایت پس از خواندن برخی از آنها متوجه خواهید شد که شاید فقط مطالعه یکی از آنها کافی بود و بقیه منابع صرفا برای یادگیری برخی نکات ظریف به درد میخوردند، در نتیجه بهصورت موردی ممکن بود لازم شوند.
یادگیری زمانی اتفاقی میافتد که متوجه اشتباه خود شوید و آن را تصحیح کنید.
مشکل دوم هم این است که خواندن کلی کتاب و تماشای چندین ویدیوی آموزشی بدون تمرین، بازدهی فرآیند یادگیری شما را کاهش میدهد؛ زیرا یادگیری واقعی در عمل رخ میدهد و نه صرفا در مطالعه.
مطالعه صرف ذهن شما را به انباری از اطلاعات تبدیل میکند که البته بیشتر آنها در طول همین زمان خواندن از ذهنتان پاک خواهند شد و در نتیجه هنگامی که لازم هستند، نخواهید توانست چیزهای موردنیاز را به خاطر بیاورید.
کاری که باید بکنید این است که فقط این منابع را آنقدری بخوانید که بفهمید کجا اشتباه میکنید، در چه چیزی ضعیف هستید و کجا را باید تغییر دهید. به زبان دیگر فقط آنقدری یاد بگیرید که استاد خودتان باشید.
یادگیری زمانی اتفاقی میافتد که متوجه اشتباه خود شوید و آن را تصحیح کنید.
۳- موانع یادگیری را حذف کنید
نکته سوم و بسیار مهم این است، هر چیزی را که مانع از یادگیری شما میشود، حذف کنید. حواسپرتیها، تلویزیون، اینترنت، اینستاگرام و هر چیزی را که نمیگذارد بنشینید و دستبهکار شوید، باید حذف کنید.
هر چه اراده بیشتری برای کنار گذاشتن اینها داشته باشید احتمال اینکه واقعا بنشنید و تمرین کنید بیشتر میشود.
۴- حداقل ۲۰ ساعت تمرین کنید
یادگیری یک مهارت جدید دورهای از خستگی دارد؛ مثلا هنگامیکه میخواهید نواختن یک ساز را یاد بگیرید ممکن است مدتها حس کنید پیشرفتی رخ نمیدهد. این عدم پیشرفت حسی از کندذهنی در ما ایجاد میکند. این حس عذابآور است و انگیزه را میکشد؛ اما همین مدتزمان خستگی یک دوره طلایی است. برای اینکه به این دوره خستگی برسید و از آن رد شوید، لازم است حداقل ۲۰ ساعت تمرین کنید.
وقتی در حال تمرین یک ساز هستید، ممکن است ساعتها تلاش کنید که یک قطعه را بنوازید اما میبینید که هر چه تلاش میکنید نتیجهای نمیگیرید. حتی ممکن است با این تلاش کردنها انگشتان شما درد کنند و نکته مهم اینجاست دقیقا همان زمانی که انگشتانتان درد میکند، شما واقعا دارید یاد میگیرید.
سیمکشی مغزتان تغییر میکند
البته برای این خستگی میتوان دلایلی علمی هم آورد. یادگیری در مغز انسان در چند مرحله اتفاق میافتد.
مرحله اول تغییرات شیمیایی است. وقتی برای اولین بار میخواهید یک مهارت جدید را یاد بگیرید، میبینید که سریع پیشرفت میکنید. این پیشرفت اولیه ناشی از این است که در ابتدای کار، در مغز شما تغییرات شیمیایی خاصی اتفاق میافتند تا بتواند کاری که میخواهد را انجام دهد.
مشکل اینجاست که این تغییرات شیمیایی پایدار نیستند. به همین دلیل مثلا وقتی فردای آن روز دوباره میخواهید تمرین کنید، بهوضوح میبینید که چیزی یادتان نیست. دیگر مثل دیروز نمیتوانید کار کنید.
اما باید تمرین را ادامه دهید.
وقتی بیشتر تمرین کنید، مغز شما تلاش خواهد کرد یادگیری شما را دائمی و ناخودآگاه کند. وقتی به سرعت دست نوازندهها توجه کنید، بهراحتی متوجه میشوید که بخش خودآگاه ذهن ما نمیتوانید چنین عملکردی داشته باشد. بخش خودآگاه کند است و اصلا ممکن نیست که به چنین سرعتی دادهها را پردازش کرده و قطعهای را با این سرعت بنوازد.
تمرین بیشتر یک مهارت جدید باعث میشود سیمکشی مغز شما تغییر کند. در این حالت این مهارت جدید در حافظه بلندمدت یا ناخودآگاه شما جای میگیرد.
وقتی تمرین را ادامه دهید مغز شما برای دائمی کردن آنچه یاد گرفتهاید شروع به تغییر سیمکشی مغز میکند. تغییر سیمکشی مغز، زمانبر و انرژیبر است. به همین دلیل وقتی مغز شما با تمرین تغییر سیمکشی مغز را شروع میکند، حس میکنید که پیشرفت چندانی اتفاق نمیافتد.
هر چه زمان بیشتری بگذارید و بیشتر به مغزتان زمان دهید درنهایت سیمکشی مغزتان به حد قابل قبولی تغییر میکند. لحظهای که انگشتانتان درد گرفت احتمالا همان زمانی است که مغزتان بخش مهم کار را انجام داده است.
انعطافپذیری عصبی راز یادگیری سریع
به این تغییر سیمکشی مغز در علم اعصاب انعطافپذیری عصبی (Neuroplasticity) میگویند.
هر چه سن ما بالاتر میرود، انعطافپذیری مغز کاهش مییابد و دقیقا به همین دلیل توانایی یادگیری کودکان بسیار بیشتر از بزرگسالان است.
هر چه افراد ذهن خود را فعال نگاهدارند، به چالش بکشند و مهارتهای جدید یاد بگیرند، انعطافپذیری عصبی مغزشان بیشتر خواهد بود. در نتیجه برای اینکه سریع یاد بگیرید باید سعی کنید دائما یاد بگیرید.
کلام آخر
یادگیری بیش از آنکه هوشی باشد، عاطفی است. بیشترین موانع یادگیری شما عاطفی هستند. پس برای اینکه یادگیری را آغاز کنید باید با احساسات منفی حین یادگیری کنار بیایید.
آنچه میتواند کنترل شما را بر این احساسات بیشتر کند، اراده شما است. در نتیجه وقتی خواستید چیزی را یاد بگیرید، باید ارادهتان را تقویت و تمرین را آغاز کنید. هر چه اراده شما برای یک جا نشستن و تمرین بیشتر باشد، بهتر میتوانید با خستگی ناشی حس عدم یادگیری کنار بیایید، رنج آن را تحملکنید و واقعا یاد بگیرید.
نظرات